یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عسلویه، جهنم ما و بهشت دیگران!


• درحال حاضر آلودگی درشهر عسلویه ۵ برابر شهر تهرا ن است البته و قتی راه اندازی شود ۲۰ برابر تهران خواهد شد, تا ثیر همان گازهای موجود بر روی ما کارگران بدین صورت خواهد بود که ما دیگر به درد خانواده مان نمیخوریم, این که سرنوشت ما چه خواهد شد, معلوم نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۷ مهر ۱٣٨۷ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۰٨


یکی از کارگران شریف ازعسلویه به خبر نگارصدای کاوه ها درخصوص وضعیت کارگران دراین منطقه چنین گفت:عسلویه تبعید گاه ایران بوده است. این مکان ۱۰۰متر پایین از دریا است واز طرف دیگرمحاط به کوه شده است. اینجا صورت مسئله مشکل شرکت خاص و یا کارخانه خاص نیست, بحث صنف و اتحادیه کارگری است, ما باید این را حل کنیم, بحث این نیست که این شرکت ۴ ما ه حقوق گرفت و یا نگرفت، این نیست. بحث این هست که کارگر از نظر این ها بی ارزش ترین موجود است.
رنج و گرفتاری و بدبختی برای ما کارگران است. عسلویه جهنم ما است و بهشت دیگران است, بهشت پولدارها و بهشت پارتی دارها است, بهشت کسانی است که میتوانند و قدرت دارند که دودرصد و یا سه درصد این مملکت هستند. ما کارگران باید جان بکنیم وعرق بریزم و از خانواده ٣ ماه دور باشیم. و در اتاقهای سه در پنج ۱۵ نفره زندگی کنیم
ولی این آقایان و آقازاده که به اینجا میایند ٣ روز این جا میمانند, ۱۰ روز نزد خانواده خودشان میروند. درحال حاضر ۷۰ روز است که خانواده ام تنها هستند و هیچ کسی هم بالای سرشان در آن شهر نیست. این کجای عدالت است؟؟؟
از طرف دیگر قراردادهای پنهانی, پرداخت ۴ تا رشوه همزمان با هم , ده تا ماشین پژو, ۲۰۰ میلیون پول برای یک قرارداد دومیلیاردی ازسوی این آقایان صورت میگیرد. آنها در بهشتند ما در جهنم به سر میبریم, اگر بخواهید این مسائل را درست موشکافی کنید, از کارشان سر در نمی آورید.

ساعات کاری د ر ماه رمضان
ما ساعت ۷ صبح کارمون را شروع میکنیم و تا ۶ بعد ازظهر ادامه میدهیم, ساعت ۱۲ تا ۱ یک ساعت زمان استراحت داریم, کارخانه ما بدین صورت میباشد, ولی بقیه کارخانه ها هم دو شیفت هستند ولی زمان استراحت درمجموع در کارخانه ها یک ساعت بیشتر نیست. و در ماه رمضان و با گرمای فوق العاده ای که در عسلویه است. برای کارگران کار در چنین شرایطی بسیار سخت وغیرقابل تحمل است.
از لحاظ غذایی همان غذایی که از ظهر مانده را برای سحر به کارگران میدهند. اینجا غذایی امروز میماند, را برای فردا درغذای فردا قاطی میکنند, افطار به اندازه یک نعلبکی سوپ به ما میدهند و این غذا به قدری بد کیفیت است, که هیچ کس تمایل به خوردن ندارد ولی مجبور هستیم که بسازیم. اینجا معنای ماه رمضان از دیدگاه و جایگاه من به عنوان یک کارگر یعنی همین که گفتم.
البته برای کسانی که در بهشت عسلویه هستند, تسهیلات بی نهایت است.
هیچ زمان وهیچ رسانه ای انعکاس درستی از وضعیت ما کارگران در این منطقه را نمیدهد.
تعدادی واحد در عسلویه راه اندازی شده, که این واحدها گازهای بسیار خطرناکی تولید میکند, که روی اعصاب تاثیر بسیار زیان آوری دارند, در این منطقه با انتشار این گاز کلیه پرندگان به حالت کوما رفته اند, این گاز روی اعصاب موجودات زنده تاثیر مخرب میگذارد, و اکثر کسانی که بعد از چند سال در معرض مستمر با این گازها قرار بگیرند, دچار انواع بیمارهای روانی خواهند شد.

فاجعه عظیم
در حال حاضر الودگی عسلویه ۵ برابر شهر تهران است. و وقتی کارخانه ها راه اندازی شود ۲۰ برابر تهران خواهد بود.
در ارتباط با آلودگی این جا آلودگی بیداد میکند. هرچه درمورد این موضوع بنویسید, کم نوشتید به خصوص وقتی یک نفر متخصص بیاید ببنیند آن وقت ابعاد فاجعه بهتر مشخص میگردد.
این مشعلهای عسلویه هنگامی که در بالاترین حد موجود کار میکنند, شما آن زمان به هیچ وجه آسمان را نمی بینید, به طوریکه شما نمیتوانید رشته کوه زاگرس با این عظمت را ببینید.اگر قرار باشد در آن لحظه باران ببارد, یک باران اسیدی خواهد بود.
هرکس که به اینجا می آید در ابتدای کار برای رد گم کردن یک دوره کلاس ایمنی برای او میگذارند, ودر همان کلاس برای او توضیح میدهند:
که درحال حاضر آلودگی درشهر عسلویه ۵ برابر شهر تهرا ن است البته و قتی راه اندازی شود ۲۰ برابر تهران خواهد شد, تا ثیر همان گازهای موجود بر روی ما کارگران بدین صورت خواهد بود که ما دیگر به درد خانواده مان نمیخوریم, این که سرنوشت ما چه خواهد شد, معلوم نیست.
ما محکوم به این هستیم که در معرض انواع بیماریها به خصوص بیمارهای خونی و ریوی قرار بگیریم.
البته همین حد از خبر را که در کلاس ایمنی میگویند آن چیزی است که نفر توجیه کننده اجازه دارد تا این حد به ما بگوید و اینکه به طورواقعی در پس پرده چه میگذرد را خدا داند و بس.

عسلویه پایتخت اقتصادی ایران و جهان
در رابطه با این منطقه بسیاری از مسائل ناگفته باقی مانده است, در تبلیغات بسیاری که این روزها در ارتباط با این منطقه میکنند,عسلویه را پایتخت اقتصادی ایران و جهان معرفی میکنند. به طور مستمر در تلویزیون چراغ های روشن عسلویه را نشان میدهند, البته به درستی در این منطقه مکانهای بسیار زیبایی وجوددارد ولی ان مکانها در اختیار کسانی است که فقط ۲ تا ٣ درصد از کل جامعه را تشکیل میدهند و ان مکان متعلق به آقازاده ها و کارفرمایان وابسته به این آقازاده میباشد, در این منطقه سایتهای بسیار زیبایی وجود دارد که پر از گلهای زیبا است. وقتی وارد این پارک میشوید فکر میکنید که وارد پارک ملت ایران شدید. شاید هیچ کس باور نکند زیرا کافی است از این منطقه صد متر آن طرفتر بروید, در آنجا آشغال ها و آهن آلات و زباله هایی است, که کارگران در آن دست و پنجه نرم میکنند.

تفاوت دو دنیا
من از این که یک کارگر هستم از خودم بدم میاید
درحال حاضر اینجا تبعیض طبقاتی بیداد میکند, در این کارخانه یک رستوران وجود دارد که از ساعت: ۱۱.٣۰ تا ۱۲.٣۰ متعلق به آقا زاده ها و کارفرمایان وابسته به آنها است و هر چیزی که در یک غذای جانانه گنجانده میشود دیده میشود. انواع غذاها و نوشیدنها و انواع دسرها سرو میشود.
راس ساعت ۱۲:٣۰ کارگران برای خوردن غذا میایند. برای سرو غذا تمام مواد و وسایلی که روی میز چیده شده, جمع میشود. هر چیزی که هست جمع میشود.
چند روز قبل برای ده تا دانه سیر به شخصیت یک کارگر توهین شد. آیا میتوانید این موضوع را تحلیل و تفسیر کنید؟ فقط برای ده تا دانه سیر.
شایدآن کسی که چنگ زد و ۱۰ دانه سیر را از دست آن کارگر در آورد مجبور بود که این کار را بکند اما من از خودم بیزارم, من از صنف کارگری بیزارم. از کارگر متنفرم. یک روزی هم چنین توهینی به من هم میشود البته همین حالاهم به من توهین میشود.

شما اگر بودید چه کار میکردید؟
من اینجا را به همین خاطر انتخاب کردم که به زندگیم تکانی بدهم. قبلا ۲۷۰ هزارتومان حقوق میگرفتم ولی اصلا فکر نمی کردم که به ازای ۱۰۰ هزارتومان بیشتر بخواهم اینجوری روح و جسمم درمعرض نابودی قرار بگیرد.
به خاطر وضعیت بد اقتصادی چاره ای دیگری نداشتم, قیمت ها سرسام آور رو به فزونی است, با میوه کیلویی ۵ هزارتومان از کجا بیاورم و خرج زندگیم را تامین کنم. من محکوم هستم و باید کاری کنم, فرزندم که در این جامعه زندگی میکنه به فساد کشیده نشود و برای خودش کسی شود و سری در سرها در بیاورد. به همین خاطر من محکومم شرایط بد و سخت این جا را تحمل کنم.
من از این که یک کارگر هستم از خودم بدم میاید, و از صنف کارگری بیزارهستم.

منبع: www.socialist-k.blogfa.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست