درس هایی از اعتصاب زندانیان سیاسی کرد
هادی صوفی زاده
•
تلاش های بسیاری برای همدردی، انعکاس و بازتاب حرکت زندانیان اعتصابی از یک سو و تلاشهایی نیز از سوی افراد و جریاناتی که با جمهوری اسلامی متفق الفکر هستند از سوی دیگر بچشم می خورد که در این مقاله به آن ها پرداخته شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۷ مهر ۱٣٨۷ -
٨ اکتبر ۲۰۰٨
در سال 1979 و اندکی قبل از کودتای نظامی ارتش ترکیه، آقای عبدالله اوجلان و آقای کمال پیر (که بعد از کودتا توسط رژیم ترکیه اعدام گردید) در دانشگاه آنکارا سازمانی را که امروزه حزب کارگران کردستان شناخته می شود تشکیل دادند. آقای اوجلان به آقای کمال پیر ماموریت سفر به کردستان می دهد تا در آنجا به کار سازماندهی بپردازد. آقای کمال پیر بعد از سفر به کردستان و مدتی اقامت در آنجا دست خالی به آنکارا باز می گردد و نتیجهکار خود و عدم موفقیتش را به رفقایش گزارش می دهد و در توجیه ناتوانی خود در ماموریتش، ترک بودن خود و ناآشنائی با جامعه کردستان را عنوان می کند. آقای اوجلان با ناراحتی می گوید که مثل اینکه شما ماموریت خود را اشتباه گرفتهای و فکر کردی که محل ماموریت شما جامعهای مدرن و سالم بوده است. شما می خواستید در کردستان دنبال انسان و انسانیت بگردید؟ شما در کردستان دنبال اعتماد می گردید؟ مگر شما نمی دانید که دولت ترک انسانیت را درکردستان از بین برده و مسائل انسانی نیست که شما بتوانی با آن ارتباط پیدا کنید، وظیفه شما انسان سازی بود، رژیم ترک اعتماد را از بین برده است، وظیفه شما بود که از صفر شروع کنید. این بار آقای کمال پیر به کردستان باز می گردد، انسان کرد را مورد شناسایی و نطفههای جامعهی انسانی را پیدا، و ازآن مقطع تلاش برای هویت نوین انسان کرد و بازسازی آن در جریان است.
قریب به پنجاه روز از اعتصاب غذای دهها نفر از زندانیان سیاسی کردستان می گذرد. صرفنظر از هویت و جهت گیری های فکری زندانیان که تقریبا" بهلحاظ سنی همگی آنان نسل بعد از انقلاب و طبقه روشنفکر جامعه محسوب می شوند، در تاریخ هیچ کشوری سابقه ندارد که آنگونه سرمایه انسانی یک کشور مورد بی رحمی قرار گیرد. با نگاهی به خواسته زندانیان و مفادی که در بندهای شش مادهای آنان درج گردیده آنان نگران احکام صادره نیستند و شاید اگر بسیاری از آنان درخواست عفو می نمودند از زندان رهایی می یافتند بلکه آنها تنها به دفاع از کرامت انسانی خود پرداختهاند، کرامتی که روزانه توسط جمهوری اسلامی زیرپا نهاده می شود و جامعه را به پرتگاه سقوط کشانده است. جمهوری اسلامی برای از بین بردن انسانیت تمام توان خود را بهکار انداخته است و در همچون جامعهای است که زندانیان کرد می خواهند با اعتصاب خود به انسان ستیزی رژیم پایان دهند، انسانیت را احیا و یا انسانی بمیرند. سقوط انسانیت در ایران به حدی پیش رفته که تحجر بر آن غلبه نموده و هنگامیکه دوسال پیش طوفان کاترینا بخشی از ایالت فلوریدا در امریکا را ویران نمود آقای احمد جنتی در نماز جمعه آسودهخیال از عدم حضور انسانیت و بدون شرم از انسانیت اعلام نمود که طوفان کاترینا نتیجه بی بندوباری جامعه امریکاست!! و در جامعه کسی نبود که بگوید اگر طوفان کاترینا نتیجه بی بندوباری است، زلزله بم و منجیل و رودبار و بندرعباس و اردبیل نتیجه چه بوده است؟
اعتصاب غذا روشی در مبارزه است که بهنگام بستهترشدن فضای سیاسی جامعه مورد استفاده قرار می گیرد. در انقلاب مشروطه بست نشینی و اعتصاب یکی از اهرمهای رسیدن به خواستهها بوده و اساسا" یکی از مباحث دوم خرداد نیز بیشتر تاکید بر اینگونه مبارزات بود که متاسفانه هیچگاه بهاجرا درنیامد. توسل به اعتصاب غذا در کشورهای دیگری منجمله برزیل، ترکیه و افغانستان درگذشته تجربه گردیده و برای نمونه در ماه مای امسال چهارصد زندانی افغانی در قندهار افغانستان با خواستههای مشابهی چون رعایت حقوق انسانی دست به اعتصاب غذا زدند که مقامات پارلمانی افغان برای رسیدگی به خواستههایشان با آنان ملاقات نموده و در نتیجه با قول مساعد پارلمانتاران زندانیان از ادامه اعتصاب دست کشیدند. نمونه دیگری که می توان به خاطر آورد، اعتصاب 39 روزه کردهای ترکیه و در راس آنان آقای رمزی کارتال مسئول کنگره خلق جلو دادگاه حقوق بشر اروپا برای توجه آن دادگاه به وضعیت جسمانی آقای عبدالله اوجلان بود که با قول مثبت ان دادگاه و اعزام هیئتی به ترکیه و دیدار با آقای اوجلان به پایان رسید. آنچه مایه تاسف است تاکنون هیچ مقام پارلمانی و ریز ودرشت حکومتی حاضر به پاسخگویی به خواسته زندانیان نبوده است. در کشورهای دارای حکومت مردمی اینگونه وضعیت می تواند حالت فوق العاده را بهمراه داشته و پیش آمده که استعفای مسئولین ردهبالای حکومتی را بهمراه داشته است. در کشوری چون آفریقای جنوبی اتهامات آقای تابو امبکی که ناچار بهاستعفا گردید از سه مورد تجاوز نمی کرد که شاید اشتباهات رئیس جمهور ایران در سال قابل شمارش نیست.
در خلال این مدت جهت گیریها و تلاش های بسیاری برای همدردی، انعکاس و بازتاب حرکت زندانیان اعتصابی از یک سو و تلاشهایی نیز از سوی افراد و جریاناتی که با جمهوری اسلامی متفق الفکر هستند بچشم می خورد که پرداختن به آن ضروری بنظر می رسد.
در گذشته و در طول حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از پنجاه بار دولت ایران از طرف کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد به عناوین مختلف نقض حقوق بشر محکوم گردیده است اما هر بار جمهوری اسلامی با روشهای متفاوت و با واگذاری امتیازات در معاملات اقتصادی کلان به کشورهایی که موضوع حقوق بشر را در ایران بهانه گرفته توانسته مصوبههای سازمانهای حقوق بشری را به بازی بگیرد. تا جائیکه آقای رفسنجانی ادعا نمود که در ایران زندانی سیاسی نداریم. تکرار محکومیت ها و باج دهی های این دوره سی ساله و بازی با کرامت انسانی میلیونها ایرانی و بویژه ملیتهای تحت ستم ایران، شیپور طلائی حقوق بشر نام گرفته بود.
اما در چند سال اخیر و با شکل گیری برخی سازمانهای مدافع حقوق بشر منجمله کانون مدافعان حقوق بشر، سازمان حقوق بشر کردستان، مجموعه فعالان حقوق بشر و نهادهایی از این قبیل به نوبه خود توانسته که نسبت به تضییعات حقوق بشر در ایران افکار عمومی را در جریان وضعیت موجود قرار دهند. سازمانهای مذکور چون از بطن جامعه برخواستهاند و در اینجا طرف معاملهای وجود ندارد که جمهوری اسلامی به او امتیاز بدهد بنابراین در همچون شرایطی رژیم با متود کلیشهای خود و با روش دهای امنیتی با آنها برخورد می کند. محکومیت به یازده سال زندان آقای صدیق کبودوند مسئول سازمان حقوق بشر کردستان، دستگیری بسیاری از فعالان کمپین یک میلیون امضا و انجمن زنان آذرمهر و تهدیدات خانم شیرین عبادی ـ که البته شرایط خانم عبادی با دیگران فرق می کندـ از جمله رفتارهای امنیتی جمهوری اسلامی با فعالان حقوق بشر است. در کنار اینها رژیم بی مهابا حیثیت فردی آنها را نیز خدشهدار می نماید و در چندسال گذشته بعنوان یکی از پلیدترین حربهها از آن استفاده می نماید. برای نمونه هنگامیکه آقای دکتر ناصر زرافشان با جدیت پرونده قتلهای زنجیرهای را دنبال می نمود و به هنگام رسیدن به نقاط حساس ایشان را دستگیر و متهم به داشتن اسلحه و مواد مخدر نمودند. و یا اینکه موضوع گرویدن دختر خانم شیرین عبادی به مذهب بهائی را مطرح نمودند تا شاید از این طریق حساسیت جامعه مذهبی و متحجر ایران را علیه او برانگیزند و ماجرای قتل احمد کسروی را دوباره نمایند.
در آخرین تلاشهای رژیم با انگیزه انحراف افکار عمومی جامعه نسبت به اعتصاب غذای زندانیان مدنی و سیاسی کرد، عوامل رژیم با درج مطلبی تحت عنوان کذب بودن (1) اعتصاب زندانیان تلاش نمودند که دنبال کنندگان مسئله را دچار تفرقه و تشتت نمایند و متاسفانه برخی از سایتهای انترنتی آن را بعنوان منبعی موثق منعکس نمودند اما این بار تلاش وجدانهای بیدار نگذاشت که عوامل جمهوری اسلامی به آسانی بتوانند بر اراده انسانهای شریفی که دهها روز است برای ایجاد تحول جامعه خواب آلود ایران در اعتصاب بسر می برند فایق آیند. و در کمتر از دو روز تمام تلاشهای مسموم برای عموم آشکار گردید. بیشترین نقش را در روشنگری خانم شیرین فامیلی بعهده داشتند (2) روشدن دست عوامل حکومت در این حرکت همبستگی بیشتر مردم ایران در همدردی با اعتصاب زندانیان سیاسی کرد و در ضمن موضوعاتی را به بحث آورد که به شفافیت فضای بی اعتمادی کمک نماید.
آنان در آن نامه کذایی خود برای انحراف افکار عمومی و ایجاد تفرقه و چند دستگی در میان ایرانیان مسائلی را که چرا اعتصابیون فقط کرد هستند؟ چرا آمارها متغییره؟ چرا حزب کارگران کردستان بیش از همه در پشت این قضیه است؟ و سوالاتی دیگری از این قبیل مطرح کردند که در روزهای گذشته و با انتشار آن نامه از سوی برخی رسانهها و بویژه بهنگام اعتصابات کردها در برخی نقاط اروپا و در سوالات خبرنگاران رسانههای جمعی ایراد شده است.
پاسخ به اینگونه سوالات گرچه کار سختی نیست و از طرق مختلف به آن پاسخ داده شده در اینجا لازم نمی دانم که وارد جزئیات شوم اما تعداد کم یا زیاد اعتصابیون در زندان مهم نیست. ده نفر باشند یا یکصد نفر و یا کمتر و بیشتر. مهم این است که تصمیم به همچون حرکتی از طرف زندانیان و در داخل زندانهای جمهوری اسلامی تنها با اراده امکان پذیر است و اگر اعتصابی هم در کار نباشد هویت زندانیان کرد بر کسی پوشیده نیست و لیست زندانیان را می توان در سایتهای گوناگون مشاهده نمود. دوم اینکه چرا تنها کردها در این اعتصاب شرکت کردند دلایل بسیاری را می توان یافت و شاید بازگشت به سخنان آقای اوجلان در ابتدای متن کافی باشد. حال اینکه هنوز تمام احزاب کردستانی و سراسری در خواب بودند که آقای اوجلان از زندان برای اعتصابیون پیام همدردی فرستاد.
www.iranglobal.info
www.tahieh.net
|