یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دهم شهریور
پانزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۰ شهريور ۱٣٨۲ -  ۱ سپتامبر ۲۰۰٣


 «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند، محارب و محکوم به اعدام می باشند».
با این فرمان آیت الله خمینی رهبر حکومت اسلامی، در واپسین روزهای حیات خود، بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی در زندان های ایران آغاز شد. در فاصله چند ماه ٣ تا ۵ هزار نفر از مخالفین حکومت که اکثرا محاکمه شده و دوران زندان خود را می گذراندند و برخی نیز در انتظار و آستانه آزادی بودند، بنا به تشخیص هیات سه نفره ای از معتمدین خمینی به نام های علی رازینی، رئیسی و نیری، در «دادگاه»هایی چند دقیقه ای «محاکمه» و به مرگ محکوم شده و بلافاصله اعدام شدند. اعدام ها در تابستان ۶۷ آغاز شد، در شهریور ماه به اوج خود رسید و تا ماه های پائیز همان سال ادامه یافت. آخرین بازماندگان فهرست طولانی محکومان را در زمستان شصت و هفت در برابر جوخه های اعدام قرار دادند. قربانیان این قتل عام عظیم را رهبران، کادرها، اعضا و هواداران ساده سازمان ها و احزاب چپ، مجاهدین خلق، و سازمان های ملی - منطقه ای تشکیل می دادند. بخش عمده ای از زندانیان را در گورهای جمعی به خاک سپردند و مکان این گروها را تا به امروز از بستگان اعدام شدگان پنهان کرده اند.
هرچند خاطرات زندانیانی که از این مهلکه جان بدر بردند گوشه هایی از آن روزها و ماه های سیاه را روشن کرده و تصویری عمومی از چگونگی این کشتار بی سابقه را به دست داده است، با این حال، در این تصویر عمومی هنوز قطعات ناروشن بسیاری وجود دارد که از جمله به چگونگی تصمیم گیری در مورد این جنایت هولناک در سطح سران حکومت مربوط می شود. تنها اطلاعاتی که در این زمینه در دست است، مربوط به خاطرات آیت الله منتظری می باشد که در آن بر نقش و مسئولیت آیت الله خمینی در این جنایت تصریح شده است و برای نخستین بار فرامینی از او را افشا ساخته که در آن ها صریحا دستور کشتار مخالفین خود در زندان ها را صادر کرده است.
به جز آیت الله منتظری، سایر مقامات حکومت در مورد این جنایت همچنان مهر سکوت بر لب دارند، سکوتی که تنها یک بار شکست، و آن زمانی بود که اسدالله لاجوردی به دنبال افشای این جنایت از سوی خانواده ها، دست ها را به هم مالید و گفت: زندان ها را آب و جارو کردیم!
سکوت عاملان این جنایت، به جزیی از خود جنایت تبدیل شده است. حتی موج اصلاحات نتوانست دیوار ضخیم سکوتی را که پیرامون این جنایت برپا کرده اند بشکند. توافقی شاید ناگفته و نانوشته، همه جناح های رژیم – اصلاح طلب و محافظه کار – را به ادامه کتمان این جنایت بزرگ متعهد ساخته است. در مجلس «اصلاحات» حتی یک بار، یک سخن و یک اشاره نسبت به این بزرگترین جنایت تاریخ زندان های ایران طنین انداز نشد، مسئولین و سران حکومت هر بار که لب به سخن گشودند و از نظام «مردم سالار» و «مردمی» خود سخن گفتند، چشم بر این واقعیت پوشیده داشتند که در کارنامه این حکومت جنایتی چون قتل عام تابستان شصت و هفت و صدها جنایت دیگر به ثبت رسیده است. این سکوت اما از منطقی نیز برخوردار است. کشتار بی رحمانه هزاران زندانی سیاسی نه تنها با معیارهای حقوق بشر، که حتی با منطق و معیارهای حکومتی نظیر حکومت اسلامی ایران نیز همخوانی ندارد. این جنایت حاصل تصمیمی جنون آمیز بوده  است که در انبان روحانیون فریبکار حاکم بر ایران هم هیج توجیهی برای آن یافت نمی شود.
 
جنایت ادامه دارد...
سکوت حکومت نسبت به فاجعه ملی سال شصت و هفت، به ادامه ی هر روزه این جنایـت منجر شده است. طبیعی ترین، بدیهی ترین و انسانی ترین خواست های بازماندگان قربانیان این فاجعه مسکوت مانده و سرکوب شده است. حق هزاران خانواده قربانیان این قتل ها در مورد آگاهی از چگونگی و دلایل اعدام عزیزان خود، محل دفن آن ها، وصیتنامه هایشان؛ پایمال شده و بسیاری از بازماندگان این فاجعه حتی به دانستن نشانی از گور عزیزان خود و نشاندن سنگی بر مزار آن ها نتوانسته اند دلخوش باشند. بخشی از این مطالبات و خواسته ها اخیرا در نامه بازماندگان قربانیان این فاجعه به رئیس جمهور بازتاب یافت. نامه ای که مانند صدها نامه دیگر هرگز پاسخی نخواهد یافت.
محروم کردن خانواده ها و بستگان قربانیان این قتل عام از طبیعی ترین و انسانی ترین حقوق خود، دیگر جنایتی مربوط به پانزده سال پیش نیست، جنایتی است که همین امروز در حال تکرار است و همه مسئولین و جناح های اصلاح طلب و غیراصلاح طلب حکومت مسبب و مسئول آن هستند. رئیس جمهور و دولت وی، مجلس و نمایندگان اصلاح طلبش و دیگر مدعیان اصلاح گری و مردم سالاری با کتمان جنایت و با پای مال کردن خواست ها و عواطف انسانی مادران و پدران و همسران و فرزندان و  دیگر بستگان قربانیان این فاجعه، در جنایتی که پانزده سال پیش به دستور خمینی و توسط دستیاران نزدیکش رخ داد، مانند شخص ولی فقیه و دیگر سران جناح مخالف خود، سهیم و شریک شده اند.
 
آن ها که بر این تصور بودند و هستند که با سکوت، کتمان و سرکوب، خاطره و رد این جنایت هولناک را  زایل خواهند کرد، امروز پانزده سال بعد از آن جنایت، به موفقیتی دست نیافته اند. مگر ملتی می تواند چنین جنایت بزرگی در حق خود و فرزندان خود را به فراموشی سپرد؟ زندان هایی که در سال شصت و هفت «آب و جارو» شدند، امروز بار دیگر مملو از زندانیان سیاسی اند. زندان سیاسی و زندانی سیاسی، تنها نشانه حکومت دیکتاتوری نیست، نشانه مقاومت و مبارزه برای آزادی نیز هست.  نسل های جدید و جوان جامعه ما همان آرمان هایی را انتخاب کرده و پی گرفته اند که آیت الله خمینی و دستیارانش با قتل عام سال شصت و هفت در خیال ریشه کن ساختن آن ها از مرزهای این آب و خاک بودند و تا آرمان های آزادی و عدالت در این کشور زنده است، خاطره قربانیآن اعدام های سال شصت و هفت نیز زنده خواهد ماند و نفرت نسبت به عاملین این جنایت نیز زنده خواهد ماند.
 
دهم شهریور، از سوی خانواده های قربانیان فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت به عنوان یادروز این فاجعه تلخ برگزیده شده است. اخبار روز، همراه با همه آزادیخواهان ایران خاطره فرزندان شریف و پاک باخته ملت ایران در تابستان خونین سال شصت و هفت را گرامی می دارد و خود را در کنار هزاران بازمانده داغدار این فاجعه می بیند!
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست