انتخاب اوباما نماد همبستگی یک ملت و تحولی تاریخساز
فرید راستگو
•
برای ایجاد دنیائی دیگر و حکومتی بهتر از حکومت فاجعه بار و دروغگوی جرج بوش هزاران قلم و زبان بکار افتادند تا آنچه را که امروز ما شاهدیم بر سازند. جوانان، سالمندان، زنان، مردان، دانشجویان، دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، ادبا، شعرا، سفیدپوستان، سیاهپوستان و دیگر اقلیتها و حتی برخی از جمهوریخواهان دست در دست هم دادند تا تحولی تاریخساز را بر پا سازند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۶ آبان ۱٣٨۷ -
۶ نوامبر ۲۰۰٨
بیش از اینکه آمریکائیان اوباما را بعنوان رئیس جمهور انتخاب نمایند مردم جهان به اوباما رای داده بودند تا تنفر خود را از سیاستهای سلطه طلبانه و فاجعه بارجرج بوش اعلام دارند. قدر مسلم اینست که جنگ طلبانی چون نومحافظه کاران آمریکایی، طالبان، بن لادنها، حاکمین ایران و اسرائیل، و... از این انتخاب مردم صلح طلب جهان ناخوشنود می باشند.
باراک اوباما نامزد رنگین پوست حزب دمکرات که در مبارزه ای طولانی و رقابتی سخت و طاقت فرسا توانست رقیب پرقدرت خود هیلاری کلینتون را شکست دهد، اکنون با شکست دادن جان مک کین نامزد انتخاباتی حزب جمهوریخواه بعنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست آمریکا برگزیده شده است و حکومت کابوس وار جرج بوش پایان یافت. شکست مفتصحانه مک کین بمعنی شکست سیاستهای جنگ طلبانه و بنیادگرایانه جرج بوش و نومحافظه کارانی می باشد که علاوه بر دو جنگ و اشغال عراق و افغانستان، ورشکستگی مالی و رکود اقتصادی برای آمریکائیان و جهانیان به ارث گذاشته اند.
راهیابی سیاه پوستی به کاخی سفید یک تغییر ساده محسوب نمیشود، این تغییر بیانگر تغییر در نگرش، اندیشه، فرهنگ سیاسی و اجتماعی جامعه و مردم عادی آمریکا می باشد. زمانی ما شاهد حضور برخی سیاه پوستان در دولت بیل کلینتون و بوش بودیم و اکنون شاهد انتخاب سیاه پوستی بعنوان رئیس جمهور آمریکا می باشیم. تمامی این انتصابات و انتخابات حکایت از تغییر همه جانبه در تفکر مردم کشوری دارد که تا کمتر از پنجاه سال پیش تبعیض نژادی در آن غوغا میکرد. بنا بر این هم اقلیت سیاهپوست با تغییر خویش تلاش دارد از سرخوردگی ها و تحقیرها درس بیآموزد و آنان را مبدل به انرژی مثبت سازد و از این انرژی در جهت تغییر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آمریکا به نفع خود و کل جامعه مدنی آمریکا استفاده نماید و هم مسلماً بدون تحول فکری و فرهنگی در سفیدپوستان آمریکائی چنین انتصاباتی و چنین انتخاباتی نمی توانست میسرگردد.
آری امروز در آمریکا که روزی توسط کریستف کلمب کشف شد پس از ۲۲۰ سال انتخابات ریاست جمهوری تحولی تاریخساز رخ می دهد. این انتخاب نشاندهنده درک بالائی از آزادی و عدالت طلبی در جامعه است که همواره برای رشد و تعالی دستخوش تغییر بوده است و علت وجودیش تغییر است. بعد از کشف آمریکا مردمانی به این سرزمین مهاجرت کردند که قصد تغییر داشتند، اینان خود بعلت مخالفت با ستم و سرکوب شاهان و کلیسا و بمنظور دستیابی به زندگی بهتر و آزاد شدن از جور و ظلم ستمگران به آمریکا رفتند. آنان برای گسترش سرزمین پهناور و حاصل خیز آمریکا در پی نیروی کار ارزان بودند. اواسط قرن شانزدهم اروپائیان شروع به شکار و تجارت مردم قاره آفریقا نمودند و تا اواسط قرن ۱۹ میلادی ،۱۷ میلیون اسیر سیاهپوست را پس از شکار به جزیره گوره سنگال انتقال دادند تا از آنجا بوسیله کشتی بعنوان برده به کشورهای مختلف اروپا و آمریکا فرستاده شوند. تاریخ نویسان اعلام می دارند در طی این نقل و انتقالات بین هفت تا هشت میلیون اسیر بر اثر گرسنگی، تشنگی، بیماری و خود کشی جان خود را از دست داده اند. بدین ترتیب در پایان عصر فئودالی و شروع دوران سرمایه داری، در ابعادی وسیع و بصورت بیشرمانه ای برده داری گسترش یافت و بمدت قریب سه قرن ادامه یافت. اوائل قرن ۱۹ در اغلب کشورهای اروپائی برده داری لغو شد. برده داری در آمریکا در دوران شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا یعنی در دوران ابراهام لینکن بعد از پایان جنگ طولانی شمال و جنوب لغو گردید. با لغو برده داری تبعیص نژادی و برتری طلبی سفید پوستان لغو نگردید، بطور مثال در ایالت آلاباما همواره در اتوبوسهای شهری، ترنها و دیگر اماکن سیاهپوستان وظیفه داشتند صندلی خود را به سفید پوستان واگذار کنند، در غیر اینصورت جریمه و زندانی می شدند. تا قبل از سال ۱۹۶۴ در برخی از ایالات آمریکا سیاه پوستان از حق رای محروم بودند و اجازه نداشتند از رستورانها، حمام عمومی و هتل های مورد استفاده سفید پوستان استفاده نمایند و تنها در پی مبارزات مسالمت آمیز و گاهاً قهرآمیز و مستمر سیاهپوستان به رهبری مارتین لوتر کینگ بود که قانون حقوق مدنی در سال ۱۹۶۴ به تصویب رسید و هرگونه تبعیض نژادی در آمریکا لغو و ممنوع شد.
در این سر زمین عجایب که روزی سرخ پوستان را از سرزمین پدریشان رانده و یا دسته جمعی کشتار می کردند و روزی سیاهپوستان را به دار می آویختند، همیشه تغییر و تحول موضوعی برای ادامه حیات بوده است. آمریکائیان برای بهبود زندگی خویش به مبارزه استقلال طلبانه علیه انگلیسیها دست زدند و پس از پیروزی در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ اعلام استقلال نمودند. قبل از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در فرانسه و پیش از اعلام استقلال آمریکا منشور ویرجینیا بقلم جرج می سن تدوین شد که در آن حقوق فطری و سلب نشدنی بشر مانند آزادی مطبوعات، آزادی عقاید دینی، حق دادرسی با حضور هیات منضفه و مصونیت از تفتیش و توقیف غیرمنطقی و ناموجه بتفصیل ذکر شده است. در ادامه اندیشه تغییر است که جفرسون سومین رئیس جمهور آمریکا در نامه ای به ساموئل کرچه وال در سال ۱٨۱۶ می نویسد هر ۱۹ سال یک بار تغییر بسیار مطلوب است. روشن است که مراد جفرسون یک دگرگونی همه جانبه در سطح کارمندان دولتی یک ملت، در مجموعه سیاسی و تا اندازه ای اجتماعی و فرهنگ خوئی ها و نهادهایی است که ملتی در آن زندگی می کند. اندره جکسون پس از انتخاب شدن ساختار دمکراسی آمریکا را تغییر اساسی داد، که ویژگی بارز آن مشارکت دادن هر چه بیشتر مردم عادی در آن بود بدین ترتیب دمکراسی جفرسونی به دمکراسی جکسونی تغییر کرد. در سالهای ۱٨۷۰ تا ۱٨۹۵ اندیشه توسعه اقتصادی و صنعتی در آمریکا رشد کرد و تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جدیدی در آمریکا صورت گرفت. تمامی روسای جمهوری که در طی ٣۴ سال از سال ۱٨٨۶ تا ۱۹۲۰ برسر کار آمدند به روسای جمهور تحول طلب معروف بوده و هستند. در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹٣۲ که همزمان با سقوط دهشتناک بورس نیویورک و ورشکستگی اقتصادی مردم آمریکا بود احزاب با همراهی مردم برای تعییر وضعیت شرایط زندگی خود دست به تظاهرات و راهپیمائی می زدند زیرا هر سه روسای جمهوری آمریکا جمهوریخواه بوده و بدون قید وشرط از کارتل ها و سرمایه داری انحصاری و گسترش بی رویه بازار آزاد حمایت می کردند. در انتخابات ۱۹٣۲ فرانکلین روزولت از اندیشه تغییر و تحول سخن می گفت و سخن معروف او این بود "از تنها چیزی که باید ترسید ترس از تغییر است".
در سال ۱۹۶۰ بار دیگر بر اثر مبارزات اقلیت سیاهپوست به رهبری کشیش مارتین لوتر کینگ اندیشه تغییر در انتخابات آمریکا خود را نشان داد و سناتور جان اف کندی تغییر را شعار خود ساخت و با شکست دادن جمهوریخواهان برنامه خود را در قالب مرزهای نو مطرح کرد و بعد از راهیابی به کاخ سفید برنامه خود را به اجرا در آورد این برنامه شامل قانونگذاری هائی پیرامون حقوق شهروندی سیاهپوستان آمریکا بود. اندیشه تغییر بعد از کندی همچنان ادامه داشت و امروز در اوباما تجلی یافته است. مردم آمریکا با انتخاب اوباما انزجار خود را از سیاستهای جنگ طلبانه و شدیداً مذهبی دستگاه بوش و محافظه کاران جدید اعلام داشته اند و برای تغییر و تحول موج جدید بحران و رکود اقتصادی و بی آبروئی هرچه بیشتر کشور آمریکا در سطح جهان رئیس جمهوری را برگزیده اند که اگر بر اثر معجزه ای اجدادش مجدداً زنده میشدند، مات و مبهوت و ناباورانه به این انتخاب می نگریستند.
عطش تغییر برای بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی در آمریکا علت پیروزی اوباما می باشد.
برای ایجاد دنیائی دیگر و حکومتی بهتر از حکومت فاجعه بار و دروغگوی جرج بوش هزاران قلم و زبان بکار افتادند تا آنچه را که امروز ما شاهدیم بر سازند. جوانان، سالمندان، زنان، مردان، دانشجویان، دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، ادبا، شعرا، سفیدپوستان، سیاهپوستان و دیگر اقلیتها و حتی برخی از جمهوریخواهان دست در دست هم دادند تا تحولی تاریخساز را بر پا سازند. این تحول سمبل انسانها برای تغییر است و چنان احساسی را به ما القاء می کند که انسانها برای زندگی بهتر و عوض کردن سرنوشت کنونی شان نیاز به تغییر و تحول در اندیشه و فکر دارند. زیرا شرایط دشوار کنونی نه تنها نباید وجود داشته باشد، بلکه شخص باید بیزاری و نفرت اش را از زندگی کنونی خود آشکار سازد. براستی که این تغییر تفکر و عادات است که موجب رشد جوامع انسانی میشود. اگر تغییرها نباشند هیچ تحول تاریخسازی در کار نخواهد بود. این بدان معنا است که بهترین شیوه برای رشد و تعالی بشریت تغییر و تحول در رفتار و اندیشه اوست و اوست که موجب بهبود وضعیت زندگی خویش و نوع بشر میشود.
همبستگی و عطش تغییر آمریکائیان می باید برای ما مردم ایران که سیاهترین دوران تاریخ استبدادی خود را سپری می کنیم درسی عبرت انگیز باشد تا برای ایجاد آزادی و دمکراسی در کشورمان و برپائی دنیائی بهتر و پربارتر تصمیم بگیریم با همبستگی و تغییر و تحول فکری در خود توانائی ذاتی و درونی خویش را دریابیم و همچون مردم آمریکا دست در دست هم تحولی تاریخساز را برای کشور خود رقم زنیم و حکومت سرتا پا فاسد، درغگو و غارتگر ایران را تغییر دهیم. زیرا تا خود تغییر نکنیم هیچ چیز تغییر نخواهد یافت.
Fa_rastgou@yahoo.com
|