یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اوبامای ایران، خاتمی آمریکا
ایران بحران زده نیز یک اوباما می خواهد یا آمریکای بحران زده یک خاتمی؟


احمد آل حسین


• باید دید تا چه حد ملت آمریکا خصوصا روشنفکران و جنبش های مستقل مردمی در غرب از زمینه ایجاد شده برای تحول به نفع شکل گیری یک اقتصاد مردمی و دموکراتیک سود می جویند و تاریکی بحران کنونی را به شب های قدری تبدیل می کنند که پس از آن مطلع فجر آزادی از قید قدرت های سلطه طلب ظهور نماید؛ چه آن روز اوباماها چون مصدق ها همراهی کرده باشند؛ یا چه مانند خاتمی ها سایه امن مصلحت نظام را بر مشکلات تحول حقیقی ترجیح داده باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۶ آبان ۱٣٨۷ -  ۶ نوامبر ۲۰۰٨


شرایط سیاسی امروز آمریکا از برخی جهات مهم شباهت های زیادی با شرایط ایران ۱۹۹۷ دارد. ۱۹۹۷ زمانی بود که ایران پس از گذراندن ٨ سال جنگ خانمان سوز و پر هزینه و پس از ٨ سال اعمال سیاست های نابرابری زای تعدیل ساختاری و خصوصی سازی های مافیا پرور دولت به اصطلاح سازندگی، مواجه با رقابتی انتخاباتی شد که در آن فردی متفاوت با رقیبانش ، باهوش و جوان پسند با شعار اصلاح و تغییر در برابر کسانی قرار گرفته بود که خواستار ادامه همان سیاست گذاری های دولت قبل در راستای تمامیت خواهی بیشتر رانت خواران و نوکیسه گان بودند. مردم ایران به آن چهره اعتماد کرده و با مشارکت چشمگیری در انتخابات امکان تقلب را از تمامیت خواهان به اصطلاح اصول گرا گرفتند. آن روزها هیجان خاصی در بین مردم خصوصا جوانان موج می زد و حتی کسانی که امید به تحول هم نداشتند می گفتند بهتر است بین " بد" و " بد تر"، " بد" را انتخاب کرد و شانس ولو اندک تحول را برای مردم فراهم آورد. شاید آن موقع بسیاری که هرگز در انتخابات شرکت نمی کردند از بی تفاوتی در برابر ناملایمات روز افزون خسته شده بودند. پیروزی آقای خاتمی امید به تحول را در میان مردم زنده نمود.
امروز ملت آمریکا در شرایطی زندگی می کنند که نزدیک به ٨ سال جنگ در خاورمیانه با هزینه ای بیش از ٣ هزار میلیارد دلار را پشت سر گذارده و مواجه با اقتصاد بحران زده ای شده اند که ناشی از ٣ دهه سیاست های تعدیل ساختاری و تقویت بخش خصوصی ضد دمکراتیک و رشد شرکتهای غول آسای مالی و اقتصادی رانت خواری است که با سرمایه این کشور و سایر ملل قماری جهانی را در بازارهای بورس به راه انداختند و باختند. این ملت در چنین شرایطی به استقبال انتخاباتی رفتند که در آن چهره ای متفاوت، محبوب جوانان و مدعی تحول در برابر چهره ای محافظه کار و با سابقه نیم قرن خدمت به قدرت و نظام فاسد اقتصادی قرار گرفته بود. انتخاب اوباما یک " نهء " بزرگ به تمامیت خواهی سرمایه داری رانت خوار ضد مردمی وال استریت و در واقع سرمایه داری نولیبرال جهانی است همان گونه که انتخاب خاتمی در سال ۱۹۹۷ " نه ای " بزرگ به تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در دست ولایت مطلقه و شبکه های مافیایی نوکیسه چاق شده از طریق آزاد سازی اقتصادی بود.   
چامسکی منتقد مشهور آمریکایی و هوارد زین تاریخ شناس معروف هر دو قبل از انتخابات جمله ای را به زبان راندند که در انتخابات ۱۹۹۷ ایران بر زبان بسیاری جاری بود: " بهتر است بین دو شیطان ضعیف ترش را انتخاب کرد". هوارد زین نویسنده کتاب تاریخ مردمی آمریکا انتخاب اوباما را برای تحول واقعی به سوی دموکراسی حقیقی در آمریکا ضروری می داند اما نه کافی و می افزاید : "پیروزی اوباما فرصتی برای مردم فراهم می کند تا بتوانند بطور موثر تری با تشکیل جنبش های اجتماعی عدالت طلب به آرمان های خود [یعنی مردمی سازی اقتصاد و نه خصوصی سازی آن] برسند. سپس وی به مثالهایی در تاریخ آمریکا اشاره می نماید که تغییر سیاسی از بالا همراه با تحول از پایین موجب رشد مردم سالاری در آمریکا و عقب راندن ارتجاع مدرن شده اند.
آنچه بر ملت ایران از ۱۹۹۷ تاکنون رفته و نتیجه آن انتخاب و سیاست های دولت اصلاح طلب و چگونگی برخوردش با مراکز غیر مردمی حاکمیت در ایران (علی رغم همه تفاوت ها با جامعه امروز آمریکا) شاید درس های مهمی برای ملت این کشور داشته باشد. باید دید که اوبامای انتخاب شده توسط مردم با صرف هزینه های گزافی که گویا بیشتر از جیب میلیون ها نفر از حامیانش فراهم شده بود تا کارتل های آمریکایی (!) آیا خود را آنقدر متعهد می داند که آغاز گر سیاست های جدیدی باشد برای نجات مردم کوچه بازارش بجای نجات وال استریت و طبقه سرمایه دار مسبب بحران. می دانیم که وی به طرح نجات ۷۰۰ میلیونی رای مثبت داد حتی به طرح اولیه اش که شرم آور تر از آن بود که توسط کنگره تایید شود. می دانیم که وی تاکنون لیستی از مشاوران مالی و اقتصادی و سیاسی را در جیب دارد که در دولتهای قبلی مشاور بوده اند و از عاملین شکل گیری اقتصاد کازینویی به شمار می روند. می دانیم که بحران کنونی به بزرگی بحران اواخر ۱۹۲۰ میلادی آمریکا ست و استعداد زیادی دارد که به سطح بحران جهانی اوایل دهه ۱۹٣۰ برسد. می دانیم که آن بحران زمانی فروکش کرد که جنبش های کارگری و اتحادیه ها همراه با شجاعت فانکلین روزولت دست به تحولاتی ساختاری در نظام اقتصادی آمریکا زده و مهار سرمایه داری عنان گسیخته بازار سالار را با تقویت نهاد های دموکراتیک و تنظیمات مالی – کاری سخت تر به دست گرفتند. آن سیاست ها مبتنی بر شناخت حقوق کارگران بود و تضمین کننده حداقل برابری فرصت ها برای همگان و بر اقتصاد تولید سالار تکیه می کرد و دیواری محکم بین بازار هوس باز مالی و اقتصاد تولید محور می کشید. می دانیم آن تنظیمات یکی پس از دیگران از زمان اوج گیری ریگانیسم درسه دهه اخیر منحل شدند و دیوارهای امنیتی بین بخش های مختلف اقتصادی کوتاه شدند (درست مانند دیواره های کوتاه بین بخش های مختلف تحتانی کشتی تایتانیک که وقتی در یک طرف بدنه سوراخی پدید آمد آب به سایر بخش ها نیز وارد شد و آن کشتی بزرگ پیکر که نماد تمدن غرب بود را به اعماق دریا ها برد. در آن کشتی تنها ثروتمندان طبقات بالایی بودند که بر قایق های نجات سوار شدند.) می دانیم که فروپاشی وال استریت (خیابان دیوار) قابل مقایسه با فروپاشی دیوار برلین است که یکی پایان کمونیسم از نوع دولت سالارش بود و دیگری پایان سرمایه داری از نوع بازار سالار ش.
اکنون باید دید تا چه حد آقای اوباما این پیام ها را از بحران و فروپاشی بازار و حمایت های مردمش گرفته است ؟ تا چه حد وی اراده برای ایستادن در برابر اشتهای سیری ناپذیر تمامیت طلبان اقتصادی کشورش را دارد که اکنون حریص تر از هر زمان دیگری چشم به خزانه ملت دارند و با بی شرمی تمام تقصیر را بر گردن کمبود آزادی (بخوانید ولنگاری) اقتصادی می اندازند. سیاست هایی که هر روز بیشتر از روز قبل سلطه خود را بر تمام ارکان زندگی مردم می گسترده اند. اینان با بی شرمی سخن از تجارت آزاد بیشتر ، لیبرالیسم بیشتر، برداشتن بیشتر نظارت ها و تنظیمات مالی و اقتصادی به نفع طبقه سرمایه دار و شرکت های چند ملیتی می رانند. باید دید تا چه حد ملت آمریکا خصوصا روشنفکران و جنبش های مستقل مردمی در غرب از زمینه ایجاد شده برای تحول به نفع شکل گیری یک اقتصاد مردمی و دموکراتیک سود می جویند و تاریکی بحران کنونی را به شب های قدری تبدیل می کنند که پس از آن مطلع فجر آزادی از قید قدرت های سلطه طلب ظهور نماید؛ چه آن روز اوباما ها چون مصدق ها همراهی کرده باشند ؛ یا چه مانند خاتمی ها سایه امن مصلحت نظام را بر مشکلات تحول حقیقی ترجیح داده باشند.   

ahmad_alehossein@yahoo.com
http://rahetohid.blogetery.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست