یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ آذر ۱٣٨۷ -  ۵ دسامبر ۲۰۰٨


روزنامه «همشهری» در گزارشی با عنوان:‌ «مجلس به استقبال استیضاح ۴وزیر کابینه رفت» نوشته است: «با وجود اینکه علی لاریجانی در نخستین نشست خبری خود با خبرنگاران، به نمایندگان توصیه کرد که با توجه به زمان کوتاهی که از عمر دولت نهم باقی مانده است، از ابراز استیضاح کمتر استفاده کنند، مجلس در نخستین جلسه پس از آن نشست، موضوع استیضاح ۴ وزیر کابینه را پیش کشید.
به گزارش خبرنگار پارلمانی همشهری، رئیس مجلس هرچند در همان نشست خبری خود با این استدلال که ٣ تغییر در وزارت کشور به معنای یک تغییر است، تاکید کرد که دولت با جابه جایی دیگری در کابینه مشمول اصل ۱٣۶ قانون اساسی نمی‌شود، اما دیروز با مطرح شدن دوباره استیضاح علیرضا علی احمدی وزیر آموزش و پرورش،‌ محمدرضا اسکندری وزیر جهاد کشاورزی، کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت و درمان و محمد سلیمانی وزیر ارتباطات و فناوری، بار دیگر کابینه دولت بر لبه تیغ قرار گرفت.
براساس اصل ۱٣۶ قانون اساسی در صورتی که پس از ابراز اعتماد مجلس به دولت، نیمی از هیات وزیران تغییر کند، دولت باید مجدداً از مجلس شورای اسلامی برای هیأت وزیران تقاضای رای اعتماد کند. اگرچه امضاکنندگان طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش دیروز برای اعلام وصول استیضاح، دقایقی به تحصن در جایگاه هیات رئیسه نشستند، اما استیضاح‌ها اعلام وصول نشد تا به گفته لاریجانی «اگر استیضاح‌کنندگان وزرای آموزش و پرورش و جهاد کشاورزی در چند روز باقیمانده، در جلسه با وزیران متقاعد نشدند، طرح‌های استیضاح روز یکشنبه اعلام وصول شود».
علیرضا علی احمدی پیش از این یک بار و در شهریور ماه امسال در حالی که ٨۲ امضا برای استیضاحش جمع‌آوری شده بود،‌ توانسته بود استیضاح‌کنندگان را قانع کند که امضاهای خود را پس بگیرند. اما این بار جلسه‌ وی با ۲۵ نماینده‌ای که مصر بر استیضاحش هستند نتیجه‌ای نداده و دیروز این نمایندگان با تحصن در جایگاه هیات رئیسه خواستار اعلام وصول استیضاح وزیر آموزش و پرورش شدند. این گروه دقایقی بعد با وساطت محمد حسین ابوترابی فرد و محمدرضا باهنر،‌نایب رئیسان مجلس جایگاه هیات رئیسه را ترک کردند، اما نماینده اردبیل که از طراحان اصلی طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش است، در پایان جلسه علنی ترجیح داد در قالب تذکری آیین‌نامه‌ای از اعلام وصول نشدن این طرح انتقاد کند. سیدکاظم موسوی با اشاره به حادثه رانندگی برای ۲۲ نفر از دانش‌آموزان، گفت: اگر می‌خواهیم منویات و آرمان شهید مدرس‌ها را در مجلس زنده کنیم باید وزرایی را که به مردم بی‌توجه هستند، استیضاح کنیم. وی تاکید کرد که از استیضاح دست‌بردار نیست.
در پایان جلسه علنی هشتم آبان محمد حسین ابوترابی فرد،‌ نایب رئیس اول مجلس اعلام کرد که طرح استیضاح وزیر جهاد کشاورزی که تقدیم هیات رئیسه مجلس شده را دریافت شده تلقی می‌کنیم و در جلسه بعدی، اعلام وصول آن را قرائت می‌کنیم. اما پس از آن اعلام شد جلسات مکرر نمایندگان با محمد رضا اسکندری باعث شده که عده زیادی از نمایندگان امضاهای خود را پس بگیرند و از استیضاح انصراف دهند. دیروز اما ۵۵ نماینده مجلس خواستار اعلام وصول طرح استیضاح اسکندری از هیات رئیسه شدند.
قدرت‌الله علیخانی، نماینده مردم قزوین پیش از پایان جلسه علنی دیروز در تذکری با اشاره به پیشنهاد لاریجانی برای تشکیل جلسه‌ای جهت متقاعد شدن استیضاح‌کنندگان اظهار داشت: در جلسه وزیر جهاد کشاورزی شرکت نخواهد کرد چون وی را قبول ندارد.
علیخانی با اشاره به مشکلات کشاورزان مردم قزوین افزود: کشاورزی در استان قزوین در حال نابودی است و هر جا که برای سرکشی و بازدید به مناطق کشاورزی سر می‌زنم، آه و ناله مردم بلند است اما نمی‌دانم که چرا آه و ناله مردم،‌وزیر جهاد کشاورزی را نمی‌گیرد.
وی از رئیس مجلس خواست تا بدون برنامه‌ریزی جلسه استیضاح وزیر جهاد کشاورزی را اعلام وصول کند. لاریجانی در پاسخ به علیخانی تصریح کرد: همان طوری که گفتم تا روز یکشنبه مسئله را بررسی می‌کنیم تا مشکل با بررسی ایرادات حل شود و اگر حل نشد در خدمت شما هستیم. وی ادامه داد: ما سعی می‌کنیم نظر نمایندگان در مورد سوال و استیضاح را پیگیری کنیم اما از طرفی سعی می‌کنیم این کار با متانت پیش برود تا اتمام حجت شود.
سیدکاظم موسوی نیز با تاکید بر اینکه اطمینان داشت دیروز یکی از ۲ طرح استیضاح در مجلس حتماً اعلام وصول می‌شود، خطاب به لاریجانی گفت: اگر یکی از این ۲ طرح روز یکشنبه هفته آینده اعلام وصول نشود، بنده از این مجلس استعفا می‌دهم.
لاریجانی در پاسخ به موسوی اظهار داشت: ما مسیر را با طمأنینه طی می‌کنیم تا هم نظر شما تامین شود و هم حجت تمام شود. رئیس مجلس همچنین در حاشیه مراسم افتتاح سامانه ارتباط از راه دور مجلس درخصوص طرح‌های استیضاح وزرا که در مجلس مطرح است، بیان داشت:‌ ۲ مورد استیضاح در هیات رئیسه وجود دارد. من از استیضاح‌کنندگان خواستم که تا روز یکشنبه برای اعلام وصول طرح‌ها صبر کنند. روز شنبه استیضاح‌کنندگان با وزیر کشاورزی جلسه خواهند داشت.
علاوه بر ۲ طرح استیضاحی که هم اکنون در هیات رئیسه مجلس است، دیروز حمیدرضا پشنگ، نماینده مردم خاش از آماده شدن طرح استیضاح کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت با ۴۴ امضا خبر داد. این درحالی است که باقری لنکرانی دیروز برای پاسخ به سوال نادر قاضی پور نماینده ارومیه در مجلس حاضر شد، اما نتوانست نماینده ارومیه را قانع کند. قاضی پور با اشاره به وضعیت اسفبار بیمارستان‌های استان آذربایجان غربی گفت: اگر وزیر بهداشت وضعیت بیمارستان‌های ما را ببیند، حتماً استعفا می‌دهد.
داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس نیز در گفتگو با موج از جمع‌آوری بیش از ٣۰ امضا برای استیضاح محمد سلیمانی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات خبر داد.»

ضرورت وحدت گروههای سیاسی
روزنامه «وطن امروز» نشریه جدید صبح تهران با عنوان «کدام ملت؟» نوشته است:
«هر چند در ابتدا گمان بر این بود که ایده دولت وحدت ملی زاییده سیاست‌ورزی علی اکبر ناطق نوری، بازنده بزرگ انتخابات ریاست جمهوری هفتم است اما نمایش سه‌شنبه مجلس و یکجانشینی هاشمی رفسنجانی با سنتی‌های راست و چپ گواه آن دارد که اراده تدارک نمایشی از مصداق‌های این ایده با صحنه‌گردانی «مجلس»، خارج از قدرت و توانایی اوست.
اظهارات هاشمی رفسنجانی در همایش سه‌شنبه مجلس مبنی بر آنچه وی ضرورت وحدت گروه‌های سیاسی خواند، هرچند با برخی پیام‌های «ریز و دشت» همراه بود اما شفافیت تمایل وی به ایجاد یک صف‌کشی جدید در مناسبات سیاسی کشور نیز از نظرها پنهان نماند. هاشمی ۷۶ ساله اینک گروه‌ها و افرادی را به سوی خود می‌خواند که فصل مشترک همه آنها مخالفت با اندیشگی سیاسی احمدی‌نژاد است. همین موضوع و نگاهی گذرا به چیدمان اجتماع روز سه‌شنبه مجلس ـ البته جدای از حضور برخی شخصیت‌های وفادار نظام ـ ترسیم خطوط و صف‌کشی‌های مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم را یادآور می‌کند. دیگر بار فضای سیاسی کشور به سوی یک رقابت نامتعادل سوق می‌یابد و البته از این مهم نیز نباید چشم پوشید که تداوم این موضوع پس از قریب به یک دوره ریاست جمهوری، نشانگر عدول نکردن احمدی‌نژاد از گفتمان و اصول خود و نیز اصرار افراد و گروه‌های مقابل وی به مقابله با این طریق اندیشه است. همایش انتخاباتی «٣۰ سال قانونگذاری» غلظت میل هاشمی رفسنجانی به تداوم نداشتن گفتمان دولت نهم را آشکار کرد و دنباله‌روی برخی چهره‌ها از این رغبت هاشمی برای تامین برخی منافع بر زمین مانده خود را نیز به منصه ظهور گذاشت. اما در این میان به نظر می‌رسد هم در محتوا و هم در توافق بر سر چگونگی عملیاتی شدن این تمایل، اختلافات عمیقی وجود داشته باشد.
ایده‌پردازان اجماع «همه مخالفان احمدی‌نژاد»، این سازوکار انتخاباتی خود را تشکیل دولت وحدت ملی نام نهاده‌اند اما آیا این سازوکار واقعاً نماد وحدت ملی است؟ پیشنهاددهندگان و بازوهای عملیاتی آنها آیا می‌توانند تا مهلت اندک باقیمانده به انتخابات، این موضوع را در افکار عمومی القا کنند؟ از سوی دیگر به نظر می‌رسد انتخاب این واژه خواسته یا ناخواسته توهین به سلیقه و انتخاب مردم است. مدعیان وحدت ملی، استراتژی خود را سقوط دولت نهم تعریف کرده‌اند. در واقع سقوط دولت نهم مطلوب همه کانال‌های مفروض تشکیل‌دهنده این سازوکار است. بنابراین آیا «وحدت ملی» واقعی منجر به سقوط انتخاب و سلیقه ملت می‌شود؟ از این حیث، انتخاب این عبارت برای سازوکار انتخاباتی مجتمعین مخالفت با دولت فقط شایسته یک «لبخند» است. لذا سازوکار انتخاباتی مخالفان دولت از حیث پذیرش ملی منتفی است، بویژه آنکه سابقه رفتاری سرشاخه‌های این سازوکار همواره مخالفت با دولت و تخطئه فعالیت‌های آن را در بایگانی حافظه مردم ثبت کرده است.
این حکایت از دریچه دیگری نیز قابل کندوکاو است، آیا ایده نظریه‌پردازان وحدت ملی در نهایت مقبول تمامی مخالفان احمدی‌نژاد واقع خواهد شد؟ سابقه حسن‌نیت بانی این ایده نسبت به گروه‌ها و افراد تشکیل‌دهنده وحدت به اصطلاح ملی آیا رسیدن به نقطه دلخواه را فراهم می‌کند؟ این موضوع اگر به مناسبات حکومتی برخی از اعضا و نیز حرکت‌های کاتوره‌ای تعدادی از چهره‌های اصلی این سازوکار اضافه شود، در خوشبینانه‌ترین حالت، روزهای پردردسری را برای عوامل اصلی این موضوع نوید می‌دهد. به هرحال، وجود اراده تشکیل سازوکار جمعی مخالفان احمدی‌نژاد اینک واقعیتی است در عرصه سیاسی کشور؛ واقعیتی که تمایل هاشمی رفسنجانی به ترسیم خطوط و صف‌کشی های جدید و البته حساس و جسورانه را واضح می‌کند. همانگونه که گفته شد این تمایل یادآور جهت‌گیری‌های سیاسی رخداد سوم تیر است. هیچ چیز برای طرفین رقابت سوم تیر تغییر نکرده است. احمدی‌نژاد همچنان معتقد به گفتمان دولت نهم و مخالفان نیز همچنان مصر به خروج احمدی‌نژاد از این عرصه هستند، اما در این میان باید این واقعیت را لحاظ کرد که مجموعه «اصولگرایان جوان» بدون شک با رصد مدیریت دولت نهم و نیز تناسب نداشتن اعتقادی با عوامل تصمیم‌ساز و اجرایی سازوکار وحدت به اصطلاح ملی، در سبد مخالفان دولت قرار نمی‌گیرند. به نظر می‌رسد چنین اراده مصممی در میان گروه‌های مختلف این طیف از اصولگرایان ایجاد شده است. در نهایت توجه به این واقعیت شایسته و لازم است که پافشاری بر تداوم رویه فعلی که در تضاد و تعارض با مدیریت‌های اجرایی گذشته است، از ضروری‌ترین خواسته‌های افکار عمومی است. بدون شک اهمیت دادن به این خواسته مردم، کلید بقای یک گفتمان سیاسی است. ملت در واقع تجلی خواست تمامی مردم ایران است نه نماد نیازهای افراد و گروه‌های مدعی ملت را در رفتار مردم می‌توان دید نه در گفتار افراد.»

اقدام عجیب هیأت رئیسه
روزنامه «اعتماد» با عنوان: «اعتراض ایرنا به علی لاریجانی» نوشته است:
«خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) روز گذشته در یادداشتی اقدام علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم برای دعوت از تمام نمایندگان هشت دوره مجلس را مورد انتقاد شدید قرار داد و با اشاره به خرج پنج میلیارد ریالی این همایش که بر بودجه کشور تحمیل شده «مردم» را غایبان اصلی این همایش نامیده و سوال کرده این خرج ها چه نسبتی با روح «قانونگذاری» دارد.
خبرگزاری رسمی دولت همایش لاریجانی را اقدامی در جهت ایده «دولت وحدت ملی» وی دانسته است. متن این یادداشت به شرح زیر است.
اقدام عجیب هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی در گرد هم آوردن چهره‌های مخالف «قانون اساسی» و شیوه قانونگذاری مبتنی بر آن، که به بهانه بزرگداشت سالگرد همه پرسی «قانون اساسی» صورت گرفت، شگفتی همه ناظران را برانگیخت.
چهره‌هایی نظیر عزت الله سحابی، هاشم صباغیان، علی حکمت، فضل‌الله صلواتی، ابراهیم بای سلامی، محمدمهدی جعفری، اعظم طالقانی و علی اکبر موسوی خوئینی در شرایطی در این همایش حضور یافتند که از یکسو در دوران فعالیت خود در مجلس سوابقی نظیر همراهی با بنی صدر خائن، زیر سوال بردن ارزش‌ها در نطق‌های پیش از دستور و امضای نامه‌های تهدیدآمیز خطاب به ولایت فقیه را در پرونده خود ثبت کرده و از سوی دیگر بارها و بارها مخالفت صریح نظری و عملی خود را با تعدادی از اصول قانون اساسی نظیر اصول ۹۹ و ۱۱۰ ابراز کرده و حذف یا تغییر این اصول را به عنوان سرلوحه فعالیت‌های خود قرار داده‌اند.
در این گزارش با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در ۲۲ اسفند ٨۶ این سوالات مطرح شده است که آیا به راستی هیات رئیسه محترم مجلس شورای اسلامی هنگام تنظیم فهرست مدعوین خود از این رهنمود راهبردی مقام معظم رهبری، غفلت نکرده‌اند؟ آیا سخن گفتن از «وحدت ملی» در همایشی با حضور چنین چهره‌هایی به ابتذال کشاندن مفهوم راهبردی «وحدت» نیست؟، آیا وحدت ملی که باید حول محور حاکمیت ملی قوام یابد را می‌توان با مشارکت آمریکوفیل‌های نسل دیروز و امروز و کسانی که برای اهدای گشاده دستانه حقوق ملت ایران به غرب طرح سه فوریتی به مجلس ارائه می‌کردند، تامین کرد؟!
اما همه ماجرا به این جا ختم نمی‌شود. این اقدام عجیب هیات رئیسه مجلس با استقبال رادیو بی بی سی، رسانه وابسته به وزارت خارجه انگلیس نیز روبه‌رو شد.
بی بی سی در ادامه تحلیل خود اقدام هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی را اقدامی در جهت تشکیل دولت وحدت ملی(!) تلقی کرده و اظهار داشت؛ «علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم نیز، نمایندگان دوره‌های سابق را «سرمایه ملی» کشور دانست و از عزم مجلس برای بهره گیری از ظرفیت فکری آنان به منظور ساماندهی امور جاری کشور خبر داد.
سخنان فوق عموماً در جهت برنامه‌ای است که آقای لاریجانی از آن به عنوان ضرورت تشکیل دولت وحدت ملی در ایران سخن می‌گوید. برگزاری همایش ٣۰ سال قانونگذاری و نظارت با حضور نیروهای سیاسی متنوع و بحث تشکیل دولت وحدت به احساس نیاز برخی از رهبران کشور برای همبستگی ملی در مقابل تهدیدهای بین‌المللی علیه برنامه هسته‌ای ایران نیز مربوط است.»
فارغ از این، برگزاری همایشی که طبق برآورد دفتر پژوهش و بررسی‌های خبری ایرنا، هزینه‌ای بالغ بر پنج میلیارد ریال را بر گرده بودجه کشور تحمیل کرده است، چه نسبتی با «قانونگذاری» و «نظارت» به عنوان شئون اصلی مجلس برقرار می‌کند که سر آخر هم به چنین شائبه‌هایی آلوده شود؟
به راستی آیا «مردم» غایب اصلی این همایش نبودند؟»

«خودی‌ها» همیشه مطیع نیستند!
امیرمحبیان نظریه‌پرداز طیفی از اصولگرایان در سرمقاله دیروز روزنامه «رسالت»: «چرا خودی‌ها همیشه مطیع نیستند؟» نوشته است:
«قدرت پدیده‌ای پیچیده است که فقط منحصر در روابط سیاسی نیست بلکه در هر لحظه‌ای از زندگی اجتماعی ما خود را به نمایش می‌گذارد. بعضی‌ها را گمان بر آن است که با کنترل پاره‌ای از منابع قدرت قادرند امکان اداره وضعیت را تماما در اختیار خویش گیرند . اگر این چنین است پس چرا گاهی خودی‌ترین خودی‌ها که بر آنان تصور عصیان نمی‌رود برمی‌آشوبند و زنجیرهای تشکیلاتی از پا بر می‌گیرند و گاه سخت‌تر از رقبا و حتی دشمنان بر قدرتمندان می‌تازند ؟
این نوشتار قصد ندارد به نبرد قدرت میان دوستان و دشمنان و یا رقبای سیاسی بپردازد بلکه بر آن است که نگاهی اجمالی به پاره‌ای از دلایل سرباز زدن از اطاعت آن هم در میان خودی‌ها بپردازد .
۱- در میان دو عنصری که یکی به اعمال قدرت می‌پردازد و دیگری بر آن گردن می‌نهد همواره «دیالکتیک قدرت و مقاومت» به مثابه جریانی گاه آشکار و گاه پنهان جریان دارد .
سنتز برآمده از این دیالکتیک است که جهت قدرت را تعریف می‌کند ضمن آن که تجربه ثابت کرده است کامیابی در کسب قدرت لزوما به معنای بهروزی یک جریان سیاسی و یا اجتماعی نیست . حتی بعضی‌ها بر این باورند که کامیابی گاه خود نقطه شروع افول است زیرا با توقف تولید معنایی که پیروزی و کسب قدرت را به ارمغان آورده چه بسا ماهیت و جهت هدف اولیه نیز مخدوش شده و حتی کاملا مسخ می‌گردد .
(آنچه که در نام «گل سرخ» امبرتو اکو آمده است، اشاره‌ای به این معناست توفیق اقتصادی یک صومعه که به تغییر اهداف پارسایانه آن می‌انجامد)
۲- آنچه که اطاعت را به ارمغان می‌آورد گاه اعمال قدرت ( به صورت نرم یا سخت)، گاه اطاعت عقلانی مبتنی بر اقناع و گاه اطاعت‌های فراعقلانی است که قصد ورود به این مورد اخیر را نداریم.
اما ازمیان دو نوع نخست بی‌گمان حداقل برای دوستان که آنها را خودی‌ها می‌نامیم رابطه باید مبتنی بر اقناع باشد اما فرآیند اقناع چگونه صورت می‌گیرد؟
شاید مهمترین روش اقناع آن است که صاحب قدرت، دوستان خویش را از طریق تولید مفاهیم، نشانه و معانی قابل پذیرش، ‌مطیع اندیشه‌های خویش می‌گرداند و یا از سوی دیگر خودی‌ها به واسطه پذیرش مفاهیم و معانی تولید شده از سوی یک عنصر عملا اطاعت وی را پذیرا می‌شوند.
بر این باورم که تولید معنا بسیار از آنکه گمان داریم در فرآیند اعمال قدرت مهمتر است زیرا معنا که - چه توسط افراد و چه توسط سازمان‌ها- آفریده می‌شود به پیروان، ‌محتوا و جهت می‌بخشد معناهایی که حتی می‌تواند تکلیف آدم‌ها را با زندگی و مرگشان معلوم کند.
آنچه خودی‌ها را به پذیرش پیروی از یک فرد یا سازمان می‌کشاند قدرت اقناعی این معناهایی است که تولید می‌شود ولی اگر در مسیر این تولید معانی اختلالی پیش آ‌ید و اعمال‌کننده قدرت نتواند فرایند را ادامه داده واطاعت را توجیه‌پذیر گرداند در برابر خود ابتدا پرسش‌ها، سپس شبهه‌ها و نهایتا اختلاف و عصیان را خواهد دید.»

اراده پنهانی و احزاب نیرومند
دکتر عطاءالله مهاجرانی در سرمقاله روزنامه «کارگزاران» پیرامون تشکیل احزاب در ایران و کار سیاسی سازمان یافته نوشته است:
«کارگزاران با طرح یک دیدگاه آغاز شد. دیدگاه جمعی که نگران بودند و به چشم خویش در آن روزگار می‌دیدند که آرمان و آرزوهاشان دارد غبار می‌گیرد...
بیانیه اعلام حضور گویی فریاد فروخفته جامعه بود. پژواکی گسترده پیدا کرد. هم آرامش بخشید که پس هنوز صدایی هست و هم برخی را آشفته کرد که مگر هنوز صدایی هست!
هر کار بزرگی با یک افق روشن و ایمان و امید بدان تحقق می‌یابد. این سخن شگفت‌انگیز اینشتین را به یاد بیاوریم که گفت: «تخیل از دانش مهم‌تر است!»
جمع ما هم که از همان آغاز کشاکش غریبی با شورای نگهبان بر سر نام داشتیم، کارگزاران را با انتشار یک بیانیه و طرح یک دیدگاه آغاز کردیم. باور داشتیم که شعارهای انقلاب؛ آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی در یک ایران آباد و توسعه‌یافته و ملتی شاداب و پرامید و فضای درخشش خلاقیت در تمام عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و فنی و علمی میسر است. ایران و اسلام را از منظر انقلاب اسلامی همانند دوروی یک سکه تلقی می‌کردیم. آنچنان درهم آمیخته که نمی‌توان تقدمی برای هیچ کدام قائل شد. ذات نایافته از هستی‌بخش که نمی‌تواند هستی‌بخش باشد. ما هنگامی می‌توانیم از جهان بخواهیم که برای سخن ما اعتباری قائل باشند؛ که در درجه اول آن سخنان و ادعاها در کشور خودمان به خوبی به بار نشسته باشد. ارائه یک نشانه و نماد کشور و ملت اسلامی در دنیای امروز... وگرنه، اگر هم ادعا کنیم که از کوی دوست می‌آییم، خواهند گفت: خود پیداست از زانوی تو!
از سوی دیگر چه کسی است که ضرورت کار سازمان‌یافته سیاسی در جهت اعتلای کشور را انکار کند. نکته غریبی در میان سخنان پنج رئیس مجلس بود که در اجلاس موفق ٣۰ سال قانونگذاری بیان شد. سیاسی‌ترین حرف‌ها را فرهنگی‌ترین چهره یعنی آقای دکتر حدادعادل، رئیس مجلس هفتم بر زبان آورد. به دقت به ضرورت ساماندهی احزاب نیرومند اشاره کرد و با ملاحت هم گفت که این دولت بر ریل مجلس نمی‌رود. این همه بی‌سامانی و تزلزلی که در ساختار و سازوکار دولت فعلی شاهدیم، که برای نخستین‌بار دارد کابینه از اکثریت می‌افتد و نیاز به رأی‌اعتماد تازه خواهد داشت، محصول جامعه بدون احزاب نیرومند است. چرا به این نقطه رسیده‌ایم؟
پاسخ روشن است. اراده پنهانی، احزاب نیرومند و شاداب و موثر را برنمی‌تابد. همان اراده‌ای که تا روزنامه‌ای یا هفته‌نامه‌ای قامت می‌کشد و اقبال مردمی پیدا می‌کند؛ صدایش را با هر بهانه و هر بار به رنگی خاموش می‌کنند. اگر احزاب نیرومند در کشور شکل بگیرد دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری کسی را غافلگیر نمی‌کند. شخصیت‌ها در یک روال منطقی و طبیعی رشد می‌کنند و در موقعیت‌های درجه اول قرار می‌گیرند. جایی برای این سخن آن شخصیت محترم باقی نمی‌ماند: که انتخابات از مسیر لایه‌های پیچیده گذشت! این غافلگیری‌ها تماما نشانه هرج و مرج سیاسی است. کارگزاران با چنان چشم‌اندازی آمدند تا حزب؛ ظرفیتی برای شناخت و رشد افراد باشد. تا دولت اینگونه اداره نشود؛ که یک دوره شاهد جیک‌جیک مستان باشیم و دوره‌ای هم شاهد سرمای زمستان! از سویی حقوق کارگران و فرهنگیان عقب می‌افتد و از سوی دیگر می‌خواهیم یارانه نقدی در فصل انتخابات بدهیم. این شوریده‌کاری‌ها که صدای مجلس را هم درآورده است ناشی از غیبت احزاب قوی است.»

پیش‌بینی سیاست اوباما
«ساختن آینده» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «کیهان» است که در پی نقل شده است:
« آینده سیاست دولت باراک اوباما درباره ایران چگونه خواهد بود؟ یک اشتباه رایج در پاسخ به سوال‌هایی از این دست این است که تصور می‌شود برای این قبیل سوال‌ها پاسخ‌هایی معین و از پیش تعیین شده وجود دارد که فقط باید آنها را «کشف» کرد. واقعیت‌های تجربه شده در تاریخ روابط بین‌الملل خصوصا تاریخ دشمنی غرب با ایران اسلامی در ٣۰ سال گذشته، نشان می‌دهد که چنین قطعیتی در کار نیست و غرب در مورد ایران همواره سیاستی سیال و به روز شونده را دنبال کرده است که ولو در سطح استراتژیک بر اصول ثابتی مبتنی باشد به لحاظ تاکتیکی دائما متحول شده و خود را با شرایط جدید تطبیق داده است. به همین دلیل همواره می توان درباره «سیاست‌های ثابت» سخن گفت اما صحبت درباره «تصمیم‌های ثابت» به لحاظ تحلیلی بی‌احتیاطی است. تصمیم‌ها بر اساس شرایط اتخاذ خواهند شد و شرایط - تا حدودی- قابل پیش‌بینی هست اما قابل پیش‌گویی نه. چند ماه آینده را از این حیث که بالاخره «سیاست»‌های غرب در مورد ایران به چه «تصمیم»‌هایی منجر خواهد شد، باید دوره‌ای بسیار حساس دانست. این دوره زمانی، با میزبانی چند پروژه به عنوان مرحله‌ای واسطه‌ای عمل خواهد کرد. این مرحله واسط در بهار ۱٣٨٨ - دوماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری- به پایان می‌رسد و غرب بسته به اینکه پروژه‌های اجرا شده دراین مرحله به چه نتایجی رسیده باشد، تصمیم‌های متفاوتی خواهد گرفت. به طور بسیار خلاصه رئوس پروژه‌هایی که انتظار می‌رود در این مرحله در دستور کار قرار بگیرد - و اجرای برخی از آنها از هم اکنون شروع شده- چنین است: ۱- تلاش برای ایجاد فشار اقتصادی شدید به ایران از راه هرچه پایین‌تر نگه داشتن قیمت نفت و اعمال تحریم‌های همزمان با آن. ۲- به اعتبار آنچه در مرحله ۱ اتفاق می‌افتند تبلیغات و گفتمان‌سازی وسیع برای دروغگو، بی‌اعتبار و فشل نشان دادن دولت و مایوس کردن مردم از آن ٣- بزرگنمایی اختلافات داخلی و تلاش برای تشدید هر چه بیشتر آنها با تمرکز بر نقاط ضعف گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی ۴- متحد کردن همه مخالفان دولت و نشاندن تقسیم‌بندی موافق دولت- مخالف دولت به جای تقسیم‌بندی اصولگرا- اصلاح‌طلب ۵- شبکه‌سازی از خرده جنبش‌های اجتماعی و زمینه‌سازی برای ناآرامی در شرایط ناگوار اقتصادی ۶- پررنگ کردن تهدید نظامی و امنیتی از بیرون و بحرانی و روبه سقوط نشان دادن فضای آینده کشور و نهایتا ۷- معرفی کردن برخی اصلاح‌طلبان به عنوان منجی یا به عبارت دیگر گذاشتن کلید قفل همه بن‌بست‌ها در جیب آنها. حجم انبوهی از اظهارنظرهای پی‌درپی از جانب منابع غربی - خصوصا نزدیکان اوباما- وجود دارد که تاکید می‌کنند برای تصمیم‌گیری نهایی در مورد ایران باید منتظر «سال آینده» ماند و از همین اشارت‌ها می‌توان فهمید که آنها به نتیجه دادن پروژه‌های خود امید بسته‌اند. در صورتی که این پروژه‌ها موفق شود (یک شرط اساسی برای موفق شدن در مرحله واسط این است که برخی اصولگرایان با تخریب بی‌امان دولت و چراغ سبز نشان دادن به غریبه‌ها به بازی در زمین طراحی شده دشمن ادامه دهند.) غرب امید خود را به تسلیم ایران باز خواهد یافت و همه همت خود را برای در آوردن نتیجه مطلوب از صندوق‌های رای در ۲۲ خرداد ٨٨ به کار خواهد بست و متقابلا فقط در شرایطی که این پروژه‌ها عقیم مانده باشد غرب خود را برای فراتر رفتن از سطح عمل تاکتیکی و اعمال یک بازنگری استراتژیک در رفتار خود در مقابل ایران که لزوما با پذیرش آن به عنوان یک قدرت بلامنازع منطقه‌ای توام خواهد بود، آماده خواهد کرد. همه چیز به خود ما و نوع بازی که انجام خواهیم داد بستگی دارد. صحنه چند ماه آینده ممکن است از حیث جزئیات پیچیده باشد اما خطوط اصلی سازنده آن به هیچ وجه مبهم نیست. همه چیز در همین یک جمله خلاصه می‌شود: «راهی که ایران می رود نباید ادامه پیداکند». این یک برنامه است نه یک آرزو. برنامه‌ای که با کمال تاسف باید گفت برخی بازوهای اجرایی آن همین دور و برها در نزدیکی ما مشغول کارند. پیش بینی سیاست اوباما درباره ایران آسان است. اگرچه بعد از قطعی شدن گزینه‌های او برای چند پست کلیدی امنیت ملی و سیاست خارجی درون کابینه برخی تحلیلگران به درستی از فاصله گرفتن او با شعارهای انتخاباتی اش خبر داده‌اند اما بعید بنظر می‌رسد اتفاق اساسی در حال وقوع باشد. همانطور که دنیس راس اخیرا گفته اوباما در پی آن است که هزینه گزاف عدم تغییر در رفتار را به رهبران ایران نشان دهد و برای این منظور به نیروهای میانه‌رو در ایران امید فراوانی بسته است. این آنها هستند که باید این پروژه را به سرانجام برسانند. فشار خارجی در قیاس با ماموریتی که نیروهای داخلی در اعتبارزدایی از دولت و ناامید کردن مردم از آن برعهده دارند فقط یک عامل کمکی است. همه آنچه امروز اصلاح‌طلبان درباره ضرورت نجات کشور می‌گویند دقیقا ادامه پروژه‌ای است که استراتژیست‌های امنیتی غرب با مضمون پشیمان کردن مردم از مسیر حرکت کشور طراحی کرده‌اند. بلی، مسیر کشور تغییر کرده است. دیگر دزدها به راحتی دزدی نمی‌کنند، منابع کشور صرف مردم می‌شود، ویژه خواری سخت شده است، از بدنه دستگاه اجرایی کشور کار کشیده می‌شود، مردم بر گروه‌های سیاسی مقدمند، مولفه‌های اقتدار امنیتی و تکنولوژیک کشور رشدی شتابان دارد، پروژه‌های منطقه‌ای دشمن یکی یکی نقش برآب می‌شود، کشور در آستانه اصلاحات اقتصادی اساسی و خلاص شدن از نتایج اجرای دو دهه‌ای سیاستگذاری‌های وارداتی است و مهم‌تر از همه حرف رهبری در دستگاه اجرایی کشور زمین نمی‌ماند. اینها چیزهایی نیست که غرب از آنها دل خوش داشته باشد. برای متوقف کردن این مسیر هم راهی ندارد جز اینکه با تحریک «خودخواهی‌ها» و «قدرت طلبی‌ها» لشکری عظیم از منتقدان تندخو و بداخلاق وضع فعلی بوجود بیاورد که همه چیز را سیاه می‌بینند و می‌نمایانند تا بالاخره به زعم خودش «مشکل را از داخل حل کند». تا حدود ۶ ماه پیش رصد فضای تحلیلی و خبری در غرب نشان می‌داد که دشمنان ایران از به نتیجه رسیدن دشمنی‌های خود ناامید شده‌اند و به دنبال راهی برای زندگی با ایران قدرتمند و عادت کردن به اقتضائات آن می‌گردند. کار حتی به جایی رسید که باراک اوباما و مشاورانش به صراحت اعلام کردند ایران «اولویت» برنامه سیاست خارجی و امنیت ملی آنها نخواهد بود و مشخصا قصد دارند بر پروژه‌های «افغانستان» و «بحران مالی بین‌المللی» متمرکز شوند. امروز اما تحت تاثیر آدرس‌های غلطی که از درون جامعه سیاسی کشور به بیرون می‌رود بویژه تلاش روزانه اصلاح‌طلبان برای «شکننده نشان دادن» وضعیت دولت و رفتارهای نامعقول برخی اصولگرایان در همراهی با آنها، نغمه‌ای از جانب اسراییلی‌ها ساز شده است که باید ایران را به اولویت برنامه‌های اوباما بازگرداند چرا که «شرایط داخلی نشان می‌دهد امکان غلبه بر آن وجود دارد». اگر روزی دوباره منازعه‌ای دربگیرد اول از همه کسانی مقصرند که دشمن ناامید و آماده امتیاز دادن را، امیدوار کردند و به ورطه رویارویی کشاندند. برخی متخصصان آینده پژوهی می‌گویند بهترین راه پیش‌بینی‌پذیر کردن آینده ساختن آن است. نیروهای مومن به انقلاب و مدافع آن باید بدانند که امروز در آستانه آزمونی تاریخی قرار دارند. فقط اگر خود را از میانه بردارند و به چراغ راهنمای همیشه فروزان انقلاب بنگرند خواهند فهمید که راه صحیح برای ساختن آینده چیست. اینکه ظرف چند ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد هنوز معلوم نیست. یک چیز اما مسلم است: جز از جانب خود از جای دیگری آسیب نخواهیم دید.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست