دین و مذهب
پولی توینبی
- مترجم: محمد ربوبی
•
واکنش حکومت های اروپایی به این وضعیت (قدرت گیری مسلمانان) متفاوت است. برخی به دین و مذهب روی آورده و آن را عمده می کنند: مانند ژیسکار دستن در جریان تدوین قانون اساسی اتحادیه اروپا و مخالفت او با ورود ترکیه به این اتحادیه. او ادعا کرد که «اروپا» ضرورتا به معنای «مسیحیت» است. صدراعظم آلمان، آنجلا مرکل نیز همان حرف های او را تکرارکرد و کوشید خدا را در این قانون اساسی بگنجاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۶ مهر ۱٣٨۷ -
۱۷ اکتبر ۲۰۰٨
سرانجام روشنگری پیروز شد و اروپا پرچمدار این پیروزی بود. در هرکجا آزادی، دانش، وفرهنگ و دمکراسی گسترش یابد، دین و مذهب و سحر و افسونگری افول می کند. ازاین همه کلیساهای متنوع و بی مانند که از قرون گذشته در اروپا برجای مانده، اینک بیشتر توریست ها دیدار می کنند تا نمازگزاران. مشاهده گروهک هایی آدم کهنسال که در برابر کشیش های کهنسال تر زانو زده طلب بخشایش می کنند و شمارشان پیوسته کاهش می یابد یادگار جهان کهن است و نه بیش از آن.
در جهان نوین اروپا، دین و مذهب دغدغه اقلیت ها شده است. خرد بر جادوگری و خرافات پیروز شد. اینک مهمترین تعارضات در جوامع دمکراسی ما، بین چپ گرایان و راست گرایان، بین مترقی ها و محافظه کاران و بین ثروتمندان و تهیدستان است. کاهش دایمی گروه های مذهبی، نسلی پس از نسل پیشین، سبب شد که تاثیرشان نیز پیوسته کاهش یابد. طبق همه پرسی انستیتوی گالوپ بین الملل، اروپا درمقایسه با سایر قاره های جهان کمترین افراد کلیسا رو دارد: دراین قاره فقط هفده درصد مردم هفته ای یک بار به کلیسا می روند. بیشترین تعداد کلیسارو (هشتاد و هفت درصد) در آفریقای خاوری است. اهالی سوئد بیش ازهمه کشورها فارع از دین و مذهب اند. این آمار نشان می دهد در مناطقی که اهالی آن ها از دانش کمتری برخوردارند بیشترین متدین ها به سر می برند. درعین حال، بنا برهمه پرسی ها، اکثریت اروپاییان که فارع از دین و مذهب اند برای مذهبی ها اهمیت زیادی قایل اند.
علت این امر واضح است. دین و مذهب بار دیگر درحال پیشروی است. این امر از نظر سیاسی شگفتی آور و در عین حال نگران کننده است.
مبنای تعارضات مذهبی در اصل، تعارضات بین سران قبایل و طوایف و دارودسته ها و کشمکش ملی گرایی و فرهنگ بوده است. اعتراف به دین و مذهب و تظاهر به آن بهانه خوبی برای برافراشتن پرچم مناسب هویت جمعی بوده است. حال این امر دوباره به وقوع می پیوندد. در اکثر کشورهای اروپایی اقلیت های مسلمان به سرمی برند. در چنین وضعیتی بین مسیحی ها ترس و وحشت مصنوعی از تروریسم و از بیگانه شدن در کشور خود برانگیخته می شود . باردیگر داستان کلیشه ای چالش فرهنگ ها بر سرزبان ها افتاده است. زنانی که روسری دارند و گاه کاملا زیر چادر پنهان شده اند و یک قدم پشت سر شوهرشان روانند، زنانی که ناگزیرند از شوهرشان اطاعت کنند، به معنای اهانت به مبارزات عصر روشنگری به خاطر کسب حقوق زنان است. پیروزی دراین مبارزه یک قرن به طول انجامید. ساختار نظام پدر و مردسالاری در خانواده، خصوصا در خانواده های مناطق روستانشین کشورهای اسلامی، از دیدگاه اروپا سرکوب گرانه است. موارد متعدد ازدواج های اجباری و قتل ها به خاطر حفظ حرمت و ناموس خانواده بیش از سایر قتل های خانوادگی در رسانه های عمومی بازتاب می یابند و جلب توجه می کنند. در حالی که چنین قتل های خانوادگی در انگلستان تقریبا هفته ای یک بار مرتکب می شود، بی آنکه رسانه ها به آن توجه جدی کنند.
