یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ آذر ۱٣٨۷ -  ۱۲ دسامبر ۲۰۰٨


موج دوم و سوم محکومیت طرح وحدت ملی!
مخالفت با طرح «دولت وحدت ملی» رفتار فرافکنانه‌ای با دو هدف
پروژه «دولت وحدت ملی» به اصل رقابت آسیب میرساند و بازی کردن با رأی مردم است!
رابطه ترور راجیو گاندی و انفجار هواپیمای ضیاءالحق با حل مسائل بین هند و پاکستان
غزه آزمونی بزرگ برای جهان اسلام

روزنامه «ایران» در یک گزارش خبری از «عقب‌نشینی صحنه گردانان از پروژه دولت وحدت ملی» خبر داده و نوشته است:
«درحالی که هفته گذشته واکنش قاطع اصولگرایان به طرح موسوم به «دولت وحدت ملی» آخرین میخ‌ها را بر تابوت این پروژه عملیات روانی کوبید، بازیگردانان اصلی این طرح بازی را عیان‌تر از سر گرفتند تا شاید تحرکات آنان ابعاد این رسوایی سیاسی را بکاهد.
اظهار نظر صریح دیروز حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی درباره طرح وحدت ملی نشان از تلاش وی برای بازیابی ریشه‌ها و ترسیم مرزی برای آن دارد تا بتواند به رغم مخالفت‌های اصولگرایان با طرحی که آن را «فریبکارانه» و «تقلا برای بازگشت اقلیتی به قدرت» می‌دانند، این طرح را در دایره اصولگرایی بگنجاند.
هاشمی رفسنجانی دیروز تصریح کرد: «این طرح را اول ناطق نوری مطرح کرد که جزو اصلاح‌طلبان نیست. بعد هم آقای لاریجانی مطرح کرد که او هم جزو اصلاح‌طلبان نیست. بعد هم جامعه روحانیت مبارز با خواست عسگراولادی، باهنر و حبیبی به میدان آمد. فقط وقتی آقای کرباسچی آن را قبول کرد، موج برگشت و گفتند اصلاح‌طلبان این را مطرح کرده‌اند؛ درحالی که اصلاح‌طلبان با این طرح مخالف هستند، چرا که این طرح به این معنی است که رئیس جمهور اصولگرا و کابینه مشترک باشد، این طرح آقای ناطق است، آن را وارونه نکنید».
طرح تشکیل دولت وحدت ملی البته نخستین بار از سوی علی لاریجانی در آذرماه سال گذشته مطرح شد، زمانی که وی از شورای امنیت ملی بیرون آمده بود، این طرح را به زبان آورد، اما در آن زمان چون هنوز فضای سیاسی رنگ و بوی انتخابات به خود نگرفته بود، چندان واکنشی نه در دفاع و نه علیه این طرح نشان داده نشد. وقتی در تابستان امسال ناطق نوری در فضایی که دیگر سایه انتخابات بر آن افتاده بود، به طرح دوباره این موضوع پرداخت، موجی از انتقادات به «طرح ناطق نوری» وارد آمد که عمدتاً از سوی طیفی از اصولگرایان و به طور خاص جمعیت ایثارگران آغاز شد. عدم استقبال از این طرح و در عین حال شکل‌گیری موج اول واکنش‌ها موجب شد که ناطق نوری تصریح کند که پیشنهاد دولت وحدت ملی در نطفه منتفی شده است.
با گذشت چند ماه از اعلام منتفی شدن طرح دولت و برگزاری همایش ٣۰ سال قانونگذاری و نظارت با حضور چهره‌های شاخص اصولگرایان و اصلاح‌طلبان موضوع دولت وحدت ملی را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت.
در عین حال موج دوم محکومیت طرح وحدت ملی همزمان با پایان این همایش آغاز شد، چرا که سران اصولگرا حاصل جمع خود با برخی میهمانان لاریجانی از جمله سیدمحمدخاتمی، عزت‌الله سحابی و.‎.. را صفر می‌دانستند. چند طیف از اصولگرایان ـ که علاوه بر حامیان دولت که طرح مذکور را ترفندی برای عبور از احمدی‌نژاد می‌دانستند ـ به مخالفت با این طرح برخاستند و مخالفت‌ها زمانی اوج گرفت که در کنگره حزب کارگزاران، غلامحسین کرباسچی از طرح وحدت ملی حمایت کرد و گفت: تشکیل دولت وحدت ملی از همه نیروهای فعال کشور ضروری است تا تضمینی برای توسعه کشور باشد. اظهارات کرباسچی اما در میان برخی گروه‌های دوم خردادی که پیش از این قرابتی با کارگزاران داشتند از جمله مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب جایگاهی پیدا نکرد و به این طرح روی خوش نشان ندادند چرا که معتقد بودند نتیجه چنین طرحی کاندیدای مورد حمایت آنها یعنی محمد خاتمی نیست و دوگانه عبور از احمدی‌نژاد و خاتمی را نشانه رفته است.
سخنان دیروز هاشمی رفسنجانی برای اعاده حیثیت از طرحی که در واقع ایده شخص وی نیز هست، علاوه بر این، دست گرم پدرانه‌ای بود به حزبی که هاشمی البته سعی دارد رابطه پدر و فرزندی خود را با آن تکذیب کند. هاشمی دیروز سعی کرد حساب کرباسچی و حزبش را از اصلاح‌طلبان جدا کند.
گرچه طراحان این پروژه سعی می‌کردند اینگونه وانمود کنند که عبور از احمدی‌نژاد برداشتی واهی از طرح دولت وحدت ملی است اما تصریح هاشمی بر این که حاصل چنین طرحی رئیس جمهور اصولگرا با کابینه مشترک است، آن هم در تکمیل سرمقاله دیروز حسین مرعشی سخنگوی کارگزاران مبنی بر این که «عسگر اولادی، باهنر و حبیبی به جامعه روحانیت رفتند و پافشاری کردند که کشور با این رئیس جمهور قابل اداره کردن نیست»، خود حاکی از هدف اصلی طراحان چنین پروژه‌ای است.
سخنان هاشمی اینک موج سومی از محکومیت طرح وحدت ملی آن هم با طرح ادعاهایی درباره چهره‌های اصولگرا رقم زد. از میان سه چهره یاد شده، حبیب الله عسگراولادی چندین بار عبور از احمدی‌نژاد را نفی کرده است. محمدنبی حبیبی نیز که بارها به تکذیب این موضوع پرداخته بود، دیروز نیز چنین ادعایی را کذب محض دانست.
وی با اشاره به مقاله مرعشی گفت: این نکات واقعیت ندارد و کذب محض است و نباید آقای مرعشی برای جا انداختن تئوری وحدت ملی مطلوب اصلاح‌طلبان، به چنین گزارش خلافی تکیه کند. لذا حزب موتلفه اسلامی در هیچ محفل رسمی یا غیررسمی عبور از احمدی‌نژاد را مطرح نکرده است. سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری هم ادعای سخنگوی حزب کارگزاران درخصوص مطالب مطرح شده در نشست سران جبهه پیروان خط امام و رهبری با جامعه روحانیت مبارز را تکذیب کرد. کمال سجادی با بیان این که در دیدار جبهه پیروان خط امام و رهبری با جامعه روحانیت مبارز حضور داشته است، تأکید کرد که مطلب مطرح شده توسط مرعشی، دروغ محض است.
سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری خاطرنشان کرد که برخلاف گفته مرعشی، در این دیدار بر ضرورت دستیابی به سازوکاری برای رسیدن اصولگرایان به وحدت در انتخابات آتی ریاست جمهوری تأکید شده است و به هیچ وجه موضوع عبور از احمدی‌نژاد مطرح نیست.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز هم ادعای سخنگوی حزب کارگزاران مبنی بر حمایت این تشکل روحانی از طرح دولت وحدت ملی و گزارش آقایان باهنر، عسگراولادی و حبیبی را به این شورا دروغ محض خواند.»

دو هدف مخالفت با طرح
روزنامه «کارگزاران» نیز سرمقاله خود را به مسأله «دولت وحدت ملی» اختصاص داده و با عنوان: «میان فرافکنی و مخالفت منطقی» نوشته است:
«مخالفت‌ها با طرح «دولت وحدت ملی» بیش از آنکه ناشی از تحلیل موضوع باشد، شبیه رفتار فرافکنانه‌ای است که در آن دو هدف لاپوشانی ضعف‌ها و برجسته کردن ایرادها در رقیبان دنبال می‌شود. این در حالی است که معمولا مخالفت با هر ایده می‌تواند با دو شکل منطقی نارضایتی از محتوای آن و یا انتقاد به شیوه انجام ایده یاد شده باشد. بنابراین پیش از هر مخالفت با ایده «دولت وحدت ملی» خوب است به جای هو و جنجال، نخست فرآیندی را مورد توجه قرار داد که چنین ایده‌ای را لازم کرده و سپس انگیزه بانیانش را تحلیل کرد. جلسه همایش ملی ٣۰ سال قانونگذاری که به ابتکار «علی لاریجانی» رئیس مجلس شورای اسلامی در محل مجلس برگزار شد، با اقبالی همراه بود که در آن می‌شد نمایندگان طیف‌های مختلف سیاسی- فکری را پس از سال‌ها رقابت ـ و گاه دشمنی ـ با هم یکجا دید. مهمتر آنکه این اقبال عمدتا از سوی چهره‌هایی صورت گرفت که پیش از این و یا همین حالا به طور مستقیم با اصلی‌ترین مقوله‌های امنیتی کشور سر و کار داشته و اکنون کوله‌باری از تجربه‌های سنگین و کاربردی را با خود دارند. مهم‌ترین کار ویژه چنین کسانی، داشتن افق معلوم از اوضاعی است که در آن به سر می‌بریم و لازم است برای آینده پیش رو، خود را تدارک کرد. اما آیا درک الزام ایجاد دولت وحدت ملی و یا حتی همان چیزی که مخالفان آن را عبور از دولت کنونی می‌خوانند، تنها محدود به ایرادهای فرافکنانه‌ای است که با عناوین مختلف در رسانه‌ها بازتاب یافته است؟ راه دور نرویم، موضوع را در همان دو محور بالا که به عنوان عوامل ایجابی این طرح یاد شد، دنبال کنیم. از دولت نهم که با یک همسویی گسترده میان اصولگرایان بر سر کار آمد، در بدیهی‌ترین شکل چنین تصور می‌رفت که قادر باشد چند کار ویژه مهم را محقق کند:
نخست؛ ایجاد و تقویت همسویی و یکپارچگی میان جناحی که سرانجام توانسته بود پس از هشت سال تحمل رقیبانش در دولت و مجلس اصلاحات، بار دیگر سکان امور را در دست گیرد.
دوم؛ جلوگیری از شکاف‌های بالقوه‌ای که می‌توانست در سه سطح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان اصولگرایان بروز کند.
سوم؛ ایجاد شکاف و ریزش در جریان رقیب و ممانعت نرم از هرگونه سازماندهی مجدد آنان.
چهارم؛ تشویق و ترغیب آحاد جامعه به همسویی با گرایش حاکم در پروسه‌ای که در آن، مقوله انتخابات همچنان اصلی‌ترین متغیر تاثیرگذار در فضای سیاسی کشور است. این هدف به ویژه در دو سطح داخلی و خارجی می‌بایست دنبال می‌شد: اصلاح اوضاع اقتصادی مردم آنهم به کمک درآمدهای بی‌بدیل نفتی و تشویق سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی و نیز ترمیم روابط خارجی با حفظ عزت و اعتبار ملی.
دولت نهم در همان ماه‌های نخست شروع کار خود نشان داد که نه‌تنها در کارویژه‌های مورد انتظار چندان موفق عمل نکرده است بلکه به مرور اقدام‌هایی کرد که می‌توان آن را چنین برشمرد:
الف ـ تشدید زمینه‌های بحران مشارکت حتی در درون صف اصولگرایان، آنهم از طریق بروز رفتارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی.
ب ـ شعارهای دولت سبب ایجاد فرمی از مطالبات سیاسی و اقتصادی شد که پاسخگویی به آن نه‌تنها در توان دولت، بلکه به دور از ظرفیت‌های واقعی کشور است.
ج ـ فضای بیرونی به ترتیبی شکل گرفت که مخالفان توانستند در یک همسویی به دور از انتظار دولتمردان، حداقل سه قطعنامه سخت را علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسانند.
د ـ مخالفان توانمندی هسته‌ای ایران بار دیگر با هدایت زمین بازی در عرصه افکار عمومی، چهره‌ای دلخواه از ایران نزد افکار جهانی ارائه دهند که به راستی چنین نیست.خلاصه اینکه سیاست‌های دولت نهم دو پیامد مهم داشت:
تضعیف صف متحد اصولگرا و ایجاد زمینه‌های روانی و عینی لازم برای آنچه که امروز از سوی چهره‌های معتدل و واقع‌گرا به عنوان طرح ایجاد «دولت وحدت ملی» اعلام شده است.
نکته دیگر اینکه طرح یاد شده به طور مشخص از سوی اشخاصی مطرح و حمایت می‌شود که در اصالت گرایش‌های ارزشی و سیاسی آنان کمترین تردید ـ حتی نزد مخالفان ایده دولت وحدت ملی ـ وجود دارد. بنابراین خوب است به جای اتهام بروز انحراف در مواضع چهره‌هایی مثل حجت‌الاسلام ناطق‌نوری، علی لاریجانی و بسیاری از این دست به متغیرها و انگیزه‌هایی تمرکز کرد که حالا بر این باورند که راه برون‌رفت کشور از مشکلات کنونی، ایجاد اتفاق دوباره میان همه آنانی است که دل در گرو منافع ملی و امنیت ملی دارند. اگرچه ایجاد دولت وحدت ملی نیازمند ساز و کارهای خود است و واقعی‌تر آن است که این ایده با نام «دولت وفاق ملی» دنبال شود اما با این حال، این گرایش را باید واقعی‌ترین واکنش به اوضاعی دانست که اکنون در محیط‌های داخل و خارج شکل گرفته است. راه مخالفت با ایده جاری نه فرافکنی که تحلیل واقعی و شناسایی نقاط قوت و ضعف آن است. فرصت را از دست ندهیم.»

آسیب به اصل رقابت
«بازی با رأی مردم!» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «رسالت» است که در پی آمده است:
«مرعشی عضو برجسته حزب کارگزاران دیروز در سرمقاله روزنامه کارگزاران نوشت: «آقایان عسکراولادی، باهنر و حبیبی به جامعه روحانیت رفتند و با ارائه گزارش واقع‌بینانه از اوضاع کشور بر این نکته پافشاری کردند که نه کشور با این رئیس جمهور و سیاست‌های آن قابل اداره کردن است ونه احمدی‌‌نژاد قابل اصلاح! به دنبال این جلسه بود که جامعه روحانیت مبارز به عنوان یکی از اصیل‌ترین کانون‌های اصولگرایی بر این وحدت ملی پافشاری و گروهی را مامور پیگیری آن کرد.»
آقای حبیبی اظهارات آقای مرعشی را کذب محض خواند و تصریح کرد حزب موتلفه اسلامی درهیچ محفل رسمی وغیررسمی عبور از احمدی نژاد را مطرح نکرده است و اصولگرایان آماده یک رقابت سالم ، اخلاقی و جدی با دوم خردادی‌ها هستند.
نکته مهم در پاسخ آقای حبیبی آ‌ن است که پروژه دولت وحدت ملی به اصل رقابت آسیب می‌زند و بازی کردن با رای مردم است.
واکاوی این نکته که چرا تئوری دولت وحدت ملی بازی کردن با رای مردم است مهم است.
۱- بنا به آنچه که آقای مرعشی از تز دولت وحدت ملی قرائت فرمودند؛ احمدی‌نژاد نه قابل اصلاح است و نه با سیاست‌های او می‌شود مملکت را اداره کرد پس عقلای دو جناح با تشکیل دولت وحدت ملی دست در دست هم این معضل را حل می‌کنند! این راه حل خوبی برای بازگشت به صحنه گروه‌ها و شخصیت‌هایی است که به هر دلیل طی دو سه دوره انتخابات اخیر با اقبال مردم روبرو نشده‌اند اما آیا با نادیده گرفتن نزدیک به ۲۰ میلیون رای مردم به احمدی‌نژاد می‌توان دولت وحدت ملی تشکیل داد؟! آیا بدون نادیده گرفتن احمدی‌نژاد در سپهر سیاست ایران با انبوهی از رای میلیونی مردم و نیز بخش عظیمی از نخبگان در حوزه و دانشگاه می‌توان دولت وحدت ملی تشکیل داد؟!
به همین دلیل تشکیل دولت وحدت ملی گذشته از اینکه مبدع آ‌ن چه کسی یا چه کسانی هستند نوعی شوخی سیاسی و بازی کردن با رای مردم است.
کدام عقل سلیم حکم می‌کند دولت وحدت ملی بدون ظرفیت احمدی‌نژاد و میلیون‌ها رای پشتیبان او امکان شکل‌گیری دارد؟
۲- سیاه‌نمایی علیه عملکرد دولت یک جفاست. اما جفای بالاتر آ‌ن است که این سیاه‌پردازی را به بخشی از رهبران اصولگرا نسبت دهند. دولت‌های پس از انقلاب هر کدام به فراخور استعداد خود به ملت خدمت کرده‌اند. کسی نباید خدمات آنها را که حاصل دسترنج همه مردم و مسئولان است نادیده بگیرد. اما انصافا رکوردهایی که دولت نهم در خدمت به مردم به جای گذاشته است بی‌نظیر و کم نظیر است. یک ارزیابی دقیق از عملکرد دولت در حوزه‌های مختلف چنین تصویری را در برابر چشمان هر آدم منصفی قرار می‌دهد.
کافی است گوشه‌ای از ارزیابی این مهم را در دیدارهای مقام معظم رهبری با هیئت دولت و اقشار مختلف بشنویم. دولت نهم یک دولت کارآمد است و رکورد بالایی را از کارآمدی به جای گذاشته است.
٣- در حالی که بوش در آخرین اظهارات خود با چهره‌ای غضب‌آلود از سیاست‌های هسته‌ای احمدی‌نژاد اظهار ناراحتی نموده و بی‌پرده از به اصطلاح‌ اصلاح‌طلبان ایران حمایت می‌کند چگونه می‌شود از تشکیل دولت وحدت ملی با کسانی حرف زد که در ۱٨ تیر ۷٨ همه دستاوردهای انقلاب را در معرض غارت و تاراج قرار داده بودند؟!
۴- در نهایت به نظر می‌رسد واهمه از رقابت سالم با احمدی نژاد جبهه دوم خرداد را به چنین تکاپوی منفی واداشته است. و الا اگر احمدی‌نژاد از پایگاه اجتماعی مطلوبی برخوردار نبود این دست رفتارهای غیراخلاقی ضرورتی نداشت.
طراحان این پروژه شکننده آلیاژی می‌خواهند با نفی ٣۰ سال تجربه رقابت سیاسی پاک در نظام مردم‌سالاری دینی، احمدی‌نژاد را از کوره رای مردم حذف کنند و اجازه ندهند که وی حتی بر روی تشک رقابت حاضر شود.
باید به رای مردم و بایسته‌های مردم‌سالاری احترام گذاشت و اجازه داد که سرنوشت مردم را خود آنها تعیین کنند نه تعداد انگشت شماری که در اتاقهای شیشه‌ای نشسته‌اند و سودای قدرت لحظه‌ای رهایشان نمی‌کند.»

ریشه اصلی نابسامانی‌ها
دکتر عطاءالله مهاجرانی نوشته‌ای با عنوان: «هند و پاکستان» در روزنامه «اعتمادملی» دیروز داشت که در پی نقل شده است:
«در دوران مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی با بسیاری از شخصیت‌ها دیدار و گفت‌وگو داشتم. درخشنده‌ترین ذهن و جذاب‌ترین شخصیتی که دیده‌ام، راجیو گاندی بود. ذهن بسیار تیز و برنده، مثل چاقوی زنجان! و استعدادی پرتلا‌لو، مثل آفتاب. ضیاء‌الحق هم باهوش‌ترین نظامی‌ای بود که تاریخ پاکستان به خود دیده است. (بعدا چند چشمه از کارهای غریبش را برایتان می‌نویسم.)
هرگاه مسائل بین هند و پاکستان به هر دلیل و علتی شعله‌ور می‌شود به یاد آن دو نفر می‌افتم که هر دو ترور شدند... ریشه اصلی این نابسامانی‌ها و آشفتگی‌ها چیست و از کجا است؟ راجیو گاندی پس از اشغال کویت و گروگانگیری اتباع بیگانه در عراق به ایران آمد. همسرش سونیا همراهش بود. مهماندارش بودم. به همراه سفیر هند تا پای پلکان هواپیما رفتیم. گاندی گرم و خوش‌برخورد و صمیمی بود. شاید هم از پدر پارسی‌اش فیروز ناخودآگاه این تاثیر در ذهنم مانده بود که راجیو گاندی نیمه ایرانی است. چهره‌اش هم همین را نشان می‌داد. وقتی در خردادماه سال ۱٣۷۰ برای شرکت در مراسم سوزاندنش به دهلی رفتم، به همراه آقای رحیم‌پور سفیرمان در دهلی به خانه ناراسیم رائو رفتیم. خانه رائو در آن گرمای اواخر خردادماه با پنکه خنک می‌شد و همه اشیا، مبلمان و پرده‌ها و میز و عسلی و... دست‌کم ۵۰، ۶۰ ساله بودند. رائو تمام تلخی تاسفش را در جمله کوتاهی گنجاند: «خیلی طول می‌کشد تا دوباره هند فرزندی مثل راجیو گاندی داشته باشد.»
با گاندی درباره مسائل مسلمانان در هند صحبت کردم. نکته‌های تکان‌دهنده‌ای در سخنانش بود. مهم‌ترین نکته را در ملا‌قات با رئیس‌جمهورمان (آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی) مطرح کرد. البته به‌دلیل اینکه فرصت بیشتری داشتم، به تفصیل از گاندی می‌پرسیدم. گفت به این نتیجه رسیدم تا داستان کشمیر و راجستان به سرانجام نرسد؛ رابطه هند و پاکستان سامان پیدا نمی‌کند. با ضیاءالحق کاری طولا‌نی را شروع کردیم. هیات‌هایی از اطلا‌عات ارتش و وزارت خارجه با هم گروه‌های کار تشکیل دادند. کار به اینجا رسید که نقاط مرزی مورد توافق مشخص شده بود. قرار شد در یک اجلا‌س مشترک نتیجه کار اعلا‌م شود. یا من باید به اسلا‌م‌آباد بروم و یا ضیاءالحق به دهلی بیاید. قرارمان روز شنبه بود. دو روز قبل از قرار هواپیمای نظامی سی ۱٣۰ منفجر شد و ضیا و فرماندهان نظامی‌اش و نیز سفیر آمریکا آرنولد رافائل و ژنرال هربرت واسم مسئول نظامی سفارت آمریکا کشته شدند... چه کسی می‌توانست این کار را کرده باشد؟ چه کسی نمی‌خواست بین هند و پاکستان مسائل دوجانبه حل شود. از طرف دیگر در ترویج هندوئیسم افراطی صهیونیست‌ها نقش درجه اول دارند؛ یک‌دفعه یک سندی منتشر می‌شود که مسجدی در منطقه‌ای متعلق به هندوها است و... طولی نکشید که راجیو گاندی هم ترور شد. در میان برنامه انتخاباتی‌اش در دهکده‌ای در نزدیکی مدرس، با تی‌ان‌تی مدل «آردی‌ایکس» به قتل رسید. بعدا کارشناسان گفتند که این نوع تی‌ان‌تی ساخت ارتش آمریکا است...
راجیو گاندی حرف مهم دیگری هم زد. گفت: آمریکا از سویی می‌کوشد که کشور‌های منطقه استقرار داخلی نداشته باشند و از سوی دیگر می‌خواهد روابط کشور‌ها متشنج باشد. دولت‌های پاکستان هیچگاه جرات نکردند گزارش سقوط هواپیمای ضیاء را منتشر کنند. اخیرا ژنرال مشرف در کتاب خاطراتش به یک کارتن انبه اشاره کرد که درست در آخرین دقایق وارد هواپیمای ژنرال ضیاء شد... دولت هند هم تنها به محکوم کردن رهبر ببر‌های تامیل پرداخت و هاکاران را غیابا به اعدام محکوم کرد. اما کسی ریشه‌ها را نشان نداد. اگر هند و پاکستان می‌خواهند ریشه‌ها را بشناسند، به همان گزارش‌های زمان ضیاء و گاندی بازگردند و کار را از همان‌جا ادامه دهند. دستگیری‌ها و اعدام‌ها چیزی شبیه مشت کوبیدن بر زخم است.»

غزه، آزمونی بزرگ
روزنامه «کیهان» با عنوان: «مرگ تدریجی یک نسل» نوشته است:
«اگر باران نیستی، عزیز دلم!. درخت باش.سرشار از باروری... درخت باش!. و اگر درخت نیستی، عزیز دلم!. سنگ باش. سرشار از رطوبت... سنگ باش!. و اگر سنگ نیستی، عزیز دلم!. ماه باش. و رویای عروسک... ماه باش!. چنین می‌گفت زنی. در تشییع جنازه فرزندش...»
چه فرقی می‌کند که محمود درویش، شاعر مبارز فلسطینی این سوگنامه را برای کدامیک از مادران سرزمینش سروده است و امروز کدامیک از مادران غزه در سوگ دردانه خود چنین مرثیه‌ای را بی‌تاب و با چشمانی که دیگر اشکی برای باریدن ندارد، می‌خواند. دیروز سمیه می‌خواند، امروز ام سمیر و فردا حتما حبیبه...
اینجا غزه است فرقی نمی‌کند چه کاره‌ای و چند سال داری. اینجا؛ همه مثل ۵,۱ میلیون نفر دیگر زندانی‌اند! در خانه و سرزمینشان زندانی یک اشغالگر! اما با یک فرق بزرگ. در همه زندانهای دنیا آب و غذا و دارو برای زندانی فراهم است. او هم به جرمی که مرتکب شده، سختی زندان را تحمل می‌کند. اما اینجا آب و غذا و دارو کم است، گیرت نمی‌آید و تو به جرم اینکه حق خود را برای زندگی در سرزمین مادری ات خواسته‌ای و به جرم نابودی فلسطین و شهید شدن برادران و خواهرانت در زندانی به وسعت غزه زندانی شده‌ای!
من خواب دیدم خانه ما مثل سنگر شد
در عکس‌هایت هرچه تو، یک جور دیگر شد
دستی تکان دادی و دور و دورتر رفتی
تصویرت انگاری به خون غلتید و پرپر شد
تو مثل یک نور سپید از پیش من رفتی
مثل کسی که ناگهان شکل کبوتر شد...
غزه را که می‌توان نماد پایداری و سرزمین مقاومت مردم مسلمانی دانست و برای حفظ آرمانهای ۵,۱ میلیارد مسلمان جهان، در برابر تمام سختی‌ها و تحریم‌ها ایستادگی می‌کند، هفته‌هاست در برابر یک نسل کشی آشکار نفس‌هایش به شماره افتاده و یک فاجعه بزرگ را از سر می‌گذراند. نظامیان رژیم صهیونیستی که از ژوئن ۲۰۰۷ (خرداد ٨۶) تاکنون مردم غزه را تحت محاصره دارند، با بستن گذرگاهها و جلوگیری از ورود سوخت، مواد غذایی و دارو، مرگ تدریجی یک نسل را در مقابل چشم نهادهای بین‌المللی، سازمانهای عریض و طویل حقوق بشری و دولتهای بی‌غیرت منطقه، رقم زده‌اند.
سکوت مرگبار کشورها و مجامع جهانی، در عمل دست صهیونیست‌های جنایتکار را برای جنایات بیشتر باز گذاشته است. وقتی شبکه تلویزیونی مصر از شیخ الازهر درباره محاصره اهالی نوار غزه سوال می‌کند و وی خطاب به مجری تلویزیون می‌گوید؛ «چه محاصره‌ای؟ چه جنایتی؟ به ما چه؟ من اطلاعی از محاصره غزه ندارم»! چگونه می‌توان انتظار داشت که جهان عرب خواستار شکستن این محاصره و پایان نسل‌کشی عده‌ای بی‌گناه شود؟ همان رژیم‌هایی که جنایت و اشغالگری رژیم صهیونیسم را نادیده گرفته و در اندیشه گفت‌وگو با اسرائیل به اجلاس ادیان در نیویورک رفتند.
جنایات ضد بشری رژیم غاصب فلسطین، واکنش برخی از کشورها و مجامع بین‌المللی را برانگیخته است. اما آیا صدور بیانیه‌ها، سردادن شعارها و محکومیت‌های لفظی، تسکین‌بخش آلام ۵,۱میلیون غیرنظامی و مرد و زن و کودک بی‌گناه ساکن این منطقه خواهد بود؟ همانهایی که در آستانه یک فاجعه بزرگ انسانی قرار گرفته‌اند. مردم مظلوم غزه به دلیل تحریم اسرائیلی- عربی با خطر مرگ ناشی از گرسنگی روبه‌رو هستند و هیچ کس برای نجات آنها اقدام نکرده و یا خواهان اقدامی در این باره نیست! عبدالله دوم، شاه اردن به ارسال نامه به یکی از مسئولان حقوق بشر در سازمان ملل اکتفا می‌کند. بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل فقط به گفت‌وگوی تلفنی با نخست وزیر مستعفی رژیم صهیونیستی و ابراز نگرانی از تداوم محاصره غزه بسنده می‌کند و جان هولمز، معاون دبیرکل سازمان ملل در امور انسانی از اینکه کرامت انسانی و اوضاع ساکنان غزه برای مسئولان اشغالگر اسرائیلی مساله اصلی به شمار نمی‌رود(!) ابراز نگرانی می‌کند. آیا این همه تلاش!! برای نجات جان انسانهای غزه کافی نیست؟!
آیا پارلمان آسیایی که در نشست اخیر خود طی بیانیه‌ای بر ضرورت لغو محاصره تحمیلی نوار غزه تاکید کرد، نمی‌توانست در جایی که جمعی از نمایندگان ملت‌ها در آن حاضر بودند به جای سردادن شعار محکومیت، تصمیمی قاطع برای ارسال کمک‌های فوری و همه جانبه به این منطقه بگیرد؟ تا شاید رژیم صهیونیستی از وحدت کشورهای آسیایی- به ویژه کشورهای عربی- در قبال مساله فلسطین اندکی نگران شود! شاید هم به قول «جان کینگ» مدیر آژانس بین‌المللی کمک به آوارگان فلسطینی (آنروا)؛ «به رغم بحران و جنایت در غزه، سران عرب صورتشان را به سوی دیگری برمی گردانند چرا که نمی‌خواهند این حرفها را بشنوند و یا برای نجات فلسطینی‌ها اقدامی کنند مبادا که دولت اسرائیل و هم پیمان جدیدشان از آنها آزرده خاطر شود»!
سکوت کشورهای غربی به دلیل وابستگی و ائتلافی که با رژیم صهیونیستی برای رسیدن به منافعشان در خاورمیانه دارند و بی‌تفاوتی مجامع جهانی به واسطه عدم استقلال و وابستگی‌شان به قدرت‌های بزرگ چندان جای تعجب ندارد اما آیا ۵۷ کشور اسلامی با ۵,۱میلیارد جمعیت، قابلیت شکستن محاصره غزه و به حرکت واداشتن سازمانهای بین‌المللی و حتی قدرت‌های بزرگ برای پایان دادن به بحران غزه را ندارند؟ غزه آزمونی بزرگ برای جهان اسلام است و اگر برای نجات آن کاری فوری صورت نگیرد، بطور حتم پیامدهایی منفی برای آینده جهان اسلام و کشورهای منطقه به دنبال خواهد داشت.
همین سکوت مشوقی شده تا اسرائیل غاصب علاوه بر محاصره کامل نوار غزه و به شهادت رساندن زنان و کودکان بی‌گناه، گستاخانه اعلام کند درصدد حمله گسترده به غزه است. روزنامه صهیونیستی هاآرتص به نقل از «تزیپی لیونی» وزیر امور خارجه رژیم اسرائیل که در کنفرانسی در دانشگاه تل‌آویو سخن گفته خواستار موشک‌باران نوار غزه شده و می‌نویسد «ما نباید اجازه شکل‌گیری این تصویر را بدهیم که قدرت بازدارندگی ما در حال کاهش است. اسرائیل باید پاسخ تمام موشک‌های شلیک شده را بدهد.» حملات موشکی از سوی غزه طی ۵ ماه آتش بس متوقف شده بود اما این آتش بس زمانی که اسرائیل برای تخریب یک تونل در غزه به این منطقه حمله کرد، نقض شد.
هاآرتص در ادامه با اشاره به حملات موشکی انجام شده به شهرک‌های صهیونیست‌نشین در پاسخ به وحشی گری صهیونیستها در غزه، به ترس یهودیان و سران غاصب فلسطین از انتفاضه و حملات حماس اشاره می‌کند و می‌نویسد «اعدادی که در ذهن سیاست‌گذاران اسرائیلی درباره نوار غزه مطرح می‌باشد سه عدد۲۰، ۴۰ و ۷۰ است. ۲۰ به معنای برد بیست کیلومتری موشکهای حماس بوده که با استفاده از آنها هم اکنون شهرک‌های یهودی‌نشین در تیررس را مورد هدف قرار می‌دهد. ۴۰، برد موشکهای ماههای آینده آنان خواهد بود و ۷۰ به معنای مسافت ۷۰ کیلومتری است که فلسطینی‌ها قصد دارند برد موشکهای خود را به این میزان رسانده و تل آویو را نشانه روند.»
اسرائیل درصدد است با محاصره و حمله به غزه، حماس را به زانو درآورد و با تحت فشار گذاردن مردم آنها را علیه حماس بشوراند غافل از آن که مردم امروز غزه وارث رنجها و مصایب ملت فلسطین از ۶۰ سال پیش به این طرف‌اند؛ جنایت‌ها و کشتاری که از سال ۱۹۴٨ تاکنون متوقف نشده است. با این وجود، محاصره‌ای این چنینی در تاریخ فلسطین سابقه نداشته که ملتی اینگونه تحت تحریم و حصر قرار گیرند و در مقابل، همه جهان نظاره‌گر باشد. اگر امروز کاری نشود، ماجرای غزه لکه ننگی بر پیشانی بشریت باقی خواهد ماند.
بدون شک آن کودکی که از فرط گرسنگی سر بر دیوار نیمه خراب خانه‌شان اشک می‌ریزد بیشتر از رئیس آن کشور عربی می‌فهمد. بیشتر از آن کسی که اگر مقاومت دیروز و امروز فلسطینی‌های دربند نبود و اگر از جان گذشتگی این مردم مظلوم نبود و اگر رژیم غاصب سرزمینشان، پشت سد مقاومت و خونهای بر زمین ریخته شده آنان متوقف نمی‌شد، سرزمین او و همه هم پیاله‌های خوشگذرانش، اکنون جزیی از نیل تا فرات شده بود. ‌ای کاش آنان فقط سکوت می‌کردند نه آنکه به سوی قاتل کودکان غزه دست دوستی دراز کنند تا این سد را بشکنند.
این مقاومت به بار خواهد نشست و خونهای کودکان و زنان و مردان غزه و الخلیل و بیت لحم روزی بر شاخه‌های زیتون جوانه خواهند داد.
رهبر فرزانه انقلاب می‌فرمایند: «مساله فلسطین که یک مساله غم‌انگیز برای دنیای اسلام بود، امروز با اینکه وحشی‌گری صهیونیستها نسبت به فلسطینیان چند برابر شده است، در عین حال امید را شما در ناصیه ملت فلسطین مشاهده می‌کنید. امروز خود اشغالگران فلسطین از ادامه راه خودشان احساس و اظهار یاس کرده و اعتراف می‌کنند که به بن‌بست رسیده‌اند.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست