یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ آبان ۱٣٨۷ -  ۱۰ نوامبر ۲۰۰٨


هشدار رهبر انقلاب نسبت به تخریب دولت، انتخاب باراک اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا و پیام تبریک رئیس جمهوری احمدی‌نژاد به وی، نامه سوم ۶۰ تن از اقتصاددانان ایران به رئیس جمهوری و طرح تغییر انتخابات ریاست جمهوری مسائلی است که در سرمقاله و مقاله‌های اصلی مطبوعات دیروز مورد بررسی قرار گرفته بود.

روزنامه «ایران» با عنوان:‌‌ «آیا فقط حریفان مخاطبند؟» نوشته است: «بیانات روز چهارشنبه مقام معظم رهبری بویژه فراز پایانی فرمایشاتشان که درباره مسائل داخلی کشور بود، انعکاس گسترده‌ای میان محافل سیاسی و رسانه‌ای پیدا کرد. معظم له در این سخنان همه جریان‌های سیاسی، نخبگان و مطبوعات را مورد خطاب قرار دادند و در تأکیدات خود هیچ یک از جریان‌های سیاسی را نیز مستثنی نساختند.
تأمل و تعمق جدی بر عبارات به کار رفته در فرمایشات ایشان و همچنین درنظر گرفتن مقطع زمانی حاضر و جنجال‌های سیاسی علیه دولت که در هفته‌های اخیر شاهد بوده‌ایم، شاید این امکان را از برخی سیاسیون که درصدد آن هستند، صرفاً حریفان خود را مخاطب این بیانات قلمداد کنند، سلب نماید. بویژه فرازی از این سخنان که حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: «تفضلات و رحمت الهی تا زمانی است که ما مراقب گفتار، رفتار و عملکرد خود باشیم زیرا خداوند با ما خویشاوندی ندارد.»
ایران سپس بخشی از سخنان رهبر انقلاب را در جمع مسئولان و کارگزاران حج نقل کرده است که در آن گفته شده است: «وقتی رحمت الهی برای ما پیش خواهد آمد که مواظب و مراقب خودمان باشیم؛ مراقب حرف زدنمان، مراقب اقدام کردنمان، مراقب تبلیغاتمان، این فضای بی بند و باری در حرف‌زدن، در اظهارات علیه دولت، علیه کسی به خاطر اغراض، اینها چیزهایی نیست که خدای متعال از اینها به آسانی بگذرد. آن وقت کسانی خطا می‌کنند، خدای متعال «واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه»؛ بله اینجوری است. بعضی از ظلمها، بعضی از کارها هست که نتیجه و اثر آن دامن همه، نه فقط دامن آن ظالم را می‌گیرد؛ بر اثر رفتار یک عده‌ای که در گفتار خودشان، در عمل خودشان، در قضاوت خودشان ظلم می‌کنند. باید مراقب این چیزها بود.»‏
مفاهیم متفاوت در هشدار
روزنامه «جام جم» نیز با عنوان:‌ «هشدار رهبر انقلاب» نوشته است: «رهبر معظم انقلاب بارها هشدارهایی را نسبت به تخریب دولت بیان کرده‌اند، اما سخنان اخیرشان در دیدار با کارگزاران حج، ادبیات و مفاهیمی متفاوت را همراه داشت.
رهبر انقلاب علاوه بر حمایت استراتژیک از تمام دولت‌ها و روسای جمهور منتخب مردم، نگاهی ویژه و خاص نسبت به دولت نهم دارند که بارها دلایل آن را نیز بیان کرده‌اند.
انطباق گفتمان دولت با شعارها و گفتمان امام و انقلاب، پرکاری و تلاش چشمگیر، ساده‌زیستی، حفظ روحیه مردمی، پرهیز از انفعال در برابر استکبار، جرات مبارزه با فساد و تحول‌آفرینی، توقف روند غرب‌باوری، غرب‌زدگی و گرایش‌های سکولاریستی در بدنه مجموعه‌های دولتی، از جمله ویژگی‌هایی است که منشا حمایت جدی و مستمر رهبری معظم از دولت نهم را فراهم ساخته است.
بیان این نقاط برجسته از نگاه ایشان هرگز به معنای چشم بستن بر ضعف‌ها و اشکالات دولت نبوده و نیست کما این‌که خود ایشان در جلسات متعددبا رئیس‌جمهور و دولتمردان بارها فهرستی از کاستی‌ها و مطالبات را مطرح و بر رفع آنها تاکید نموده‌اند.
عمل به وعده‌ها، حرکت بر مدار قانون، نظارت‌ بر زیرمجموعه‌ها، تعامل با سایر قوا، تعامل با نخبگان، برطرف کردن ضعف دولت در امر اطلاع‌رسانی، عدم غفلت از بخش فرهنگ و نکته مهم توجه به انتقادات و ظرفیت‌سازی در دولت برای پذیرش نقدهای درست از جمله این مطالبات بوده است.
آنچه می‌توان از سخنان اخیر رهبری فهم کرد، غلبه تخریب‌ها بر نقدهای دلسوزانه علیه دولتی است که ویژگی‌های برجسته، آن را از بسیاری از دولت‌های پس از انقلاب ممتاز می‌کند. نقدهایی که ناقدان تصمیم گرفته‌اند چشم‌های خود را بر محاسن دولت و توفیقات آن ببندند و حتی بدیهی‌ترین خدمات کم‌نظیر دولت را که مقبول مردم نیز هست، با علامت سوال مواجه کنند.
رسانه‌های در اختیار این جریان نیز کم نیستند و با هماهنگی در «استراتژی تخریب» بویژه در ماه‌های پیش رو که به انتخابات ریاست جمهوری هم نزدیک می‌شویم، این روند شدتی بیشتر یافته و این همان چیزی است که می‌تواند منشا نارضایتی رهبری از فضای رسانه‌ای کشور باشد.
نقد، آداب و ادبیات خاص خود را دارد؛ تمسخر، رعایت نکردن انصاف، بهره‌گیری از عبارات کنایه‌آمیز و... نه‌تنها باعث اصلاح امور و ضعف‌های دولت نمی‌گردد؛ بلکه باعث می‌شود انتقادات منصفانه و از سر دلسوزی نیز قربانی چنین منتقدان «سیاه‌بینی» شود و کمتر مورد پذیرش دولتمردان قرار گیرد. البته دولت و مسئولان اجرایی نیز باید این تذکر رهبر انقلاب را جدی بگیرند که از بهانه دادن به دست مخالفان و دشمنان بپرهیزند و در ماه‌های حساس‌ آینده، مراقب گفتار و رفتار خود در تمام عرصه‌ها باشند.»

پیام تبریک بیسابقه
احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش مجلس و نماینده اصولگرا و منتقد مجلس در روزنامه ‌«همشهری» با عنوان:‌ «غیرقابل دفاع» نوشته است: «برادر ارجمند جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری محترم! پیام تبریک جنابعالی به رئیس جمهور منتخب آمریکا در ٣ دهه اخیر بی‌سابقه بود، در این باره چند نکته قابل توجه،‌ تقدیم حضورتان می‌شود:
۱- اثر مثبتی که در بدو امر به چشم می‌خورد، تلاش برای ارایه چهره‌ای منطقی از ایران اسلامی به عنوان کشوری خواهان صلح عادلانه و انسانی است. این تلاش که در اقدامات مشابه جنابعالی نیز نهفته بود، درخور تقدیر است. سخنرانی شما در دانشگاه کلمبیا در سال گذشته و برخورد متین در مواجهه با آن بی‌نزاکتی‌ها، در مجموع نمونه قابل ذکری است.
۲- در سال‌های اخیر این چندمین تلاش جنابعالی برای باز کردن باب مراوده با رئیس جمهور آمریکاست. نامه به بوش، اعلام آمادگی به مذاکره با اوباما و مک‌کین و این تبریک از جمله مصادیق آشکار آن است. بگذریم از اعلام آمادگی‌های مکرر و سهل و آسان برای از سرگیری ارتباط با آمریکا این تلاش یک جانبه که مرتبا با بی‌اعتنایی طرف مقابل و یا بدتر از آن برخوردهای متکبرانه رایج‌شان روبرو شده، ‌چگونه با شرط حفظ عزت سازگار است؟ شرطی که یکی از پایه‌های مسلم سیاست خارجی ما و اقتضای جهت‌گیری دولت و روحیه شخصی شماست. که گفته‌اند: چه خوش بی‌ گر محبت هر دو سر بی.
٣- در سیاست خارجی فرصت اقدام‌های بدیع و کم‌سابقه به ندرت پیش می‌آید و به راحتی قابل تکرار نیست. در فضایی آکنده از بی‌اعتمادی بین دو کشور و با وجود دشمنی‌های سابقه‌دار آمریکا، اگر ارزیابی از اقتضائات این باشد که ابتکاری برای آغاز فصل جدیدی در روابط دوجانبه به صلاح است بیش از یکبار نمی‌توان از ظرفیت نوشتن نامه مستقیم رییس جمهور به رییس جمهور سلطه‌جوی کشور متخاصم بهره جست؛ یا بعد از سی‌سال، انتخاب رئیس جمهور آمریکا را تبریک گفت. چه ارزیابی‌های علمی و دقیقی صورت گرفته است که به کار گرفتن این فرصت‌های بی‌بدیل مجاز شناخته شده است؟ وقتی اقدامات پیشین جواب درخور نیافت چرا باید با تکرار اقدامات مشابه، فرصت‌های جدید را سوزاند؟
۴- در سیاست خارجی هر کنش سیاسی به امید واکنش خاص طراحی می‌شود. مکاتبه، مذاکره یا تجدید ارتباط هیچ کدام فی نفسه خوب یا بد نیست. بلکه نتایج آن‌ها برای منافع ملی است که آنها را مثبت یا منفی می‌سازد. در طول سه سال اخیر، توفیقات سیاست خارجی ما در جلب حمایت ملت‌های مسلمان چشمگیر بوده، و این توفیق‌ها بیشتر مرهون مواضع ضد سلطه‌گری و صلح طلبی عادلانه بوده است. سوال این است که اقداماتی مانند نامه به بوش یا پیشنهاد گفت‌وگو با اوباما و مک‌کین چه منافعی را برای ایران به ارمغان آورده است؟ مواضع متکبرانه اوباما حتی بعد از صدور نامه تبریک جنابعالی چه تفاوتی با اسلافش داشته است؟
۵- اساسا این گونه اقدامات در کنار مواضع به حق ضد استکباری شما این سوال را برمی‌انگیزد که سیاست دولت آقای احمدی‌نژاد در قبال دولت امریکا چیست؟
۶- علت پرهیز روسای جمهور پیشین یا نخست وزیران بعد از جنگ، از کاری مشابه جنابعالی این نبود که از عرف سیاسی مناسب این مواقع غافل بودند. بلکه تاکید امام رضوان‌الله علیه و مقام معظم رهبری بر مصلحت جویی‌های حکیمانه و عزت‌مندانه و نیز توجه به این واقعیت بود که دشمنی مداوم آمریکا و نبود تفاوت سیاسی بین رفتارهای دو حزب دموکرات و جمهوری خواه، جایی برای رعایت تشریفات اخلاقی یک طرفه باقی نمی‌گذارد.
با وجود هزینه‌های برشمرده، نامه اخیر جنابعالی متضمن تبریک و نصیحت به رئیس جمهوری جدید آمریکا، قابل دفاع نیست. البته نقطه مثبت مذکور در صدر این مطلب نیز در اقدامات دیگر جنابعالی همواره وجود داشته و به خوبی از پس آن بر آمده‌اید و برای تامین آن نیازی به این اقدام پرهزینه نبود.»

شکسته شدن شاخ جنگ افروزان
روزنامه «کیهان» در سرمقاله‌اش: «نگاه ایرانی به یک تغییر» نوشته است: «انتخاب رئیس جمهور جدید آمریکا از چشم‌انداز ایران می‌تواند متضمن چه پیام‌هایی باشد؟ معنای انتخاب باراک اوبامای دموکرات و ناکامی مک کین جمهوری خواه چیست؟ سهم ایران در این اتفاق چه بود؟ برای آینده چگونه باید تدبیر و تدارک کرد؟ آیا‏ باید ذوق زده و خوشحال بود یا نگران شد و ترسید؟ یا اینکه هم شادمان بود و هم با احتیاط پیش رفت؟ آینده روابط چه می‌شود؟ چه چیز «تغییر» می‌کند - آن گونه که شعار جذاب اوباما بود- یا باید تغییر کند و تغییر می‌کند؟ این پرسش‌ها و ده‌ها سوال از این دست در پی پیروزی پر سر و صدای دموکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری و اکثریت یافتن آنها در کنگره آمریکا، به پیش کشیده شده و ضرورت دارد که «نگاه ایرانی» به ماجرا منطبق بر واقعیات شفاف شود.
نقش و سهم ایران در اقبال مردم آمریکا به دموکرات‌ها پس از ۱۴ سال را نباید نادیده گرفت. و این البته اول بار نیست. ٣۰ سال پیش، اراده ملت ایران به تغییر، منجر به تلاطم در ارکان سیاست آمریکا شد. پیروزی غافلگیر کننده انقلاب اسلامی که رکن اصلی سیاست دو ستونی کاخ سفید در خاورمیانه و خلیج فارس را از هم می‌پاشید و کشور ژاندارم آمریکا را در عمل به رقیب اصلی واشنگتن در منطقه تبدیل می‌کرد، در کمتر از یک سال با فتح غیر مترقبه لانه جاسوسی کامل شد و کارتر که حتی از عملیات نظامی برای ربودن گروگان‌ها هم شکستی دیگر را عاید آمریکایی کرده بود، ناکامی را برای دموکرات‌ها رقم زد. ٣۰ سال بعد اتفاقی مشابه به اعتبار استواری و سیاست پیشرو ایران رخ داد و حزب حاکم در آمریکا دوباره شکست خورد. تفاوت ماجرا اما در این بود که آن روز در آمریکای ابرقدرت، رئیس جمهوری جنگ طلب و وحشی انتخاب شد تا با جنگ و جنایت و چنگ و دندان نشان دادن، از ابرقدرت سرافکنده اعاده حیثیت کند اما امروز در پس ٣ دهه، به جای رئیس جمهوری جنگ افروز و قداره بند و البته شکست خورده، رئیس جمهوری- از هم حزبی‌های کارتر- برگزیده می‌شود تا افتضاحات دوران ٨ ساله بوش را جبران و چهره بی اعتبار ابرقدرت را ترمیم کند (اگرچه در طول تاریخ آمریکا به ویژه پس از جنگ دوم جهانی، دموکرات‌ها در جنگ طلبی و کودتا و مداخله در دیگر کشورها دست کمی از جمهوری خواهان نداشته‌اند اما ماجراجویی و جنگ افروزی دولت نومحافظه کار بوش در این میان کاملاً بی سابقه و منحصر به فرد بوده است).
بوش دقیقاً به همان سرنوشتی دچار شد که خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس چند سال پیش در اوج پیروزی‌های آمریکا در افغانستان و عراق و رجزخوانی علیه ایران هشدار داده بود؛ «مراقب باشید! ملت ایران تاکنون دو رئیس جمهور آمریکا، کارتر و ریگان را تحقیر کرده و پنجه انداختن با این ملت و دولت می‌تواند بوش را هم دچار تحقیر و بی اعتباری کند».
اجازه دهید ماجرای انتخابات آمریکا را از زاویه دیگری ببینیم. تصور کنید ایران در این ٨ ساله یاغی گری نومحافظه کاران وابسته به حلقه صهیونیسم مسیحی مقاومت نمی‌کرد و دست‌ها را بالا می‌برد یا منفعلانه در قبال مسائل منطقه- از عراق و افغانستان تا لبنان و فلسطین و سوریه- عمل می‌کرد. آیا احتمال داشت مک کین جمهوری خواه شکست بخورد و دموکرات‌ها روی کار بیایند؟ بوش تا میانه راه پروژه قرن جدید آمریکایی را ظاهراً با موفقیت پیش برد و همین مردم آمریکا به او برای بار دوم به عنوان سمبل ابرقدرتی در آغاز هزاره سوم رأی دادند. مقارن همین دوران وزیر خارجه سیاهپوست آمریکا، دست و پا زدن ملت‌های لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان در حمام خون را درد زایمان خاورمیانه جدید توصیف می‌کرد. ورق از آن زمان برگشت که ملت‌ها و سیاستمداران اسلامگرای عراق و لبنان و فلسطین هر یک به نوعی از ایران الهام گرفتند و شاخ آمریکا و اسرائیل را شکستند و موج ابرقدرتی علیه آمریکا کمانه کرد. ایران به نوعی بارزتر و مستقیم‌تر در چالش هسته‌ای - اگرچه مظلوم واقع شد اما- بن بست سیاست‌های میلیتاریستی و یکه تازانه نئوکان را نمایان کرد. و چنین بود که مردم آمریکا این بار به جای انتخاب نماد تندروی و طغیان، کسی را برگزیدند که لااقل در ظاهر عقل را هم چیز خوبی می‌دانست. بنابراین طبیعی است روزنامه لس آنجلس تایمز بنویسد: «با توجه به انگیزه‌های ایران برای تبدیل شدن به قدرتی منطقه‌ای و تکاپو برای تکمیل فناوری هسته‌ای، این کشور به شکل خاری در چشم سیاست خارجی آمریکا و یکی از دشوارترین مسائل این سیاست که اوباما با آن مواجه خواهد شد، درآمده است».
ما خوشحالیم. هم از این جهت که شاخ جنگ افروزان نومحافظه کار شکسته شد و هم از آن رو که سهم ویژه در شکستن شاخ آنها داشته ایم و با مقاومت مدبرانه و شجاعانه خود، حتی به جهان غیرمسلمان نیز جرئت دادیم که در افسانه قدرت آمریکا تردید کنند و نافرمانی موفقیت آمیز پیشه سازند.
البته خیلی از تحلیل گران معتقدند آمدن اوباما و رفتن بوش تغییراساسی در سیاست‌های آمریکا ایجاد نمی‌کند همچنان که برژینسکی می‌گوید «تغییراساسی در ساختار سیاست خارجی آمریکا اصلاً ممکن نیست و دگرگونی اساسی رخ نخواهد داد» یا گاردین می‌نویسد «اوباما ممکن است چهره و روحیه آمریکا را تغییر دهد بی آنکه سیاست‌های آن را متحول سازد. نباید درباره اهمیت انتخاب اوبامای دو رگه بزرگ نمایی کرد». یا روزنامه فرانسوی لوموند هشدار می‌دهد که «باید از قضاوت عجولانه و شیفتگی درباره انتخاب اوباما پرهیز کرد. جهان چنان سال‌های دشواری در دوره بوش سپری کرده که احتمالا اوضاع در آینده در مقایسه با این سال‌ها بهتر تلقی شود اما توقع بیش از حد بی تردید به سرخوردگی خواهد انجامید». این سخنان به یک معنا درست است. چه درباره رویکرد جهانی دولت اوباما و چه درباره نوع رویکرد آن نسبت به چالش‌های دیرین با ایران. اوباما همان کسی بود که چندماه پیش در نشست کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (ایپک) از دوستی ناگسستنی و وفاداری به اسرائیل گفت و تاکید کرد «حفظ امنیت اسرائیل چون وچرا ندارد و دوستی ما ناگسستنی است. اورشلیم(قدس) پایتخت ابدی اسرائیل است.» و نیز همان جا ایران را تهدیدی بزرگ خواند که باید با دیپلماسی مستقیم و تشدید تحریم‌های اقتصادی در کنار مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط وادار به تغییر سیاست شود. او اکنون هم در اولین کنفرانس خبری پس از پیروزی ایران را متهم به تولید سلاح هسته‌ای می‌کند و می‌گوید «این غیرقابل پذیرش است. ایران از تروریسم حمایت می‌کند و این باید متوقف شود». با این حال او نمی‌تواند قلدرانه‌تر از جمهوری خواهان عمل کند، که اساساً دیپلماسی تهاجمی آمریکا در جای جای خاورمیانه در باتلاق فرو رفته و یکی باید در این میان به جای هرزه‌گویی، ابتدا ارتش و دیپلماسی آمریکا را از این وضع بیرون کشد، ضمن آن که باتلاق اقتصاد هم کم از دو حوزه میلیتاریسم و دیپلماسی ندارد.
در واقع می‌توان گفت سیاست جدید آمریکا لاجرم از همان جا شروع خواهد شد که بوش در پایان راه بدان رسیده بود البته اگر نخواهد عبرت‌ها را نادیده انگارد و از پایان دولت بوش شروع کند و به آغاز آن برگردد! اسرائیل و لابی صهیونیستی زرسالار و زورسالار در این میان به میخ طویله‌ای می‌ماند که سیاست خارجی آمریکا را به آن محکم بسته و به زمین کوبیده باشند. به تازگی خبرگزاری قدس به نقل از مرکز تحقیقاتی القدس، ترجمه پژوهش «مرکز تحقیقات راهبردی اسرائیل» را منتشر کرده که از جمله در آن می‌خوانیم«اسرائیل آمریکا را در دوران بوش با وارونه نشان دادن حقایق خاورمیانه و وادار کردن واشنگتن به دو جنگ بزرگ فریب داد و لااقل برای مدتی کوتاه خطرات کمین کرده علیه امنیت ملی را از خود دور کرد. ما از جنگ آمریکا بر ضد تروریسم سود جستیم و البته این هماهنگی نقاط تیره‌ای هم برای ما به همراه داشت، نظیر جنگ ٣٣ روزه با حزب الله... دوران بوش دوران اسرائیل بود. ما عصاره دولت بوش را تا آخرین قطره فشردیم و گرفتیم. اما مرحله بعدی بسیار دشوارتر است زیرا دولت جدید چه دموکرات و چه جمهوری خواه وارد مرحله جمع کردن بحران‌ها خواهد شد. باید از این مرحله هم بهره برد، به ویژه در زمانی که دولت جدید مشغول مرتب کردن نتایج منفی دولت بوش است».
ما در یک مرحله حساس و مهم پیروز شده ایم اما این به مفهوم از دست دادن جانب هوشیاری و احتیاط نیست. می‌توان احیای پولتیک‌های فریبنده‌ای نظیر دیپلماسی مسیر۲ در کنار گسترش شعارها و دعاوی حقوق بشری را به انضمام تداوم و حتی تشدید سیاست تحریم اقتصادی -مثل ٣۰ ساله گذشته- پیش بینی کرد و در کوتاه مدت شاهد تمرکز مافیای صهیونیسم مسیحی روی پروژه انتخابات ۷ماه آینده ایران بود. طلیعه این رویکرد را می‌توان در لابلای هیجان و بازارگرمی جریان رسانه‌ای وطنی‌ای جست وجو کرد که هنگام قشون‌کشی کاخ سفید به افغانستان و عراق، برای ورود «ارتش آزادیبخش نئوکان‌ها» به ایران روزشماری کرده و هورا کشیدند و امروز گویا که چنان رفتاری از خود نشان نداده‌اند، ادعا می‌کنند روی کارآمدن دموکرات‌ها، فرصتی است که میانه روی(!؟) و تغییر سیاست‌های جمهوری اسلامی را دیکته می‌کند! به قول شاعر؛ رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست، می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست.»

فرصت‌ مناسب برای ایران
دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی انتخاب اوباما را فرصتی برای پیشنهاد مذاکره می‌داند و در روزنامه «اعتماد» می‌نویسد:
«روی کار آمدن اوباما و همگرایی که در سطح جهان لاجرم به وجود خواهد آمد احتمالاً بازتاب آن در خاورمیانه و تسریع و شتاب دادن به فرآیند صلح و نهایتاً به ثمر رسیدن آن خواهد بود. اما در مورد ایران و پیامد انتخاب اوباما که مورد آخر است باید گفت سیاست اوباما در رابطه با ایران استفاده هر چه بیشتر از دیپلماسی خواهد بود اگرچه در مواضع کلیدی پیرامون فعالیت‌های هسته یی ایران اختلاف اساسی میان مواضع آقای اوباما با بوش وجود ندارد، همان طور که اختلاف اساسی میان امریکا و اتحادیه اروپا و گروه اول وجود ندارد و همگرایی میان امریکا و اتحادیه اروپا و آسیای دور به این نحو خواهد بود که فشار دیپلماسی بر ایران افزایش خواهد یافت چرا که در زمان بوش اتحادیه اروپا در تأسی از سیاست‌های امریکا چندان راضی نبوده است اما اگر قرار باشد سیاست خارجی آقای اوباما بر اساس همگرایی هر چه بیشتر با اتحادیه اروپا و کشورهای آسیایی باشد قطعاً فشار دیپلماسی به ایران پیرامون برنامه هسته یی افزایش خواهد یافت. اما در دو منطقه دیگر همگرایی میان ایران و امریکا وجود دارد که می‌تواند به عنوان فرصتی برای کاهش تشنج میان ایران و امریکا و بهبود روابط مورد بهره برداری قرار گیرد. این دو منطقه عبارت است از عراق و افغانستان.
به طور استراتژیک ادامه تشنجات در عراق و افغانستان به نفع امنیت ایران نخواهد بود. امریکا هم به خصوص پس از انتخاب اوباما ناگزیر به سمت و سویی خواهد رفت که امریکایی‌ها هرچه سریع‌تر از عراق خارج شوند. در افغانستان هم به همین ترتیب، بنابراین ایران و امریکا می‌توانند در این دو محور با یکدیگر به توافق‌هایی برسند. اما مشکل ایران و امریکا حتی بعد از انتخاب اوباما از یک کاستی‌های درونی سرچشمه می‌گیرد. انتخاب آقای اوباما می‌تواند مقدمه یی و فرصت مناسبی برای ایران باشد و روابط ایران و امریکا را به مسیری که به سود منافع ملی ایران است تغییر جهت بدهد. برای اینکه این کار صورت گیرد بسیار خوب خواهد بود رئیس جمهوری ایران برخلاف گذشته یک ژست دیپلماسی جهانی از خود نشان دهد و تلگراف تبریکی برای آقای اوباما که اکنون انتخاب شده ارسال کند ]این یادداشت قبل از انتشار خبر تبریک رئیس جمهور نوشته شده است[ و همچنین دولت ایران اعلام کند آمادگی دارد به طور رسمی و علنی بدون هیچ پیش شرطی با نمایندگان دولت جدید امریکا برای حل مسائل فی مابین به مذاکره بنشیند.‏»

دو فرضیه در مورد پیام تبریک
روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله دیروزش: «دل بستن به سراب!» نوشته است: « پیام تبریک آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران به «اوباما» به مناسبت انتخاب وی به ریاست جمهوری آمریکا اقدامی بی سابقه در تاریخ ٣۰ ساله نظام جمهوری اسلامی است . در طول ٣۰ سال گذشته هیچیک از روسای جمهوری و روسای دولت در نظام جمهوری اسلامی به مناسبت انتخاب یک رئیس جمهور در آمریکا به وی تبریک نگفته و به این مناسبت پیامی برای وی ارسال نکرده‌اند.
این اقدام آقای احمدی نژاد از دو نظر قابل تامل است .
اول آنکه فرض بر این باشد که ایشان درصدد ایجاد منفذی برای زمینه سازی جهت برقراری رابطه میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا نباشد و صرفا قصد دادن تذکر و ارشاد و راهنمائی و ارائه طریق داشته باشد.
در این فرض بدیهی است که این کار از وظایف رئیس جمهور نیست و اگر چنین اقدامی لازم باشد در حوزه وظایف رهبری انقلاب است که درصورتی که صلاح بدانند با ارسال نامه یا پیام و یا هر اقدام دیگری به ارشاد فردی که در راس یک کشور یا یک دولت قرار دارد می‌پردازند. یک نمونه از چنین اقدامی را می‌توان در نامه‌ای که حضرت امام خمینی به گورباچف صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱٣۶۷ نوشتند و آنرا توسط هیاتی به ریاست آیت الله جوادی آملی به مسکو ارسال نمودند یافت . حتی همان اقدام نیز مرهون شناخت دقیق شرایط موقعیت و جوانب مختلف موضوع و شخص مخاطب بود که اقدام امام با حفظ همه این امور و توجه به جوانب آن صورت گرفت و نتایج درخشانی نیز در برداشت و به قول اهل فن «صدر من اهله و وقع فی محله» .
بدیهی است اگر چنین اقدامی از دو جانب حساب شده نباشد یعنی کسی که پیام می‌دهد در جایگاهی نباشد که چنین پیامی از او مورد انتظار باشد و کسی که مخاطب است نیز اهلیت دریافت چنین مطلبی را نداشته باشد نه می تواند مصداق «صدر من اهله» باشد و نه مخاطب خود را می‌یابد و به همین دلیل نه تنها نتیجه‌ای ندارد بلکه عوارض منفی ناخوشایندی نیز خواهد داشت . بی اعتنائی سران کشورهائی که نامه‌های آقای احمدی نژاد در اوائل ریاست جمهوری ایشان را بی‌پاسخ گذاشتند و بعضی از آنها مطالب ناخوشایندی نیز گفتند نمونه‌ای از این واقعیت است .
فرض دوم اینست که ایشان درصدد ایجاد منفذی برای تجدید رابطه با آمریکا باشد و این پیام تبریک مقدمه‌ای برای چنین هدفی باشد. این فرض دارای اشکالات متعددی است .
اول آنکه تصمیم برای تجدید رابطه با آمریکا از سیاست‌های کلان نظام است که طبق قانون اساسی در قلمرو اختیارات رهبری می‌باشد و رئیس جمهور نمی‌تواند وارد این عرصه شود.
دوم آنکه حتی اگر رهبری به چنین تصمیمی برسند که در شرایط خاصی می‌توان برای تجدید رابطه با آمریکا اقدام کرد برای عملی ساختن این تصمیم باید مقدماتی فراهم شود تا وزانت نظام جمهوری اسلامی حفظ شود و آنچه مورد نظر رهبری است به بهترین شکل و با حفظ همه جوانب عملیاتی گردد. ارسال پیام تبریک برای کسی که تازه به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده و هنوز راهی که او خواهد پیمود و سیاستی که به اجرا درخواهد آورد نامشخص است قطعا اقدام مطالعه شده‌ای نیست که بتواند راه را برای چنان تصمیم مهمی هموار سازد. علاوه بر این با توجه به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب که اختلاف میان ایران و آمریکا را فراتر از مسائل سیاسی دانسته‌اند کاملا روشن است که ایشان فعلا چنین تصمیمی ندارند...»

اوباما از هر سفیدی سفیدتر
دکتر عطاءالله مهاجرانی از زاویه‌ای دیگر به انتخاب «اوباما» می‌اندیشد و در نوشته‌ای که روزنامه «صدای عدالت» آن را نقل کرده است، می‌گوید:‌ «آیا با انتخاب اوباما با امریکای دیگری رویارو خواهیم بود؟ تغییر که ستون اصلی تبلیغات ستاد اوباما بود چه ژرفا و گستره‌ای دارد؟ کشورهای اسلامی به ویژه افغانستان و عراق و فلسطین و ایران با چه استراتژی تازه‌ای روبرو خواهند شد؟ تردیدی نیست که این تغییر در عرصه داخلی آمریکا اتفاق افتاده است. شور و شوقی که در میان نسل نو آمریکا موج می‌زد، احساس خرسندی و افتخار آمریکایی-افریقایی‌ها نشانه‌های این شوق بود. وقتی اوباما سخنرانی پیروزی اش را در شیکاگو ایراد می‌کرد، جیسی جکسون مثل کودکی از شوق می‌گریست. در چشمان سفیدپوستان هم اشک حلقه زده بود. پیدا بود در درون دیگ جوشان جامعه چهل تکه آمریکا اتفاق بزرگی افتاده است. ۶۴ در صد مردم در انتخابات شرکت کردند. این نصاب از سال ۱۹۰٨ تا به امروز به دست نیامده بود! برای نخستین بار پس از انتخاب کارتر در سال ۱۹۷۶ بود که کاندیدای حزب دموکرات بیش از ۵۰ در صد آراء را کسب کرد. ( رای اوباما ٣,۵۲) آراء الکترال اوباما نیز بی سابقه بود،٣۴۹ رای در برابر۱۶۲ رای مک کین. پرسش‌های متعددی سر بر می‌کشد. انتخاب اوباما از زوایای گوناگونی شایسته بررسی ست. در یک کلام اوباما بیش از هر فرد دیگری نشانه‌ی امریکاست! نشانه جهانی بودن یک کشور که ملت‌های تمام دنیا در آنجا برای خود خانه‌ای و سازمانی دارند. به عنوان نمونه میلیون‌ها ایرانی و ده‌ها میلیون مسلمان بخشی از جامعه آمریکا هستند. سخن پاول وزیر خارجه سابق بوش را به یاد بیاورید. او از اوباما حمایت کرد و در برابر این پرسش که پدر اوباما مسلمان بوده است گفت:«چه اشکالی دارد اگر خود اوباما هم مسلمان بود مگر اشکالی داشت یک مسلمان مگر نمی‌تواند رئیس جمهور آمریکا بشود!» خوب به این عبارت بیندیشید! این سخن همان جوهر آرمانی جامعه امریکاست که در دهه اخیر توسط بوش و محافظه کاران جدید ویران شده است. کار کارستان اوباما بی شباهت به لایروبی اصطبل‌های آژیاس نبود. اصطبل‌ها تا سقف انباشته از سرگین بود. هرکول را مامور کردند تا اصطبل را یک روزه پاکسازی کند. هرکول جریان دو رودخانه بزرگ الفه و پنه را تغییر داد. جریان نیرومند رودخانه‌ها تمامی سرگین‌ها را شست و با خود برد. بیهوده نیست که توماس فریدمن هوشمندانه مقاله خود در باره‌ی پیروزی اوباما را با این نکته شروع کرد: «پس از ساعت ۱۰ بعد از ظهر روز ۴ نوامبر جنگ‌های داخلی امریکا پایان یافت!» این هم از همان زمره نکته‌ها و نوشته‌هایی ست که دنیایی از مفاهیم در آن موج می‌زند. فریدمن همان چشمان لبریز از اشک جسی جکسون را تصویر ی تاریخی کرده است. پیروزی اوباما پیروزی لینکلن و لوتر کینگ هم بود. این سخن را بسیار شنیده ایم که برای مبارزه با تاریکی شمعی بیفروزیم. این شمعی بود که در آمریکا افروخته شد و تاریکی‌های ناشی از نزدیک به یک دهه غرور نئوکان‌ها زدوده شد... اما این پیروزی درخشان برای دموکرات‌ها و اوباما و آمریکایی-افریقایی‌ها بسیار بعید ست که برای دیگران نشانه‌های امیدی در بر داشته باشد. تفاوت اوباما و بوش این است که اوباما اهداف آمریکا را سنجیده‌تر و برنامه ریزی شده‌تر پیگیری می‌کند. او در واقغ منتقد کارهای ناتمام و محاسبه نشده بوش بود. به عنوان نمونه باور دارد می‌بایست کار در افغانستان به سرانجام و سامان می‌رسید تا بعد نوبت عراق برسد! در قضیه فلسطین هم اوباما به صراحت اعلام کرد که بیت المقدس-به زبان او و اسراییلی‌ها اورشلیم-پایتخت ابدی و تفکیک ناپذیر اسراییل است. بی سبب نبود که مارتین ایندیک سفیر سابق آمریکا در اسراییل که از نظریه پردازان حزب دموکرات است، در همان بحبوحه انتخابات روز ۴ نوامبر گفت: «اسراییلی‌ها نباید نگران باشند اوباما از بوش به آن‌ها نزدیکتر است.» می‌خواهم بگویم در سازمان حکومت امریکا یک نما یا دکوراسیون وجود دارد و یک بنیاد یا فونداسیون. آمدن اوباما تنها تغییر چشمگیری در نمای حکومت است ونه در بنیاد‌های آن. جهاد خازن در ستون معروفش در روزنامه الحیات-روز سه شنبه ۴ نوامبر-نوشت اگر مک کین رئیس جمهور شود ما با تداوم همین مصیبت‌های دوران بوش روبرو خواهیم بود و اگر اوباما رئیس جمهور شود چه بسا که دشواری‌های ما بیشتر شود. او از هر سفیدی سفید‌تر است! او بسیار هوشمند است و اشتباهات بوش پسر را که هیچ گاه بزرگ نشده است؛ تکرار نمی‌کند! «نکته آخری هم که به نظرم می‌رسد در باره پیام رئیس جمهور ایران به اوباماست. امیدوارم قبلا با آمریکایی‌ها مشورتی صورت گرفته باشد که این پیام تبریک هم مثل نامه‌ها بی پاسخ نماند.»

اصولگرایان و محصولی
«اصولگرایان و محصولی؛ ۱٨ آبان ٨۴ تا ۱٨ آبان ٨۷» عنوان گزارشی است در روزنامه «آفتاب» این گزارش در پی نقل شده است: «روز ۱٨ آبان ‌٨۴ صادق محصولی که از طرف رئیس‌جمهور برای تصدی وزارت نفت معرفی شده بود در آخرین لحظات قبل از بررسی صلاحیت خود توسط نمایندگان مجلس، نامه‌ای کوتاه به احمدی‌نژاد نوشت و از رئیس‌جمهور خواست تا انصراف او از پذیرش این مسئولیت را قبول کند.رئیس‌جمهور نیز پاسخی کوتاه در ذیل نامه محصولی نوشت و با تاکید بر صلاحیت‌های محصولی، موافقت خود را با این انصراف اعلام کرد. احمدی‌نژاد نامه کوتاه‌تری هم به حدادعادل نوشت و از او خواست که متن انصراف محصولی و موافقت رئیس‌جمهور با آن در تریبون مجلس قرائت شود.‌‌در آن زمان، روزنامه‌ای که بیش از همه، دیدگاه‌های مخالفان محصولی را منتشر می‌کرد روزنامه کیهان بود. این روزنامه، روز هجدهم آبان‌ماه ٨۴، هم زمان با آغاز بررسی صلاحیت چهار وزیر پیشنهادی از جمله صادق محصولی، در ستون «خارج از دستور» بدون آنکه نامی از فرد موردنظر خود ببرد و بدون ارائه هیچگونه مدرکی نوشت: «در حاشیه جلسه علنی مجلس، یکی از مراجعه‌کنندگان با استناد به اسناد رسمی - که در دست داشت- از نمایندگان می‌پرسید: آیا واقعا می‌خواهید به کسی که از طریق ... کمیسیون ماده پنج شهرداری در سال ۷٨ حدود ۷ هزار متر از زمین متعلق به بیت المال ... رای دهید تا در کنار احمدی‌نژاد ساده زیست بنشینید؟» روزنامه کیهان از قول همین فرد ادامه داد: «آقای ... وقتی می‌خواست حدود ده هزارمتر باغ واقع در خیابان یاسر را تفکیک کند و بفروشد مطابق قانون می‌بایست دو سوم ملک را براساس مقررات باغات به دولت بدهد تا بتواند برای یک سوم باقیمانده سند مسکونی (پروانه ساخت) بگیرد اما ... و تمام ده‏ هزار متر را پروانه مسکونی گرفت و به چندین نفر از مدیران و افراد شاخص یک وزارتخانه فروخت. آیا این کار، کسب حلال است یا ...؟» البته در این مطلب که با تیتر «از این ساده زیست‌تر نمی‌شه» در صفحه ۱۴ روز ۱٨ آبان‌ماه ٨۴ روزنامه کیهان چاپ شده بود هیچ اشاره‌ای به نام فرد موردنظر وجود نداشت و ظاهرا مشخص نبود که مخاطب این مطلب، کدام یک از چهار وزیر پیشنهادی است اما در همان ستون و بلافاصله پس از مطلب «از این ساده‌زیست‌تر نمی‌شه» مطلب دیگری با تیتر «فضای سنگین برای یک وزیر پیشنهادی» منتشر شد که در آن علاوه بر اشاره به اظهارات عماد افروغ و تاکید او بر «عدم تناسب وزیر پیشنهادی نفت با دولت عدالت‌خواه» آمده بود: «علاوه بر عماد افروغ، تعداد زیادی از چهره‌های سرشناس فراکسیون‌های مختلف مجلس نیز در گفتگوهای رسمی و غیررسمی خود به وضعیت شغلی و مالی وزیر پیشنهادی نفت اشاره کرده و از معرفی شخصی با این ویژگی‌ها برای تصدی وزارتخانه حساسی مثل نفت، ابراز تعجب می‌کردند.» کیهان فضای مجلس اصولگرای هفتم برعلیه گزینه پیشنهادی رئیس‌جمهور برای تصدی وزارت نفت را آنچنان سنگین دانست که به ادعای آن روزنامه «وی - محصولی - برخلاف سایر وزرای پیشنهادی که در راهروها در حلقه نمایندگان دیده می‌شدند، ترجیح داد مدت‌ها در اتاق یکی از اعضای هیئت رئیسه مجلس بنشیند» شاه بیت خبررسانی کیهان نیز بخش پایانی ستون «خارج از دستور۱٨» آبان ٨۴ این روزنامه بود که در آن آمده بود: «جالب‌تر از این نکته، موضع خود وزیر پیشنهادی‏ نفت بود که به گفته نمایندگان، وقتی با انتقادها و مخالفت‌ها و سوالات متعدد روبرو می‌شد اظهار می‌کرد خودش هم مخالف پذیرش مسئولیت دولتی است اما با اصرار از او خواستند وارد صحنه شود. وی طی سه روز گذشته همواره به تایید مطالبی که راجع به میلیاردر بودن و این که از فعالان بخش زمین و مسکن است پرداخته است و حتی خود را تنها وزیری که از بخش خصوصی وارد دولت می‌شود، معرفی کرد.»
همین روزنامه یک روز بعد نیز برای آنکه جهت‌گیری خود را مشخص کند مدعی شد خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های دوم خردادی، خود را برای مخابره خبر «یک میلیاردر به دولت ساده‌زیست راه یافت» یا «وزیر میلیاردر وارد کابینه اصولگرا شد» آماده کرده بودند که انصراف محصولی باعث ناکامی این رسانه‌ها شده است. کیهان به هنگام طرح این ادعا، هیچ اشاره‌ای به خبررسانی‌‌های قبلی خود ‌و حتی اتهاماتی که به صورت شفاف - و البته ظاهراً بدون ذکر نام - بر محصولی وارد نموده است نکرد. اما دقیقاً سه سال بعد یعنی روز ۱٨ آبان ٨۷، این روزنامه در مقام حمایت از معرفی صادق محصولی برای تصدی وزارت کشور برآمد. روز گذشته در صفحه دوم این روزنامه آمده بود: «گفتنی است صادق محصولی در ابتدای دولت نهم به عنوان گزینه پیشنهادی رئیس جمهور برای وزارت نفت معرفی شد اما فضاسازی برخی مخالفان دولت و ایراد اتهامات واهی به محصولی موجب گشت تا وی عطای این مسئولیت را به لقایش ببخشد و انصراف دهد.» روزنامه کیهان سپس به سوابق سیاسی، علمی و مدیریتی محصولی و اعتماد رئیس جمهوری به وی اشاره کرد و این ویژگی‌ها را دلیل صلاحیت او برای تصدی وزارت کشور دانست. اما جالب‌ترین بخش مندرج در خبر روز گذشته کیهان این پیش‌بینی بود که «در صورت معرفی محصولی برای تصدی پست وزارت کشور، سایت‌های معلوم‌الحال و رسانه‌های ضد دولت در یک جنجال رسانه‌ای،‏ بخواهند وی را از پذیرش این مسئولیت منصرف نمایند.» گمانه‌زنی‌ جالب کیهان در حالی در آن روزنامه به چاپ رسید که در ۱٨ آبان ٨۴، روزنامه کیهان سردمدار انعکاس مخالفت‌ها با محصولی و اشاره به ثروت میلیاردی او بود که برای تقویت مواضع خود به انتشار مطلبی با عنوان «از این ساده زیست‌تر نمی‌شه» نیز پرداخت که اگر چه ظاهراً مشخص نبود مرتبط با کدامیک از ‌چهار وزیر پیشنهادی احمدی نژاد برای وزارتخانه‌های نفت، رفاه، تعاون و آموزش و پرورش است اما خبرهای قبل و بعد از آن تردیدی باقی نمی‌گذاشت که مخاطب آن وزیران پیشنهادی آموزش و پرورش، رفاه و تعاون نیستند!‌ ادعای دیروز کیهان و همراهی برخی سایت‌های حامی دولت با آن روزنامه در خصوص تلاش‌ محافل ضد انقلاب و ضد دولت برای اتهام افکنی علیه گزینه فعلی تصدی وزارت کشور- محصولی- درحالی مطرح می‌شود که در ۱٨ آبان ٨۴ روزنامه‌های اصولگرا و در راس‏ آنها کیهان سردمدار ابراز مخالفت با محصولی و تاکید بر عدم تناسب او با کابینه ساده‌زیست احمدی‌نژاد بودند.‌روز ۱٨ آبان ٨۴ علاوه بر روزنامه کیهان، روزنامه سیاست روز که از حامیان جدی احمدی‌نژاد می‌باشد نیز نامه یکی از تشکل‌های دانشجویی اصولگرا خطاب به احمدی‌نژاد را منتشر کرد که در بخشی از آن با اشاره به تغییر ناگهانی گزینه پیشنهادی برای تصدی وزارت نفت - زارعی- و معرفی محصولی برای این منظور آمده بود «تغییر ناگهانی برخی گزینه‌ها مثل آقای زارعی برای تصدی وزارت نفت، شائبه وجود فشارهایی که بدان‌ها اشاره شد و تاثیرگذاری مافیای نفتی را نیز‏ تقویت کرد. انتخاب فردی با سوابق ضعیف و غیرمرتبط با حوزه پیچیده و حساس نفت و زندگی اشرافی ایشان، هیچ نسبتی با حرف‌های قبلی شما ندارد!» هفته‌نامه اصولگرای یالثارات نیز در خبری با عنوان «پشت پرده وزیر پیشنهادی نفت» اتهاماتی را متوجه محصولی نمود و بررسی همین اتهامات توسط گروه ۴ نفره از اصولگرایان مجلس هفتم - که همگی آنها در مجلس هشتم نیز حضور دارند- را عامل درخواست احمدی‌نژاد از محصولی برای اعلام انصراف از کاندیداتوری تصدی وزارت نفت دانست که این خبر نیز هیچ‌گاه توسط دفتر ریاست جمهوری تکذیب نگردید. ‌این درحالی است که در ایام منتهی به ۱٨ آبان ٨۴، روزنامه‌های اصلاح‌طلب جز انعکاس دیدگاه‌های مثبت و منفی نمایندگان اصولگرای مجلس، هیچ‌گونه اقدام دیگری برای افشاگری علیه وزیران پیشنهادی از جمله محصولی انجام ندادند و مشخص نیست ادعای ۱٨ آبان ٨۷ روزنامه کیهان مبنی بر «فضاسازی برخی مخالفان دولت و ایراد اتهامات واهی به محصولی» برچه اساسی است و پیش‌بینی آن روزنامه مبنی بر «فعال شدن رسانه‌های ضددولت برای انصراف محصولی» یادآور عملکرد کدام طیف سیاسی از نمایندگان مجلس و رسانه‌های وابسته به کدام جناح سیاسی در معرفی قبلی محصولی- ۱٨ آبان ٨۴ - می‌باشد؟ اگر اصولگرایان باقی مانده از مجلس هفتم در مجلس هشتم با فراموشی دیدگاه‌های سابق خود به محصولی برای تصدی وزارت کشور رای دهند، واکنش کیهان و سایر رسانه‌هایی که محصولی را متناسب با کابینه احمدی‌نژاد نمی‌دانستند چه خواهد بود؟»

نامه ۶۰ اقتصاددان
روزنامه «اعتماد ملی» با عنوان: «اتمام حجت تاریخی» در سرمقاله دیروزش نوشته است: «اقتصاد ایران دچار سرماخوردگی مفرط شده است. این ادعا شاید و اقعیتی باشد که این روزها می‌توان به وضوح آن را مشاهده کرد. کار این اقتصاد به جایی رسیده است که به جز دولتی‌ها یا همان مسئولان اصلی جهت‌گیری شاخص‌های اقتصادی، اکثر کارشناسان، فعالان اقتصادی و حتی نمایندگان مجلس نیز به تلخی از فضای اقتصادی ایران سخن می‌گویند. بر همین اساس می‌توان گفت که امضای نامه‌ای از سوی ۶۰ نفر از اساتید صاحب نام اقتصادی واقعه‌ای تازه نیست مگر هشداری که می‌تواند زبان گویای تاریخ باشد. در روزگار کنونی همه مخاطبان سرمایه‌داری دولتی حاکم بر اقتصاد ایرانی به این واقعیت نزدیک شده‌اند که پایه‌های اقتصاد ایرانی هرچند که ضعفی تاریخی را تحمل می‌کند اما وعده و وعیدهای سه سال گذشته با خوراک با سوخت بینش نفتی، تنها ضعف ساختارهای اقتصادی را به تبی سرد نزدیک‌تر کرده است. این درست همان نکته‌ای محسوب می‌شود که می‌توان در هشدارهای اندیشمندان اقتصادی این دیار یافت. به عبارتی اگر چه اکنون مردم، از هر گروه و قشری این روزها از نوسان شاخص‌های اقتصادی کشور تحت فشارند اما صاحب نظران اقتصادی با تئوریزه کردن این گلایه‌ها و کندوکاو علمی دلایل این ناملایمات اقتصادی طی سه سال گذشته در واقع به نحوی حجت را با برنامه‌ریزان اقتصادی به پایان رسانده‌اند و اینکه چرا به رغم چنین هشدارهایی همچنان الگوهای دولتی اقتصاد به سمتی می‌روند که حاشیه‌های نگرانی را پررنگ‌تر می‌کند، پرسشی است که به نظر می‌رسد تاریخ در آینده نه چندان خوش طعم پاسخ سختی برای آن ارائه دهد. پیش از این در خرداد ٨۵ و ٨۶ نیز اساتید اقتصادی، آینده جهت‌گیری برنامه‌های اقتصادی در دولت نهم را پیش‌بینی کرده بودند، پیش‌بینی آنها بدون شک امروز به واقعیت نزدیک شده است و حالا در نوبت سوم نامه آنان هشداری است که رنگ بی‌عدالتی و نابرابری را برای سال‌های آینده به افق تحمیل کرده است. اساتید اقتصادی می‌گویند در اقدام و امکانی بی‌سابقه دولتی‌ها در ٣ سال گذشته بدون گزارش مشخصی از نحوه فروش نفت، بیش از ۱۹٨۷ میلیارد دلار نفت فروخته‌اند و بیش از ۶,۱۴۲ میلیارد دلار نیز هزینه‌کرده‌اند اما بدون شک بیکاری، تورم دورقمی، نقدینگی غیرمولد و اوضاع ناخوشایند صنایع، نابرابری را سنگین‌تر خواهد کرد. بر همین اساس آینده همچنان بر پاشنه‌های برنامه‌های موجود اقتصادی موقعیتی سست را باید مزمزه کند؛ آینده‌ای که نمی‌توان با خیالی آسوده و با تکیه بر شعارها آن را نادیده گرفت. به نظر شما آیا قرار است یک بار دیگر هشدار اهالی اقتصاد راهی بایگانی شود؟»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست