سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

راه رهایی از کابوس و دوگانگی
نقدی بر مصاحبه مهندس کورش زعیم


سعید پایدار


• جبهه ملی ایران، با سابقه مبارزات درخشان دوران ملی شدن صنعت نفت و میراث داری شخصیت ارجمند دکتر محمد مصدق و علیرغم داشتن ظرفیت بالای ایجاد همگرایی بین نیروهای سیاسی و تقویت تحول خواهی، با تکیه بر درک نادرست از تحولات کشور و با پافشاری یر گفتمان ناسیونالیسم غیردمکراتیک خویش، امید به کارآمدی و تاثیرگذاری در آینده سیاسی ایران را به شدت کاهش داده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ آبان ۱٣٨۷ -  ۷ نوامبر ۲۰۰٨


دوستی به طنز میگفت: سالها پیش که در اوضاع و احوال مملکت دقیق می شدم هراس از سختی ها و معضلات کشور همچون خوره به جانم می افتاد، یاد گروهها و بزرگانی از اپوزیسیون و چند نفری از حاکمیت روحم را آرام می ساخت و با خود می اندیشیدم که اگر کشور ما چنین مشکلاتی دارد و راه پیشرفت و گذر از مسیر توسعه و شکستن شاخ غول استبداد چنین سخت است در عوض گروههایی حامی منافع ملی و بزرگانی مدیر و هوشمند و ساعی چون ..... هستند که غم ملک و ملت دارند و یاریگر و راهنما و بازوی قدرتمند مردم در این راه پر سنگلاخ هستند و این گونه آرام می گرفتم تا اینکه گذرم به تهران افتاد و از نزدیک با بسیاری از این قهرمانان خیالی ام آشنا شدم و تازه فهمیدم که هر کدام از این شوالیه های ذهنی ام خود مشکلی در مسیر توسعه و پیشرفت و تداوم فرهنگ استبداد هستند و " خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ".
من البته توصیف این دوست را به بدبینی و غلو تعبیر میکردم و او را نصیحت که چنین نیست و ...
متاسفانه باید بگویم که مصاحبه اخیر جناب کورش زعیم از اعضای سرشناس جبهه ملی ، تردیدهایی درباره صدق گفتار آن دوست ایجاد کرد ولی من باز نمی توانم تعبیر آن دوست را باور کنم و هنوز امید دارم که نسل جدید دلسوزان و علاقمندان سرنوشت کشور در کنار بزرگان و با مدارا و نقد کج اندیشی ها و درک دمکراتیک از مسایل و شکافها توان گام برداشتن در جاده پیشرفت را دارند لیکن گمان می کنم که لااقل بخشی از اشخاص نامدار و گروههایی از اپوزیسیون در مسیر تحول خواهی و دمکراسی طلبی و توسعه گرایی خود بار خاطرند نه یار شاطر.
در عجبم چگونه مردی که خود به اتهام "ارتداد"، قربانی حذف و محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی شده است ، خود نیز در تداوم چرخه حذف، فعالانه مشارکت میجوید.
عذر اخلاقی ناشی از سوابق سیاسی و قربانی بودن و محرومیت جناب زعیم، مرا از اینکه بداندیشانه، وی را به عناوینی ناپسند بنوازم باز میدارد لیکن با ابراز احترام به ایشان و بر اساس علاقه به سرنوشت کشور و لزوم گسترش همگرایی ملی و فرهنگ مدارا و طرد روشهای حذفی و تنها به قصد اصلاح لازم میدانم پاره ای از نظرات ایشان را در معرض نقد قرار دهم.
ایدئولوژیها علیرغم عناوین و ظاهر متفاوت و بعضا خصمانه نسبت به هم، چنان شباهتهایی در شالوده فکری و شیوه های خود دارند که گاه باورنکردنی می نماید، کارل پوپر در کتاب "جامعه باز و دشمنانش" با بررسی های دقیق این تناظر و تشابه ایدئولوژیها را بر آفتاب افکنده است. تفاوت البته تفاوت حوزه مقدسات و معیار و ترازوی سنجش تعلق افراد به این ایدئولوژیها، آنها را از هم متمایز می نماید و در یکی قرائت خاص دینی، در دیگری خون و نژاد و در سومی طبقه خاصی جز مقدسات ایدئولوژیک بشمار می آید و عدم اعتقاد به آن قرائت دینی یا نپذیرفتن برتری نژاد یا طبقه خاصی انسانها را بیرون دایره خودیهایصاحب حق قرار می دهد و مستوجب عقوبت دنیوی و اخروی.
جبهه ملی ایران، با سابقه مبارزات درخشان دوران ملی شدن صنعت نفت و میراث داری شخصیت ارجمند دکتر محمد مصدق و علیرغم داشتن ظرفیت بالای ایجاد همگرایی بین نیروهای سیاسی و تقویت تحول خواهی، با تکیه بر درک نادرست از تحولات کشور و باپافشاری یر گفتمان ناسیونالیسم غیردمکراتیک خویش، امید به کارآمدی و تاثیرگذاری در آینده سیاسی ایران را به شدت کاهش داده است.
در واقع در ادبیات جبهه ملی، به این اصل که - دمکراسی برابری هژمونیک، نفی جباریت اکثریت و فراهم نمودن فضای زیست انسانی را تضمین میکند و هیچ حق ویژه تاریخی، دینی، سیاسی و فرهنگی و زبانی... را به رسمیت نمی شناسد – توجه نمی گردد و با مطلق انگاری مفاهیمی تاریخی، اعتباری و متغیر، جواز عدم بهره مندی بخشی از شهروندان از حقوق مصرح قانونی را صادر می نماید.
دقت در مصاحبه اخیر جناب زعیم با سایت ادوارنیوز این همانی و تناظر عجیبی بین سخنان ایشان و جریان راست مذهبی حکومتی در ایران به ویژه در تحلیل مطالبات و جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که هیچ بهره ای از درستی، التزام به حقوق بشر و مفهوم پیش گفته دمکراسی ندارد.
ایشان در پاسخ سئوال اول، ضمن تاکید بر تبعیت از تعریفهای رسمی و بین المللی، دیدگاه خود را شرح داده و تعریف مهجور و ناشناخته ای از مفاهیم ملیت و قومیت ارائه داده و نپذیرفتن دیدگاه ایشان در این زمینه را با "داشتن مقاصد مشکوک سیاسی" مرتبط میداند. جناب سعیدزاده این فراز از پاسخ ایشان را به نیکی به تیغ نقد کشیده و ضعف و سستی آن را آشکار ساخته است.
ضعف اساسی و منطقه خطرخیز و فاجعه آفرین باور ایشان اما پاسخ سئوال دوم است، آنجا که ایشان وجود جریانات مدافع حقوق اقوام را انکار کرده و با پاک کردن صورت مسئله، طرح این حقوق را به "دخالت و تحریک و تبلیغ بیگانگان"، شهوت قدرت طلبی"، "تبلیغات شیطنت بار"، پشتیبانی مالی و تبلیغاتی بیگانگان"، "فریب مردم ناراضی" و "اظهارات دروغ و تحریک آمیز" مرتبط دانسته و با اعلام ابویت کورش و هوخشتره نوید داده است که در شرایط دموکراسی و آزادی های مدنی در ایران و آغاز توسعه اقتصادی، "زمینه این تبلیغات خیانت آمیز" از بین خواهد رفت و خائنان هم به استخدام ایشان درخواهند آمد.
این سخنان نیازمند هیچ شرح و تفسیری نیست و البته ربط اینگونه اندیشیدن با پشتیبانی همیشگی از رعایت حقوق بشر و اجرای منشور جهانی مرتبط – آنطور که جناب زعیم در انتهای مصاحبه ادعا کرده اند – روشن و مشخص است.
دردمندانه تاکید میکنم که اگر در فضای متصلب ناشی از جنگ سرد، این اندیشه ها، حداقل شوری می انگیختند اما پس از شکست امپراطوری آهنین، امروزه در عصر ارتباطات و رشد آگاهی های جمعی و هویتهای متکثر و سیال نسل های جدید، تنها به عمیق تر شدن شکافها و واگرایی ملی منتج میگردند.
جناب زعیم در پاسخ به سئوال بعدی با طفره رفتن از اصل سئوال به زبان شناسی پناه برده و اطلاعات نادرست و عجیبی بیان کرده که فقط به نقل آنها اکتفا می کنم:
"زبان هم میهنان ما در شمال باختری کشور (یعنی زبان ترکی) همان پهلوی شمالی است که پس از یورش مغول به ایران و سپس سلطه سلجوقیان مغول، با بسیاری واژگان ترکستانی و مغول آمیخته شد" یا "اکنون هم زبان مردم ترکیه بیش از چهل درصد فارسی است".
در ادامه ایشان با اعلام مخالفت با تدریس زبان مادری سایر ایرانیان در مدارس و سیستم رسمی آموزشی حاتم وار می گویند: "هیچ منعی برای آموختن هر زبان دیگر در مدارس خصوصی وجود ندارد" و این درخواستها را "نشانگر نقشه های درازمدت برخی همسایگان که به دست هموطنان گمراه و شاید خائن اجرا می شود." ارزیابی می کند.
جناب زعیم! مگر منشور حقوق بشر و قانون اساسی همه شهروندان را بدون توجه به خاستگاه نژادی و مذهب و... دارای حقوق برابر نمیشناسد؟ مگر شهروندان سهم یکسانی از ثروت ملی و عمومی ندارند؟ مگر در ایران کردها و اعراب و ترکها مالیات نمی پردازند؟
پس با کدام منطق عقلی باید برای آموختن زبان مادریشان، مدارس خصوصی ایجاد کنند و پول دوباره بپردازند؟
می توان دهها پرسش دیگر نیز طرح کرد و تناقضات دیگری را هم در گفتار ایشان آشکار ساخت که از آن میگذرم.
باری تاریخ گرایی، نژادپرستی و غیرستیزی بخش عمده ای از ادبیات جریان ملی گرایی ایرانی را تشکیل میدهد و ارجح دانستن منافع بخشی از مردمان ایران بر سایرین، تاکید بر یکسان سازی زبانی و فرهنگی، نگاه نوستالژیک و عدم پذیرش واقعیات جامعه متکثر ایران و تحولات منطقه ای و جهانی، جبهه ملی ایران را نیز گرفتار تناقضهای رفتاری و فکری مختلفی کرده است که گاه در گافی تاریخی و در قالب نامه به رئیس جمهور وقت خواستار برخورد امنیتی و پلیسی با شهروندان و توقیف نشریات می شوند، گاه در اقصی نقاط دنیا فانوس به دست دنبال ایرانیان نژاده می گردند و با کشف پیوندهای زیاد بین گرجستان و ایران خواستار حمایت از آن کشور در برابر روسیه می شوند (ایران و گرجستان زمانی تحت سلطه پادشاه مستبد واحدی بوده اند) و ...
راه رهایی از این کابوس و دوگانگی رفتاری بسیار ساده و آسان است: دور شدن از دگمهای تاریخی، پذیرش واقعیت موجود جامعه متکثر ایران و دمکراسی.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست