در بزرگداشت پنجمین سالگرد قیام دانشجویی هیجده تیر
•
بعد از هیجدهم تیر، سیاستمداران اصلاح طلب و گروهی از هواداران آن ها در اپوزیسیون، مسئولیت سرکوب دانشجویان را نتیجه تندروی آن ها اعلام کردند. اما این حقیقت نداشت. تجربه های بعدی که اصلاح طلبان در پیشبرد خواست های خود به کار گرفتند و به نتیجه ای نرسید، نشان داد که جنبش دموکراتیک در مقابله با استبداد مذهبی، راهی جز توسل به اعتراضاتی نظیر آن چه در تیر ماه هفتاد و هشت روی داد، ندارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۷ تير ۱٣٨٣ -
۷ ژوئيه ۲۰۰۴
تظاهرات دانشجویی تیر ماه سال ۷٨ وضعیت سیاسی جامعه ایران را دگرگون ساخت و تحولات ماندگاری ایجاد کرد. این رشته اعتراضات، نخستین رودرویی دانشگاه های ایران با رژیم اسلامی را بعد از سرکوب های خونین سال ۵٨ و تصفیه گسترده مخالفین و دگراندیشان از محیط های دانشگاهی شکل داد و این حقیقت را آشکار کرد که «انقلاب فرهنگی»، سرکوب و کنترل پلیسی همه جانبه در دانشگاه ها نتیجه ای نداشته و حکومت اسلامی نتوانسته است دانشگاه ها را به اطاعت و حمایت از حکومت دینی مجبور سازد. اما قیام دانشجویی هیجده تیر، علاوه بر آن، از نقطه نظر دیگری نیز اهمیت یافت و سرنوشت ساز شد.
حرکت دانشجویان، نخستین اعتراض مهمی بود که در خارج از کادر اصلاح طلبی دوم خرداد روی داد و خواست های جوانان، دانشجویان و مردم در آن مطرح گردید. شعارهای مطرح شده از سوی دانشجویان و جوانان شرکت کننده در این تظاهرات، با شعارها و سیاست های مطرح شده از سوی اصلاح طلبان که تا آن زمان ادعا می کردند و گمان می بردند افکار عمومی را در اختیار دارند تفاوت زیادی داشت و مطالبات رادیکال و اعلام نشده جامعه و به ویژه اقشار جوان را مطرح کرد.
با این خیزش دانشجویی، سیاست همه جناح های سیاسی کشور دیگر شد.
محافظه کاران دریافتند مردم فرصتی می جویند تا مخالفت خویش را با ارکان اصلی حکومت یعنی ولایت فقیه و نظام دینی – که جنبش اصلاح طلبانه موضع آشتی جویانه ای در مورد آن ها اتخاذ کرده بود - ابراز کنند و حرکت بزرگی علیه آن بر پا کنند. تا زمانی که حکومت برای سرکوب دانشجویآن متحد شد و عزم جزم کرد، روزها و ساعات سختی بر محافظه کاران گذشت و اضطراب بزرگی در «بیت رهبری» حاکم بود که سخنرانی نخست علی خامنه ای که در آن گریه کرد، نشانه این اضطراب و هراس بود. محافظه کاران بیم از آن داشتند که اصلاح طلبان با دانشجویان همراهی کنند و بساط ولایت در ایران برچیده شود. این هراس غیرواقعی نبود. تا زمانی که اصلاح طلبان در جامعه پایگاه گسترده ای داشتند و توده مردم، به ویژه جوانان، از آنان ناامید و دلسرد نشده بودند، چنین اتحادی همواره این امکان را داشت که محافظه کاران را از مواضع قدرت عقب بنشاند. حکومت دینی برخلاف آن چه که سردمداران حکومت تبلیغ می کردند و ترس فلج کننده ای که اصلاح طلبان از قدرت رقیب در جامعه می پراکندند، از استحکامی برخوردار نبود که بتواند در برابر جنبش اصلاح طلبانه – دموکراتیک ایران مقاومت و ایستادگی کند. اصلاح طلبان اما هیچگاه به چنین همراهی با مطالبات واقعی مردم تن ندادند.
اعتراضات دانشجویی هیجدهم تیر ماه، برای اصلاح طلبان نیز زنگ خطری بود و آن ها را از این تصور باطل به در آورد که خواست های واقعی جامعه ایران همان هایی است که آن ها مدعی و سخنگوی آن هستند. در روزهای طوفانی هیجدهم تا بیست و سوم تیر ماه ۱٣۷٨؛ جوانان و دانشجویان ایران گام ها از شعارهای خاتمی فاصله گرفتند و استراتژی «فشار از پائین، چانه زنی در بالا»ی اصلاح طلبان با چالش بزرگی مواجه شد. اصلاح طلبان دریافتند «فشار از پائین» در آن مسیری که آن ها مایلند جریان نخواهد یافت و مقابله با استبداد ولایت فقیهی را هدف خود قرار خواهد داد. هر چند زمانی طول کشید تا استراتژی «آرامش فعال» - که جنبش اصلاحی را به مسلخ محافظه کاران بُرد - را به جای آن بنشانند.
هنوز کسی به درستی نمی داند در جلسه تعیین کننده سران حکومت با علی خامنه ای در شب بیست و یک به بیست و دو تیر ماه چه گذشت. اما بعد از این جلسه بود، که صدای هراسان علی خامنه ای در سخنرانی نخست خود، صلابت یک دیکتاتور سرکوبگر را یافت و فرمان حمله «بسیجیان عزیز» به دانشجویان صادر شد. در آن جلسه علی خامنه ای اطمینان یافت رهبران اصلاحات او را در برابر دانشجویان تنها نخواهند گذشت و به این ترتیب بود که حکومت برای سرکوب مصمم شد و آمادگی یافت.
بازنده اصلی هجدهم تیر، اصلاح طلبان بودند. سرکوب جنبش دانشجویان با چراغ سبز و عدم مخالفت رئیس جمهور و محافل نزدیک به او ممکن شد، اما موجی که به راه افتاده بود، اصلاح طلبان را نیز در امان نگذاشت. بعد از هیجدهم تیر و ترک سیاست مقاومت، اصلاح طلبان دیگر برگ برنده ای نداشتند که در برابر رقیب بر زمین زنند. مقصر اصلی این شکست بی گمان خود آنان بودند. بعد از هیجدهم تیر، سیاستمداران اصلاح طلب و حتی گروهی از هواداران جنبش دوم خرداد در اپوزیسیون، گناه این شکست را به گردن دانشجویان و تندروی های آن ها انداختند. اما این حقیقت نداشت. تنها گذاشتن دانشجویان از سوی جریان اصلاح طلب حکومت، محافظه کاران را برای سرکوب دانشجویان مصمم کرد. تجربه های بعدی که اصلاح طلبان در پیشبرد خواست های خود به کار گرفتند و به نتیجه ای نرسید، نشان داد جنبش دموکراتیک در مقابله با استبداد مذهبی که گوش های خود را بر مطالبات حق طلبانه مردم ایرن بسته است، راهی جز توسل به اعتراضاتی نظیر آن چه در تیر ماه هفتاد و هشت روی داد، ندارد.
جنبش دانشجویی و مردمی ایران هر چند در تیر ماه هفتاد و هشت سرکوب شد، اما از رهگذر اعتراض رسای خود به دستاوردهای ارزنده ای رسید و همین دستاوردهاست که اهمیت تاریخی قیام دانشجویی هیجدهم تیر ماه را رقم زده است.
اعتراضات فوق، در میان دانشجویان و جنبش دانشجویی تاثیرات عمیقی بر جای نهاد و نقطه شروع جدایی دانشجویان، جنبش دانشجویی و تحت تاثیر آن، سایر اقشار جامعه از جریان اصلاح طلبی و مجموعه حاکمیت گردید. تحولات بزرگ و تعیین کننده ای که در پنج ساله گذشته در اقکار دانشجویان و از جمله در دفتر تحکیم وحدت روی داد، تماما تحت تاثیر حوادث تیر ماه ۷٨ بود. در جریان این تحولات که به تدریج شتاب و صراحت بیشتری گرفت، ایده های دموکراتیک و تحول جویانه در میان دانشجویآن، جایگزین سیاست های اصلاح طلبانه حکومتی شد و جنبش دانشجویی با فاصله گرفتن از قدرت و خارج شدن از مرزهای اصلاح طلبانه حکومتی، توانست پرچم جمهوریت و سکولاریسم را در دست گرفته و زمینه تحول فکری و نظری بزرگی را در ایران فراهم کند.
جنبش دموکراتیک امروز در جامعه ی ما هم به گسترش چنین ایده هایی نیاز دارد و هم به ادامه جنبشی که دانشجویان در تیر ماه هفتاد و هشت بر پا کردند. هیجدهم تیرماه طلیعه زودهنگام راهی بود که امروز در برابر مردم ایران قرار گرفته است. اهمیت این قیام دانشجویی در آن است که راه دوران بعد از اصلاحات را در اوج جنبش اصلاح طلبی نمایان ساخت!
|