«میراث امام!»
پانزده سال بعد از مرگ آیت الله خمینی، جامعه ایران به راه افتاده است تا «اندیشه امام»، یعنی حکومت دین را نفی کند و آزادی را به دست آورد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ خرداد ۱٣٨٣ -
٣ ژوئن ۲۰۰۴
پانزده سال بعد از درگذشت آیت الله خمینی، هنوز هیچ نشانه ای مبنی بر آغاز یک ارزیابی واقعی از نقش و جایگاه آیت الله خمینی در تاریخ معاصر ایران، از سوی نهادهای رسمی به چشم نمی خورد. هرگاه این حقیقت درنظر گرفته شود که کلیه رژیم های ایدئولوژیک، تغییرات را در پروسه انتقاد به رهبران کاریزمایی و بنیادگذاران حکومت های خود آغاز کرده اند، آن گاه به نظر می آید، حکومت اسلامی ایران نه آمادگی و نه تمایل به انجام چنین اصلاحاتی ندارد. تمجید و ستایش تا حد پرستش از بنیانگذار حکومت اسلامی ایران که با شدت ادامه دارد، از جمله نشانه هایی است که حکومت اسلامی ایران قصد بازنگری راهگشا به گذشته خویش را ندارد. در تمجید و ستایش از آیت الله خمینی، هر دو جناح حکومت و همه کارگزاران آن علیرغم اختلافات خود سهیم هستند. هر جریان و گروه و دسته، بخشی از «اندیشه های امام» را برای مشروعیت بخشیدن به سیاست های خود برجسته ساخته و مدعی است بخش مورد علاقه او، محتوای «اندیشه های امام» را تشکیل می دهد.
اما صرف نظر از «اندیشه های» امام که ده ها جلد کتاب قطور را تشکیل می دهد و از محافظه کار تا اصلاح طلب می توانند آن چه را که مایلند از درون آن بیرون آورند، آیت الله خمینی به عنوان بنیانگذار و رهبر حکومت اسلامی ایران هدف و اقدامات معینی داشته که بی اعتنا به چنین تبلیغاتی، سرانجام قضاوت تاریخی را نسبت به وی شکل خواهد داد.
از نخستین اقدام مهم آیت الله خمینی یعنی جایگزینی مجلس خبرگان به جای مجلس موسسان، تا واپیسین آن ها، یعنی صدور فرمان اعدام چندین هزار زندانی سیاسی، مقاطع مهمی وجود دارد، که نیات واقعی بنیان گذار حکومت اسلامی را آشکار می کند و نشان می دهد تلقی او از حکومت و خواست و اراده مردم چگونه بود است.
آیت الله خمینی، بر خلاف همه وعده هایی که در دوران مبارزه برای کسب قدرت مبنی بر تشکیل مجلس موسسان و انتخاب نظام سیاسی کشور توسط آن داده بود، بعد از کسب قدرت، به وعده خود در مورد مجلس موسسان پشت کرد و با تشکیل «مجلس خبرگان» نخستین گام اساسی را در جهت تشکیل حکومت دینی در ایران برداشت.
آیت الله خمینی در جریان تدوین قانون اساسی، مصرانه بر حاکم کردن ولایت فقیه بر نظام سیاسی کشور اصرار ورزید و نه تنها در برابر روشنفکران و فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور ایستاد بلکه در درون روحانیت نیز جدال های بزرگی کرد و سرانجام اصل ولایت فقیه را بر نظام سیاسی ایران تحمیل کرد.
آیت الله خمینی، فرمان برگزاری رفراندم شتابزده ای داد که امروز هر چند پیروان او از آن به عنوان بزرگترین نشانه دلبستگی وی به «مردم سالاری» نام می برند، اما انتخابی با چشمان بسته را بر مردم ایران تحمیل کرد و جامعه را بدون فرصت اندیشه کافی، در برابر انتخاب حکومت دینی یا بازگشت به نظام سلطنتی قرار داد و از طرح هر پیشنهاد دیگری در مورد نظام سیاسی ایران جلوگیری کرد.
آیت الله خمینی، فرمان یورش به روزنامه ها را داد و با جمله معروف «بشکنید این قلم ها را»! به مقابله با روزنامه های منتقد خویش اقدام کرد. نخستین موج «تعطیلی فله ای روزنامه ها» در زمان او و به فرمان او صورت گرفت و به سنت ماندگاری در حکومت اسلامی تبدیل شد.
آیت الله خمینی، پشتیبان و مشوق تهاجم فرهنگی به دانشگاه های کشور شد که با نام انقلاب فرهنگی صورت گرفت و به اخراج گسترده دانشجویان و استادان و تعطیلی دانشگاه ها انجامید.
آیت الله خمینی فرمان سرکوب های خونین در کردستان و در سایر شهرهای ایران در سال های آغازین دهه ۶۰ را صادر کرد که در جریان آن هزاران نفر از اعضای گروه ها و حتی هواداران ساده آن ها در برابر جوخه های اعدام قرار گرفتند.
آیت الله خمینی تا زمانی که توانست جنگ را با رویای فتح کربلا و یورش به «قدس» ادامه داد و زیان های مادی و معنوی و انسانی بیکرانی را بر اثر این لجاجت بر کشور ما وارد آورد.
آیت الله خمینی در یکی از جنایت کارانه ترین فرمان های خود، دستور قتل عام چندین هزار نفر زندانی سیاسی در زندان های ایران را صادر کرد و فاجعه کشتار ملی سال ۶۷ را به وجود آورد.
...
این ها، بخشی از کارنامه رهبر و بنیان گذار حکومت اسلامی ایران و بهایی است که کشور ما برای استقرار حکومت دینی پرداخته است. حکومتی که دهه نخستش تحت رهبری آقای خمینی، به دوران سیاهی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد. بسیاری از اصلاح طلبان پنهان نساختند که هدف آن ها از اصلاحات بازگشت به دوران «صدر انقلاب» یعنی دورانی است که بخشی از بزرگترین جنایات در آن صورت گرفته و ریشه آزادی احزاب، بیان، اندیشه و عقیده در آن خشک شده است.
آیت الله خمینی همه این اقدامات را برای تحقق و دفاع از یک هدف صورت داد: برقراری ولایت فقیه و دفاع از آن به هر قیمت. او بنیان گذار حکومت ولایت فقیه در ایران است. و ولایت فقیه، هسته ی اساسی حکومت دینی و هدف نهایی و غایی آیت الله خمینی است که در هر فرصتی بر آن پای فشرده است. اگر قرار باشد از «اندیشه آیت الله خمینی» سخن گفته شود، این اندیشه را در یک کلام می توان استقرار حکومت دینی و حاکمیت ولایت فقیه بر کشور نامید.
این حکومت، صرف نظر از آن که آیت الله خمینی و یا هر یک از مدافعین آن، چه درک و انتظاری از آن داشته اند، از همان زمان تولد خود به استبدادی خون ریز تبدیل شد که حق مردم در تعیین سرنوشت خود را به خشن ترین و وسیع ترین شکلی محو کرد. ولایت فقیه همواره و همه جا با آزادی، حقوق مردم و اصول دموکراسی آشتی ناپذیر ماند. حتی «فرزندان امام» نیز نتوانستند حکومتی را که بنیانش توسط وی ریخته شد، اندکی انسانی تر، مردمی تر و قابل پذیرش تر سازند، و بعد از هفت سال تلاش، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی، به همان اندازه با مردم و منافع آن ها بیگانه ماند که پیش از آن بیگانه بود. حکومت دینی معتقد به رای مردم، یک وعده نسیه ماند، اما ولایت مطلقه و ناقض حقوق بشر، واقعیتی است که از درون اندیشه های آقای خمینی سربر آورده و تاب هیج اصلاحی را هم ندارد.
جامعه ایران برای رهایی از این اندیشه ظالمانه تا به امروز بهای سنگینی پرداخته است و بعد از این نیز خواهد پرداخت. اما در این میان، این حقیقت آشکار شده است که ایران بدون نقد هسته اساسی تفکر آیت الله خمینی و نفی حکومت دینی هرگز نخواهد توانست، هدف های اصلاحی و تحول طلبانه خود را متحقق ساخته و گام در شاهراه دموکراسی بگذارد.
زیر پوسته پرصدا اما نازک تبلیغات رسمی – محدود مانده به وابستگان حکومت - که این روزها آیت الله خمینی را به عرش رسانده و به ستایش او مشغول است، جنبش عظیمی در جریان است که حرکت آن از اساس بر خلاف اندیشه و آرمان های بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران است. ایران به اندیشه مرکزی آیت الله خمینی مبنی بر حکومت دینی تحت قیمومیت ولایت فقیه، پشت کرده و به سوی استقرار یک جمهوری عرفی و لائیک گام بر می دارد. به راه افتاده است تا «اندیشه امام»، یعنی حکومت دین را نفی کند و آزادی را به دست آورد.
|