نضهت آزادی ایران، ادامه راه بی فرجام
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۲ اسفند ۱٣٨۱ -
۱٣ مارس ۲۰۰٣
در میان نتایج غیرمنتظره انتخابات نهم اسفندماه، شاید یکی از غیرمنتظره ترین نتایج، شکست سخت کاندیداهای وابسته به نهضت آزادی ایران بود که کمتر کسی آن را پیش بینی می کرد.
روز گذشته، نهضت آزادی ایران، با انتشار بیانیه ای تحت عنوان «هشدار ملی» به «تبیین» این انتخابات و ارزیابی از کارنامه شرکت خود در آن پرداخت و با فرافکنی و متوجه ساختن انتقادات و ضعف ها به دیگران، در صدد اثبات درستی خط مشی خود برآمد. در بیانیه نهضت آزادی ایران، همه گروه ها و جناح های سیاسی کشور، از محافظه کاران تا اصلاح طلبان، از «اپوزیسیون برانداز خارج از کشور» تا گروه های مخالف داخل کشور، و سرانجام مردم، مسئول «فاجعه ملی» معرفی شده اند و تنها این گروه، از دامنه انتقادات برکنار مانده است. نهضت آزادی در این بیانیه، بار دیگر درستی مشی «وفاق ملی» دبیرکل خود را نتیجه گرفته و همگان را به پیوستن به این مشی فرا خوانده است.
آن چه نهضت آزادی ایران به عنوان دلایل شکست انتخاباتی خود مطرح می کند، در مواردی واقعی و در مواردی دیگر کاملا غیرواقعی است. انواع فشارها بر این حزب، اعلام ممنوعیت آن، بازداشت ها، محاکمه ها، نداشتن روزنامه و رسانه، واقعیاتی است که همچنان از تحت فشار بودن این حزب خبر می دهد و مانع از فعالیت آزادانه آن در سطح کشور می شود. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که چنین فشارهایی بر نهضت آزادی، از سوی جریانی که مورد نفرت مردم ایران است، وقتی این حزب امکان شرکت در انتخابات را یافت، می توانست بر آرای کاندیداهای آن بسیار بیفزاید. چرا حتی مخالفت صریح علی خامنه ای با نهضت آزادی ایران، در روز انتخابات، بر آرای این حزب نیفزود؟
در جستجوی دلایل شکست انتخاباتی نهضت آزادی ایران، باید علاوه بر فشارهایی که متوجه این حزب است، نگاهی نیز به مشی سیاسی و رفتار اعضای برجسته اش، و به ویژه دبیر کل آن آقای ابراهیم یزدی داشت.
از زمانی که دکتر یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران، در اوج اعمال فشارها علیه اعضای نهضت، از آمریکا به ایران برگشت، چرخش آشکاری در مواضع این حزب صورت گرفته است. آقای دبیر کل در رویای تکرار «تجربه ترکیه» در ایران، با امید ایجاد «وفاق ملی» که خیلی زود معلوم شد، وفاق با محافظه کاران است، به کشور بازگشت و هدف خود را از طریق دنبال کردن چنین وفاقی، شرکت در لایه هایی از قدرت به هر قیمت، قرار داد. تغییرات در خط مشی سیاسی نهضت آزادی ایران از یک سو با نرم شدن مواضع این گروه نسبت به محافظه کاران و از سوی دیگر تند شدن آن علیه جریانات به تعبیر دبیر کل آن، «تندرو» و رادیکال و تشدید حمله علیه نیروهای اپوزیسیون بیرون از حکومت همراه بود. به این منظور آقای دبیرکل نهضت آزادی ایران موفق شد از تریبون های بسیاری استفاده کند و در سخنرانی ها و مصاحبه های متعدد داخلی و خارجی خود، خط وفاق، مخالفت با تحولات رادیکال و تاکید افراطی بر ضرورت باقی ماندن تحول «در درون نظام» را در جامعه طرح نماید. هر چند این گفته صحیح است که در تمام این مدت اعضای نهضت آزادی ایران تحت فشارهای مداوم قرار داشته اند، اما این نکته نیز صحیح است که در همین مدت، آقای ابراهیم یزدی، امکانات آسان و گسترده ای در دسترسی به رسانه ها و افکار عمومی به منظور طرح سیاست های پیش گفته داشته است.
بازی سرنوشت چنین بود که دبیرکل نهضت آزادی ایران زمانی همه تلاش خود و اعتبار دیرینه این حزب پرسابقه را در گرو آرزوی عبور از موانع شرکت در قدرت سیاسی قرار دهد که اندیشه «خروج از حکومت» همچون سیلی غیرقابل توقف، بخش های بیشتری از افکار عمومی را در بر می گرفت و این باور را تقویت می کرد که با بودن در درون این نظام، کاری از پیش نمی توان برد. دبیر کل نهضت آزادی ایران زمانی سرنوشت این حزب را با «تحول در چارچوب نظام» گره زد که در نظر بخش وسیعی از نیروهای پیشرو جامعه، امکان چنین تحولی بیش از پیش منتفی می شد. مسیری که در چند ماهه گذشته نهضت آزادی ایران پیمود، کاملا در جهت خلاف مسیری بود که افکار عمومی طی می کرد. سرنوشت نهضت آزادی در این میان بیش از پیش به کلیت نظام اسلامی گره خورد و افکار عمومی بیش از پیش از کلیت این نظام فاصله گرفت.
طبیعی بود که در چنین وضعیتی قضاوت عمومی نسبت به نهضت آزادی نیز در چارچوب قضاوت عمومی آن نسبت به حکومت قرار گیرد.
بر پایه چنین قضاوتی بود که هم پیش بینی نهضت آزادی ایران و هم پیش بینی بخشی از جریان اصلاح طلب حکومت که تصور می کردند با شرکت نهضت آزادی در انتخابات، دموکراتیک بودن این انتخابات تضمین و حضور اپوزیسیون در آن تامین و مشارکت مردم تکمیل خواهد شد، نادرست از آب درآمد. نهضت آزادی ایران به دلیل سیاست های دبیرکل خود، بیش از آن در سیستم «مستحیل» شده بود که شرکتش در انتخابات بتواند احساس حضور یک اپوزیسیون مستقل که سخن و راهی جز سیاست های اعلام شده از سوی این یا آن جناح حکومت دارد را در جامعه به وجود آورد.
از این رو دلایل شکست انتخاباتی نهضت آزادی قبل از آن که به حساب دیگران نوشته شود، باید در دو عامل به هم تنیده زیر جستجو شود:
۱. نهضت آزادی زمانی در بازی انتخاباتی پذیرفته شد و شرکت کرد، که این بازی از سوی اکثریت بزرگی از رای دهندگان مهر باطل خورده بود و نمی توانست اعتماد افکار عمومی و به ویژه بخش های پیشرو آن نظیر روشنفکران، دانشجویان، جوانان و زنان را به خود جلب کند.
۲. نهضت آزادی ایران با اتحاذ خط مشی وفاق با محافظه کاران، محافظه کاری و حمایت افراطی از تحول در چارچوب نظام اسلامی، ماهیت اپوزیسیون بودن خود را در نزد افکار عمومی به میزان زیادی از دست داد و دیگر عاملی نبود که ورودش به یک بازی غیرقابل اعتماد، بتواند اعتباری برای آن بازی بیافریند.
نهضت آزادی ایران می تواند همچنان بر این اندیشه پافشاری کند که به دلیل اعمال محدودیت ها و فشارهای مداوم، مانع از رسیدن نظر و پیام آن به جامعه شده اند. اما این حزب در مقایسه نسبت به گروه هایی که به تحریم انتخابات فراخوان دادند و در اطلاعیه این نهضت به عنوان یکی از عوامل مهم کاهش مشارکت مردم قلمداد شده اند، امکانات کمتری برای رساندن نظر و پیام خود به مردم نداشت. از انتخابات نهم اسفند می توان نتیجه دیگری هم گرفت و آن نتیجه این است که صدا و پیام آقای دبیرکل نهضت آزادی ایران به خوبی به جامعه – و به ویژه بخش های پیشرو آن – منتقل شد و افکار عمومی در این صدا و پیام هیچ سخن و نکته تازه ای نیافت که به شرکت در انتخابات ترغیب شود. نباید فراموش کرد دفاع پیگیرانه و یک صدای افکار عمومی از اعضای نهضت آزادی ایران در قبال فشارها و سرکوب گری ها یک موضوع است و خط مشی سیاسی این حزب، موضوعی دیگر. این دو را نباید به حساب یکدیگر گذاشت و دچار اشتباه شد.
در میان احزاب سیاسی معمولا رسم است وقتی که این احزاب در جلب نظر مردم، به ویژه در انتخابات، شکست می خورند، با بازبینی در مشی سیاسی و اصلاح برنامه های خود در صدد بر می آیند دلایل نارضایتی ها را برطرف کنند. دسته ای از این احزاب که اصل را مطالبات و خواسته های مردم قرار می دهند و وقتی دریافتند، به هر دلیل نتوانسته اند نماینده این خواست ها و مطالبات باشند، کوشش در اصلاح سیاست های خود می کنند. دسته دیگری از احزاب هرچند به مطالبات مردم اعتقاد محکمی نداشته باشند، اما برای جلب آرای آن ها می کوشند سیاست های خود را بعد از شکست های انتخاباتی تغییر دهند و اصلاح کنند.
به نظر می رسد احزاب موجود در ایران، در هیچ کدام از این دو دسته قرار نمی گیرند. نهضت آزادی ایران نیز مانتد سایر گروه های دیگر شرکت کننده در این انتخابات، شکست انتخاباتی خود را به گردن دیگران می اندازد و از جمله مردم را مقصر معرفی می کند و آن ها را به دلیل عدم اطاعت از سیاست های خود مورد سرزنش و ملامت قرار می دهد.
طبیعی است چنین احزابی کمتر می توانند از شکست ها بیاموزند.
اصرار نهضت آزادی ایران در آخرین بیانیه خود بر ادامه مشی «وفاق ملی» آیا، نشانه ای در این جهت نیست؟
|