سئوالات بی پاسخ در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم!
غللامرضا زنگنه
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ آبان ۱٣٨۷ -
۱٨ نوامبر ۲۰۰٨
این که جامعه ای به آزادی و عدالت اجتماعی می اندیشد ودر راه رسیدن به آن سر از ناکجا آباد در می آورد، امر تازه ای نیست، راهی که مردم در طی سه دهه گذشته گذراندند، راه آسانی نبوده است، ادامه جنگ بی حاصل و کشتار مخالفین از سوی حکومت مذهبی، زندان و شکنجه و تلاش برای سرکوب اندیشه های آزاد، بهایی بود که اگر ما مردم انتخاب خوب می کردیم شاید به وقوع نمی پیوست و همانند کشورهای اروپای شرقی راه دیگری را می پیمودیم. اما با کمال تاسف جمهوری اسلامی به واقعیت تلخ تاریخ تبدیل و بنام مردم ایران و اشتباه در انتخاب ثبت شد.
امروز بعد از این همه تجربه تلخ که بر جای مانده است تنها یک روزنه در حال حاضر از نظر برخی دیده می شود و آن انتخاب ریاست جمهوری است. بسیاری معتقدند که باید از فرصت ها استفاده کرد و به تحریم و دور نشستن و یا منتظر اقدام سازمان های بین المللی برای فشار بر حکومت اسلامی اکتفا نکرد. اما چگونه می شود در انتخاباتی شرکت کرد که هیچگونه راهی را برای رسیدن به هدف باز نمی گذارد؟
حکومت مذهبی در دوره نهم باز هم مانند همیشه انتخاب خود را کرد و فردی را به رئیس جمهوری کشوری بزرگ بر گمارد که در برابر جهانیان نحیف جلوه نمود و دست رد بر سینه ی وی، همانند اکثریت مردم ایران نهادند، وی را پیام آور جنگ می دانند و متهم به دخالت در عراق، فلسطین و افغانستان می کنند. تجلی دهنده گسترش تروریسم و خطر مسابقه تسلیحات اتمی، جانبداری از راسیسم و یهود ستیزی، منکر هولوکوست و قتل عام یهودیان اروپا به دست نازیست های آلمان، می دانند.
در داخل نیز وضع بهتر از آن نبود، سیاست های رئیس جمهور منتخب ولایت، برای مردم، سه قطع نامه تحریم شورای امنیت را به همراه آورد، جریان آزاد معاملات بانکی با ایران مختل و بانک های ایران در خارج اعتبار خویش را از دست دادند. فساد و گسترش رشوه در ادارات دولتی تشدید شد. انتصاب افراد نالایق بر امور کشور به مرحله دیگری از انتصاب از طریق مدرک تقلبی و حمایت رهبری همراه گردید. بودجه کشور به دلیل سیاست نگه داشتن کشور در حال جنگ و افزایش توان نظامی و در عین حال حیف ومیل درآمد نفتی، در سالی که پیش رو است، دچار کسری خواهد شد. بالاخص با ارزان شدن قیمت نفت به دلیل بحران اقتصادی در سطح جهان، توان سرمایه گذاری اندکی که در برنامه های اقتصادی کشور پیش بینی شده بود نیز دچار رکود می شود و بیکاری نیز افزایش خواهد یافت.
در دوره ریاست جمهوری منتخب رهبری، شخصیت های سیاسی که به نوعی دیگر و به جمهوری دیگر می اندیشیند، تحت فشار بیشتر قرار گرفتند و به زندان انداخته شدند، دانشجویان نواندیش باز هم بازداشت شدند و در زیر شکنجه های وحشیانه قرار گرفتند. سنگسار و قصاص و اعدام ها افزایش یافت و در این راه حتی به جوانانی که جرم را در سن زیر هجده سال مرتکب شده بودند نیز رحم نشد. خانم دکتر زهرا بنی یعقوب در همدان و در زندان به قتل رسید و تا به امروز علت آن برای کسی روشن نگردید و مسئول این عمل شنیع نیز به مجازات نرسید.
دختران و پسران آزادی خواه در خیابان ها به جرم بی حجابی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، با تحقیر و کوچک کردن آنها و انداختن آفتابه بر گردن و نظایر دیگر توهین به شاءن انسان، به گرد شهرها کشاندند. در همین دوران بر گذاری انتخابات فرمایشی، نیروی ویژه سی هزار نفره تنها در تهران به رعب و وحشت مردم گمارده شده اند و از شهرهای دیگر آمار مشخصی در ارتباط با حضور نیروهای وحشت و تنش در دست نیست.
مرزهای ایران از همه زمان ناامن تر و زدوخوردهای مسلحانه به خاطر نبود فضای صلح و آشتی و حل مشکلات مردمان با زبان و مذهبی دیگر، تشدید یافت. بی توجهی به خواسته های مردم کرد و بلوچ و عرب های ساکن ایران، سبب تقویت جدایی طلبی و صدای بلند تعصبات ناسیونالیستی گشت. خانقاه دراویش گنابادی بر سر صاحبانش با حکم دادگاه های غیرمستقل و جانب دار، ویران گردید و طرفدارنش را به زندا ن افکندند. روحانیونی که خواهان جدایی دین از سیاست هستند همچون آیت الله برو جردی مجبوس ساخته و شکنجه کردند و بهاییان با تضییقات افزاینده بیشتر از هر زمان دیگر روبرو گشته و یهودیان علاوه بر اینکه دستگیر شدند بخش قابل ملاحظه ای از آنها نیز ایران را ترک کردند.
رئیس جمهوری منتخب رهبری از کنار تمامی این مسائل با حمایت کسی که وی را انتخاب کرده است به راحتی می گذرد و تمامی مشکلات مردم را بی پاسخ گذاشت و جز به مسافرت و تبلیغات بی اثر، مشکلی را در طول چهار سال دیگر از عمر مردم ایران، حل نکرد و باز هم قصد دارد که خود را کاندید رهبری کند و یا اینکه رهبری شخص دیگری را که بتواند با زبان دیگری به دفع الوقت بپردازد به مسند قدرت بنشاند که با منافع مردم در تضاد است.
مردمی که خواهان انتخابات آزاد هستند انتخاباتی که بتوانند شخصی دمکرات را بر مسند قدرت بنشانند که در تاریخ سه دهه گذشته امکان آن نبوده است. فردی که بتواند ایران را به جامعه بین المللی بازگرداند و حقوق بشر را به اجرا در آورد. کشور را از حمایت از تروریسم برهاند و به افزایش تسلحیات نظامی برای گسترش جنگ دامن نزند. مردم را به آشتی و دیالوگ سوق دهد و با کردها و عربها و سایر اقوام قومی و مذهبی راه سازش را در بر گیرد و به شرکت آنها در تقسیم قدرت و غیرمتمرکز بودن حکومت تن دهد.
در کشور فضای آزادی را طنین اندازد و زندانیان سیاسی را آزاد کند. نشریات و ناشران بدون سانسور به کار خود ادامه دهند و نویسندگان و روشنفکران، شاعران و هنرمندان به تولید ایده ها واندیشه های نو بپردازند.و هر آنچه را که از مصادیق دمکراسی است به رسمیت بشناساندو ضامن استقلال سه قوه باشد. برای عدالت اجتماعی حق بیکاری و ایجاد اشتغال بکوشد رفاه اجتماعی را در دستور کار خویش قرار دهد .از همه مهمتر راه دخالت ولایت فقیه را در انتخاب مردم در حق تعیین سرنوشت خود، سد کند.
با این تعاریف براستی رئیس جمهور منتخب مردم که بتواند اتحاد میان همه آحاد مردم با هر عقیده و مسلکی را فراهم کند چه کسی می تواند باشد؟ و چگونه به کار زار مبارزه می خواهد وارد شود؟ اراده مردم چه زمان تصمیم به تغییر خواهد گرفت؟.آیا ممکن است در این دوره نیز به آن پاسخ داده نشود؟ ممکن است که باز هم فرصت دیگری از دست برود؟
|