روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣۰ مهر ۱٣٨۷ -
۲۱ اکتبر ۲۰۰٨
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروز این نشریه: «زلفهای گره خورده!» چنین نوشته است: «این ماجرا جدیتر از آن است که با فرافکنی نادیده گرفته شود و آشکارتر از آنکه با فضاسازی در پرده بماند. طی چند هفته اخیر برخی از دوستان جبهه اصلاحات به گلایه و از سر کم دقتی و شماری از نادوستان مدعی، به عتاب و از سر اضطراب به کیهان اعتراض کردهاند که چرا از پروژه پرهزینه آمریکا و متحدانش علیه اصولگرایان خبر میدهد و از همراهی یک جریان سیاسی در داخل کشور با پروژه یاد شده، یاد میکند. و صد البته در این زمینه، هیاهوی رسانههای فارسی زبان بیگانه و سایتهای خبری ضد انقلاب نیز جای خود دارد. موضوع این یادداشت، ارائه فرمولی کارساز و راه کاری خالی از ابهام برای شناسایی جریانی است که از داخل کشور زلف سیاسی خود را با دشمنان بیرونی گره زده است! اما، چگونه؟!
در یک نگاه گذرا میتوان همراهان داخلی دشمن را به سه دسته جداگانه تقسیم کرد. جاسوسان، جریانهای سیاسی وابسته به دشمن و همراهان ناهمدل.
گروه اول همانگونه که از نامشان پیداست درپی کسب اخبار و اطلاعات سری و محرمانه و ارسال آن برای دشمن هستند. مأموریت این گروه ایجاب میکند که ظاهری کاملاً همرنگ و همسو با نظام داشته باشند و از این طریق جلب اعتماد کرده و به پایگاههای حساس و محرمانه نظام نفوذ کنند. به عنوان مثال ناخدا افضلی، جاسوس شوروی سابق و عضو شاخه نظامی و مخفی حزب توده تا آنجا خود را به نظام همراه و همخوان نشان داده بود که به فرماندهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران رسیده بود. او که اساساً مارکسیست و بی اعتقاد به خدا و اسلام بود در پارهای از موارد، مثلاً هنگامی که همراه برخی از مسئولان نظام در قرارگاههای عملیاتی جنگ تحمیلی حضور داشت، نیمه شب به بهانه تهجد و ادای نماز شب از بستر برمی خاست و به گونهای که انگار از برخورد تصادفی و غیرعمدی با یکی از اشیاء درون قرارگاه صدایی بلند شده است، میکوشید تا فلان مسئول حاضر در قرارگاه را متوجه برخاستن خود کند! و یا کشمیری، عامل انفجار نخستوزیری و شهادت، شهیدان بزرگوار رجایی و باهنر، دو خودکار همراه خود داشت و به این و آن وانمود میکرد یکی از آنها متعلق به بیتالمال و برای استفاده اداری است و دیگری متعلق به خود وی و برای استفاده شخصی است!... شناسایی این گروه به کار اطلاعاتی پیچیده و فنی نیازمند است.
گروه سوم، یعنی همراهان ناهمدل، کسانی هستند که تحت تأثیر تبلیغات و عملیات روانی دشمن در مواردی با دیدگاه دشمنان همراهی میکنند بی آن که به دشمن وابسته باشند و یا خواست دشمن را دنبال کنند. به عنوان مثال، در حالی که نتیجه و دستاورد اقداماتی نظیر هدفمند کردن یارانهها، سهمیهبندی بنزین، مالیات بر ارزش افزوده و ایستادگی در مقابل باج خواهی آمریکا و متحدانش نهایتاً در سبد منافع ملت ریخته میشود، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها ـ یعنی جریان دومی که به آن خواهیم پرداخت ـ با تبلیغات گسترده، سیاه نمایی و عملیات روانی ـ تخریبی این اقدامات مثبت و سرنوشت ساز را منفی و به زیان مردم جلوه میدهند. بدیهی است کسانی که تحت تأثیر این عملیات تبلیغاتی ـ تخریبی قرار میگیرند اگرچه ـ بیآنکه بخواهند ـ با خواست دشمن همراهی میکنند ولی با دشمنان نه فقط همدل نیستند، بلکه دشمن را کماکان دشمن میدارند، مقابله با این سوء برداشت به توضیح و روشنگری مسئولان و رسانههای متعهد نیازمند است تا «انگاره» و توهمی که دشمن ساخته و دنبالههای داخلی به آن پرداخته اند فرو بریزد.
و اما، گروه دوم که موضوع این یادداشت است و به دلیل اهمیت و پرداخت بیشتر بعد از دو گروه اول و سوم آمده «جریان سیاسی وابسته به دشمن» است. درباره این طیف باید به این نکته ضروری اشاره کرد که وابستگی یک جریان سیاسی به دشمنان بیرونی الزاماً به معنای آلودگی تمامی اعضاء و هواداران نیست، بلکه در اکثر موارد، فقط تعدادی از سرکردگان و گردانندگان اصلی اینگونه جریان ها به دشمن وابسته اند و سایر اعضاء و مخصوصاً هواداران ـ بدنه گروه ـ از این وابستگی با خبر نیستند و از طریق وابستگی تشکیلاتی و بی آن که بدانند آب به کدام آسیاب میریزند با جریان وابسته همراهی میکنند و البته کم توجهی و بی دقتی آنان قابل ملامت است.
فعالیت جریان سیاسی وابسته برخلاف جاسوسان، فعالیتی آشکار است زیرا جریان وابسته معمولا ـ و نه الزاماً ـ یک پروژه دو مرحلهای را دنبال میکند که تحقق مرحله دوم ـ هدف نهایی ـ تنها با فعالیت آشکار در مرحله اول امکانپذیر است. توضیح آن که جریان وابسته همزمان با تخریب و سیاه نمایی علیه نظام حکومتی و یا جریان وفادار به نظام ـ از جمله دولت و مجلس معتقد به مبانی و ارزشهای نظام ـ برای حضور و جایگزینی خود در کانونهای قدرت زمینهسازی میکند جریان وابسته برای این زمینهسازی نیاز به فعالیت علنی دارد و در هر دو مرحله یاد شده از حمایت و پشتیبانی بیدریغ و همه جانبه دشمن بیرونی برخوردار است چرا که تخریب جبهه سیاسی متعهد به نظام، حتی اگر به کنار رفتن این جبهه از قدرت نیز منجر نشود، به تنهایی و از آن روی که به وجهه و چهره وفاداران نظام آسیب میرساند، مورد علاقه دشمن است و از سوی دیگر، اگر این تخریب که معمولا با فریب افکارعمومی برای گرایش به جریان وابسته همراه است، در نهایت به حضور جریان وابسته در کانونهای قدرت بیانجامد، نتیجه آن است که دشمن بیرونی به کانونهای قدرت نظام دست یافته است و این، نهایت آرزوی دشمن برای بازگشت به دوران غارتگری و زورگویی گذشته است. تحقق مرحله دوم، یعنی به قدرت رسیدن جریان وابسته همان نقطه اشتراک میان اینگونه جریانهای سیاسی با دشمن است و هر یک در این نقطه منافع خاص خود را دنبال میکنند، جریان وابسته انگیزه قدرت طلبی خود را ارضاء شده میبیند و دشمن، با بهرهگیری از جریان وابسته، اهداف ضدنظام خود را که «براندازی» خط پایان آن است دنبال میکند. اگرچه در جمهوری اسلامی ایران این خواسته دشمن به علت ساختار اسلامی نظام و باورهای دینی مردم ناممکن ولی آسیبرسان است.
و اما، جریان وابسته از آنجا که چارهای جز فعالیت آشکار ندارد با اندکی دقت قابل شناسایی است و این شناسایی مخصوصاً در عصر ارتباطات بسیار آسان است. چرا؟!
در کلام خدا، یکی از نشانههای منافقین اینگونه توصیف شده است «هنگامی که به آنها گفته میشود در زمین فساد نکنید پاسخ میدهند که ما اهل اصلاح هستیم» بنابراین اگرچه منافق سعی در پنهان کردن چهره واقعی خود دارد ولی کسانی با دقت در رفتار و گفتار آنان متوجه میشوند که آنها برخلاف ادعای «اصلاح» درپی فساد هستند. این آگاهی از طریق مقایسه بینش و منش جریان وابسته با آموزههای اصیل و خالی از ابهام اسلامی و انقلابی و مشاهده تفاوت و تضاد بنیادین در این دو سو، قابل فهم است.
و در جای دیگر میفرماید «آنان ـ منافقان ـ هنگامی که با مومنان روبرو میشوند میگویند ما اهل ایمان هستیم و هنگامی که با شیاطین خود خلوت میکنند، میگویند ما با شما هستیم و مومنان را به سخره گرفته ایم».
در گذشتههای دورتر و پیش از عصر ارتباطات، معلوم نبود ـ یا به سختی معلوم میشد ـ که جریان وابسته در خلوت خود ـ توجه شود به تأکید بر خلوت یعنی رابطه پنهانی با شیاطین ـ چه گفته اند و چه دستوری گرفته اند؟ اما امروزه، دشمنان بیرونی نظام دیدگاه، موضع و اهداف خود علیه جمهوری اسلامی ایران را با هزار زبان و از طریق صدها رسانه رسمی اعلام میکنند بنابراین با مقایسه میان مواضع و خواستههای دشمن و مواضع و خواستههای یک جریان سیاسی به آسانی میتوان به وابستگی یا استقلال آن جریان سیاسی پی برد. امام راحل ما(ره) بارها میفرمودند هرگاه دیدید آمریکا و سایر دشمنان شناخته شده بیرونی از مواضع شما حمایت میکنند نسبت به مواضع خود شک کنید و آن را کنار بگذارید.
امروزه فقط با نیم نگاهی به عرصه سیاسی کشور به آسانی میتوان جریان سیاسی خاصی را دید که در بسیاری از مواضع و عملکرد خود با آمریکا و متحدانش یعنی دشمنان تابلودار و شناخته شده ایران اسلامی همخوانی و همراهی دارد. و نه فقط به گونهای پنهان، بلکه آشکارا از حمایت آنان برخوردار است.
ممکن است گفته شود ـ و گفته اند ـ که آمریکا میتواند برای بدنام کردن یک جریان سیاسی به دروغ وانمود کند که حامی آن است! این ترفند در فرمول مورد اشاره خدشهای وارد نمی کند و صحت و سقم اینگونه حمایت ها به وضوح قابل فهم است. توضیح آن که اگر حمایت ظاهری آمریکا ترفندی برای بدنام کردن یک جریان سیاسی باشد، به طور طبیعی و منطقی باید مواضع و عملکرد آن جریان سیاسی با مواضع و اهداف رسماً اعلام شده و عملاً به کار گرفته شده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران متضاد و یا دستکم متفاوت باشد. در این حالت میتوان حمایت آمریکا را ظاهری و «طرح فریب» تلقی کرد. مانند شایعهای که رسانههای غربی در سالهای اولیه جنگ تحمیلی منتشر ساخته و ادعا میکردند که ایران از اسرائیل اسلحه میخرد! بدیهی بوده و هست که کودن ترین ذهن ها و زودباورترین افراد نیز نمی توانستند بپذیرند ایران اسلامی از یکسو عملاً با تمامی حامیان اصلی رژیم صهیونیستی ـ آمریکا، اروپا و... ـ به شدت درگیر باشد و موجودیت اسرائیل را نفی کند و در همان حال از اسرائیل اسلحه بخرد یا رژیم صهیونیستی به ایران اسلحه بفروشد!
و اما، هنگامی که یک جریان سیاسی در اصلی ترین مواضع و عملکرد خود با آمریکا و متحدانش همخوانی دارد و این همخوانی یک بار و دو بار و سه و چهار بار نیست که «خطا» تلقی شود، کمترین تردیدی باقی نمی ماند که جریان سیاسی مورد اشاره در خدمت دشمنان بیرونی قرار گرفته و اهداف آنان را دنبال میکند.
این روزها ـ و از چند سال قبل تاکنون ـ آمریکا و متحدانش آشکارا و با تاکید بر این که اصولگرایان آموزههای اسلامی و انقلابی را دنبال میکنند و منافع غرب را با خطر جدی روبرو کرده اند، به دشمنی همه جانبه با دولت اصولگرا که نماد و نماینده درخور تحسینی از جبهه اصولگرایان است روی آورده اند
و نه فقط شواهد و قرائن غیرقابل انکار، بلکه اسناد فراوان و خالی از ابهام حکایت از آن دارند که دشمنان بیرونی برای مقابله با انتخاب مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری دهم پروژه سنگین، پرهزینه و همه جانبهای را کلید زده و دنبال میکنند. بدیهی است آمریکاییها نمیتوانند از راهکارهای قانونی مانع انتخاب مجدد احمدینژاد شوند! و این تصور مسخره است. بنابر این، اگر مخالفت با دولت نهم ـ به عنوان نماد اصولگرایی ـ را ایده آل بدانند، که میدانند، چارهای جز به کارگیری یک جریان سیاسی داخلی ندارند. این جریان سیاسی وابسته، پنهان و غیرفعال نیست، پس باید در بین جریانهای سیاسی آشکار و فعال درپی آن بود. ولی آشکار بودن و فعال بودن ویژگی مشترک همه جریانهای سیاسی است.
بنابراین چگونه میتوان جریان وابسته را شناخت؟ جریان سیاسی مورد اشاره، دقیقاً مانند آمریکا و متحدانش اولاً؛ با دولت اصولگرا به شدت دشمنی میورزد، ثانیاً؛ در بیان علت کینهتوزی خود، بهانه هایی نظیر بهانههای آمریکا و متحدانش ـ البته با زبانی دیگر اما کاملاً مشابه ـ ردیف میکند، مثلاً ایستادگی دولت در مقابل باج خواهی قدرتهای بیرونی را «لجبازی» و باعث انزوای بینالمللی ایران معرفی میکند، تاکید دولت بر مبانی اسلامی و انقلابی را دوری از عقلانیت! مینامد، مردمی بودن دولت را حرکتهای پوپولیستی قلمداد میکند. ثالثاً؛ به جای نقد که حق همه جریانهای سیاسی و هدیه به دولت است ـ و دولت نهم نیز از نقص مبرا نیست ـ دست به تخریب و سیاه نمایی گسترده میزند و...
و بالاخره اگر جریانی با این خصوصیات، وابسته هم نباشد، در خدمت دشمن است چه بخواهد و بداند و چه نداند و نخواهد و چنانچه «وابستگی» را اتهام میداند، و اصولگرایی را هم نمیپسندد، باید به رقابت سالم روی آورد، با دشمن مرزبندی داشته باشد و در تنور پروژه دشمن نقش هیزم را برعهده نگیرد.
اصلاحات پایهای، چاره کار
روزنامه «کارگزاران» در سرمقالهاش: «مناقشه بر سر نرخ بیکاری» نوشته است: «یکی از موضوعاتی که در دولت نهم بسیار بحثبرانگیز و پرمناقشه بوده است میزان «نرخ بیکاری» است. از یکطرف با تغییر تعریف «بیکار» در شیوه آمارگیری نسبت به گذشته مقایسهها دچار مشکل شده است و از طرف دیگر اجرای طرح بنگاههای زودبازده با وامهای بانکی پشتیبان آن مدعی کاهش نرخ بیکاری تا حد ۶,۱ درصد در سال گذشته است و اینکه در سالجاری به علت توقف وامدهی به این بنگاهها نرخ بیکاری در حال افزایش است.
نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱٣٨۵ تعداد بیکاران را در این سال برابر ۹۹۱,۲ میلیون نفر و نرخ بیکاری را ۷۵,۱۲ درصد گزارش کرده است. با این احوال بنابر ادعای وزیر کار، نرخ بیکاری در پایان سال ٨۶ به ۶,۱۰ درصد کاهش یافته است که هر دوی این ارقام تفاوت معناداری با نرخ هدفگذاری شده در قانون برنامه چهارم توسعه (کاهش نرخ بیکاری از ٣,۱۲ درصد در سال ۱٣٨٣ به ۴,٨ درصد در سال ۱٣٨٨) نشان میدهد. البته با توجه به نرخ رشد اقتصادی کشور و نرخ رشد سرمایهگذاری در سال ٨۶ بسیار بعید مینماید که نرخ بیکاری از ۷۵,۱۲ درصد سال ٨۵ به ۶,۱۰ درصد در پایان سال ٨۶ کاهش یافته باشد. نکته بسیار قابل توجه اینکه ظرف سه سال گذشته نقدینگی کشور، که بخش عمدهای از آن نتیجه وامدهی بیحد و حصر بانکها به بنگاههای زودبازده بوده است، بیش از دو برابر افزایش داشته است، در حالیکه نرخ رشد تولید ناخالص داخلی حداکثر ۲۰ درصد بوده است و نتیجه چنین وضعیتی روند افزایشی نرخ تورم و رسیدن آن به مرز ٣۰ درصد شده است. اینکه ادعا میشود با تزریق نقدینگی و وامدهی به بنگاههای زودبازده میتوان نرخ بیکاری را کاهش داد حداقل تجربه موجود موید اثبات چنین مدعایی نیست چرا که افزایش بیش از دو برابر نقدینگی در سه سال گذشته نتوانسته است به تحقق چنین مدعایی بینجامد ضمن آنکه بر دامنه تورم و بیثباتی در عرصه اقتصاد کلان کشور هم دامن زده است، از این رو سیاست بانک مرکزی در یک سال گذشته برای مهار و کنترل رشد نقدینگی را باید مثبت دانست. شرایط اقتصاد کشور به گونهای است که اعمال هرگونه سیاست انبساط پولی میتواند بر بحرانهای موجود بیفزاید و هر چند مشکل بیکاری هم یکی از مشکلات موجود و چالشی است اما برای حل این مشکل باید به اصلاح ساختارهای نهادی و حقوقی و بهویژه خصوصیسازی پرداخت و هرگونه تزریق نقدینگی و وامدهی بدون توجه به این اصلاحات ساختاری چارهساز نخواهد بود. «مناقشه بر سر نرخ بیکاری» نباید منجر به اتخاذ سیاستهایی همچون وامدهی گذشته شود بلکه باید چاره کار را در اصلاحات پایهایتر جستوجو کرد.»
ناکامی در دوئل شورای امنیت
روزنامه «ایران» رأی شورای امنیت سازمان ملل را برای عضویت اعضای جدید شورا مورد انتقاد قرار داده و با عنوان: «شورای امنیت یا محفل دوستان» نوشته است: «پیوستن ژاپن به اعضای غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد با کسب ۱۵٨ رأی و برای دهمین بار در رأیگیری روز جمعه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و ناکامی جمهوری اسلامی ایران برای ورود به شورای امنیت با کسب ٣۲ رأی به دستاویزی برای برخی رسانه های غربی بدل شده است تا با استناد به آن چنین القا کنند که جمهوری اسلامی ایران اقبالی در سطح جهانی ندارد اما ورای این تبلیغات رسانههای غربی توجه به برخی نکات نشان میدهد که هنوز در معادلات بینالملل این پارامتر قدرت است که تعیین کننده محسوب میشود و نه عدالت.
ژاپن برای دهمین بار عضو غیر دائم شورای امنیت شد چون این کشور۱٨ درصد بودجه سازمان ملل متحد را تأمین میکند و با اعضای دائم شورای امنیت روابط نزدیکی دارد. ژاپن مدعی کسب کرسی دائم با حق وتو در شورای امنیت است هرچند تاکنون بهرغم تلاش فراوان و کارگروهی به همراه آلمان، برزیل و هند نتوانسته به جمع اعضای دائم بپیوندد و به همین علت سعی می کند با نامزدی چندین باره برای عضویت غیر دائم در شورای امنیت لطمه به حیثیت سیاسی خود را به علت ناکامی در کسب کرسی دائم شورای امنیت جبران کند.
این معیارها همگی از سیاست مبتنی بر قدرت در نظام بینالملل برمیخیزند سیاستی که اصول و اهداف منشور ملل متحد را نادیده می گیرد. جالب آن که در چنین وضعیتی نه رعایت سهمیه جغرافیایی اعضا برای ورود به شورای امنیت معیار رأیگیری مجمع عمومی قرار می گیرد و نه خیل عظیم کشورهایی که هنوز به شورای امنیت وارد نشده اند.
در این آشفته بازار که تراز وزن کشی اعضا نه عدالت که سیاست مبتنی بر قدرت است کشورهایی که داعیه استقلال سیاسی بویژه راهبرد ایستادگی در برابر برخی قدرتهای زیادهطلب عضو دائم شورای امنیت را داشته باشند با محدودیتهایی روبهرو می شوند و تأسف انگیز اینکه هنوز اکثریت اعضای سازمان ملل متحد که همان دول در حال توسعه هستند به رغم آگاهی از چنین وضعیتی حاضر نیستند در صفی متحد به حمایت از یکدیگر بر خیزند.
در واقع اگر جنبش عدم تعهد و یا کشورهای عضو گروه ۷۷ که از کشورهای در حال توسعه هستند به اصول و آرمانهای خود وفادار باشند جامعه بینالملل نباید شاهد تکرار چنین رویدادهایی باشد.
این که برخی اعضای سازمان ملل متحد هنوز یک بار هم موفق نشدهاند به شورای امنیت راه یابند و در مقابل برخی کشورها برای چندمین بار عضو غیر دائم شورای امنیت شوند نه تنها بی احترامی به اصل سهمیه بندی جغرافیایی است که یادآور عضویت شبه دائم در جامعه ملل ـ سلف سازمان ملل متحد ـ است.
البته مدافعان سیاست مبتنی بر قدرت ممکن است پارامتر میزان نقش آفرینی اعضای سازمان ملل در حفظ صلح و امنیت جهانی را برای کسب کرسی غیردائم شورای امنیت مطرح سازند که در پاسخ باید گفت اگر تراز، حفظ صلح باشد در آن صورت امریکا نباید جایی در شورای امنیت داشته باشد کشوری که با اقدامات یکجانبه خود صلح و امنیت جهانی را به خطر انداخته است و یا با حمایت بیوقفه از جنایات رژیم صهیونیستی و وتوی مکرر قطعنامههای محکومیت اسرائیل در شورای امنیت بر جنایات تل آویو مهر تأیید زده است.
پس اگر در دوئل شورای امنیت ایران ٣۲ رأی کسب میکند و ژاپن ۱۵٨ رأی نباید تعجب کرد چه اینکه با مولفههای موجود این معادله قدرت و سیاست مبتنی بر قدرت است که معیار است نه عدالت و استقلالطلبی اعضای ملل متحد؛ خصوصاً اگر این استقلالطلبی موجبات عصبانیت برخی اعضای دائم را فراهم آورده باشد.»
درخواست انجام مذاکره
روزنامه «همشهری» با عنوان: «میز مذاکره و تشکیل گروه دوستی ـ پارلمانی» نوشته است: «در روزهای گذشته بار دیگر خبر درخواست نمایندگان کنگره آمریکا برای مذاکره با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در رسانهها مطرح شد. رئیس مجلس در حاشیه اجلاس اتحادیه بینالمجالس طی یک نشست مطبوعاتی از دریافت نامه تعدادی از نمایندگان آمریکا و همچنین سناتورهای این کشور خبر داد که در آن درخواست انجام گفتگو مطرح شده است این خبر در برخی محافل به تلاش برای تشکیل گروه دوستی ـ پارلمانی بین ۲ کشور تعبیر شد. درخواست انجام مذاکره و تشکیل گروه دوستی ـ پارلمانی بین ۲ کشور ۲ مقوله جدا از هم هستند.
اول هرچند در مورد انجام مذاکره بین نمایندگان ایران و آمریکا منع قانونی وجود ندارد و آنچه باعث جبههگیری برخی نمایندگان در زمان طرح این موضوع میشود. منع عرفی قضیه است. گمان میرود با درخواستهایی که نمایندگان آمریکایی در ادوار مختلف مجلس داشتهاند، امکان انجام مذاکره موضوعی، قابل بررسی باشد، پس درباره درخواست مذاکره این آمادگی در طرف ایرانی وجود دارد که مذاکره را نفی نکند و به بررسی آن بپردازد.
دوم، صحبت کردن از شکلگیری گروه دوستی پارلمانی بین ایران و آمریکا بسیار عجولانه است. به این دلیل که طبق اساسنامههای گروه دوستی در ایران، اگر در مجلس کشوری، اقدامات ضد ایرانی شکل بگیرد، مجلس شورای اسلامی نمیتواند با مجلس آن کشور گروه دوستی ـ پارلمانی تشکیل دهد. بنابراین در حالی که سالانه در مجلس نمایندگان آمریکا ۷۰ میلیون دلار اعتبار و بودجه برای مداخله امنیتی و جاسوسی در امور ایران تصویب و چندین قطعنامه و بیانیه ضد ایرانی هم در آنجا صادر میشود، زمینه برای شکلگیری گروه دوستی ـ پارلمانی بین ایران و آمریکا وجود ندارد، مگر اینکه مذاکرات بین ۲ مجلس، منتهی به این نتیجه شود که مجلس آمریکا وارد فضای ضد ایرانی نشود. حتی برخی رسانههایی که در سطح ماهوارهها، برنامههایی علیه ایران پخش میکنند به طور مستقیم بودجه خود را از کنگره آمریکا دریافت میکنند و فهرستی از تحریمهای زورگویانه علیه ایران هم در این نهاد آمریکایی به تصویب رسیده است. اینها مصادیقی است که نشان میدهد ما نمیتوانیم گروه دوستی ـ پارلمانی با آمریکا داشته باشیم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|