جامعه مدنی و دموکراتیک یا جامعه قوم زدا و قوم ستیز
حمیدرضا عسگری نژاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۶ آبان ۱٣٨۷ -
۱۶ نوامبر ۲۰۰٨
این روزها تن آدمی می لرزد برای سخن گفتن از فعالان قومی بدون متهم نشدن به پان قومیست. برای این که از این اتهام فرار کنم من سخن خود می گویم خواه آنکه می خواهد می پذیرد و آنکه نمی خواهد لابد خود پانی دیگر است که به مبارزه با پانیسم پرچم خود را علم کرده است.
ابتدا باید بگویم که در هیچ زمینه ای پان نیستم و نخواهم بود. از پانیسم بیزارم همانگونه که از انکار وجود انواع قومیت ها در ایران بیزارم. هر کسی علاوه بر هویت شناسنامه ای خود هویت زبانی و فرهنگی و جغرافیایی دارد که من نیز یکی از آن کسانم با اعتقاد به این که مرزهای جغرافیایی را دوست ندارم و انسان را فارغ از محدوده جغرافیایی و با هویت زبانی و فرهنگیش پاس می دارم. برایم فارس و ترک و کرد و عرب و ... تفاوتی ندارند چرا که باور دارم اینها را فقط به عنوان هویت زبانی و فرهنگی در انسان می توان یافت، ولی این شخصیت و شعور انسانی است که برایم اهمیتی ویژه دارد. هر کسی فریاد زند که تو ترک نیستی و به قومی محسوب نیستی، فریاد من بلندتر از همیشه خواهد شد تا بگویم من قبل از هر چیزی انسانم ولی با هویت زبانی ترک و هویت فرهنگی مختص این قوم. و همه این ها دلیلی نخواهد شد تا برابر خرافات و کج فهمی ها سر خم کنم و لام تا کام سخن نگویم چرا که قومیتم زیر سوال خواهد رفت.
سخن بی راهه نگویم و فقط اشاره ای کنم برای این که چرا در این نوشته به فعالان قومی می پردازم. این روزها اینترنت را که ورق می زنی صدها نوشته در این مورد می بینی که یا از این سوی بام افتاده اند یا از آن سوی بام. البته باید بگویم این نظر شخص بنده است و قصد تعیین تکلیف برای هیچ احدالناسی را ندارم بلکه من هم می خواهم فقط و فقط نظر خود را بیان دارم و دیگر هیچ. بماند که برخی امروز حتی منکر وجود اقوام مختلف در ایران هستند و اختلاف ها را به مذهب ربط می دهند نه به حقوق اقلیت های قومی و بماند این که برای هیچ عرب و کرد و ترک و بلوچی کوچکترین حقوق قومی را از قبیل تحصیل به زبان مادری قبول نکرده و کسانی را که در این راه تلاش می کنند به عوامل بیگانه ربط می دهند.
قصد بحث در این رابطه را ندارم که اختلافها قومی است یا مذهبی و قصد بحث در این رابطه را هم ندارم که حقوق قومی به حق است یا نابه حق اما پریشان و آشفته می شوم وقتی از زبان اشخاصی که خود را روشنفکر قلمداد می کنند و متعلق به جریانی روشنفکری هستند اما همسو با حاکمیت جمهوری اسلامی برای فعالان قومی اتهامی را می زنند که عوامل حکومتی ایران به ناروا در مورد آنان چنین تفهیم اتهامی می کند و بنا بر همین موارد، احکامی را صادر می کنند که در دنیا کمتر نظیرش را می توان دید.
امروزه لغت جاسوسی برای بیگانگان، موردی است که مانند نقل و نبات بر سر زبانهاست و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران برای هر فعال جنبش اجتماعی این اتهام را در ردیف نخست قرار می دهد ولی تعجب من از اینجاست که چرا برخی جریانات روشنفکری نیز که در ظاهر ربطی به حاکمیت ندارند این اتهام را به برخی از فعالان جنبش های اجتماعی از جمله فعالان قومی وارد می دانند.
سخن من روی فشار بر فعالان قومی در چند سال اخیر است و نگاهی به این که چرا چنین فشارهایی بر این افراد وارد می شود اما در این میان نمی توان از عکس العمل برخی جریان های روشنفکری به راحتی گذر کرد و نقش آنان را در کاهش یا افزایش این فشارها نادیده گرفت.
فشار به فعالان قومی و دلایل آن
در ابتدا باید اشاره کنم که در این نوشته صرفا از فعالان قومی آذربایجان سخن نمی گویم بلکه سخن از همه فعالان قومی اعم از ترک و کرد و عرب و بلوچ است.
با نگاهی به آمار چند سال گذشته در مورد احضار، بازداشت، زندان و اعدام فعالان قومی می توان دریافت که این فشارها روز به روز افزایش یافته و چونان هر جنبش اجتماعی دیگر از سوی حاکمیت ایران سلاخی شده است با این تفاوت که برخی جنبش های اجتماعی از پشتوانه های قوی حمایتی برخوردار بوده اند حال آن که فعالان قومی در مظلومیتی کامل و با اندک پشتوانه های حمایتی احضار، بازداشت، زندانی و حتی اعدام شده اند که بدبختانه در این میان برخی جریانات روشنفکری نیز تلویحا به حمایت از حاکمیت ایران برخاسته اند که در بخش دیگری از مقاله بدان خواهم پرداخت.
آوردن آمار و اسامی افراد احضار، بازداشت، زندانی و اعدام شده در حوصله این مقاله نیست که نگارنده سعی دارد این آمار را نظم بخشیده و برای انتشار در اختیار سایت های خبری قرار دهد. اما با نگاهی به اسامی افراد فوق الاشاره و با در نظر گرفتن سوابق و فعالیت های آنان امری واضح و مشخص نمایان می شود و آن این که بر خلاف نظر برخی نه تنها این افراد جاسوس و خائن به میهن نیستند که قبل از هر چیزی چوب فعالیت هایی را می خورند که در چهارچوب اهداف جامعه مدنی است. اسامی فعالان قومی ترک و کرد و عرب و بلوچ را که نگاهی بیندازید و به گذشته آنها رجوعی کنید خود به عینه خواهید دید که این افراد از خوشنام ترین کسانی هستند که برای اعتلای اهداف جامعه مدنی ایران در بسیاری از زمینه های اجتماعی به فعالیت پرداخته و جزو کسانی بوده اند که در جنبش های اجتماعی فعال و موثر بوده اند نه جزو کسانی که به عوامل فعال در خارج از ایران که گاها هدفی را دنبال نمی کنند جز آنچه بدانها دیکته می شود.
فعالان قومی ایران که امروزه مجبور به تحمل بدترین شکنجه ها و آزار و اذیت ها هستند گناهی ندارند جز شجاعت، صداقت و ایمان به آزادی انسان و انسانیت. گناه چنین افرادی جز این نیست که هویت خود را ستوده اند و برای احقاق حقوق از دست رفته خود تلاش و جان فشانی کرده اند.
با نگاهی به قومیت های ایرانی و مناطق سکنای آنان به راحتی تفاوتها را می توان از هر نظری دید مگر این که خود را به خواب زد. امروز کردستان به لحاظ سرمایه گذاری فقیرتر از هر روز دیگر است، مناطق عرب نشین با وجود داشتن سرمایه های غنی انرژی از هیچ سهمی برخوردار نیستند و درآمد حاصل از این مناطق در دیگر شهرهای ایران که از قضا فارس نشین هستند مورد مصرف قرار می گیرد، در کل شهرهای ترک نشین ایران به اندازه فقط اصفهان سرمایه گذاری نشده است.
به لحاظ فرهنگی حاکمیت سیاست گرسنه نگهدار و حاکمیت کن را در مناطقی که اقوام ایرانی غیر فارس زندگی می کنند حاکم کرده و سعی بر آن داشته که ساکنان این مناطق را در فقر فرهنگی مطلق نگاه داشته و حتی بدانها دامن زند و افرادی را علم کند که جز خرافه پرستی و نوکری به حاکمبت جیزی در چنته نداشته و افکار شوم ضد فرهنگی حاکمیت را در این مناطق به مرحله اجرا می گذارد.
حال اگر فریاد زدن چنین تفاوتهایی جاسوسی برای بیگانه و به رسمیت نشناختن تمامیت ارضی ایران است به زعم آقایان، پس بگذارید همین گونه باشد آنکه شعوری حداقلی را دارا باشد تفاوتها را تمیز خواهد داد که خدا را شکر حاکمیت ایران فاقد چنین شعوری است چنان که در برخوردهای همیشگی خود این را به اثبات رسانده است.
فعالان قومی که امروز جزو یکی از جنبش های اجتماعی ایران محسوب می شوند از آن رو خشم حاکمیت را برمی انگیزند که در راه آگاهی بخشی و گسترش مقاومت در جامعه مدنی ایران گام برمی دارند نه این که حاکمیت ایران از پارچه پارچه شدن کشور واهمه ای داشته باشد حاکمیتی که پشت پرده سیاستش لبریز از معاملات پنهانی است برای نگه داشتن قدرت از هیچ معامله ای دریغ نخواهد کرد حتی اگر بخشی از ایران را از خاک حود جدا کند. آن که چاه های نفتش را برای خفه خون گرفتن عده ای بذل و بخشش می کند و سرمایه های طبیعی ایران را از بین می برد چه ترسی خواهد داشت از این که بخشی از کشور را نیز در اختیار عوامل بیگانه قرار دهد و برای پاک کردن صورت مسئله افراد نیک نام و نیک صفت را به جرم جاسوسی برای بیگانه و عدم اعتقاد به تمامیت ارضی ایران دستگیر، زندانی و حتی اعدام کند. اما به نظر نگارنده حساب فعالان قومی و تمامی فعالان جنبش های اجتماعی از حاکمیت ایران جداست چرا که این حاکمیت چهره واقعی خود را در عرصه های گوناگون به نمایش گذاشته و از هیچ فشاری بر فعالان جنبش های اجتماعی دریغ نکرده است آن چه باعث شگفتی است برخورد تعدادی از روشنفکران ایرانی و یا برخی جریان های روشنفکری است که همسو با حاکمیت ایران است.
پان در مقابل پان
بحث در مورد جامعه مدنی و جامعه دموکراتیک بحثی نیست که امروز و توسط بنده به آن پرداخته شود که تعاریف این جوامع کاملا روشن و توسط بسیاری بزرگان ارائه شده و در اینجا بنده بحثم را با سوالی آغاز می کنم: آیا غیر از این است که در یک جامعه دموکراتیک هر کسی آزاد است تا نظرش را بیان کرده و برای پیشبرد نظرش آرای مردم را به خود اختصاص دهد؟
اگر غیر این است لطفا کسانی که تعریف دیگری دارند ارائه دهند تا بنده و امثال بنده که جامعه دموکراتیک را فارغ از هر قید و بندی برای ارائه نظرات تصور می کنند به اشتباه خود واقف شده و آن را تصحیح کنند.
امروز عده ای فعالان قومی را متهم به پانیسم می کنند در حالی که همانگونه که در بالا بدان اشاره شد با مرور سوابق فعالان قومی به آسانی می توان رد پای آنها را در جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان، کارگران، فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران مشاهده کرد. پس سوال اینجاست کسی که به چنین فعالیت هایی می پردازد چگونه ممکن است به تمامیت ارضی ایران معتقد نبوده و فقط و فقط به فکر تجزیه باشد و این قبیل اتهاماتی که متاسفانه بی افسار بر این افراد بسته می شود.
چگونه می شود کسی به اصل دموکراسی معتقد باشد ولی در قبال فعالان قومی مرتجعانه ترین گارد را گرفته و حتی در محافل خصوصی با اعدام این فعالان هم موافق باشد. اگر معتقد به دموکراسی هستید و شعار ایران آزاد و دموکراتیک را می دهید پس چگونه نمی پذیرید که مخالف دیدگاه شما هم سخن گوید. آیا غیر از این است که خود شما نیز داغ پانی دیگر را بر سینه می کوبید. رجوعی به مصاحبه ها و مقالات دوستان در برخی جریانات موید این موضوع است که خود ایشان در راستای به کرسی نشاندن عقاید پان فارسیست و پان ایرانیست گام برداشته اند و در این راه با تاسف فراوان از هیچ اتهام ناروایی به مخالفان خود دریغ نمی کنند. می پرسم چگونه انتظار دارید که در مقابل پان، پان ظهور نکند؟
گذشته از همه حرف ها من فقط به مسئله ای اشاره می کنم و آن این که آیا غیر از این است که در جوامع دموکراتیک این خود ملت آن جامعه هستند که حق تعیین سرنوشت خود را دارند پس اگر معتقد به اساس دموکراسی هستید اجازه دهید همین هایی که به زعم شما پان قومیست و تجزیه طلب هستند نظر خود را برای ملت خود ارائه دهند و شما هم نظر خود را بیان دارید سپس در مناطقی که اقلیت های قومی زندگی می کنند رفراندومی برگزار کنید تا خود مردم سرنوشت خود را تعیین کنند. کاری را که به همین سادگی می توان انجام داد چه نیازی به متهم کردن همدیگر و فحاشی و شواهد تاریخی و هزار کوفت و زهرمار دیگر.
آیا زمان آن نرسیده که فارغ از هر تعصب پوشالی دموکراسی را در میهنمان حداقل به مرحله تمرین بگذاریم.
از تمام اینها مرا یک جمله بس و آن این که هیچ کس حق تعیین سرنوشت ملتی را ندارد و ملت ایران خود دارای چنین شعوری هستند که سرنوشت خود را تعیین کنند و کسی که اعتقاد به دموکراسی دارد حتی حضور پان قومیسم و ارائه نظرش را نیز خواهد پذیرفت.
asgarinezhad@yahoo.com
|