انتخاب اوباما بزرگترین تحول اجتماعی امریکا
کامبیز قائم مقام
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۴ آبان ۱٣٨۷ -
۱۴ نوامبر ۲۰۰٨
انتخابات آمریکا یکی از بزرگترین تحولات تاریخ امریکا، پس از استقلال آن است. شاید آنرا بتوان حاصل مبارزات جنگهای داخلی، مبارزات حقوق مدنی سالهای پنجاه، شصت و هفتاد مسیحی درامریکا دانست. در جامعه ای که تا چهل سال پیش دستشویی سیاهان از سفید پوستان جدا بود و یا سیاهپوستان میبایست در عقب اتوبوس بنشینند، امروز رئیس جمهور سیاه را انتخاب می کنند. صورت مسئله شاید عجیب و غریب نباشد چون وزیر کشور امریکا (کاندولیزا رایس) یک زن سیاه پوست است و بسیاری از سیاهپوستان سناتور، شهردارو یا فرماندارهستند. بسیاری از قضات آمریکا حتی دردادگاه عالی امریکا سیاهپوستان شرکت دادند ولی انتخاب اوباما بعنوان رئیس جمهور چیز دیگری بود و معنی دیگری داشت. اوباما تمام جریاناتی را که رییس جمهور سنتی نباید داشته باشد را دارا بود. پدر و مادرش از دو تیره سیاه و سفید بودند که هنوز با مزاج اکثریت قاطع سفید پوستان سازگار نیست. پدرش خارجی بود که اکثریت مردم امریکا با خارجیان غیراروپایی مابینی ندارند چه رسد که از افریقای سیاه باشد. پدرش مسلمان و اسم وسط او حسین است که از دید مردم امریکای امروز تروریست و مسلمان در یک ردیف قرار دارند. عقایدش شبیه کِندی است و قهرمان زندگی اش ابراهام لینکلن است که هنوز بسیاری کندی را چپ می دانند و جنوبی های سفید حاضر به قبول روز لینکلن نشدند و مجموعه چند روز شد روز پرزیدنت و نام لینکلن کنار رفت. نحوه ی بزرگ شدن او در اندونزی، یک کشور مسلمان، نشان دهنده ی آنست که شاید فرهنگ اسلامی در او تأثیر گذاربوده است. بهرحال آنچه یک پرزیدنت "اصیل" نباید داشته باشد را او به تنهایی داراست. تمام ماشین کلیسای سفید و مردم سنتی بحرکت درآمد تا از حضور او در صحنه سیاست جلوگیری شود ولی چنین نشد حتی افرادی مثل جان ادوارد که از نظر مواضع مردمی بسیار از اوباما جلوتر بود نتوانست در این جدول پیروز شود. پیروزی اوباما علل زیادی داشت مهم تر از همه بیکاری وحشتناک، اقتصاد بهم ریخته، آینده تاریک بازنشستگان، وضع اسفناک بیمه سلامتی، بریز و بپاش و خرج سرسام آور جنگ، کشته شدن جوانان امریکایی در عراق و افغانستان، ورود تابوت جوانان بطور روزمره ، همه و همه دست به دست هم داد تا پرچم "تغییر" را برافرشته نگهدارد. تا اینجای قضیه آنچه مردم میدیدند بود که منجر به پیروزی اباما گردید ولی اشکال کار در این است که مسئله به اینجا ختم نمی شود حالا اوباما باید به قولهای انتخاباتی خود عمل کند که مسئله ی ساده ای نیست. اقتصاد ورشکسته امریکا را با اب دهان نمی توان بهم چسباند این جریان نتیجه ی شکست یک سیستم است تا تنها اشکال رییس جمهور وقت. ممکن است جرج بوش حرکت آن را تسریع کرده باشد ولی اتفاق جریان چاره ناپذیر بود. همانطوری که بارها نزدیک به آن شده بود و با آمپول آن را زنده نگهداشته بودند. لذا اوباما هر چقدر حسن نیت داشته باشد باید تغییرات اساسی بدهد تا وضع را نسبتاً متعادل کند اما ایشان اهل این کار هست یا نه، معلوم نیست. تازه اگر باشد مبارزه با ماشین سرمایه داری امریکا کار ساده ای نیست. معمولا پس از مذاکرات و مباحثات سرش را بهم میاورند تا برای چند سالی ادامه پیدا کند وباز روز از نو و روزی از نو. مسئله مهم دیگر آنست که مردم امریکا واقعا از قدر قدرتی امریکا و دخالت آن در تاروپود دنیا خسته شده اند. امریکایی در دنیا نه تنها محبوب نیست بلکه باید همیشه مواظب پشتش باشد و حتی دولتهای اروپایی که قبلا با بشکن امریکا می رقصیدند امروز نغمه ی دیگری را می نوازند. لذا اوباما با محبوبیت جهانی شاید بتواند چهره امریکایی "زشت" را عوض کند بخصوص بخاطر رنگش و دودمانش اعتماد مردم مسلمان دنیا را بخود جلب کند. بهر حال هر کسی آنچه را که می خواهد در اوباما می بیند و کشورهای دیگر هم اینطوری او را تحلیل می کنند و آینده ای روشن و پرواز بالای ابرها را از او انتظار دارند. چند نکته را باید توجه داشت که مبارزات انتخاباتی اغلب با اصل قضیه و نظریات کانداها با واقعیت ها میتواند بطور کلی متفاوت باشد، و اکثر کاندیدهای منتخب بیش از سی درصد آنچه را که گفته اند را نمی توانند اجرا کنند. جرج بوش پدر در مبارزات انتخاباتی بشدت علیه مالیات اضافی سخن می راند و می گفت اگر صدای مرا نمی شنوید از روی حرکت لبهای من بخوانید که من علیه مالیات زیاد هستم. پس از انتخاب شدن جریان مالیات اضافی را اجرا کرد و از مردم معذرت خواست . باز فراموش نکنید که جنگ ویتنام از دوران کندی شروع شد. ترور نگودیم دیم رئیس جمهور ویتنام جنوبی بدستور C.I.A بود. کسانی که همسن من هستند سفر مادام نو همسر دیم را به آمریکا بیاد دارند و نطق های او را علیه کندی فراموش نکرده اند. ولی با وجود این کندی در آن دوران امریکا آزاد مردی بود و امروز اکثر جوانان امریکایی قهرمان خود را کندی می دانند و اوباما و کلینتن هم ازایشان جدا نیستند. پرزیدنت کارتر که در دوران ریاست جمهوری رایحه ی مطبوع دمکراسی را در جهان پر و بال مبداد و بقدرت می توان گفت از جمله ی آزاده ترین رییس جمهور های تاریخ امریکاست و امروز به عنوان قهرمان این حرکت شناخته شده است، شب کریسمس به ایران رفت و در کوران دیکتاتوری شاه، ایران را جزیره ی ثبات و آرامش خواند. حساب کنید این پیام چه اثری بر روی حرکت مبارزاتی در ایران می گذاشت. آنچه مسلم است پس از پرزیدنت جیمز مونرو روابط خارجی امریکا بصورت آیه قران درآمده است. فقط برداشتهای متفاوتی از آن می شود ولی در اصل یکی است لذا اوباما یا هرکس دیگری حتی اگر بخواهد هم جای مانور زیادی ندارد. جنگ افغانستان و عراق هم فرمول ساده ای ندارد که بشود یکباره حرکت آنرا تغییر داد. در رابطه با مسئله کشورهای مسلمان که همه فکر می کنند اوباما برگ برنده است حداقل شروع آن را درست اجرا نکرد یعنی مسئله اسرائیل که پشتیبانی متعصبانه امریکا از آن علت اصلی عدم حل اختلافات و مشکالات خاورمیانه است در زمانی که حتی اسرائیلی ها سعی می کنند از طرح کلمه صهیونیسم خودداری کنند، جو بایدن، معاون اول اوباما اعلام داشت که "شما حتماً نباید اسراییلی باشید تا صهیونیست باشید، منهم گرچه یهودی نیستم ولی صهیونیسم هستم." فقط توجه داشته باشید وضعیت اعتماد مسلمانان به کجا ختم خواهد شد. اولین منتخب کابینه اوباما یعنی مسئول اداره کاخ سفید یا به زبان خودمان وزیر دربار را رام مانوئل انتخاب کرد که اسراییلی اصل می باشد که خانوادتأ در جریانات جنگ های اسراییل و اعراب در بدو تشکیل اسراییل نقش اساسی داشته است تا به آخر. آنچه مسلم است باید انتظار داشته باشیم که اوبامای سناتور و اوبامای رییس جمهور فرق اساسی با یکدیگر دارند چون قوانین و شرایط امریکا مانور رییس جمهور را محدود می کند لذا هرچقدر رییس جمهور دمکرات و لیبرال باشد فقط بطور محدود می تواند آن باشد که میخواهد باشد. تازه این در زمانیست که رییس جمهور پشت به تمام اصول کاپیتالیسم کرده باشد وای بحال زمانیکه خود رییس جمهور هم بخشی از سیستم باشد. ولی در نهایت همهی این روابط نسبی است یعنی اگر همه جهات را در نظر بگیریم اوباما بهترین انتخاب بوده است نه تنها برای مردم امریکا بلکه اثرات روانی آن بر تمام دنیا تاثیرگذار است. ما بعنوان ایرانی با وسایل کمی که در دست داریم باید سعی کنیم که اوباما را در جهت ایجاد دمکراسی در سراسر جهان تشویق کنیم. شاید بند و بستهای کمتری با دیکتاتورها انجام گیرد ولی نباید انتظار داشته باشیم که پرچمدار دمکراسی جهان اوباما باشد. با تمام احوال هنوز معتقدم با انتخاب اوباما بزرگترین تحول اجتماعی امریکا انجام گرفته است.
|