یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شکست نیوکان ها و «چرخش»
در سیاست های حزب دموکرات کردستان ایران


محمد امینی


• حزب دموکرات کردستان ایران (حدکا) که در شش سال گذشته، آینده خویش را با سیاست نو محافظه کاران و پیروزی جنگی آنان در عراق پیوند داده بود، اینک در پی آمد شکست نیوکانیسم و نیز انتخاب آقای اوباما، نقش تازه را بر دیوار سیاست خوانده و به بازنگری برنامه و سیاست خویش پرداخته است. این چرخش های تاکتیکی که از کنگره چهاردهم حزب آغاز شده، اینک در گفتگوهای رهبری حزب بازتاب یافته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱ دی ۱٣٨۷ -  ۲۱ دسامبر ۲۰۰٨


حزب دموکرات کردستان ایران (حدکا) که در شش سال گذشته، آینده خویش را با سیاست نو محافظه کاران و پیروزی جنگی آنان در عراق پیوند داده بود، اینک در پی آمد شکست نیوکانیسم و نیز انتخاب آقای اوباما، نقش تازه را بر دیوار سیاست خوانده و به بازنگری برنامه و سیاست خویش پرداخته است. این چرخش های تاکتیکی که از کنگره چهاردهم حزب آغاز شده، اینک در گفتگوهای رهبری حزب بازتاب یافته است. آیا این چرخش ها، نشانه راستینی از نقد این حزب به رفتار گذشته خویش است و یا پوششی است برای بهره برداری از فضای سیاسی تازه؟
نخستین نشانه چرخش در سیاست حزب، «کشف اسلام» در کردستان است که در کنگره چهاردهم، رهبری حزب آن را در حریر مدرن و مردم پسند «مردمی تر کردن مبارزه و حزب» پیچیده و به بازار سیاست آورده است. آقای هجری در پاسخ به این پرسش که برنامه حزب او در این راستا چیست، پس از سخنی درباره سازمان های غیردولتی و سندیکایی که پیش درآمدی برای گرم کردن گفتگوست، پاسخ می دهد که حزبی که نخستین رهبر آن، شادروان قاضی محمد، یک روحانی باورمند به اسلام بود، اینک در شست و اندمین سال زندگی خود، نیاز به روی آوری دوباره به باورهای دینی مردم کردستان را دریافته است!
پاسخ آقای هجری به پرسش «میدیا» پس از پایان کنگره چهاردهم حزب که در دوم آذر امسال در آن تارنما آمده، چنین است: «ما می خواهیم به برخی نظریات و افکار که بافت دینی کردستان ایران را تشکیل می دهد و در وهله اول دین اسلام، کمک بیشتر کنیم». گویا باورهای دینی مردم کردستان با چنان گرفتاری هایی روبرواست که یک حزب سکولار باید به یاری مردم کردستان بشتابد و ایشان را از گمراهی برهاند. رهبر حزب، در جایگاه یک فقیه مسلمان و یا اصلاح طلب دینی به «قرائتی تازه» از دین می پردازد و چنین داوری می کند که کوشش او برای نزدیک شدن به گروه ها و رهبران مذهبی در کردستان از این رو است که «اسلامی که ما در مورد آن بحث می کنیم، در واقع اعتقادی روحی میان انسان و خداست و با اسلامی که جمهوری اسلامی از آن به عنوان یک ابزار استفاده کرده و یا اسلام رادیکال سیاسی که اکنون در شکل افکار القاعده گسترش یافته است... متفاوت است». آقای هجری، در مقام رهبر حزبی سکولار و عضو بین الملل سوسیالیست، مرز میان پشتیبانی از حقوق شهروندی باوردارندگان به ادیان و مذاهب را با پشتیبانی از دین می زداید و می گوید که «ما باید از این دین در راستای انسانیت پشتیبانی کنیم»! مراد او از «این دین» چنین است که «تفسیری از اسلام وجود دارد که به رابطه‌ی روحی میان انسان و خداوند معتقد است، اسلامی که می‌خواهد دین در خدمت بشریت باشد». او در گفتگوی دیگری می افزاید که باید «حزب دمکرات به یاری ‌رسان کلیه‌ اقشار و طبقاتی مبدل گردد که بخواهند در راستای دمکراسی، حقوق بشر، حقوق ملی و نیز دین در چهارچوب رابطه‌ی میان خداوند و انسان، فعالیت داشته و مردم را هدایت کنند». (گفتگو با تلویزیون تیش، شانزدهم مهرماه ۱٣٨۷)
این چرخش سیاسی شاید با ارزیابی حزب از دگرگونی در سیاست ایالات متحده در عراق و نیز پیش بینی انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران پیوند داشته باشد. هم از این رواست که در همان گفتگوی دراز، در پاسخ خبرنگار «میدیا» که «آیا حزب دمکرات کردستان ایران درب مذاکره را بطور کلی با ایران بسته است»، پاسخ می دهد که «هیچ موقع درب مذاکره بسته نشده است و بسته نخواهد شد. اگر روزی به این نتیجه برسیم که جمهوری اسلامی واقعاً قصد دارد مسئله کرد را حل کند، طبیعتاً باید با آن مذاکره کرد». پاسخ رهبر حزب این نیست که هرآینه جمهوری اسلامی به آزادی انتخابات، دگرگونی در قانون اساسی و یا دموکراسی تن دردهد، با وی مذاکره خواهد کرد. پاسخ او این است که اگر روزی همین دولت جمهوری اسلامی بپذیرد که «مسئله کرد را حل کند»، حزب او با جمهوری اسلامی مذاکره خواهد کرد. اما ایشان سربسته به طرف گفتگو یا مذاکره هم یادآوری می کنند که حزب، نیروی پیشمرگه و مسلح هم در اختیار دارد و «ما بعنوان کمیته مرکزی هر زمان مصلحت بدانیم و معتقد باشیم که حرکت مسلحانه در داخل کردستان به نفع جنبش کرد است، حتماً این کار را خواهیم کرد و کمیته مرکزی همیشه از این اختیار برخوردار است».
در راستای سیاست ایالات متحده در خاورمیانه نیز آقای هجری سخنان تازه ای می گویند. اما هنگامی که گرم گفتگو می شوند، باز به همان ارزیابی های هوادارانه از نیوکانیزم باز می گردند. آقای هجری اگرچه پیروزی اوباما را تبریک می گویند، اما همچنان دل به مهر هم پیمانان و هم اندیشان نیوکانش در حزب جمهوریخواه بسته اند که شش سال از حزب او و سودای کردستان بزرگ پشتیبانی مادی و معنوی کردند. آقای هجری در ارزیابی از سیاست «انسان دوستانه» نیوکان های پشتیبانش می نویسند که نیوکان ها، پیشاهنگان و پیام آوران پیشرفت و دموکراسی در خاورمیانه اند. در توجیه سیاست های آقای بوش، از کسانی که اینک شرم سارانه و خموش از سیاست های او پشتیبانی می کنند پیشتر می روند و می نویسند که «نحوه رفتار آمریکا در این منطقه (خاورمیانه) با سایر مناطق جهان تفاوت داشته است... دراین منطقه در اندیشه پیاده کردن یک برنامه استراتژیک به منظور تحول اساسی در فرهنگ ارتجاعی، بیسوادی، فقر و استبداد و به منظور پیاده کردن گام به گام دموکراسی بود»! (مصطفی هجری: اوبامای سیاهپوست، چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، دوم آذر۱٣٨۷)
گوهر نوشته آقای هجری مانند هر پشتیبان وفاداری به سیاستی که سال ها او را در رهبری حزب دموکرات کردستان و در کانون جنبش «ملیت های فدرال» و جنبش قومی در ایران یاری رسانده این است که سیاست پیشرو و انسانی دولت آقای بوش بر این پایه استوار بوده که «فقر در این منطقه مردم را به سوی اسلام سیاسی سوق می دهد»، پس باید فقر را بر انداخت و «جهت ریشه کن نمودن این پدیده، ضمن حمله [نظامی و اشغال عراق]، لازم است زیربنای اقتصادی احیا گردد». شگفت این که وفاداراترین پشتیبانان سیاست های دولت بوش در ایالات متحده هم، اینک جسارت به کار بردن چنین داوری هایی را درباره کارزار شکست خورده ای که به کشتار سدها هزارتن از مردم عراق انجامیده ندارند.
او در نوشته ای که ظاهراً برای پیروزی آقای اوباما فراهم شده، داغش در سودای سیاست از دست رفته آقای بوش تازه می شود و کارشناسانه می نویسند که «این برنامه تحت عنوان "طرح خاورمیانه بزرگ" انتشار یافت و در راستای عملی‌نمودن آن اقدامات بسیاری انجام شد... این طرح، اگر چه در منطقه با موانع فراوانی روبرو شد و روشن شد که به این آسانی نیز پیاده نخواهد شد و به ‌مرور مسکوت گذاشته شد، اما بدون تردید کنار گذاشته نشده و در زمان متقضی و به روش مناسب روی آن کار خواهد شد». مبارک باشد!
آقای هجری، هم صدا با آقای چینی، معاون ریاست جمهوری ایالات متحده، آرزو و امید خویش را برای دوام سیاست نومحافظه کاران چنین بیان می کنند که «مقصود این مقدمه این است که استراتژی مذکور [طرح خاورمیانه بزرگ که پیشتر به آن پرداخته است]، یک استراتژی ثابت آمریکا به ویژه در خاورمیانه است و دموکرات و جمهوریخواه هیچ یک از آن ها از آن تخطی نمی کنند... بنابراین اگر برخی جریانات از جمله جمهوری اسلامی چنین می پندارند که باراک اوباما برخلاف بوش از این استراتژی منصرف خواهد شد و نیروی آمریکا را از منطقه خارج خواهد ساخت ... سخت در اشتباه هستند»!
آقای هجری در توجیه داوری نوکانیستی خویش می افزایند که پیروزی آقای اوباما بر رقیب جمهوریخواه و پشتیبان حزب دموکرات «بحران اقتصادی بود که گریبانگیر آمریکا شده بود» و نه سیاست دولت بوش در لشگرگشی به عراق! ایشان فراموش میکنند که پیروزی جوان ناشناخته تیره پوستی به نام باراک حسین اوباما در کارزار انتخاباتی حزب دموکرات در برابر سناتور کلینتن که همسر یکی از محبوب ترین روسای جمهوری آمریکا است، بیش از هر چیز در این بود که او با استواری و بدون تردید لشگرکشی غیرقانونی و ضدانسانی ایالات متحده آمریکا را به عراق محکوم نمود و آشکار اعلام کرد که بر خلاف آرزو و امید آقای هجری و کسانی که همچنان چشم به بهشت «خاورمیانه بزرگ» آقایان بوش و چینی بسته اند، و امیدوارند که «این طرح... در زمان متقضی و به روش مناسب روی آن کار» شود، او نیروی نظامی آمریکا را از عراق خارج خواهد کرد و به این فصل خونین و سیاه در سیاست خارجی ایالات متحده پایان خواهد داد.
آقای هجری گمان می کنند که تاریخ شویی کاری آسان است. چند سالی پیش که ایشان از پیروزی های نظامی ایالات متحده در عراق و واژگونی آنچنانی دولت صدام حسین شادمان و سرمست بودند و هنوز طشت رسوایی سیاست های جنگ افروزانه و ضد دموکراتیک نیوکان ها از بام نیافتاده بود، در تلگراف تبریک خود به آقای بوش در دومین دوره ریاست جمهوریش، از مرز پیام دیپلماتیک مرسوم فراتر رفتند و آقای بوش را تشویق کردند که سیلاب دستاوردهای انسانی خویش را از عراق به ایران هم سرریز کند: «امیدوارم در دور دوم ریاست جمهوری‌، شما یاری‌دهنده‌ جدّی‌ مردم جان به‌ لب رسیده‌ ایران در سرنگونی‌ حکومت تروریست پرور و ضدآ‌زادی‌ و دمکراسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و برقرارکردن حکومتی‌ دمکراتیک به‌ جای‌ آ‌ن باشید». در پشتیبانی از همین سیاست هم پیمانی و همکاری آشکار با نیوکان هاست که آقای خسرو بهرامی در توجیه پیام رهبر حزبش در تارنمای مرکزی حزب نوشتند که «امروز، تحولات بزرگ در جهت تغییر سیستم ها را به‌ تنهایی‌ هیچ ملتی‌ عهده‌دار نخواهد بود، نیز برای‌ رهایی‌ از چنگال یکی‌ از خونخوارترین رژیمهای‌ قرن، باید از نیروهای‌ بالفعل و بالقوه‌ ای‌ که‌ آ‌مادگی‌ همکاری‌ با ما را دارند کمک بگیریم و آ‌نرا در راستای‌ سرنگونی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ با خود همسو کنیم. جای‌ بسی‌ خوشحالی‌ است که‌ حزب دمکرات کردستان با شناخت کامل و دقیق از وضعیت منطقه و درک به‌ موقع و به‌ اتکاء ‌و به‌ سیاست مستقل خود صریحاً از روندی‌ پشتیبانی‌ می‌نماید که‌ منافع آ‌ینده‌ ایران با آ‌ن همسویی‌ می‌کند».
در بررسی نشریات و تارنماهای رسمی و غیررسمی حزب و نیز سخنان رهبران آن، نمونه های فراوانی را می توان یافت که گواهی بر پشتیبانی آشکار و بی قید و شرط حزب دموکرات کردستان از سیاست های نیوکان ها در خاورمیانه اند. در تارنمای مرکزی حزب در هجدهم دیماه ۱٣٨٥، آقای صلاح مرادی در پشتیبانی از سیاست های جنگ افروزانه آقای بوش و مبارزه ایشان با «فاشیسم اسلامی» چنان پیش می رود که من چنین پشتیبانی آتشینی را از روزنامه نگاران آمریکایی هوادار بوش نیز بیاد ندارم! از این دست نوشته ها و سخنرانی ها در آرشیو کوردستان، میدیا و دیگر منابع حزبی، بسیار است.
راستی این است که پس از اینکه فضای سیاسی ایالت متحده نیز به سود نیروهای مخالف ادامه مداخله نظامی این کشور در عراق و خاورمیانه برگشت، حزب دموکرات کردستان همچنان در کنار نیروهای جنگ طلب نیوکان ایستاد. در حالی که همه نیروهای دموکرات و صلح طلب جهان و حتی بیشتر مردم ایالات متحده، به پی آمد فاجعه آمیز جنگ عراق پی برده بودند، سخنگوی حزب دموکرات کردستان و معاون رهبر از ادامه حضور ارتش ایالات متحده در این سرزمین پشتیبانی کرد. آقای شرفی در مصاحبه ای که متن انگلیسی آن در تارنمای رسمی آن حزب درج شد، به خود اجازه داد که به نام همه مردم کردستان، آمریکا را به مداخله نظامی در ایران فراخواند: «چهارملیون کردهای ایران که مرز شمالی با عراق را در اختیار دارند، هرآینه ایالات متحده گام هایی مهاجمانه تر در برابر ایران بردارد، از آمریکا پشیبانی خواهند کرد». در شماره ۴۶۵ کوردستان در اشاره به گفتگوی آقای شرفی، از قول یک روزنامه نگار نیوکان آمریکا نوشته اند که «در حالی که دموکرات ها قصد دارند بر آمریکا جهت عقب نشینی از عراق فشار آورند، یک گروه تاثیر گذار از کردهای ایرانی (حزب دموکرات آقای هجری و شرفی) بر ابقای نیروی نظامی آمریکا و نقش آن کشور در در سیاست منطقه تاکید دارند». در تداوم همین سیاست، کوردستان که ارگان رسمی حزب آقای هجری است، در پانزدهم فروردین ماه ۱٣٨۷ گزارشی را از سفر پیروزمندانه آقای چینی به خاورمیانه منتشر کرد که نشریات نومحافظه کار آمریکایی هم در آن روزها، چنین بررسی ستایشگرانه ای را از سفر کسی که هوادار برچیدن آزادی های مدنی در ایالات متحده بود، نمی نوشتند.
راه دور نرویم، آقای هجری در همان گفتگوی تازه شان با «میدیا»، دیدگاه راستین خویش را در مورد دخالت نظامی بیگانگان در ایران آشکار می کنند. ایشان نخست می گویند که پاسخ به واکنش حزب در برابر حمله نظامی آمریکا به ایران «بسیار دشوار است» و آنگاه می افزایند که واکنش حزبی که آقای هجری در رهبریش قرار دارند به این بستگی دارد که «در جریان تغییر حکومت، دستاورد ما بعنوان ملت کرد چه خواهد بود»! خبرنگار «میدیا» پس از این که پاسخ کاملی به پرسش پیشین خویش نگرفته، شرمسارانه از او می پرسد که «منظور من اینست که شما بعنوان حزب دمکرات با حمله به ایران موافقید یا مخالف»؟ و برای این که پرسش خویش را برای دبیرکل روشن کرده باشد، می افزاید که «تجربه این حمله در عراق و افغانستان صورت گرفته است». پس از این پرسش و راهی که خبرنگار حزبی در برابر رهبر خویش قرار داده، انتظار این است که دبیرکل، دستکم در این گونه گفتگوها با کمترین شبهه و تردیدی با دخالت نظامی ایالات متحده و یا اسرائیل در سامان دادن «دموکراسی» و «امنیت» در ایران به سبک و سیاق افغانستان و عراق مخالفت کند. اما پاسخ آقای دبیر کل به گونه ای دیگر است: «ما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم، چه با نیروی داخلی، چه با نیروی خارجی. اگر نیروی خارجی با هدف ایجاد تحولات دمکراتیک، رژیم را ساقط کند، به نفع ملیتهای ایرانی خواهد بود، اما همانطور که اشاره شد باید عواقب آن را در نظر گرفت تا به زیان مردم تمام نشود و کشور نابود نشود. اگر این اقدامات با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد یک حکومت دمکراتیک مردمی صورت گیرد، امر مثبتی ‌است»!
بی گمان، کسانی در واکنش به این نوشته خواهند گفت آقای هجری در جای دیگری مخالفت خویش را با حمله نظامی به ایران اعلام کرده اند. راستی این است که گزینش واژگان از سوی رهبر حزب در بیان مخالفتش با بمباران هوایی مراکز هسته ایران هم، بسی سنجیده است. در گفتگو با روزنامه یونانی «الفتروپیتیا» در ششم مرداد امسال می گویند که بمباران هوایی اسرائیل و آمریکا، مشکلی را حل نمی کند، «حمله‌ مقطعی نظامی علیه ایران به سود مردم ایران نیست». به واژه «مقطعی» که از سوی نویسندگان حزبی از یونانی برگردانده شده توجه کنید. یعنی تنها بمباران مراکز استراتژیک کاری از پیش نخواهد برد اما هر آینه «نیروی خارجی با هدف ایجاد تحولات دمکراتیک، رژیم را ساقط کند، به نفع ملیتهای ایرانی خواهد بود»!
آقای هجری در سخنرانی اش برای سناتورهای آمریکایی در ژوئن ۲۰۰٦ که متن آن در کوردستان شماره ۴٣۹ آمده، آن ها را فراخواند که بهترین راه مبارزه با جموری اسلامی، نه پشتیبانی از جنبش مدنی ایران، بلکه برانگیختن جنبش های قومی است: «کمک رسانیدن به ملل ایران از جمله کردها برای دستیابی به خودمختاری در ایران متحد، دموکرات و فدرال آینده، می تواند عظیم ترین حرکت ضد رژیم را به دست آن ها فراهم نماید».
آقای هجری، اینک که با شکست سیاست نیوکان ها و بربادرفتن سودای کردستان بزرگ که در کانون «طرح خاورمیانه بزرگ» قرار داشت، اندیشه کردستان واحد را یک خیال ناممکن می خوانند، بیاد می آورند که کردستان بخشی تاریخی از ایران بوده که پاره ای از آن در پی جنگ چالدران از ایران گسسته است. در همان گفتگوی یاد شده با «میدیا» به درستی می گویند که «منکر آن نیستیم که کردهای بخش های دیگر کردستان پس از جنگ چالدران و پس از جنگ جهانی تقسیم شده و از ایران جدا شدند». این گفته در حالی است که در همان بند نخست برنامه حزبی که ایشان در رهبری آن هستند آمده که «بعد از جنگ چالدران که در میان دو امپراتوری عثمانی و صفوی در سال ۱۵۱۴ روی داد، کردستان عملا میان آن دو دولت تقسیم گردید». در گذشته هم آقای حجری در بازنویسی تاریخ تا آن جا رفته اند که از جمله در سخنرانی خویش در کنفرانس «استقلال کرد، دمکراسی و آرامش منطقه» در نوامبر سال ۲۰۰٥، جدا شدن بخشی از کردستان را از ایران در پی شکست ایران در جنگ چالدران «تقسیم کردستان برمبنای سیاستی استعماری» خوانده و از اشغال کردستان سخن گفته اند!
کدام را بپذیریم؟ تقسیم سرزمین مستقلی به نام کردستان میان دو دولت و یا جدا شدن بخش هایی از کردستان از ایران را؟ اگر ایشان اینک در واکنش به به نیاز سیاست روز به این نتیجه درست رسیده اند که کردستان بخشی از ایران بوده و «بخش هایی از آن ... از ایران جدا شده است»، چگونه می توانند در همان برنامه سیاسی خود، جنبش های ایلی و سیاسی سد و اندی ساله گذشته را در کردستان «جنبش رهایی بخش ملی علیه اشغالگران و در راستای استقلال کردستان» بخوانند؟
در شماره ۴٣۵ کوردستان، در کنار نوشتار درازی از محمد جلیل کولاهی، نقشه رنگینی از کردستان بزرگ به چاپ رسیده که بیشتر آذربایجان غربی و استان های همدان، کرمانشاه، لرستان و ایلام و شمال خوزستان را تا کنار دریای مدیترانه در بردارد! حتی در همان گفتگوی یاد شده اقای هجری با «میدیا»، ایشان پس از پافشاری بر سر پیوستگی کردستان به ایران، گویا تاب و توان نمی آورند و در پایان، حرف دلشان را می زنند: «از طرفی دیگر ما حتی در زمانی که برخی از احزاب و سازمانهای کرد، منکر مسائل کرد و کردستان بودند، گفته‌ایم که کرد حق ‌دارد دارای کشور خود باشد، چه در چهارچوب کشورهای متبوع یا اتحاد چهار بخش کردستان». این سخن آقای هجری تکرار همان گفته سه سال پیش ایشان در کنفرانس «استقلال کرد، دمکراسی و آرامش منطقه» است که «حزب دمکرات کردستان ایران هیچگاه استقلال کردستان به عنوان یکی از اشکال حق تعیین سرنوشت را نه تنها رد نکرده است بلکه از آن به عنوان حق مسلم و مشروع ملت کرد در همه‌ی بخشهای کردستان یاد کرده است».
آقای هجری گویا فراموش کرده اند که در دهم دیماه سال گذشته در بیانه حزب دموکرات کردستان ایران در واکنش به پاره ای از سخنان آقای عبدلله اوجلان، از جمله نوشتند که «کردهای ایران به هیچ کس اجازه نمی دهند که حقوق ملی آن ها را که برای آن هزاران قربانی داده اند، به استان کردستان محدود سازند»! در همان شماره کوردستان آقای دیاکو فروغی از سوی حزب در نوشتاری زیر نام «اظهارات اخیر اوجلان و سخنی چند»، مفهوم کردستان ایران را چنین بیان کردند که «علاوه بر استان کردستان، استان های آذربایجان غربی، کرمانشاه، لرستان، و ایلام و بخشی از استان همدان کردنشین می باشند»
راستی این است که حزب دموکرات کردستان ایران که در کانون کنگره ملل فدرال و کوشش هایی از این دست قرار دارد، هم چنان بر سیاست های قوم گرایانه و محلی گذشته پافشاری می کند و همه شواهد و سخنرانی های رهبرانش هم گواه براین است که یا از راه گفتگو با جمهوری اسلامی و یا به یاری نیروی نظامی ایالات متحده در سودای چیرگی خویش در اداره سیاسی کردستان است. شوربختانه این که آن نیروهای سیاسی دموکرات که با قوم گرایی و از هم گسستگی ایران هم آوایی ندارند و از مداخله نظامی غرب بیمناک اند، با همکاری و هم راهی خویش با این حزب به دگرگونی سیاسی و استراتژیک فکری در میان کسانی که می توانند نیروی مهمی در جنبش سیاسی سراسری ایران باشند، یاری نمی رسانند و اندیشه های نادرست چیره بر این حزب را ماندگار می کنند.

یکشنبه یکم دیماه ۱٣٨۷ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست