یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نقش رفسنجانی در تشکیل کارگزاران
اظهارات ناطق نوری از تشکیل کارگزاران، محاکمه ی کرباسچی و استیضاح عبدالله نوری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ آذر ۱٣٨۷ -  ۲۶ نوامبر ۲۰۰٨


ناطق نوری می‌گوید: بحث کارگزاران را آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کرده بود و بحث پنج نامزد بهانه بود. تصمیم تشکیل کارگزاران از قبل گرفته شده بود. مقام رهبری هم با کارگزاران برخورد کرده و فرموده بودند آن‌هایی که وزیر هستند و مسئولیت دارند نمی‌‌توانند در این تشکیلات باشند.

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، به شرح چگونگی تشکیل کارگزاران سازندگی در آستانه انتخابات مجلس پنجم، محاکمه کرباسچی و جریان استیضاح عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی در مجلس پنجم پرداخته است.
وی می گوید: معمولا آقای هاشمی که عضو شورای مرکزی جامعه‌ی روحانیت هم هستند، به طور فعال در جلسات جامعه‌ روحانیت شرکت نمی‌کردند؛ مگر این که جلسه نزد ایشان و با میزبانی ایشان تشکیل می‌شد. غیر از فصل انتخابات و نزدیک شدن به انتخابات هم، ایشان کمتر حضور پیدا می‌کردند. می‌گفتند: «از لحاظ امنیتی برای شما مشکل است، چون محافظین می‌آیند و همه چیز را به هم می‌ریزند و من از این وضع ناراحت می‌شوم، اجازه بدهید من نیایم»؛ اما در مقطع انتخابات به طور جدی می‌آمدند. ایشان اهل فکر، طرح و پیشنهاد هم هستند، در جمع‌بندی قضایا، به خاطر تجربه‌ی بسیار زیادی که دارند، موفق می‌باشند. ما نیز در جلساتی که در آستانه‌ مجلس پنجم مطرح بود، اشخاصی را معرفی می‌کردیم. (۱)
در رابطه با مجلس پنجم، قبلا کار کارشناسی انجام و لیست هم تهیه شده بود. هم‌ چنین قرار شد در شورای مرکزی جامعه‌ روحانیت، رأی‌گیری مخفی یا علنی هم برای انتخاب عده‌ای انجام شود. تا این که مطرح شد جریان‌های دیگری هم هستند و می‌خواهند لیست بدهند. استنباط من این است که ـ ظاهرا با آقای هاشمی ـ صحبت کرده بودند و تصمیم داشتند که یک تشکیلاتی راه بیندازند و فقط به دنبال بهانه بودند که توجیهی برای تشکیلاتشان بیایند. آقای هاشمی گفتند: «یک عده‌ای هستند که خواست‌هایی دارند و اگر شما به خواسته‌هایشان عمل کنید، آنها لیست نخواهند داد. در غیر این صورت، آن ها اقدام به تهیه‌ی لیست می‌کنند». خواسته‌ آن‌ها این بود که حداقل پنج نفر از افرادی را که معرفی می‌کنند ما در لیست خودمان قرار دهیم.
واقعیت این است که از قبل برنامه‌ها ردیف بود و آن‌ها هم کسانی را پیشنهاد داده بودند که ما نمی‌توانستیم همه را به راحتی قبول کنیم. آقای هاشمی ادامه دادند: آقایان امامی جمارانی، توسلی، محمدعلی انصاری، محجوب و یک نفر دیگر که بعدا گفتند عبدالله نوری. ابتدا اعضای جامعه روحانیت این اسامی را نپذیرفتند و بیان کردند که بعضی از این‌ها از مجمع روحانیون هستند، مگر آن‌ها کسی از ما را در لیستشان می‌گذارند، ولی در عین حال می‌گفتیم اگر هم قرار شد این‌ها بیایند، یک هماهنگی می‌شود و جریانی به وجود نمی‌آید. به دنبال این رفتیم که ببینیم جریان چیست؟ خودم به آقای امامی جمارانی تلفن کردم. ایشان گفت: «من اصلا کاندید نیستم و نمی‌خواهم به مجلس بیایم»؛ آقای توسلی و آقای انصاری هم همینطور.
بنابراین معلوم شد که اصلا موضوع چیز دیگری بوده و آن بحث کارگزاران بود که آقای هاشمی آن‌ها را مطرح کرده بود. آقای محجوب می‌پذیرفت و رد نمی‌کرد، ایشان در لیست آن طرف بود و خوب چه بهتر که در لیست این طرف هم باشد. آقای عبدالله نوری را هم آقای هاشمی ـ در مجلس ختم مادرشان ـ گفت که در لیست بگذارید. در شورای مرکزی جامعه روحانیت، این مسأله مطرح شد و تأکید گردید که این افراد را آقای هاشمی معرفی کرده‌اند. پس از رأی‌گیری در شورا، آقای محجوب رأی آورد، اما آقای عبدالله نوری رأی نیاورد که در لیست قرار بگیرد و آقایان دیگر هم در جامعه‌ی روحانیت اصلا آن را نپذیرفته بودند.
آقای هاشمی از این قضیه متأثر شدند، اما من گفتم که در جامعه رأی نیاورد. بالاخره ما یک جهت داریم، یک خط داریم، به آن‌ها می‌گفتم: «اگر می‌خواهید کار سیاسی کنید، باید جهت‌دار حرکت کنید. ..» و همین بهانه‌ای شد که کارگزاران اعلام موجودیت کنند. (۲) یقینا در مورد این جریان، قبلا برنامه‌ریزی و مطالعه شده بود زیرا یک حزب به این زودی تشکیل نمی‌شود و نمی‌تواند به این سرعت آن چنان سریع وارد میدان شود و تبلیغات گسترده‌ای راه بیندازد. آقای هاشمی در یک مقطعی، به من گفتند: «فائزه ـ دختر ایشان ـ را هم در لیست بگذارید». من گفتم اصلا جامعه‌ی روحانیت با این تفکر نمی‌سازد، آقای مهدوی کنی و دیگران ایشان را قبول نمی‌کنند؛‌ در واقع معرفی این نامزدها بهانه‌ای برای اعلام موجودیت کارگزاران بود.
وقتی کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کرد، مقام معظم رهبری یک برخوردی با آن‌ها کرد و فرمود: «آن‌هایی که وزیر هستند و مسوولیت دارند نمی‌‌توانند در این تشکیلات باشند». لذا چند وزیر که در لیست کارگزاران بودند، کنار رفتند و دیگران که ماندند وزیر نبودند، بلکه افرادی همانند مرحوم نوربخش رییس بانک مرکزی، آقای کرباسچی شهردار تهران و آقای محمدعلی نجفی که آن موقع در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد، بودند. کارگزاران بدین نحو تشکیل و مدتی بعد هم وارد میدان تخریب شدند. حداقل تخریب آن‌ها این بود که با حجم پول زیاد، روزنامه‌ی «بهمن» را راه انداختند که آقای مهاجرانی ـ رئیس کارگزاران ـ در آن حرف‌ها و حملاتی علیه من داشتند. از جمله این که مطلبی را با عنوان «آرزو خواهی لیک اندازه خواه» در ارتباط با من نوشته بودند. اصلا پرده‌بردری‌ها از آن‌جا شروع شد که بیان کردند که جناح راست و جناح بازار، یک جلسه‌ای را با آقای ناطق گذاشته، سرمایه‌داران را جمع کرده و دو میلیارد تومان پول از این‌ها گرفته است که همه دروغ بود، درواقع، ‌عده‌ای جمع شده بودند و در آن مجلس ۱۲ میلیون تومان به ما دادند.
اگر کسی از خود کارگزاران می‌پرسید که شما از کجا پول می‌آورید، می‌گفتند: «ما با صنعت و صنایع ارتباط داریم، مراکز تولید به ما می‌دهند»؛ بنابراین آن‌هایی که از مرکز تجارت پول می‌گیرند، مشروع نیستند، اما از جای دیگر مشروع است؟! که البته لیست آن شرکت‌هایی که این‌ها پول گرفتند و خودشان هم نوشتند را من دارم. آقای کرباسچی لیست آن شرکت‌هایی که برای انتخابات از آن‌ها پول گرفته بود را بنا به دستور رهبری به ایشان دادند. ما نیز لیست مالی خودمان را به ایشان دادیم. من مسوول کلی بودم و خودم در دریافت پول دخالت نمی‌کردم، اما کارهای مقدماتی و پی‌گیری آن‌ها را خودم انجام می‌دادم. از لحاظ منبع مالی، ما نه کارخانه داریم نه تجارت، نه واسطه‌کاری و رانت‌خواری، ناچار بودیم از همین آدم‌های متدین که هم فکر ما هستند، پول بگیریم؛ البته آن‌ها هم حاضر بودند برای تفکرشان پول خرج کنند. (٣)
وقتی کارگزاران وارد شدند، با حجم عظیمی از تبلیغات، جامعه‌ی روحانیت را بایکوت کردند. دوستان ما می‌گفتند: «شما چطور تبلیغات ندارید». می‌گفتیم: «داریم، ولی این قدر تبلیغات آن طرف زیاد است که نمی توانیم خود را نشان دهیم». با این کیفیت، در انتخابات مجلس پنجم، خانم فائزه هاشمی وارد صحنه شدند که رأی بالایی هم آورد. البته حرف‌های خود او هم رأی آور بود، در مجلس پنجم رأی اول تهران از من بود، اما بعضی‌ها قائل به آن بودند که رأی اول برای خانم فائزه هاشمی بوده است.
گاهی خود آقای هاشمی پی‌گیری می‌کرد و گاهی فرزندان او می‌رفتند در وزارت کشور و پای دستگاه کامپیوتر می‌خوابیدند و می‌خواستند ببینند این رأی‌ها چه شده است. در این جریان به آقای بشارتی و تابش که مسئولیت انتخابات را داشتند، خیلی جفا شد، آن ها واقعا سالم عمل کرده بودند.
ماجرای آقای کرباسچی
قبل از این‌ که ماجرای آقای کرباسچی به خدمت مقام معظم رهبری برسد، بین رئیس جمهور و رئیس قوه‌ی قضاییه ـ آقای یزدی ـ اختلاف شده بود؛ آقای هاشمی از دولت حمایت می‌کرد، چون بالاخره کرباسچی از کارگزاران بود. آقای فرمودند که سران بنشینند و آقای محمدی گلپایگانی هم شرکت کند تا به یک جمع‌بندی برسند. این جلسه در دفتر من تشکیل شد. به آقای یزدی گفته شد: «اگر می‌خواهید این پرونده را حل کنید، بدهید به فلان شعبه یا فلان قاضی و از شعبه‌ی قبلی پس بگیرید.» آقای یزدی می‌گفت: «از نظر قانونی نمی‌شود من پرونده را از این شعبه بگیرم و به شعبه‌ی دیگر بدهم».
دیدم که آقای یزدی حرف درستی می‌زند، بعدا با خود گفتم این‌ که راه حل نیست، ایشان در حیطه‌ی اختیارات خودش می‌تواند تصمیم بگیرد. اولا حق ندارد از یک شعبه‌ای پرونده را بی‌جهت بگیرد و به یک شعبه‌ی دیگر بدهد. ثانیا، اصلا چرا از این شعبه بگیرد و به شعبه‌ی دیگر بدهد، خلاف قانون نباید کاری انجام گیرد؛ لذا این جلسه و جلسه‌ی بد از آن هم بی‌ثمر ماند، مقام معظم رهبری هم فرمود که قوه قضاییه و همان دادگاه، جریان را پی‌گیری کنند و به نتیجه‌ای برسند. در همین کشمکش‌ها بود که تعدادی از نمایندگان مجلس در تاریخ ۱۵/۲/۱٣۷٨ نامه‌ای خدمت آقا ـ مقام معظم رهبری ـ بدین شرح نوشتند:
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله العالی
با سلام وافر
اکنون که پس از دو سال رسیدگی‌های قضایی به پرونده ی آقای غلامحسین کرباسچی و صدور حکم نهایی توسط دادگاه تجدید نظر تهران به جرم اعمال تخفیف در مورد پنج قطعه زمین واگذاری به مدیران شهرداری، به تحمل دو سال زندان محکوم گردید و از آن جا که اولا اعطای چنین امتیازاتی برای جذب و حفظ نیروهای کارآمد در مجموع دستگاه‌های دولت رویه‌ای معمول بوده و هست، ثانیا نظر به خدمات ارزنده ی ایشان در سمت شهردار تهران، خواهشمندیم به هر نحو که صلاح و مصلحت می‌دانید، دستورات لازم برای حل مشکل صادر نمایید. از خداوند متعال عزت و سربلندی این ملت بزرگ را در سایه‌ی آن رهبر فرزانه خواستاریم».
تقریبا صد و چهل و پنج امضا خدمت آقا دادند. چون نماینده‌ها نامه را داده بودند، آقا خطاب به من در تاریخ ۲۰/۲/۱٣۷٨، نامه‌ای بدین شرح نوشتند: (۴)
«جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای ناطق نوری، دامت توفیقاته
خدمت حضرات نمایندگان محترم امضا کننده، دامه تاییداتهم؛ با سلام و تهیت نامه‌ی حضرات به این جانب، ملاحظه شد. امید است انگیزه‌ی دفاع از مدیران اجرایی که در جای خود مورد تأیید این جانب است، به ایجاد مصونیت قضایی در قبال تخلف از قانون نینجامد. در باب پرونده‌ی مورد اشاره، شایسته است مسوولان محترم قوه‌ی قضاییه برای رفع ابهام، هر گونه توضیح که لازم است، در اختیار افکار عمومی بگذارند. نمایندگان محترم و دیگر مسوولان نیز شایسته است در فضای ذهنی جامعه به التهاب آفرینی که خواسته ی دشمنان آن‌هاست، کمک نکنند. به هر حال مرجع حل و فصل این امور قوه‌ی قضاییه است و صلاح کشور و ملت در آن است که احکام قضایی با انگیزه‌های مختلف مورد خدشه قرار نگیرد. توفیق همه ی نمایندگان محترم را در کوتاه کردن دست دشمنان اسلام و ایران از خداوند تبارک و تعالی مسألت می‌کنم.
والسلام علیکم و رحمه الله
سید علی خامنه‌ای ۲۰/۲/۱٣۷٨
من هم این نامه را برای نمایندگان تکثیر کردم. سرانجام آقای کرباسچی محاکمه و محکوم شد و به زندان افتاد؛ بخشی از دوره‌ی محکومیتش را هم کشید تا این که نامه‌ای خدمت مقام معظم رهبری نوشت و درخواست‌ گذشت و عفو کردند که مورد موافقت رهبری قرار گرفته و آزاد شد.
استیضاح عبدالله نوری
وقتی آقای شیخ عبدالله نوری ـ قبل از وزیر شدن ـ وارد مجلس پنجم شد، جناح اقلیت همه‌ی نیروهایش را برای این که ایشان رییس شود، بسیج کرد. در انتخابات ریاست موقت مجلس، فاصله‌ی آرای ایشان و من بسیار کم بود، شاید ده تا پانزده رأی من بیش‌تر آوردم. در انتخابات دایمی رییس مجلس هم ایشان کاندید شد، کارگزاران و جریان‌های طرف‌دار ایشان خیلی تلاش کردند تا رأی بیاورد، ولی ابن بار،‌ فاصله ‌آرای من با ایشان بیش‌تر شد. سپس به عنوان وزیر در دولت آقای خاتمی، معرفی شد و رأی آورد. هر چند مجلس مخالف وی بود، ولی به خاطر مصالح مملکت که خارجی‌ها نگویند چوب لای چرخ دولت جدید می‌گذارند، علی رغم میل خود به وی رأی دادند.
در دوره‌ی چهارم، نمایندگان مجلس، در زمان آقای هاشمی، طی نامه‌ای از ایشان خواستند تا آقای عبدالله نوری را به عنوان وزیر کشور معرفی نکند، من هم مدارکی خدمت آقای هاشمی دادم و خواستم که عبدالله نوری به مجلس معرفی نشود که ایشان هم پذیرفتند، اما آقای خاتمی در انتخاب وزاریش با من، هیچ مشورتی نکرد. (۵)
آقای عبدالله نوری مدتی وزارت کرد، چندین مرتبه هم از او در مجلس سوال شد. معمولا وقتی وزیر پاسخ یک سوال را می‌دهد، می‌نشیند تا نماینده‌ها بیایند نزد او هم حرف بزنند، اما آقای عبدالله نوری یک بار که برای پاسخ به مجلس آمده بود، به محض تمام شدن حرفش، سرش را پایین انداخت و بیرون رفت. این رفتار به خیلی از نماینده‌ها برخورد که این خیلی بی‌اعتنا حرف زد و بیرون رفت.
روز استیضاح ایشان، وقتی صحبتش تمام شد، من را نگاه کرد و گفت: «حالا امروز باید بنشینم یا بروم»، من گفتم: «نه اتفاقا امروز، روز رفتن است». بعد روزنامه‌ها تحلیل کردند که رییس مجلس از اول می‌دانست که آقای نوری رأی نمی‌آورد، لذا گفت: « امروز، روز رفتن است». من در صحبتی گفتم: «این که من گفتم امروز، روز رفتن است». نه به این معنا که وزیر نشوی، منظور این بود که امروز دیگر بعد از صحبت نباید بنشینی، چون رأی‌گیری است و در رأی‌گیری خود وزیر نباید بنشیند». تفسیر مطبوعات چنین بود که آقای ناطق از اول می‌دانسته و سناریو به رهبری او تنظیم شده بود. شعارهایی علیه مجلس و شخص من داده شد از جمله: «مجلس استبداد، مجلس زوری» یا «مجلس زوری نمی‌خواهیم، ناطق نوری نمی‌خواهیم».
جالب است که اخیرا (۶) آقای شریعتمداری چیزی درباره ی مجلس گفت که صدای همه در آمد که «چرا مجلس را تضعیف می‌کنی». آن زمان این‌ها نمی‌گفتند که چرا مجلس را تضعیف می‌کنی؟! عده‌ای از آن‌هایی که مجلس را تضعیف می‌کردند، حالا مجلس ششم خودشان مجلس شدند.
استیضاح عطاءالله مهاجرانی
مبنای استیضاح آقای مهاجرانی همان تذکرات رهبری بود و توجیهی که نمایندگان برای استیضاح مهاجرانی داشتند، حرف‌های آقا ـ مقام معظم رهبری ـ بود. ایشان چه در شورای انقلاب فرهنگی و چه در دولت ـ تصریح کرده و به خودش خطاب کرده بودند؛‌ هم چنین به رییس دولت نیز گفته بودند. نمایندگان هم بر مبنای فرمایشات رهبری و اشکالات فراوان در حوزه‌های فرهنگی و مدیریتی آقای مهاجرانی‌،‌ استیضاح را امضا و در مجلس مطرح کردند.
ترکیب مجلس از یک اکثریت، اقلیت و تعدادی میانه رو تشکیل می‌شد. افراد میانه رو، نه این طرف هستند، نه آن طرف. گاهی هواشناسی می‌کنند که کدام طرف باد می‌آید، به آن سمت می‌روند. بعضی‌ها هم مستقلند. به معنای واقعی کلمه، این ها در رأی دادن سرنوشت سازند، یعنی ممکن است که اکثریت صد و بیست نفر باشند و اقلیت هشتاد نفر، یک عده ده تا بیست نفره هم غایبند و سی تا چهل نفر هم مستقلند که این‌ها هر طرف بروند، معادله را به هم می‌ریزند.
در مورد اسیتضاح در دور اول و دوم مجلس، نظر شورای نگهبان غیر از الان بود که به سود وزارت بود. پیش‌تر شورای نگهبان معتقد بود که باید رأی اعتماد بگیرند و معنایش این بود که رأی قبلی وزیر «کان لم یکن» است این بار نیز باید رأی بگیرد. هر کس موافق وزیر است، رأی سفید،‌ هر کس مخالف بود رأی کبود می‌داد و هر کس ممتنع بود با مخالفین جمع می‌شد و ممتنع مخالف محسوب می‌شد و این به ضرر وزیر استیضاح شونده بود. در دوره ی سوم یا چهارم، شورای نگهبان تفسیری کرد و گفت: «استیضاح معنایش این نیست، چون وزیر قبلا رای آورده و الان هم وزیر است، معنای استیضاح رأی به عدم اعتماد است، نه رأی به اعتماد، پس اصل در ماندن است. (الا من خرج بدلیل). بنابراین در استیضاح، کارت سفید معنایش موافق استیضاح و افتادن وزیر شد. در حالی که قبلا این نبود و کارت کبود باری کسانی بود که مخالف استیضاح هستند. ممتنع هم طبعا با مخالف استیضاح جمع می‌شود. بنابراین آن مستقل‌ها (مرددین) آراءشان با مخالفین استیضاح جمع می‌شد و در نهایت این گونه بود که ایشان رأیش را آورده، البته با فاصله‌ی کمی، شاید هشت تا ده رأی برای این استیضاح کم بود.
مهم این بود که چپی‌ها که خودشان را خط امامی و ارزشی می‌دانستند، مخالف استیضاح بودند علی‌القاعده چپ ارزشی باید که به استیضاح مهاجرانی رأی می‌داد؛ چون او اباحه‌گری را ترویج می‌کرد؛ اما در ظاهر سیاسی بودن بر ایدئولوژیک بودن غلبه کرد. بعضی از چپ‌های ارزشی به دفاع از مهاجرانی سخنرانی و حمایت کردند که برای من مایه ی تعجب بود، کسی که خط امامی و ارزشی بود یک دفعه به دفاع از آقای مهاجرانی صحبت کرد. خود آقای مهاجرانی هم خوب صحبت می‌کرد. بالاخره یک عده هم ممتنع رأی دادند و آقای مهاجرانی رأی آورد.
در حمایت از استیضاح،‌ آقای سید علی اکبر حسینی، ‌آقای تقوی و خانم وحید، خیلی خوب صحبت کردند، البته بعضی از دوستان هم ممکن است که بد سخنرانی کرده باشند، پیش‌بینی نمی‌شد که استیضاح رأی نیاورد. هم چنین پیش‌بینی نمی‌شد که آن چپ‌های ارزشی از مهاجرانی دفاع کنند؛ با این که شنیده بودند که مقام معظم رهبری دو سه بار به ایشان تذکر داده، اما می‌گفتند این ملاک نیست. بالاخره طرفداران استیضاح تصمیم گرفتند که به وظیفه و تکلیفشان عمل کنند؛ به قول«مرحوم آیت» ولو برای ثبت در تاریخ باشد تا آیندگان بدانند که این‌ها با این نگاه به مدیریت وزارت ارشاد، موافق نبودند.

پانوشت ها:
۱ـ در جامعه‌ی روحانیت، شاخه‌ اجرایی، هیأت اجرایی و یا واحد سیاسی کار کارشناسی روی افراد انجام داده و برای جلسه‌ی شورای مرکزی لیست تهیه می‌کرد. جامعه‌ی روحانیت در انتخابات مجلس فقط کاندیدای مشخصی از تهران معرفی می‌کند و از استان‌ها و شهرستان‌ها کاندیدا نمی‌دهد، ممکن است حمایتی بکند، اما کاندیدا معرفی نمی‌کند، چون کارکرد آن طبق عنوان روحانیت تهران است، امام نظرشان این بود و مقام معظم رهبری هم چنین نظری دارند. در انتخابات ریاست جمهوری و خبرگان چون عام یا تخصصی است این اذن را امام و مقام معظم رهبری داده‌اند که بتوانیم کاندیدا معرفی کنیم. (راوی)
۲ ـ کارگزاران هیچ ارتباطی با ما نداشتند و آقایان مطرح شده توسط جناب آقای هاشمی هم هیچ ربطی به کارگزارانی نداشند. متأسفانه اکثر آن‌ها عضو مجمع روحانیون بودند. آقای هاشمی هر کجا بحث می‌کنند، همه‌ی مطالب را نمی‌گویند. (راوی)
٣- مثلا بنده برای مجلس ششم که هیچ کاره هم بودم، اما پنجاه ملیون تومان بدهکارم، یعنی برای جامعه‌ی روحانیت از کسی قرض کردم و چک دادم. یک سال است نتوانستم پرداخت کنم. رفته‌ام ریش گرو گذاشته تا یک سال را دو سال کرده‌اند. واقعا ما منبع مالی جدی برای جامعه‌ی روحانیت نداریم. (روای)
۴ـ البته روی نامه آقای محمدی گلپایگانی نوشته بود:
رییس مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم
]پاسخ [مقام معظم رهبری مدظله. به نامه‌ی جمعی از نماینگان محترم مجلس. (روای)
۵ـ وقتی که من در آن روزهای اول به دیدن آقای خاتمی رفتم، ایشان گفت: «تصمیم داشتم خدمت شما بیایم و از تجربیات شما استفاده کنم، چون روی کابینه خیلی فکر نکرده بودم، شما که قبلا کار کردید، چه کسانی را برای وزارت در نظر داشتید؟» من فقط یکی دو نفر را اسم آوردم، یکی آقای صفری سفیر ایران در مسکو که برای وزارت پست و تلگراف و تلفن پیشنهاد کردم، چون تحصیل کرده است و آقای خاتمی هم استقبال کرد و بعدا به هر دلیل ایشان انتخاب نشد. نفر دوم هم آقای محلوجی بود که برای وزارت نفت در نظر داشتم، چون ایشان معادن را احیا کرد و مدیر توانمندی است. الحمدالله هیچ کدام از این دو نفر را آقای خاتمی نپذیرفت. (راوی)
۶ـ زمان انجام مصاحبه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست