خاتمی را کاندیدای تغییرات واقعی نمی دانیم
گفت وگوی شهرگان با سخنگوی سازمان دانش آموختگان
•
طرفدارن دعوت از آقای خاتمی برداشتی از اصلاحات را نمایندگی می کنند که حتی نیم بندتر از اصلاحات تجربه شده در دوره خاتمی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ آذر ۱٣٨۷ -
۲۲ نوامبر ۲۰۰٨
عبدالله مومنی فوق لیسانس جامعه شناسی را از دانشگاه علامه دریافت کرد اما بدلیل نظام گزینشی امکان ادامه تحصیل در مقطع دکتری نیافت.
او از سال ۱٣۷۶ تا ۱٣٨۰، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران و از سال ۱٣٨۰ تا ۱٣٨۴ دبیر بزرگترین تشکیلات دانشجویی کشور، دفتر تحکیم وحدت بود. مومنی در دوران دانشجویی در ایجاد گفتمان دموکراسی خواهی و خروج از جبهه دوم خرداد، که آن را "ناکارآمد" می نامید تلاش کرد. سپس نقادی قدرت و طرح دیده بانی جامعه مدنی و دوری از مناسبات معطوف به کسب قدرت در فعالیت های او در الویت قرار گرفتند.
او که از سال۱۹٨۴ تاکنون عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی است، از سال ۱٣٨۴ تا ۱٣٨۶ دبیر تشکیلات ادوار تحکیم و از سال ۱٣٨۶ به این سوی سخنگوی سازمان دانش آموختگان بوده است.
مومنی در دوران دانشجویی ۲ بار تجربه زندان را پشت سر گذاشت. اولین بار بخاطر سازماندهی اعتراضات دانشجویی که در سال ٨۱ رخ داد. بار دوم او در سال ۱٣٨۲ در سالگرد حادثه کوی دانشگاه نزدیک به ۵۰ روز در انفرادی بند ٣۲۵ سپاه بود.
وی همچنین در سالگرد ۱٨ تیر ۱٣٨۶، همزمان با هجوم به دفتر سازمان دانش آموختگان یک ماه در بند ۲۰۹ اطلاعات در بازداشت موقت به سر برد. عبدالله مومنی در سال ۱٣٨۶ به دعوت دانشگاه ام.آی.تی، برای سخنرانی پیرامون جنبش دانشجویی و دموکراسی خواهی راهی خارج از کشور بود که در فرودگاه مهر آباد ممنوع الخروج شد که این ممنوعیت همچنان ادامه دارد. او در حال حاضر در یکی از دبیرستانهای تهران تدریس می کند.
خسرو شمیرانی
آقای عبدالله مومنی بحث انتخابات ریاست جمهوری دهم خیلی زود، یعنی بیش از یک سال مانده به انتخابات شروع شد. و از ان پس گرچه بحث کمی افت و خیز داشته اما همواره در سطحی نسبتا داغ ادامه پیدا کرده چرا؟
در مقایسه با انتخات مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر شاید این بحث ها با فاصله بیشتری از زمان انتخابات شروع شده اند دلیل اصلی استقبال از ورود به بحث های انتخاباتی به ویژگی های انتخابات رئیس جمهوری برمی گردد که در گذشته هم بحث های مربوطه خیلی پیش تر از ایام انتخابات شروع می شدند. حتی در مورد انتخابات ریاست جمهوری هشتم (همان انتخاباتی که آقای خاتمی برای بار دوم به ریاست جمهوری رسید) نیز از همان نیمه های سال ۷۹ بحث کاندیداتوری یا عدم کاندیداتوری آقای خاتمی و کم و کیف انتخابات مطرح شد، البته این بار به خاطر نارضایتی شدیدی که از عملکرد آقای احمدی نژاد در جامعه وجود دارد و یک اشتیاق عجیبی به رفتن ایشان هم در جامعه و هم در میان گروههای سیاسی دیده می شود این بحثها حتی کمی هم زودتر از قبل مطرح شده است. در واقع آنچه این بار فاصله زمانی موجود را معنی دار تر می کند بیشتر به دلیل اوضاع به شدت نابه سامان کنونی و نگرانی های عمیق موجود است. واقعیت این است که آنچه در حال رخ دادن است می تواند در تمام جنبه های زندگی اجتماعی افراد و کل جامعه و کشور اثرات و تبعات مخرب و نامساعدی داشته باشد. باید به یاد داشت که نگرانی در مورد عملکرد ناصواب دولت آقای احمدی نژاد خاص اصلاح طلبان و یا نیروهای اپوزیسیون نیست بلکه برای گروه بزرگی از محافظه کاران و حتی اصولگرایان نیز عملکرد دولت حاضر به شدت اضطراب آور شده است. آنها نیز در حال محاسبه هستند تا در عین حفظ قدرت در دست حلقه ی اصلی ِ "خودیها"، احمدی نژاد را با گزینه بهتری جایگزین کنند. حال وقتی که این امر را در کنار ویژگی های عام انتخابات ریاست جمهوری می گذاریم اشتیاق موجود در باره این انتخابات و به اصطلاح داغی فضای بحث و گفتگو و حتی کشمکش را بهتر می توان درک کرد.
آیا یک دلیل دیگر نمی تواند این باشد که مردم و بسیاری از نیروها ناامید شده اند از اینکه رای شان در دیگر انتخابات تاثیر گذار است و امیدوارند بالاخره در تغییر در راس قوهی مجریه تاثیر بگذارند تا شاید فرجی حاصل شود؟
بله، به نظرم می آید در قیاس با انتخابات سایر ارکان و نهادهای قدرت، مردم حس می کنند در انتخابات ریاست جمهوری توانایی تاثیر گذاری بیشتری دارند. یک نکته مهم دیگر این است که گزینش ریاست جمهوری تنها انتخاباتی است که هر یک از کاندیداها خودش را به قضاوت تمام مردم می گذارد. یعنی هر کاندیدایی در عرصه ملی مطرح میشود. این خود سبب می شود که مثلا رد صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری با حساسیت بیشتری مواجه شود به عبارت دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی داخل کشور و حتی جامعه ی جهانی با حساسیت بیشتری کم و کیف انتخابات را پیگیری می کنند. پس نهاد قدرت مجبور است در روند بررسی صلاحیت کاندیداها بیشتر از هر انتخابات دیگری به افکار عمومی در داخل و خارج توجه کند. مثلا به خاطر می آوریم که در گذشته کاندیدایی رد صلاحیت شده بنا بر مصالحی با حکم حکومتی و یا هر چیز دیگر تایید صلاحیت شد تا از دید دستگاه های قدرت، تبعات این رد صلاحیت آسیب کمتری به مشروعیت نظام بزند. این نیز دلیل دیگری می شود تا تمرکز بحث بر انتخابات ریاست جمهوری بیشتر باشد.
آقا ی مومنی اجازه بدهید یک پرانتز باز کنیم و به گفته اخیر آقای جنتی اشاره کنیم ....
بله می دانم کدام نقل قول را می گویید. نقل به مضمون ایشان گفته بود که حتی شاید مصالحی سبب شود که افرادی تایید صلاحیت شوند اما این دلیل نمی شود که "مردم" اجازه دهند افراد دشمن شادکن در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرند.
واقعیت این است که علاوه بر مشکلات جدی در ساختار حقوقی قدرت برای اصلاحات دمکراتیک و بنیادین، ما با ساختار انتخاباتی معیوب و غیردمکراتیک نیز روبرو هستیم. شاید یکی از اصلی ترین دلائلی که بخشی از نیروها می کوشیدند و می کوشند تا تاثیر گذاری خود را از طریق امتناع از شرکت در انتخابات نشان دهند، همین ساختار معیوب و ناکارآمد است که به گروهی اجازه می دهد بدون اینکه بازخواست شوند به حقوق قانونی انتخاب کنندگان را نادیده می گیرند و با انواع و اقسام دستبردها به آرای مردم این حق را زیر پا بگذارند.
فارغ از ایرادات جدی که بر ساختار حقوقی حاضر وجود دارد، در روند برگزاری انتخابات شهروندان با محدودیت کثیری موا جه اند، با وجود بسیاری از موازین پذیرفته شده بین المللی برای برگزاری انتخابات آزاد وعادلانه و با وجود ی که حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر آزادی انتخاب و حق تعیین سرنوشت مردم تاکید دارد افراد و نهادهایی مثل شورای نگهبان، سلیقه خود را بر قانون مقدم می دانند.
آیا سخن آقای جنتی اعتراف آشکار به این امر نیست که ایشان برای خود حق قائل می شود تا به حقوق قانونی مردم دستبرد بزند؟
به نظرم این نوع گفته ها و برخوردها بیانگر زیر پا گذاشتن صریح حقوق مردم و نادیده گرفتن آزادی های فردی و حقوق شهروندی است. البته نقطه نظر بیان شده توسط ایشان، حامل پیامی معنی دارتر و جدی تر نیز هست و آن اینکه انتخابات نه تنها ابزاری برای گردش قدرت نیست بلکه قرار است انتخابات وسیله ای برای کسب مشروعیت گروهی و جریانی باشد که قدرت را در دست دارد. یعنی انتخابات از نظر آنها یک فرایند صوری، تزیئنی و از پیش مهندسی شده است که در آن به حق انتخاب کردن و انتخاب شدن شهروندان و حق تعیین سرنوشت ملت اعتنایی ندارد.
بخش های مختلف طیف اصلاح طلبان همچنان به ورود خاتمی به عرصه انتخابات دل بسته اند و برای ورود ایشان به این عرصه تلاش می کنند. شما چرا از خط بیرون زدید؟
جمع بندی و موضع سازمان دانش آموختگان در این رابطه بیش از اینکه مخالفت با شخص آقای خاتمی باشد، با درس آموزی از تحربه شکست خورده دوران ٨ ساله حضور اصلاح طلبان در قدرت است. بر اساس این تجربه است که می توانیم به ارزیابی امیدها و نگرانی های نهفته در دعوت و عدم دعوت از آقای خاتمی برای کاندیدا شدن بپردازیم. اگر دقت کرده باشید می بینید که نگرانی های مطرح شده از سوی خود خاتمی، در باره حضور در انتخابات، گسترده تر و عمیق تر از مسائلی است که مخالفان تحول خواه حضور مجدد ایشان مطرح می کنند. آقای خاتمی با توجه به تجربه حضور هشت ساله در قدرت، به خوبی به سقف و آستانه تحمل نظام برای ایجاد تغییرات واقف هستند. به نظرم مهمترین تفاوت ما با دعوت کنندگان از ایشان چگونگی نگاه به اصلاحات و حرکت اصلاحی است، به این ترتیب که طرفدارن دعوت از آقای خاتمی برداشتی از اصلاحات را نمایندگی می کنند که حتی نیم بندتر از اصلاحات تجربه شده در دوره خاتمی است. به گونه ای که ما می توانیم حتی یک گام فراتر برویم و بگوییم که این دوستان حتی نتوانستند قرائت "محافظه کارانه" خود از اصلاحات را نیز عملی کنند. از این روی ما نمی توانیم خاتمی را کاندیدای تغییرات واقعی بدانیم. خصوصا که در اظهارات اخیر ایشان هم نشانه ای از تغییر دیدگاه دیده نمی شود و ایشان به هر حال همانطور که خودشان گفته اند "مصالح نظام" را بر هر چیزی ترجیح می دهند و در رفتارها نیز آنجا که پای انتخاب بین مصالح حاکمیت و مصالح ملت پیش آمده است مصالح ملت را فدا کرده اند به هر حال آقای خاتمی اگر قصد دارد نیروهای تحولخواه را با خود همراه کند باید ضمن داشتن برنامه مشخص و روشن و با ارائه نشانه هایی تغییر رفتار و پایبندی به اصول را از خود بروز دهد و الا اینکه ایشان مثل قبل بدون هیچ خط قرمزی وارد روند انتخابات شوند و گروههای حامی ایشان نیز تنها به استناد وضع موجود و از موضع طلبکار از دیگران بخواهند که دیگران پشت "شخص مورد نظر ایشان" و نه "برنامه ی مشخصی برای تغییرات" قرار گیرند، خالی از هر گونه منطق و خرد سیاسی است. و تحولخواهان دیگر حاضر نیستند بدون هیچ قید و شرطی تخم مرغهای خود را در سبد دوستان مجتمع در جبهه ی موسوم به جبهه ی اصلاحات بگذارند و بنا به تجربه دریافته ایم که نمی توان و نباید به این دوستان چک سفید امضا داد. حالا اینکه برخی می گویند که به دلیل شرائط خاص کنونی آقای خاتمی کاندیدای "نجات ملی" است و به خاطر راحت شدن از دست آقای احمدی نژاد باید به ایشان رای داد بیانگر نوعی برخورد منفعلانه و فقدان عزم و برنامه ی دوستان حامی آقای خاتمی جهت انجام اصلاحات است و در واقع تقلیل اصلاحات به حضور "خود" و نبود "دیگری" است. با منطق "بهبود اندک اوضاع" که برخی دوستان اصلاح طلب مطرح می کنند می توان بسیاری از کاندیدا های محافظه کارن را نیز کاندیدای نجات ملی دانست! حتی اگر با این تحلیل از شرائط موافقت کنیم باز هم انتخاب یک محافظه کار معتدل تر و مدیرتر از آقای احمدی نژاد- مثلا آقای قالیباف- که میدان عمل بازتری دارد مثبت تر می نماید. نکته دیگر اینکه اگر این تحلیل صحیح باشد، کاندیداتوری آقای خاتمی می تواند منجر به این شود که منتقدین اصولگرا و محافظه کار احمدی نژاد، به دلیل ترس از تکرار فضای دوران اصلاحات، پشت سر ایشان جمع شوند. با توجه به این توضیحات ما نمی توانیم با کاندیداتوری خاتمی را تایید کنیم به صرف اینکه می خواهیم با احمدی نژاد نباشد، در واقع دوستان هوادار آقای خاتمی باید به دنبال منطق بسیار قوی تری برای راضی کردن دیگران باشند و این منطق قوی هم تنها از دل یک برنامه ی مشخص و منسجم جهت انجام تغییرات دموکراتیک می تواند بیرون بیاید که تا این لحظه هیچ خبری از چنین برنامه ای نیست و در واقع اگر آقای خاتمی به همین شیوه و بدون هیچ اصل و برنامه و خط قرمزی کاندیدا شود به معنای پیمودن همان روند بی حاصل پیشین تازه با پای لنگ تر است به هر حال امیدواریم با توجه به هوشمندی که آقای خاتمی دارند ایشان خودشان تن به چنین خطایی ندهند و در برابر تحلیلهای سست و فشارهای کانالیزه ی دوستانشان مقاومت کنند یا اینکه تدبیر دیگری بیاندیشند.
به هر حال ما آقای نوری را به عنوان کاندیدای خودمان مطرح کردیم چرا که به نظر ما ایشان آن مفهوم واقعی و بنیادین اصلاحات دموکراتیک و "برنامه محور" را می توانند نمایندگی می کنند.
بحث انتخابات ریاست جمهوری دهم به بحث روی افراد خلاصه شده است. آیا به نظر شما این یک بحث انحرافی نیست؟ چرا نیروهای سیاسی به جای طرح برنامه و شعارهای خود نمی پردازند. و یک سال مانده به انتخابات به مردم توضیح نمی دهد که کدام برنامه باعث نجات به اصطلاح ملی و کدام یک باعث سقوط است؟
بله متاسفانه ما شاهد این هستیم که بخش هایی در درون طیف اصلاحات برای رفع موانع و ایرادات ساختاری حقوقی و اجرایی متمرکز نمی شوند و برنامه ای ارائه نمی شود. شاید دلیل اصلی این باشد که ما فاقد سازمان ها و احزاب مدنی توسعه یافته ای هستیم که مدافع دمکراسی هم باشند. در شرائطی که احزاب و نهادهای سیاسی توسعه یافته حضور ندارند انتظار ارائه برنامه های منسجم از سوی کاندیداها شاید زیاد منطقی نباشد. اما واقعیت این است که کاندیداها ظرفیت ها و پیشینه مشخص خود را دارند. این دو عامل نشانگر چگونگی برخورد فرد یا کاندیدا با قدرت، با اصلاحات و با چگونگی مواجهه با مسئله گذار به دموکراسی است. بر این اساس مباحث بیشتر حول محور افراد و نه برنامه ها متمرکز می شود. هر چند کسانی که آقای نوری را مطرح کردند طرح و برنامه و تحلیل مشخصی دارند که کم و بیش مطرح شده و در آینده نیز به نحو روشن تر و مفصل تری مطرح خواهد شد. با این وجود نمی توان منکر تقلیل "برنامه" به "شخص" شد و نقطه ضعف و به نوعی پاشنه آشیل طیف های اصلاح طلب نیز هست.
سازمان دانش آموختگان عبدالله نوری را مطرح کرده است. نوری که بی تردید رد صلاحیت می شود پس این کار چه معنی دارد؟
سازمان دانش آموختگان بر اساس تحلیل مشخصی که از وضعیت جامعه و مناسبات حاکم دارد با اتخاذ رویکرد فعالانه به انتخابات ریاست جمهوری دهم وارد فضای انتخاباتی شده. براین اساس هرگونه شرکت و حضور در انتخابات را منوط به رعایت اصول و در نظر گرفتن دغدغه هایی می دانیم که بی توجهی به انها موجب عدم توفیق دوباره ی اصلاحات دموکراتیک و بازگشت و تثبیت اقتدارگرایی خواهد شد.
تجربیات چندین انتخابات گذشته بیانگر آن است که بخش بزرگی از حامیان اجتماعی اصلاحات از صندوق ها روی گردان شده و به پیش بران حرکت اصلاحی بی اعتماد شده اند. در کنار این شاهدیم که برخورد هسته اصلی قدرت برای جلوگیری از هر گونه اصلاحات و یا ورود اصلاح طلبان به ساختار قدرت شدیدتر شده است. علاوه بر این می بینیم که ساختار انتخاباتی کشور، نامطمئن، غیرآزاد و ناسالم است.
با توجه به این مسائل اگر تلاش برای ترمیم بی اعتمادی صورت نگیرد و سرمایه از دست رفته بازسازی نشود و با همان برنامه های سابق یا به بیان بهتر با همان "بی برنامگی سابق" حرکت ادامه پیدا کند، اندک سرمایه باقی مانده هم از دست می رود.
از نظر سازمان دانش آموختگان ما به اتحاد نیروهای حامی اصلاح نیاز داریم. این مهم جز با تلاش برای و نقد برخورد با اشتباهات گذشته امکان پذیر نیست و این تنها راهی است که می توان اعتماد از دست رفته را بازسازی کرد.
نظر ما این است که توجه باید معطوف به هدف اصلی یعنی دمکراتیک تر کردن ساختار قدرت، سیاست و جامعه باشد و با توجه به شرائط مشخص به نظر ما این هدف تنها از راه ایجاد یک جنبش اجتماعی عملی می شود.
بر اساس چنین تحلیلی ما معتقد بودیم و هستیم که اگر در مورد آقای نوری اجماعی در میان اصلاح طلبان و تحول خواهان صورت بگیرد رد صلاحیت ایشان نیز دشوار خواهد بود. در همین راستا باید بگویم که ما به این منظور که ایشان رد صلاحیت می شود و سپس ما با خیال راحت انتخابات را تحریم می کنیم نوری را مطرح نکردیم بلکه طرح کردن ایشان بنا به تحلیل روشنی از مشخصات ساختار قدرت، نیروهای اصلاح طلب و شرائط کلی جامعه صورت گرفت. با این حال اگر اجماع موردنظر صورت گیرد ولو با ردصلاحیت نوری می توان جنبش اجتماعی مورد نظر را احیا و سازماندهی کرد و مترصد فرصت مناسب نشست. در واقع اینجا "احیا و به وجود آوردن یک جنبش اجتماعی قدرتمند" مقدم بر صرف تصرف کاخ ریاست جمهوری است، یعنی کسب ریاست قوه ی مجریه بدون وجود یک جنبش اجتماعی پشتیبان که بتوان به وسیله آن موازنه قوا را به هم زد و اصلاحات دموکراتیک را به حاکمیت تحمیل کرد نه تنها فایده ای ندارد بلکه در یک نگاه کلان مضر هم هست.
از قول حجاریان گفته شده بود که نوری توانایی ایجاد جنبش را دارد. آیا شما به این دلیل وی را کاندیدا کرده اید؟
ببنید ما معتقد هستیم باید شرائطی ایجاد کرد که توسعه سیاسی انجام شود چرا که این توسعه پیش شرط مدیریت عقلایی برای رساندن جامعه به یک حداقلی از رفاه همگانی و آزادی های اجتماعی است. این عمل با هدف رسیدن به مواهب قدرت به هر قیمت و یا بازگشتن به مناصب از دست رفته پیشین ولو به قیمت قربانی شدن اهداف اصلاحی در همخوانی نیست.
تلقی ما این بوده و هست که با جلب مجدد بدنه اجتماعی اصلاحات و سازماندهی و توافق همه نیروها نوری بتواند رئیس جمهور شود و از آن جایگاه با قاطعیتی که در وی سراغ داریم به پیشبرد تغییرات مورد نیاز همت کند.
به هر حال امیدواری ما این بود و هست که با اجماع بتوانیم کاندیداتوری ایشان را به قدرت تحمیل کنیم. خلاصه اینکه آقای نوری برای ما کاندیدای تحریم نیست بلکه کاندیدای تحمیل است. تحمیل از طریق اجماع کلیه طیف های هوادار اصلاحات و با اتکاء به یک جریان اجتماعی قدرتمند و قوی به ساختار قدرت هم امکان پذیر و هم در نهایت سودمند برای آینده دموکراسی در ایران است.
شرکت در انتخابات برای شما تاکتیک است یا در این رابطه راهکاری فکر می کنید؟ یعنی اصل شرکت است در هر زمان و به هر شکل؟
خیر! به نظر ما در انتخاباتی باید شرکت کرد که حداقل معیارهای یک انتخابات آزاد در آن رعایت شده باشد و ما اگرچه با توجه به حساسیت نهادهای قدرت به گزینه مطرح شده سازمان می توانیم تایید ایشان را معیاری برای میزان آزادی انتخابات ارزیابی کنیم برخلاف سایر طیف های اصلاح طلب سقف آزادی انتخابات را حتی با تایید صلاحیت کاندیدای خودمان معیار اصلی آزدی انتخاب نمی دانیم. ضمن اینکه شرکت در انتخاباتی موجه است که این اطمینان وجود داشته باشد که کاندیدای منتخب ملت با استفاده از همه ی وسایل اراده ملت را متحقق خواهد کرد و در صورت مقاومت این توانایی را دارد که اراده و خواست ملت را به اقتدارگرایان تحمیل کند.
|