یادداشت هایی در باره اجلاس جمهوری خواهان
احمد پورمندی
•
حرکتی که ذاتش، و به قول فرهنگ سابق ما، «استراتژی و تاکتیکش» دموکراسی است، چرا باید نگران جویندگان نام و نشان و صندلی باشد؟ گیرم که در این دور، کسانی که نام چندان نیکی در سال های گذشته نداشته اند، صحنه گردانی کنند و یا آنان که تاکنون استاد «اعتماد سوزی» بودند، حالا در لباس «اصول سازی» برای جنبش، برآمد کنند. چه باک و چه جای نگرانی؟
برای تعریف حرکت، بهتر است بجای توسل به تئوری های پیچیده و گاه «اصول سازی های» من درآوردی، به خود حرکت، نقطه شروع و آدم های آن نگاه کرد. از این منظر می توان حرکت را تلاش جمعی از روشنفکران و سیاسیون ایرانی برای استقرار دموکراسی و جمهوریت در کشور تعریف کرد
سیاست انتخاباتی ناظر به تشکیل قطب سوم نه به وتوی شورای نگهبان وقعی می گذارد و نه در گرفتار کردن مردم به گزینش همیشگی میان «بد و بدتر»، هم بازی این یا آن جناح حکومت می شود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ دی ۱٣٨۲ -
٣۰ دسامبر ۲۰۰٣
تابان عزیز، سلام. خسته نباشی. چراغ عمرت روشن. تو با «اخبار روز»ت برای روزنامه نگاری مدرن و مسئول ایرانی، آبرو و اعتباری بیش از پیش فراهم آوردی. دست مریزاد.
به اجلاس جمهوری خواهان چیزی نمانده است. و اینجا و آن جا نگرانی هایی در رابطه با روند تدارک و جهت گیری هایش ابراز می شود. در این فرصت کم، خواستم از طریق این نامه در بحث های مربوط به اجلاس در حد بضاعتم شرکت کنم. امید که با چاپ آن از یاریت نصیب ببرم.
* * *
در تعریف محتوا و سمت و سوی حرکت، نظرات نسبتا گسترده ای ابراز شده است. از «حزب سوسیال - دموکرات» تا «جبهه وسیع»، «اتحاد اتحادها»، «حنبش جدید» و ... مطرح شده اند، که همگی در یک خصلت مشترکند: خوش بینی و دادن بار نابهنگام به جریان!
این خوش بینی بیش از همه بر عمل گردانندگان حرکت که شتابزده، دست به ارگان سازی های رنگارنگ زده اند، سایه افکنده است، و به همان میزان که اینان در این مسیر پیشتر رفتند، در بیرون از جمعشان این بدگمانی تقویت شد که گویا صحبت و دغدغه «صندلی و کرسی» در میان است.
من اما، کمترین نگرانی از این بابت ندارم. حرکتی که ذاتش، و به قول فرهنگ سابق ما، «استراتژی و تاکتیکش» دموکراسی است، چرا باید نگران جویندگان نام و نشان و صندلی باشد؟ گیرم که در این دور، کسانی که نام چندان نیکی در سال های گذشته نداشته اند، صحنه گردانی کنند و یا آنان که تاکنون استاد «اعتماد سوزی» بودند، حالا در لباس «اصول سازی» برای جنبش، برآمد کنند. چه باک و چه جای نگرانی؟ مگر قرار است شاه یا ولی فقیه انتخاب کنیم؟ مگر زبانی را بریده و یا قلمی را شکسته اند؟
لازم است، همینجا حرفم را با بعضی از دوستان سابق، پوست کنده بزنم: «دوستان! لطفا خود را پشت این «نگرانی» که باز هم فلانی و بهمانی صحنه گردانند، پنهان نکنید. دوران عوض شده است.»
از موضوع منحرف شدم. اگر حدس های بدگمانانه فوق را کنار بگذاریم، می توان علاوه بر دید خوش بینانه که چیزی شبیه حزب یا جبهه و یا حزب – جبهه را در پیش رو می بیند، از نگاه کهنه و به قول آقای ادیب «موج دومی» گردانندگان به امر تشکل، به عنوان علت دوم ارگان سازی های شتابزده یاد کرد. موضوع این است که مرده ریگ به جا مانده از لنین برای سازمانگری عمل اجتماعی «انسان – حزب» های عصر «ماهواره – اینترنت»، جواب نمی دهد و دوستان گرداننده ظاهرا متوجه این حقیقت نیستند.
به باور من برای تعریف حرکت، بهتر است بجای توسل به تئوری های پیچیده و گاه «اصول سازی های» من درآوردی، به خود حرکت، نقطه شروع و آدم های آن نگاه کرد. از این منظر می توان حرکت را تلاش جمعی از روشنفکران و سیاسیون ایرانی برای استقرار دموکراسی و جمهوریت در کشور تعریف کرد.
حرکت را کم بها نمی کنم. هزار و اندی آدم که بی خطا، بیش از ٣٠٠٠٠ سال تجربه کار سیاسی دارند، از فعالیت سیاسی یا چریکی در زمان شاه تا انقلاب بهمن و صعود و افول آن، از «ساختمان سوسیالیسم در افغانستان!» تا «فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم»، و سرانجام جوامع پیشرفته اروپا و آمریکا، و ساختارهای امروزی اقتصاد، سیاست و جامعه را شخصا تجربه و کمتر و بیشتر مطالعه کرده اند، برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران، گرد هم آمده و می آیند تا عمل و تاثیرگذاری سیاسی خود را حتی المقدور یگانه و یک کاسه کنند. این اصلا کم چیزی نیست. و بی گمان این جمع - که باقی مانده نسل دهه پنجاه، اساس آن را تشکیل می دهد – یک سرمایه بزرگ برای کشور و مردم ایران است که با هیچ چاه نفت و معدن طلایی قابل قیاس نیست. پس بحث کم بها کردن در میان نیست. بحث بر سر این است که این حرکت مهم فعلا در مرحله گذار از یک بیانیه نسبتا کلی به مرحله تدوین طرح – نقشه عملی برای اقدام سیاسی است و نباید در این مرحله و به نام چیزی که هنوز موجودیت ندارد، در مقام پدرخوانده، چپ و راست ارگان ساخت و اعلامیه صادر کرد.
گفتم «گذار از بیانیه کلی به طرح – نقشه عملی». یعنی که از اجلاس پیش رو، باید و می توان انتظار داشت که این گذار را – و فقط این گذار را – متحقق سازد و از همینجا دستور کار اجلاس هم خود به خود روشن می شود: تدوین یک طرح – نقشه یا کارپایه عملی برای حرکت و روشن کردن الزامات ساختاری و مالی ناشی از آن.
روشن است که در این اجلاس باید یک بار دیگر روح کلی «بیانیه»، بدون ورود به جزئیات مورد تایید و تصویب قرار بگیرد، ولی بحث از آن جائی پیگیری شود که در بیانیه متوقف شد. روح بیانیه حاوی این حکم است که تداوم حرکت دموکراتیک در کشور در گرو سامانیابی جریان سومی خارج از دو قطب سنتی دیانت و سلطنت است و اجلاس باید پاسخ دهد که از چه طریقی می خواهیم به این هدف برسیم.
خطائی بدتر از این نخواهد بود که در این رابطه، اجلاس را به سمت بحث های اغلب بی معنی و همیشه پایان ناپذیر مربوط به رابطه «ولایت فقیه» و «جمهوری اسلامی» بکشانیم یا بکشانند.
برای جریانی که بیانیه هویت آنرا تبین کرده، نه اقدام سیاسی ای مهم تر از و نه راهکاری موثرتر از انتخابات متصور است.
پس اجلاس باید با تدوین یک سیاست انتخاباتی روشن به سوال «طرح – نقشه» پاسخ بدهد و چون قرار است که این «طرح – نقشه» در خدمت سامانیابی جریان سوم باشد، پس به زبان ساده وظیفه اجلاس این می شود که شعارهای انتخاباتی و آدم های خودش برای شرکت در انتخابات را معلوم کند و اگر از پس بخشی از این کار ها برنیامد، نهادی را برگزیند که کار را به سرانجام برساند.
اگر هنوز برای انتخابات مجلس هفتم دیر نشده باشد، اجلاس می تواند با دادن چند کاندید برای تهران، مناطق ملی و شهرهای بزرگ، وارد کارزار انتخاباتی شود و بکوشد تا به عنوان یکی از کوشندگان قطب سوم، خود را به مردم ایران و افکار عمومی جهانی معرفی کند و زمینه را برای حضور موثرتر در کارزار اصلی و در جریان انتخابات ریاست جمهوری فراهم سازد.
گفتن ندارد که سیآست انتخاباتی ناظر به تشکیل قطب سوم نه به وتوی شورای نگهبان وقعی می گذارد و نه در گرفتار کردن مردم به گزینش همیشگی میان «بد و بدتر»، هم بازی این یا آن جناح حکومت می شود.
در مورد این سیاست انتخاباتی، شعارها و آدم هایش، حد کاربری اش و نوع رابطه ای که با جریاناتی نظیر مشروطه خواهان، مجاهدین، چپ ها و دوم خردادی ها می تواند برقرار کند، می توان و باید به تفصیل نوشت و بحث کرد. ولی تا همینجا هم، خیلی وقت است که چوب خطم پر شده و مطلب از حوصله تو و خوانندگانت بیرون زده. پس درز می گیرم. اگر خوانندگان علاقه ای بروز دادند، می توان بحث را پی گرفت.
موفق باشی.
احمد پورمندی
مونیخ – ٢۶ دسامبر ٢٠٠٣
|