آقای خاتمی، شفاف و روشن بگوئید چه چیزی عوض شده است
فرید راستگو
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ مهر ۱٣٨۷ -
۱۴ اکتبر ۲۰۰٨
آفای خاتمی در دیدار با مدیرعامل و دبیران خبرگراری کار ایران ( ایلنا ) تاکید کرد: "دو پیش شرط من در شرکت در انتخابات این است: پیش شرط اول اینکه بتوانم با ملت بر سر خواسته هایشان تفاهم کنم. به اعتقاد من خواست قلبی و تاریخی مردم ایران آزادی، پیشرفت و عدالت است و... پیش شرط دوم: با امکان عملی شدن برنامه ها یعنی با سازوکارهای موجود تا چه حد امکان عملی کردن برنامه ها برای رئیس جمهوری فراهم است؟". بطور کوتاه شروط ایشان برای کاندیداتوری عبارتند از ۱. تفاهم با ملت بر سر خواسته هایشان و ۲. گسترش اختیارات رئیس جمهور و امکان عملی شدن برنامه اش.
آقای خاتمی را همه میشناسند ولی برای یادآوری بد نیست قدری ایشان را به هوادارانشان معرفی کنیم: آقای خاتمی از جانب آقای خمینی، در ۲٨ آبان ۱٣۵۹ به سرپرستی موسسه مطبوعاتی کیهان نائل آمد. درکابینه میر حسین موسوی از سال ۱٣۶۱ و در کابینه هاشمی رفسنجانی از سال ۱٣۶٨ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بعهده داشتند. از سال ۱٣۷۶ برای دو دوره چهارساله به مقام ریاست جمهوری نائل آمدند. ایشان از ابتدا تا به امروز یکی از پایوران رژیم جمهوری اسلامی بوده و هستند و در جهت حفظ و استمرار آن از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند و لذا سرنوشت ایشان با سرنوشت جمهوری اسلامی گره خورده است. آقای خاتمی در بدترین دوران کشتار و اعدام های دستجمعی سالهای ۶۰ و ۶۷ و توجیه این اعمال نقش فعالی داشته اند. هنگامیکه در سال ۱٣۶۰ شادروان مهندس بازرگان در مجلس به کشتار و اعدام جوانان و فرزندان وطن، جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید ایران اعتراض نمود، آقای خاتمی که امروز حرف از گسترش بی اخلاقی و دروغ در ایران می زند و چنان هوادار آزادی مردم، عدالت اجتماعی و دمکراسی شده اند در سه مقاله پی درپی به تاریخ ۱۶- ۱٨ و ۱۹ مهر ماه ۱٣۶۰ در روزنامه کیهان، علیه اعتراض به حق مرحوم بارزگان مقاله نوشت و به آن مرحوم تاخت و مستقیم و غیرمستقیم به توجیه آن کشتار پرداخت و از آن جنایات حمایت نمود. با وجودیکه آقای خاتمی بخوبی می داند اعدام دست جمعی بیش از ۴۰۰۰ نفر در سال ۱٣۶۷ بدستور مستقیم آقای خمینی صورت گرفت، معهذا با ظاهری خندان و ساده انگاشتن مردم ایران در روز جمعه ۱٣ اردیبهشت ۱٣٨۷ در جمع اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گیلان در مورد تحریف اندیشه های آقای خمینی چنین می گوید: "ما بعنوان ارادتمندان امام و کسانی که سعی کرده ایم به اصل اندیشه های امام و معیارهایی که در انقلاب اسلامی مورد خواست مردم بود وفادار بمانیم و خالی از هوس و منافع این را درست بفهمیم و آنرا برای خود افتخار می دانیم که در خط امام تجلی یافته، امام بیان کرده اند و در قانون اساسی ما تحقق یافته است." آقای خاتمی ادامه می دهد "امام بعنوان یک فقیه و فیلسوف و عارف با توجه به ارزشها و تفکراتی که به آن پایبند بود…." و بازایشان در روز ۱۷ خرداد ۱٣٨۷، بعنوان دبیر عالی پیش نشست همایش بین المللی موسوم به "امام خمینی و قلمرو دین، دین و توسعه " در مورد امامش چنین می گوید "امام راحل عارف و حکیمی مطلع، فقیه و سیاستمدار و عالمی دینی و آگاه به زمان خویش بود، امام عارفی بود که عرفانش هیچگاه شکل منفی نداشت." با این سخنان گهربار آقای خاتمی، باید از نو، عارف، حکیم و فیلسوف را تعریف کرد؟! ایشان لقب عارف به شخصی میدهند که فقط با یک دستورش در بدترین شرایط بیش از ۴۰۰۰ نفر اعدام میشوند.
آقای خاتمی ، شما با ارادت ورزی و معتقد بودن به چنین عارف و حکیمی و سی سال حمایت بی قید و شرطتان از استبداد ولایت مطلق فقیه، فکر می کنم بر خلاف ادعایتان، از آزادی و دمکراسی و حکومت قانون برای رسیدن به امیال شخصیتان شعاری ساخته اید . شما در سال ۱٣۷۶ با رای بیش از ۲۰ میلیون نفر به ریاست جمهوری رسیدید و در اولین سال ریاست جمهوری زیر فشار افکار عمومی سعی نمودید، در برخی از سیاستهای جمهوری اسلامی بعنوان سوپاپ اطمینان، تعدیلی بوجود آورید ولی از سال دوم تا پایان ریاست جمهوری ٨ ساله تان، حضور شما در جمهوری اسلامی همچون همیشه بزک کردن و دموکرات و آزادیخواه و عدالت گستر نشان دادن رژیمی بود، که در دوران خود شما آن همه قتلها و ترورها که به ترورهای زنجیره ای معروف گردید، واقع شد و در نهایت خود اعتراف کردید که در نقش "تدارکاتچی" عمل کرده اید. ارمغان ٨ سال ریاست جمهوری شما، آقای احمدی نژاد است که با دست شما و وزارت کشور شما بر ملت ایران تحمیل گردید و شما در برابر تقلبات گسترده ای که واقع شد بر خلاف آقایان هاشمی رفسنجانی و کروبی اعتراض ننمودید و تازه به اعتراض آنان هم وقعی نگذاشتید. نقش شما بعنوان برگزار کننده چنین انتخاباتی، مهرسکوت بر لب زدن و در نتیجه همکاری با استبداد و بی اعتنائی به خواست مردم چیز دیگری می توانست باشد؟
آری آقای خاتمی نتیجه کار و کردار شما چیزی جز احمدی نژاد نمی توانست باشد. بقول خودتان بارها خطر را دیدید ولی یک بار هم حقیقت را برای موکلین تان باز گو نکردید.
دفتر گفتار و کردار آقای خاتمی همچنان باز است. همینقدر می دانیم ایشان چه بخواهند و چه نخواهند در طی ٣۰ سال حضور فعال شان در تمام سطوح اداری وسیاسی جمهوری اسلامی در نابودی و ورشکستگی ایرا ن و به فلاکت و سیاه روزی کشاندن مردم ایران نقش موثری داشته اند. حال برویم به سراغ دو شرط ایشان و مختصری آن را باز کنیم:
گویا آقای خاتمی به مانند کسی که تازه از خواب بیدار شده باشند، در شرط اول خود توضیح می دهند "به اعتقاد من خواست قلبی و تاریخی مردم ایران آزادی، پیشرفت و عدالت است." ایشان خوب می دانند که: مردم ایران از مشروطه تا بحال، برای برقراری آزادی – عدالت و پیشرفت تلاش و مبارزه کرده اند و افسوس که برای رسیدن به آن هم توسط استبداد سلطنتی و هم توسط استبداد دینی و ولایت فقیه، سرکوب و کشته شده اند. آقای خاتمی مطمئن باشید ملت ایران تا رسیدن به حقوق ذاتی خود و بدست گرفتن سرنوشت خویش بدست خویش و برقراری دمکراسی و حکومت بواقع مردم بر مردم از پای نخواهند نشست و به مبارزه خود ادامه خواهند داد. باز هم مبارکتان باد که به این اعتقاد رسیده اید. امید واریم این اعتقادتان از روی غرض و بدست آوردن فرش قرمز بر زیر پایتان نباشد اما از قدیم گفته اند، ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است، بشرطی که مرده نباشد. آقای خاتمی شفاف به مردم بگوئید چه چیزی در حکومت ولایت مطلقه عوض شده است که شما به این اعتقاد رسیده اید؟
شرط دوم: در این شرط آقای خاتمی، خواهان امکان عملی شدن برنامه و گسترش اختیارات ریاست جمهوری است. حال ما از ایشان می پرسیم: شما خطابتان به کیست و این ضمانت را از کی می خواهید و این شرط را برای چه کسی می گذارید؟ از مردم، از قانون اساسی، از ارگانهای دادگاههای انقلاب و سپاه پاسداران که به مانند اختاپوس بر کشور چنگ انداخته اند و یا از رهبر؟ از طرف مردم که نمی توانیم حرفی بزنیم ولی می دانم در ایران ضرب المثلی است که می گوید: آزموده را آزمودن خطاست.
از قانون اساسی اگر بخواهید، پس باید قبل از آمدن شما تغییری در قانون اساسی صورت گیرد تا به شما این ضمانت را بدهد. آقای خاتمی شما در سالهای پایانی دوران هشت ساله ریاست جمهوریتان طی لایحه ای ، افزایش اختیارات ریاست جمهوری را خواستار شدید و این لایحه در مجلس ششم که شما و دوستان و همکاران اصلاح طلب اتان اکثریت داشتید، با تشر رهبر، منجر به جنجالی بر سر تصویب آن شد، که شما خود آنرا پس گرفتید. حال شما شفاف و روشن به مردم بگویید: چه چیزی عوض شده است که شما این خواست را از مجلس اصولگرایان دارید، تا لایحه ای برای شما تصویب کنند. لایحه ای که خود وقتی در قدرت بودید نتوانستید آنرا تصویب کنید. آیاضمانت اجرائی این شرط را از رهبری می خواهید؟! همانطوریکه رهبر می تواند این ضمانت را بشما بدهد، همان طور هم می تواند از شما پس بگیرد و تازه مگر رهبر بعهد خود وفا می کند. وقتی رهبر اول و بقول شما عارف و حکیم می گوید: "من ممکن است دیروز حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را، و فردا حرف دیگری را، این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم." دیگر از رهبر دوم چه انتظار دارید که بر قول خود استوار بماند و بعهد خود وفا کند، شما حتماً این شعر مولوی را بیاد دارید که:
سنتِ بد کز شه اول بزاد این شهِ دیگر قدم در وی نهاد
آقای خاتمی شفاف و روشن به مردم بگوئید: چه چیزی عوض شده است که شما چنین ضمانتی را از رهبر طلب می کنید. آیا ایشان ماهیت اش عوض شده است. آیا ایشان همانی نیستند که بقول خودتان از شما انتظار داشتند در حد تدارکاتچی عمل کنید و باز بقول خودتان رئیس جمهور بله قربان گوئی می خواستند و شما نیز در ٨ سال ریاست جمهوری خود بدانگونه عمل کردید؟ آیا شخصیت شما عوض شده و یا از غیب دستی به شما رسیده است؟ و یا شما مسلح به امداد غیبی هستید؟
آقای خاتمی شما واقعیت رژیم و مردم را بخوبی می دانید. آقای ابطحی مشاور پیشینتان در سایت خود خطاب به شما چنین می نویسد " فکر می کنم واقعیت های این چند سال اثبات کرده که کسی نمی تواند توقع انقلاب و یا تغییر قانون اساسی از رئیس جمهور داشته باشد و همه فهمیده اند که با تقسیم قدرت موجود که بر اساس قانون اساسی است امکان تحقق شعارهای همان دوره (اصلاحات) هم وجود ندارد. مهم این نیست که چه می خواهیم و چه آرمانی داریم . مهم این است که واقعیت چیست . این را در داخل و خارج هم فهمیده اند." بقول آقای ابطحی حال وقتی همه فهمیده اند، جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است. شفاف و روشن بگویید: چرا بر اصلاح پذیری جمهوری اسلامی اصرار می ورزید و هدف شما از ابراز دو شرط چیست. شفاف وروشن به مردم بگوئید بدنبال چه میگردید؟
حال که بیش از پیش چهره جمهوری اسلامی برای مردم روشنتر شده است و حکومتگران، آینده خود را نا روشن و نا مطمئن می بینند و درست در زمانیکه نفرت عمومی مردم از این رژیم به حد اعلای خود رسیده است و این واقعیت حتی برای کورترین و ناشنوا ترین عناصر جمهوری اسلامی بر ملا شده است، آقای خاتمی شروط خود را بیان می دارند و این شروط را زمانی بیان می دارند که بعلت نارضا یتیهای عمومی هر آن احتمال وقوع خیزش عمومی به منظور بدست آوردن حقوق ذاتی و رهائی از چنگال استبداد فراگیر، می رود. آری در چنین شرایطی آقای خاتمی با ابراز دو شرط خود و احتمالاً کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده تلاش می نمایند مجدداً چهره رژیم ایران را آزادیخواه و عدالت گستر و حقوق مدار نشان دهند تا شاید از نفرت مردم نسبت به حکومتگران بکاهند و از اعتراضات آنان جلوگیری بعمل آورد و جمهوری اسلامی را از مهلکه نجات دهد. آری در زمانی که عناصر حاکم و نیروهای سرگوبگرش برای حفظ بقای خود به اعمال خشونت آمیز خود افزوده اند و راهی بجز تشدید سرکوب و ارعاب نمی یابند و در زمانیکه بیکاری و فقر روز افزون کریبانگیر مردم شده است و وضعیت اقتصادی با تورم- گرانی و رکود بی سابقه ای مواجه شده است بطوریکه لاریجانی از احتمال عدم رای مجلس به طرح اقتصادی تورم زای احمدی نژاد گزارش کرده است و در زمانی که تشتت ، چند دستگی و اختلافات سیاسی در میان اصولگرایان و اصلاح طلبان رو به تزاید می باشد و در زمانیکه جمهوری اسلامی با بحرانهای عدیده داخلی و خارجی دست به گریبان است و گروههای مختلف اجتماعی با برپائی اعتصاب و تظاهرات انزجار خویش را از وضعیت حاکم بر کشور بیان می دارند . آقای خاتمی با ابراز دو شرط خود به میدان می آید و سعی دارد تا شاید با نیرنگی دیگر از پایان احتمالی همقطاران خود جلوگیری بعمل آورد. آقای خاتمی شما طی ٨ سال که رئیس قوه مجریه بودید اگر اعتقاد به آزادی داشتید، چرا آنزمان در مقابل کشتار دانشجویان و به آتش کشیدن خوابگاه آنان سکوت فرمودید. شما اگر طرفدارآزادی و عدالت هستید، چرا هنگامیکه با حکم حکومتی روزنامه ها را فله ای بستند و یاران شما را سرکوب کردند سکوت اختیار کردید. شما اگر طرفدار عدالت و آزادی هستید، وقتی وزیر کشورتان گفت ما مدارکی دال بر تقلبات وسیع در انتخاب احمدی نژاد داریم ، چرا آنها را به مردم نشان ندادید. شما اگر طرفدار آزادی و عدالت بودید هنگامیکه چند صد نفر در زمان صدارت شما با ترور و قتلهای زنجیره ای کشته شدند چرا شما بعنوان رئیس جمهور سکوت اختیار کرده و از آن چشم پوشی کردید . آیا در چنین شرایطی نمی توانستید استعفا کنید و گناه این همه جنایت و کشتار را حد اقل از حکومت خود بزدائید؟ و دهها چرای دیگر.
آقای خاتمی در دیدارشان با دبیران خبرگزاری ایلنا می گوید: " متاسفانه دروغ گویی ، گفتمان اصلی بخش هایی از جامعه شده است که از ایشان جز صداقت نباید انتظاری داشت."
آقای خاتمی شما اگر جزء این بخش های جامعه که اشاره فرموده اید، نیستید و قصد مبری کردن جمهوری اسلامی را از استبداد فراگیر و خفقان و چپاول بیت المال و نجات دادن دوباره این بخش ها را در سر ندارید، شفاف و روشن با مردم حرف بزنید و حقیقت را به آنان بگوئید. به مردم تحت ستم ایران بگوئید چه چیزی باعث شد ٨ سال از آنان روی گردانیدید و با پایمال کردن آزادی وحقوق انسانی آنان به قیمت تحکیم پایه های استبداد مبادرت ورزیدید. به آنان شفاف وروشن بگوئید چه چیزی عوض شده است که مجدداً قصد آمدن بر صحنه را دارید. در غیر این صورت شفاف و روشن به شما می گوئیم که حتی در صورت بدست آوردن ریاست جمهوری، جز از بین رفتن آن ته مانده ای از چهره زیبا و خندان، برایتان چیز دیگری در بر ندارد . چه کسی داند شاید شما هم جزء همان بخش هائی باشید که صداقت را فدای فرش قرمز و قدرت می کنند. اگر غیر از این است بیائید با خدا، با خود و مردم یگانه باشید وتوان و استعداد ایستادگی خود را در مقابل دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد دینی که بقول مرحوم نائینی " بدترین شعبه استبداد، استبداد دینی است" را با آنها شفاف و روشن بیان کنید.
اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگمردی و سالاری
Fa_rastgou@yahoo.com
|