افزون براین ها، بایستی به انواع بیم و هراس های اهالی کشورهای اروپایی از سلول های مجاهدین اسلامی که درون گروه های اسلامی پنهان شده اند و اغلب مورد حمایت آنان قرارمی گیرند اشاره کرد. این بنیاد گران متعصب، همان طور که در لندن، مادرید و سایر مناطق نشان داده اند ، قتل های تروریستی افراد بی گناه را راهی برای روانه بهشت شدن می پندارند. حتی روحانیون مسلمان که اعمال قهر را مردود می شمارند، اغلب اعلام می کنند دمکراسی، ساخته و پرداخته غرب است و با قرآن منافات ومغایرت دارد.اینان به جای دمکراسی، ایده نیمه اسطوره ای وغیر دمکراتیک حاکمیت خلفای اسلامی را تجویز می کنند.
علاوه براین ها، ترکیب جمعیت کشورهای اروپایی نیز نفشی ایفا می کند: پژوهش های اخیر کلیساس مسیحی انگلستان پیش بینی می کند در سال ۲۰۴۰ تعداد مسلمان هایی که برای عبادت به مساجد می روند، دو برابر تعداد مسیحی ها یی است که به کلیسا می روند. آنگاه فقط دو درصد اهالی انگلستان روزهای یک شنبه به کلیسا خواهند رفت و میانگین سن آنان ۶۴ سال خواهد بود.
این وضعیت سبب بروز نگرانی و ترس و وحشت و واکنش دفاعی می شود. حال، آدم هایی که پژوهشگران آنها را قبلا غیر مذهبی و فارع از دین و مذهب به حساب می آوردند، ناگهان «مسیحی» شده اند. هرگاه طرفداران فرقه های مسیحی و مسلمان را درمجموع درنظر گیریم خواهیم دید که اینان به دین و مذهب پدران و پدر بزرگان خود پای بند شده اند تا مانند گذشته هویت فرهنگی، ملی و قومی خود را مشخص کنند. در حالی که در واقع به دین و مذهب اعتقاد ندارند و مراسم مذهبی را به جا نمی آورند .
واکنش حکومت های کشورهای اروپایی به این وضعیت متفاوت است. برخی به دین و مذهب روی آورده و آن را عمده می کنند: مانند ژیسکار دستن در جریان تدوین قانون اساسی اتحادیه اروپا و مخالفت او با ورود ترکیه به این اتحادیه. او ادعا کرد که « اروپا » ضرورتا به معنای «مسیحیت» است. صدراعظم آلمان، آنجلا مرکل نیز همان حرف های او را تکرارکرد و کوشید خدا را در این قانون اساسی بگنجاند. پاپ، بندیک، به فراخوان برلین که به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس اتحادیه اروپا منتشر شد ، ایراد گرفت که در این فراخوان ازخدا و مبانی مسیحیت نامی برده نشده است. پاپ ادعا کرد که این امر ارتداد است و اروپایی ها از معتقدات دینی خود روی گردان شده اند. اما مقام پاپ اعظم به هیج وجه حق ندارد ارزش های انحادیه اروپا را تعیین کند. واتیکان تنها کشوری اروپایی است که میثاق حقوق بشر اتحادیه اروپا را امضا نکرده اسیت، در حالی که پذیرش این میثاق شرط ابتدایی و مقدماتی ورود به این اتحادیه است . ترکیه این شرط را ـ اگر چه به زحمت زیاد ـ ناگزیر پذیرفت تا وارد اتحادیه اروپا شود. پاپ و کشور واتیکان صلاحیت ورود به اتحادیه اروپا را ندارد ، چون واتیکان دولت و حاکمیتی است غیر دمکراتیک . با این وجود، پاپ خود را موظف می داند بر تصمیمات اتحادیه اروپا تاثیر گذارد ، چون تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا کاتولیک و تابع کلیسای کاتولیک هستند .
قدرت گرفتن روز افزون و پنهانی ادیان ومذاهب برای حفظ آزادی نامساعد است .درست همان هایی که بایستی اینک با صدای بلند از سکولاریسم دفاع کنند خاموش نشسته اند . نمایندگان روشنگری و لیبرال در مباحثی که اینک در مورد اسلام جریان دارد گرفتار تناقضات روشنفکرانه شده اند . اینان می خواهند مخالف نژادپرستی و مدافع جامعه چند فرهنگی باشند . اینان مشاهده می کنند که در کشورشان اقلیت های مسلمان به سر می برند و به طورغریزی دریافته اند که مسلمان ها درمعرض خطر قرار گرفته و خود را توسری خورده حس می کنند و بنابراین باید از آنان دفاع کرد. اما این بدان معنی نیز هست که لیبرال های روشنفکراغلب آماده اند در مورد مسئله آزادی بیان و عقیده یک چشم خود را ببندند . این بدان معنی است که اینان آماده هستند رعایت حقوق بشر را در چارچوب مجامع و محافل مذهبی نادیده بگیرند. اینان مناسبات پدر و مردسالاری و سرکوب گرانه را « محترم » می شمارند و حقوق زنان و حقوق هم جنس کرایان را به فراموشی می سپارند.
لیبرال های مترفی بودند که در مبارزه ای طولانی و بس دشوار برای وضع قوانین ضد تبعیض نژادی و احترام به حقوق جهان شمول بشر سرانجام پیروز شدند . حال می بینیم که اینان با دودلی طرفدار حقوق گروه های مذهبی می شوند تا مبادا « جریحه دار شوند» و کسی که معتقدات این گروه های مذهبی را « جریحه دار کند » تفریبا نژاد پرست محسوب می شود.
« ترس از اسلام » اصطلاح واضح و جدیدی است که بر سر زبان ها افتاده است . یعنی اعلام می کند هرنوع انتقاد از اسلام مترادف است با اهانت نژادپرستانه . کسی که در سالیان گذشته، بنا برسنت نیک و خجسته ولتر، مسحیت را به سخره می کرفت ، امروز اگر سخن بر سر افشای مهملات سایر مذاهب باشد خودش را وامی دارد خاموشی اختیار کند. کاریکاتورهای دانمارک البته ابلهانه بودند و ارزش انتشار نداشتند . اما استدلال آنهایی که در طول عمر خود برای آزادی بیان مبارزه کرده اند این نبود. همه آنها ، جملگی اتفاق نظر داشتند که سانسور قابل پذیرش است !
اخیرا واتیکان نیز تلاش کرده است « ترس از مسیحیت » را بر سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا تحمیل کند، درست شبیه همان « ترس ازاسلام » . و چرا نه ؟ اگر حقوق بشری وجود داشته باشد که بر مبنای آن نباید معتقدات کسی را « جریحه دار» کرد، آنگاه گفتمان و انتقاد بین مردم و در جامعه به طور ناگهانی متوقف خواهد شد.
اخیرا انگلستان به منظور دلجویی از متعصبن مذهبی تا بدان جا پیش رفته که حکومت این کشور اجازه تاسیس شصت مدرسه اسلامی را صادر کرده تا محصلین دراین مدارس در مورد ارزش های فرهنگی خود آموزش ببینند. کتاب های آمورشی این مدارس در مورد علوم طبیعی به جای تدریس نظریه تکامل انسان ، حاوی خلقت انسان برمبنای روایات دینی است . در مورد این جدایی گرایی و مشکلاتی که در آینده به بارخواهد آمد کسی اعتراض نمی کند و خشمگین نمی شود. کجا هستند لیبرال ها و روشنفکران ؟ چرا صدای اعتراض آنان به گوش نمی رسد ؟ اینگ در انگلستان به دلایل مشکوک تاریخی ، یک سوم آموزشگاه ها ی دولتی را کلیسا ها ی کاتولیک ها و پروتستان ها ادراه می کنند و این امر در کشوری فارغ از دین و مدهب انجام می گیرد ! بیشتر محصلین این آموزشگاه ها از خانواده های مذهبی نیستند بلکه خانواده هایی کودکان خود را به این آموزشگاه ها روانه می کنند که به مذهبی بودن تظاهر می کنند تا کودکشان پذیرفته شود، چون کیفیت این آموزگاه ها بهتر و مقام اجتماعی آنها والاتر است . حال لیبرال ها به درستی می پرسند چرا آن چه برمسیحی ها رواست بر مسلمان ها روا نباشد. اما پاسخ مناسب این است : کلیه آموزشگاه ها در اروپا باید دولتی باشند.
کلیساهای مسیحی ( کاتولیک ها و پروتستان ها و سایر فرقه ها ) در یافته اند که می شود از شور و شوق مسلمان ها برای پیشبرد خواسته های خودشان استفاده کنند و از این راه دین و مذهب را تقویت کنند. اتحاد نا میممونی بین کلیه فرقه های مذهبی به وجود آمده و سبب شده است مواضع محافظه کارانه و ارتجاعی خود را دو باره به دست آورده و مستحکم کنند : مخالفت با سقط جنین، مخالفت با پژوهش بر روی سلول های جنینی ، مخالفت با همخوابگی دختران و پسران پیش از ازدواج و جلوگیری از حاملگی آنان ، مخالفت با حقوق هم جنس گرایان، مخالفت با تدریس دستاوردهای فلسقی ، علمی و هنری عصر روشنگری در مدارس و نیز مخالفت با این که اهالی کشورهای در حال توسعه در مبارزه علیه بیماری ایدز از کاندوم استفاده کنند.
رهبران مذهبی این امر را نیز دریافته اند که بسیاری از کشورهای اروپایی ـ اگر چه نا خوشنود ـ تلاش می کنند جوامع متنوع مذهبی را که در حاشیه جامعه خود به سر می برند به نحوی در کل جامعه ادغام کنند. بدین منظور، دولت ها برای جوامع مذهبی موجود در کشور حقوق ویژه ای قایل می شوند و به رسمیت می شناسند . آنها می خواهند با این روش افراطیون مذهبی را آرام کنند و مانع پیوستن اعتدال گرایان به متعصبین افراطی شوند.
دراین میان حکومت به غایت افراط گرای کاتولیک دو برادر کاچیینسکی در لهستان دست اندرکارند نفوذ ارتجاعی خود را بر موسسات و دوایر اتحادیه اروپا گسترش دهند.(اخیرا به دستور وزیر فرهنگ لهستان آثارگوته ، داستایفسکی،
کافکا ، کنراد و چند نویسنده معتبر لهستانی بایستی از کتاب های درسی آموزشگاه های این کشور زدوده شوند ـ مترجم) .
یکی از ابزارهای کنونی ( و کذشته ی) پاپ این است سیاست مدارهایی را که حاضر نیستند از سیاست کلیسای کانولیک پیروی کنند مرتد اعلام کند. این امر نه تنها مشروعیت اساسی نظام دمکراسی را مورد سئوال و تردید قرار می دهد بلکه در عین حال زنگ خطرسلطه پنهانی حاکمیت دینی به شیوه حاکمیت کنونی ایران است : آیا سیاست مدار کاتولیک در برابر انتخاب کنندگانش پاسخگو و مسئول است یا در برابر واتیکان ؟ انگلستان آخرین کشور دمکراسی جهان غرب است که رگه های حاکمیت دین ( تئوکراتی ) در آن وجود دارد: بیست وشش اسقف، عضو مجلس اعیان انگاستان هستند. در نتیجه ، پیروان سایر مذاهب نیز درخواست می کنند مانند کاتولیک ها کرسی هایی دراین مجلس به دست آورند.
اخیرا در نخستین اجلاسیه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد درخواست شد هر نوع تهمت و افترا به دین و مذهب ممنوع شود. نماینده کویت در سازمان ملل متحد اعلام کرد هرآنچه ادیان و مذاهب را جریحه دارکند نقض حقوق بشر است . تفکری که خلط مبحث درآن باور نکردنی است . دراین مورد « اتحادیه بشردوستی و اخلاق بین الملل» که « اتحادیه ملی سکولار انگلستان » نیز عضو آن است با شجاعت تمام بر آزادی بیان و عقیده پافشاری کرد. اما از سازمان های فارغ از دین و مذهب در مخالفت با این قدرت نمایی نمایندگان مسلمانان، مسیحی ها و سایر فرقه های دینی و مذهبی فقط صدای خفیفی به گوش رسید و نه بیش . ندای خرد آهسته است ، زیرا فراغت از دین و مذهب اعتدال گراست و در مبارزه به خاطر خرد و دانش مجاهدین آن چنانی ندارد.
حقوق بشر در اساس با دین و مذهب در تعارض است . تقریبا همه ادیان و مذاهب تلاش می کنند آزادی زنان محدود شود و می خواهند در باره حاملگی زنان تصمیم بگیرند. اینان امتناع می کنند که انسان ها خود تصمیم یگیرند چه موقع کودکی بزایند و چه موقع مایلند بمیرند. اینان از پذیرش حقوق انسان هایی که مایلند به دلخواه زندگی جنسی خود را بگذرانند امتناع می کنند. و مهمتر این که تلاش می کنند این حق را از مردمی سلب کنند که به آن حقایق مذهبی و دینی که در متون کهنه و فرسوده به عنوان « وحی و مکاشفه » نقل شده است شک و تردید کنند و آنها را به سخره گیرند.
وقت تنگ است. موقع آن فرارسیده است که اروپایی ها از ارزش های آزادی و دمکراتیک عصر روشنگری که با مبارزات طولانی و دشوار به دست آمده است دفاع کنند. مخالفین نوین این ارزش ها پیوستگی و اتحاد نامیمونی است از کلیه فرقه های مذهبی که می خواهند قدرت را از غیر مذهبی ها بربایند. اگر اروپای غربی به حمله متقابل نپردازد، خداوند به سیاست بازخواهد گشت و از ترس این که کسی در جایی مورد اهانت قرارگیرد، همه ما وادارخواهیم شد سکوت کنیم ـ حتی موقعی که اروپا بازهم قاره انسان های فارغ از دین و مذهب است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Polly Toynbee، مفسر نشریه گاردین، مقیم لندن.
برگرفته از هفته نامه Die Zeit ، آلمان ، شماره ۲۳، مه ۲۰۰۷
|