یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رفراندم و اصلاح طلبان دوم خردادی
چرا اصلاح طلبان دوم خردادی در کسوتی دیکتاتورمآبانه به مخالفت با طرح رفراندم تغییر قانون اساسی پرداخته و جای مقدم را در صف مخالفین آن اشغال کرده اند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۶ آذر ۱٣٨٣ -  ۱۶ دسامبر ۲۰۰۴


شگفت آور اما واقعی است. هر کدام از دوم خردادی های به نام، وقتی دهان برای محکوم کردن طرح فراخوان رفراندم می گشايند، انگار بخشی از نقابی را که بر چهره زده اند، می خراشند. وقتی سعيد حجاريان، مغز متفکر «اصلاحات» طرح فراخوان را «هخايی» خواند و فورمول اکنون مشهور شده «کليک کليک بنگ بنگ» را در مورد آن به کار برد، وقتی محمد خاتمی رئيس جمهور اصلاحات به ملت يادآوری کرد نظام و قانون اساسی آن جوراب نيست که هر وقت نخواستند، آن را عوض کنند، و حالا، وقتی حميدرضا جلايی پور، دانشجويان را به نفهمی متهم می کند و به آن ها خاطر نشان می سازد، فقط بايد «حامی» باشند و «حمايت» کنند، انگار نقابی که اصلاح طلبان حکومتی هشت سال بر چهره زده بودند، کنار می رود و صورت های واقعی، از پس صورتک های مصنوعی نمودار می شود. حق مردم در انتخاب حکومت، احترام به دگرانديش، ايران برای همه ی ايرانيان، و ساير شعارهايی که اجزای اين صورتک را ساخته بودند، جای خود را به چهره های بدون گريمی می دهند که مردم در طول ساليان اخير عادت کرده بودند آن ها را در جبهه ی رهبران جناح مخالف جستجو کنند.
اظهارنظرها و مواضع سران جبهه ی اصلاحات، فقط اين حکم اساسی فراخوان رفراندم ملی را ثابت می کند که اين حکومت اصلاح پذير نيست، وقتی اصلاح گرانش چنين کسانی باشند. فراخوان رفراندم، اگر هيچ خدمتی به جامعه ی ايران نکند، اين خدمتش، که صورتک ها را کنار زده و چهره ی واقعی کسانی را آشکار می کند که به مدت هشت سال خود را تنها نمايندگان دموکراسی در جامعه ايران خوانده بودند، از حافظه ی تاريخی ملت ايران فراموش نخواهد شد.
چرا اصلاح طلبان دوم خردادی در کسوتی ديکتاتورمآبانه به مخالفت با طرح رفراندم تغيير قانون اساسی پرداخته اند و جای مقدم را در صف مخالفين آن اشغال کرده اند؟ هم آن ها و هم همه ی موافقين و مخالفين و حتی دشمنان اين خواست می دانند، که قرار نيست – يعتی امکان آن نيست – که همين فردا از طريق يک رفراندم همگانی، بساط حکومت و امتيازات بی شمار وابستگان به آن برچيده شود. پس اين شتابزدگی در ثبت نام در ليست مخالفين برای چيست؟
جنبش رفراندم، به عنوان نخستين حرکت غيرحکومتی در طول بيش از دو دهه حکومت اسلامی، گام های نخست را در برآورده کردن اين خواست و آرزو، يعنی تشکيل جبهه ی سوم در جامعه ی ايران، برداشته است. ادامه و تقويت اين جنبش، در نخستين مقصد خود، انتخابات رياست جمهوری سال آينده را تحت تاثير قرار داده است. فضای دو قطبی که اصلاح طلبان در صدد بوده اند در جريان انتخابات رياست جمهوری ايجاد کنند، با تولد اين جنبش بر هم خورده است. سياست اصلاح طلبان روشن و امتحان شده بود. هر کس در انتخابات رياست جمهوری به اصلاح طلبان رای ندهد، به محافظه کاران و تقويت استبداد در ايران ياری رسانده است. اصلاح طلبان خود را آماده می کردند تا شايد برای آخرين بار از سياستی که هشت سال در جامعه ی ايران ترويج و تبليغ کرده بودند، بهره بگيرند و با ترساندن مردم از محافظه کاران هوادار ولايت مطلقه فقيه، آرای آن ها را به سود خود جلب کنند. هيچ خطری برای سياست آن ها، بزرگتر از خطر برهم خوردن اين فضای دو قطبی اصلاح طلب – محافظه کار، در جامعه ی ايران نبوده است. فراخوان به رفراندم، اين فضای دو قطبی را بر هم زده و چشم انداز ديگری گشوده است. چشم اندازی که هر چند امروز هنوز در آغاز راه است، اما می تواند به پايان راه نيز تبديل شود. با شکل گيری و تقويت اين جنبش، ديگر برای نجات از اهريمن محافظه کاری، يگانه راه پيوستن به اصلاح طلبی دوم خردادی نيست. حق انتخاب، برای مردم ايران فراخ تر می شود و اين فراخ تر شدن حق انتخاب را، نه تنها محافظه کاران، که اصلاح طلبان دوم خردادی نيز بر نمی تابند.
هر اندازه که دوم خردادی ها در مقابله با فراخوان رفراندم از خود بی صبری و عصبيت نشان می دهند، جناح محافظه کار و اقتدارگرا، جناحی که وظيفه سرکوب اين حرکت در اساس بر عهده ی اوست، تا به امروز با آرامش و خويشتن داری، نظاره گر سر بر آوردن اين نيروی تازه در جامعه ی ماست. در مقاله امير محبيان سرمقاله نويس رسالت، می توان دلايل اين آرامش و خويشتن داری را دريافت: ما فعلا نظاره گر می مانيم تا دوم خردادی ها نقش خود در مخالفت با اين جنبش را کامل کنند.
محافظه کاران، و تصميم گيرندگان اصلی نظام جمهوری اسلامی فهميده اند که اصلاح طلبان در مصاف با جنبش رفراندم، نقاب خود را می خراشند و آخرين سرمايه های خود را هزينه می کنند. آن ها نيز دريافته اند که اين جنبش، سياست رقيب آن ها را در انتخابات رياست جمهوری تضعيف می سازد. از اين رو کمتر محتمل است تا اين انتخابات فرا برسد و بگذرد، حرکت قابل ملاحظه ای عليه فعالين جنبش رفراندم در ايران صورت بدهند.
اگر برای اصلاح طلبان تعيين تکليف با جنبش رفراندم، تا پيش از انتخابات رياست جمهوری ضروری و حياتی است، برای محافظه کاران، زمان مناسب اين رويايی بعد از بهار سال ٨۴ است. آن ها در عين حال، از شانس و امکان بی نظيری هم برخوردار هستند.
توپخانه اصلاح طلبان، مشغول بمباران مواضع جنبش رفراندم شده است. آن ها منتظرند تا اين توپخانه، تا آن جا که می تواند در جبهه ی مقابل ويرانی به بار آورد و آن گاه حرکت ارتش سنگين خود را برای سرکوب آن آغاز کنند.
اما آيا سرکوب اين جنبش ممکن است؟ در برابر سپاه آماده محافظه کاران، که پرچم جمهوری اسلامی ايران بر آن نقش شده است، يک «ارتش» قرار ندارد که سرکوب شود. پايگاه جنبش رفراندم، دانشگاه و مدرسه، خانه و محله و کارخانه است، يک ملت است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست