اعتصاب، محکی بود
رسول صفریانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ مهر ۱٣٨۷ -
۱٣ اکتبر ۲۰۰٨
چهل و پنج روز قریب یکصد نفر از انسانهائی با دیدگاهها و نظرات گوناگون اما وضعیتی مشابه که همانا دربند بودنشان درسیاهچالههای رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی ایران بود، دست به اعتصاب غذا جهت احقاق حقوقی زدند که از حقوق اولییه تمامی انسانهاست و هیچ ربطی به نژاد و مذهب و ملییت آنها ندارد. خواستهای ششگانه این اعتصابیون خواستهایی انسانی وکلی و فراتر از دیدگاههای تنگ حزبی بود به همین خاطر انتظار میرفت که تمامی احزاب وتشکلهای سیاسی و مدنی داخل و خارج ایران ضمن پشتیبانی از آنها ،صداقت شعارها و اهداف نوشته شده در برنامههای سیاسی و حزبی خود را به اثبات برسانند.آنان که با شعار ایران برای تمامی ایرانیان چند صباحی برای رسیدن به قدرت، پرچم انساندوستی بر افراشته بودند و یا آن به اصطلاح کمونیستهائی که حول شعار انسان مداری و برنامههای دنیای بهترشان بوق و کرنایشان گوشها را میازارد، گویی آنچنان در مرداب سروصدای خویش غرق شدهاند که صدایی دگر را توان شنیدن نیست و یا بسان رژیم حاکم در دنیای آنها نیز انسانها به خودی و غیر خودی تقسیم بندی شدهاند و جز دنیای تنگ حزبی خود و چند نفر و نصف همراهانشان مابقی در معنی حزبی انسانی آنها نمیگنجند. بهمین خاطر سکوت تهوع آوری را اختیار کردند و نهتنها حاضر به پشتیبانی نشدند بلکه حتا گوئی گوششان توان دریافت امواج فریادهای مردم را ندارد و در باغ بی خبری خوابیدهاند.
طی ۴۵ روز اعتصاب صدای این عزیزان را گوشهای انساندوست در تمامی جهان شنید مگر آنانکه به نحوی از انحاء نافشان به رژیم بسته بود و شنیدن این پیام رنگشان را زرد میکرد و اربابانشان را دلتنگ. طرح بهانههایی چون تقویت ناسیونالیسم و لطمه به تمامیت ارضی و غیره ،تنها کوره راهیست برای فرار از واقعیت و پوششی جهت افشا نکردن چهره راستینشان که همانا بی ارزش بودن جان انسانها در مقابل منافح بی ارزش حزبیشان است.
در این مدت حداقل ما کردها دوستان راستین خود را بیشتر شناختیم و فرصتی نیز دست داد که احزاب با شعارهای رنگارنگ ملی و غیر ملی را محک زنیم و از این پس با احتیاطی بیشتر حمایتهایمان را بیان داریم.
هر گاه نیازی به رای ماست ، ایرانیهای غیوری هستیم که کسی از ما اصیلتر نیست، آنگاه که باید خون داد ،کردهای شجاح نامیده شدهایم و زمانیکه قرار است پلی باشیم تا از طریق ما به آنطرف مرزها برسند مهمان نوازان بی همتائی هستیم ،روزی که همین احزاب با پسوندهای ایسم خانههای مارا سنگر مبارزه علیه رژیم اسلامی کرده بودند ما مبارزان خستگی ناپذیر و کمونیستتر از مارکس و لنین بودیم .
اما اینک که فرزندان ما در سیاه چالهای همان رژیم گرفتارند و برای احقاق خواستههایی که از ابتدائیترین خواستههای انسانیست و ما از آنها محرومیم دست به اعتصاب زدهاند ، اگر همه آنها این کار را احمقانه نپنداشتند اقلا حاضر به پشتینانی نشدند ،تا مبادا مسئله ملی تقویت شود و ما کردها از طریق احقاق همین چند خواسته اولیه انسانی به استقلال برسیم و دیگر دست استثمار و استحماق ایسمیستها و طرفداران مردمسالاری به ما نرسد.
هر چند سکوت و بایکوت خبری این محافل ریا چیزی از اهمیت کار و اهداف انسانی این عزیزان کم نکرده و نخواهد کرد اما با این کار آب به آسیاب رژیم ریخته و زمینه را آنچنان برای سوء استفاده فراهم نمودند که رژیم با تمسک به محدود بودن منابع خبر رسانی در این مورد ،طی نامهای جعلی با استفاده از شگردهای اطلاعاتی ،ضمن به زیر سئوال بردن کل قضیه بطور ضمنی قصد تحمیل قطعی اتهامات وارده به بعضی از زندانیان ،بخصوص زنان فعال در کمپین یک میلیون امضاء برآمده بود.رژیم با مطرح کردن اتهام حزبی در نامه کذایی برای این عزیزان ،چنین وانمود میکرد که این نامه و بیان این اتهامات از زبان وکلای آنهاست ،بنابر این چنین اتهاماتی را برای آنها محرض جلوه میداد تا در آینده مورد بهرهبرداری قرار دهد.
این مراجع سکوت و بایکوت بار دیگر به ما فهماندند که اینها همان سگ زرد برادر شغال حاکمند و باید از هم اکنون مرزبندی دقیقتری با آنها داشتهباشیم .این در نوبت نشستگان قدرت نه تنها هیچ اعتقادی به حقوق ملیتها ندارند بلکه با دیده تردید در انسان بودنشان هم مینگرند.
در پایان بعنوان یک کرد از تمامی کسان و تشکلها و احزابی که تا پایان راه مارا تنها نگذاشتند و از دور و نزدیک برای عزیزان در بند و سلامتیشان ابراز نگرانی کردند ،بسیار سپاسگذاریم و خوشحالیم که در دنیای رنگها و نیرنگها ، رنگ انساندوستی غالب است .
رسول صفریانی ۱۲.۱۰.۲۰۰٨ گوتنبرگ سوئد
|