یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ایران: تلاش برای بیرون آوردن سنگ از چاه در نیویورک!
اسرائیل: نشانه ای ازعقب نشینی و تجدید نظر در نگاه به ایران!


تهمورث کیانی


• به نظر می رسد اختلافات بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده و - بالتبع و به طور غیرمستقیم تا حدی اسرائیل- از این به بعد با خارج شدن از حالت جنگی و تبادل تهدیدات نظامی بیشتر صورت رقابت های سیاسی - دیپلماتیک بر سر گسترش حوزه نفوذ در عراق و لبنان به خود خوهد گرفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ مهر ۱٣٨۷ -  ۲ اکتبر ۲۰۰٨


به نظر می رسد سه سال و اندی تجربه ریاست جمهوری سرانجام موجب شد تا آقای احمدی نژاد،رئیس جمهور اسلامی ایران،در چهارمین سفر خود به نیویورک از روابط عمومی بالنسبه بهتری برخوردار شده و اهمیت افکار عمومی جهان،خاصه آمریکائیان و کشورهای غربی را بهتر از پیش درک کند. همچنین،به نظر می رسد بیش از دوسال زمان،کافی بوده است تا آقای رئیس جمهور دریابد سخنان گذشته او درباره اسرائیل و هولوکاست چه عواقب زیانباری برای افتصاد کشور و پی گیری سیاست کنونی انرژی هسته ای بدنبال داشته است. آقای احمدی نژاد در تمام دو سال گذشته با هدف در تنگنا گذاردن برخی از رقبای سیاسی،بدست آوردن همدلی و پشتیبانی مردم در برخی از کشورهای عربی،و دور کردن افکار عمومی از توجه به وعده های اقتصادی و مبارزه با فسادی که در دوران مبارزه انتخاباتی اش داده بود،به نحو شگفت آور و بی سابقه ای ضدیت با اسرائیل را در مرکز سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داد و کشور را تا آستانه جنگ نیز پیش برد. بی شک،این سیاست در کوتاه مدت دستاورد هایی برای دولت نهم به همراه داشته است. از یک سو،با نفوذ بیشتر در میان افکار عمومی اعراب،از خطر وارد شدن علنی دولت های این کشورها به ائتلاف های ضد ایران تا حدی کاست، موجب شد تا اسرائیل علنأ دست به تهدید ایران زند و از رهگذر آن بحران موجود بین ایران و کشورهای غربی و شورای امنیت تا حدی به بحرانی بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل- که خود دارای زرادخانه اتمی است و در معرض بازرسی های آژانس بین المللی اتمی نیز نیست- فروکاهیده شود.همچنین،توانست موجب افزایش بهای نفت در برخی دوره های خاص گردد و درآمد ارزی بیشتری را نصیب خزانه دولت کند.
با گذشت زمان،اما،بر آقای احمدی نژاد معلوم گشت که زیان های چنین سیاستی در دراز مدت،و پس از آنکه دستآورد های کوتاه مدت آن درو شد، و نیز پس از آنکه مصرف داخلی آن به سبب استفاده مکرر از میان رفت،بسی بیشتر از منافع آن بوده است. در واقع در سومین سال ریاست جمهوری است که آقای احمدی نژاد فشار زیاد ناشی از آن سخنان را درمی یابد. بنابراین،بخش مهمی از تلاش رسانه ای و روابط عمومی آقای احمدذی نژاد در سفر اخیر خود مصروف بیرون آوردن سنگی شد که خود با دست خویش، و بی تامل، در گذشته به چاه انداخته است.
به رغم سخنان بالنسبه تند ِ رئیس جمهور در مجمع عمومی،که بیشتر جنبه سمبولیک پولتیک داشته،و هنوز تا تا حدی از لحن ضد اسرائیلی و حتی ضد یهودی برخوردار بود (۱)،اما، گفتگوی مشروح او با آقای لاری کینگ، مجری مشهور سی ان ان،بهترین و روشن ترین نمودار از میزان تغییر لحن و شیوه اظهار نظر آقای احمدی نژاد است. این گفتگوی مشروح و بازتاب آن به،همراه استقبال نسبی برخی از رسانه ها مهم از آقای احمدی نژاد، در حدی بود که حتی رسانه های لیبرال اسرائیل نیز از آن اظهار نگرانی و شگفتی کردند. آقای احمدی نژاد در پاسخ سوال لاری کینگ با تسلط کامل هر گونه خصومت و دشمنی با ایالات متحده از سوی ایران را رد می کند و می گوید: "ما همواره خواستار روباط دوستانه بوده ایم. خصومت و دشمنی همیشه یک طرفه و از سوی سیاست مداران ایالات متحده بوده است. ملت های ما هیچ مشکلی با هم ندارند. ما کارهای زیادی انجام داده ایم تا این را نشان دهیم. از جمله،من اخیرأ نامه ای برای آقای بوش فرستاده ام که می تواند آغازی برای یک دوره تازه از روابط متقابل باشد. همچنین، ما به امنیت در عراق و استقرار حکومت جدید آن مدد رساندیم". آقای احمدی نژاد به سوالات درباره انتخابات ایالات متحده و تمایل ایران به نامزد خاصی نیز،برخلاف سابق که با سناتور اوباما همدلی نشان داده بود،با مهارت و تیزهوشی دیپلماتیک پاسخ می دهد و بر عدم تمایل ایران به نامزد خاصی تأکید می کند و آن را کاری مربوط به مردم ایالات متحده معرفی می کند. به خصوص،او تأکید می کند که برای سخنان کنونی نامزد های انتخاباتی به سبب فضای مبارزه انتخاباتی چندان اهمیتی قائل نیست. این همه نشانه کاربرد دیپلماسی در سخنان اقای احمدی نژاد است.
مهمترین تغییر،اما،در پاسخ هایی است که آقای احمدی نژاد به سوالات لاری کینگ درباره اسرائیل می دهد. آقای احمدی نژاد به طور روشن بیان می کند که پیش از این از سخنان او درباره اسرائیل تفسیر های نادرستی در غرب ارائه شده است و و او هیچگاه نگفته است،و نمی گوید،که ایران یا هر کشور دیگری می باید اسرائیل را از رهگذر جنگ و سلاح از بین ببرد. برخلاف این، او می گوید: "آنچه ما می گوییم این است که باید در قلمرو فلسطینی رفراندم در میان مردم فلسطین برگزار شود تا سرنوشت خود را تعیین کنند. این کار در چهارچوب منشور ملل متحد است". او،با اشاره به فروپاشی آپارتاید در آفریقای جنوبی و کمونیسم در اتحاد شوروی،می گوید امیدوار است تا تغییرات سیاسی رادیکال در اسرائیل نیز رخ دهد و دولت یهود فروپاشد. اگر بتوانیم خطوط میان سطرها را بخوانیم،اگر به سختی انتقاد از خود در فرهنگ سیاسی ما،خاصه در میان رهبران سیاسی و حکومت گران،توجه کنیم،اگر به حاشیه ها و اضافاتی که برای مصرف داخلی در ترجمه این سخنان روی داده است توجه چندانی نکنیم،آنگاه در خواهیم یافت تلاش آقای احمدی نژاد برای روشن کردن نظر خود،و تاکید او بر ماهیت غیر نظامی و دور از خشونت راهبرد خود در برابر اسرائیل یک گام بزرگ به جلو است. همچنین،او در بخشی دیگر از گفتگوی خود شکست تمام تلاش های صلح در گذشته را سبب پیشنهاد تازه خودمی داند و به طور ضمنی به شنونده می فهماند که در تلاش برای رسیدن به یک صلح پایدار است. معلوم است هر صلحی دو طرف دارد؛ یک طرف معلوم است که فلسطینیان هستند،اما او از طرف دیگر سخنی به میان نمی آرد. سرانجام،او به صراحت در پاسخ لاری کینگ می گوید نه تنها خواستار آسیب رساندن به مردم یهود نیست بلکه معتقد است "مردم خردمند و سیاست مدران عاقل در اسرائیل و ایالات متحده" مانع حمله هر کدام از این کشورها به ایران خواهند شد.اگر این سخنان را در کنار پشتیبانی جدی او از آقای مشایی و سخنان جنجال برانگیز او قرار دهیم در خواهیم یافت راه بالنسبه درازی از سوی آقای رئیس جمهور پیموده شده است. از یاد نباید برد که هیچکدام از رهبران سیاسی و دولتمردان کشورهای عربی و اسلامی در خاورمیانه- آنان که زمانی به چیزی کمتز از "به دریا ریختن مردم اسرائیل" راضی نبوده و بسی از آقای احمدی نژاد رادیکال تر بودند- آنهنگام که دست به تغییراتی در مواضع خود در برابر اسرائیل زدند، یک شبه و ناگهانی چنین نکردند.

نشانه های تغییر در نگرش اسرائیل
با اینهمه،اما،به نظر می رسد اسرائیلی ها با صراحتی بیشتر از آقای احمدی نژاد دست به تغییر در سیاست های خود دربرابر جمهوری اسلامی ایران زده اند. این تغییر به بهترین وجه در مقاله سردبیری روزنامه اسرائیلی ها آرتس،با عنوان "پاسخی به احمدی نژاد" پدیدار است. این مقاله،به تاریخ بیست و پنجم سپتامبر، به روشنی به شرح دکترین نخست وزیر جدید اسرائیل،خانم لیونی، با عنوان "راهبرد متوازن" - که از سوی او در کنفرانس انتخابات مقدماتی حزب کادیما مطرح شد- می پردازد. بر اساس این دکترین،اسرائیل نمی باید آنطور که جناح های راست و افراطی این کشور می خواهند،و برخی از اعضای دولت نیز از آن پیروی کرده اند، در اقدامی واکنشی به سخنان رئیس جمهور ایران و یا برنامه اتمی آن کشور،از یک سو خود را در رأس و پیشقراول مخالفان جمهوری اسلامی و برنامه اتمی آن قرار دهد،و از سوی دیگر، خود را در آستانه حمله به ایران نشان دهد. این روزنامه مینویسد تا کنون اسرائیل فریب بازی سیاسی رئیس جمهور اسلامی ایران را خورده است و با گیر افتادن در یک جعبه در اقدامی واکنشی به تبادل تهدید نظامی با جمهوری اسلامی پرداخته است. همچنین، بر اساس این مقاله،نخست وزیر جدید اسرائیل مخالف نظریه ای است که می گوید یک ایران اتمی خطر نابود کننده ای برای اسرائیل است و اسرائیل نمی تواند با آن کنار آید و مجبور است برای دفاع از موجودیت خود با پیشدستی به ایران حمله کند. این نظریه،که از سوی اغلب رهبران سیاسی اسرائیلی،خاصه احزاب لیکود و کادیما ترویج می شده است، تا کنون نظریه غالب در صحنه سیاسی اسرائیل درباره ایران بوده است. بر طبق گفته سردبیری هآ آرتس،بر اساس دکترین نخست وزیر جدید،اسرائیل حتی در صورت دستیابی ایران به بمب اتمی،توان بازدارندگی و دفاع از خود را دارد. این روزنامه سپس می نویسد چون امیدی به بهبودی روابط سیاسی بین ایران و اسرائیل در چشم انداز کنونی نیست،اسرائیل می باید بر خلاف گذشته با بهبودی روابط سیاسی بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده مخالفت نکند تا از رهگذر بهبود روابط این دو کشور از خطر مقابله جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نیز کاسته شود. سردبیر ها آرتس سپس می نویسد دولت آینده اسرائیل باید به مردم خود بگوید که ما با یک هولوکاست جدید روبرو نخواهیم بود.
بنابراین،پس از شکست سیاست های نئوکان های ایالات متحده در تحمیل جنگ بر مردم ایالات متحده و ایران و شکست سیاست "تغییر رژیم"،که به روشنی در مخالفت ایالات متحده با هر گونه حمله نظامی محتمل از سوی اسرائیل بازتاب یافت،به نظر میرسد رهبران اسرائیل نیز خود را برای پذیرفتن سیاست "بازدارندگی متقابل" در برابر جمهوری اسلامی ایران آماده می کنند. استقرار سیستم نوین ضد موشکی ایالات متحده در اسرائیل- که برای نخستین بار در تاریخ اسرائیل گروهانی از ارتش ایالات متحده برای نظارت برآن در اسرائیل مستقر خواهند شد- بیش از آنکه نشانه حمله به ایران باشد نشانگر استقرار "سیاست بازدارندگ متقابل" در خاورمیانه می باشد. آرامش نسبی در لبنان،آتش بس کنونی در نوار غزه،و آرامش در عراق از نتایج نخستین چنین سیاستی هستند. بنابراین،به نظر می رسد اختلافات بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده و- بالتبع و به طور غیر مستقیم تا حدی اسرائیل- از این به بعد با خارج شدن از حالت جنگی و تبادل تهدیدات نظامی بیشتر صورت رقابت های سیاسی - دیپلماتیک بر سر گسترش حوزه نفوذ در عراق و لبنان به خود خوهد گرفت

۱) از جمله این ادعا که "گروهی صهیونیست بر مراکز پولی و ملی جهان تسلط دارند" از جمله مشهورترین فراز هایی است که همواره گروههای دست راستی و نژاد پرست بر ضد یهودیان به کار می برند و متاسفانه مورد استفاده رئیس جمهور نیز قرار گرفت.

تهمورث کیانی،سیاتل (ایالات متحده)، نهم مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد وهفت شمسی
Tahmoures_kiani@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست