در غزه همه مقصر اند
علی کلائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۰ دی ۱٣٨۷ -
٣۰ دسامبر ۲۰۰٨
این بار دیگر شوخی نیست . انگار از آسمان و زمین بمب می بارد و کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مرد و زن و کودک، همه و همه را می کشد. برایش فرقی نمی کند نظامی هستی یا نه؟ جهادی هستی یا نه. می کشد و تکه تکه می کند. انگار اینجا، در غزه، در کنار آب و مرز و در میان فلسطین باز این خون است که باید ندای مظلومیت یک ملت را فریاد کند. ملتی که دهه هاست زیر ستم و یوغ ظلم اشغالگران زندگی می کند و زجر می کشد و کشته می دهد و... کشته می دهد و دیگران به نام حمایت سوء استفاده می کنند.
امروز در غزه یک فاجعه انسانی در حال وقوع است. تنها نوشتن برایش کافی نیست. به قول سید السیستانی باید بلند شد و کاری کرد. دولتهای جهان باید به پا خیزند و صادقانه و نه مزورانه از حقوق انسانی مردمان غزه دفاع کنند. اما نمی کنند. منافعشان ایجاب نمی کند. بگذار مردمان غزه بمیرند. این دولتها یا دفاع نمی کنند و رذیلانه سکوت کرده اند و یا روی پرده و در تبلیغات داد و بیداد می کنند و پشت پرده می سازند و منافع درون مرزی و برون مرزی خود را تعقیب می کنند.
در غزه همه مقصرند و باید محاکمه شوند.
اسرائیل یا همان رژیم صهیونیستی یا همان رژیم اشغالگر قدس. متهم اصلی و جلاد حقیقی. موجودیتی نامشروع و نامیمون و متاسفانه فعلا غیرقابل حذف از صحنه جهانی. وجودش و حل تضادهای درونیش وابسته به وجود درگیری و بحران در خاورمیانه است. اگر خاورمیانه به صلحی پایدار برسد و دولت مستقل فلسطینی تشکیل شود، قطع به یقین تضادهای درونی جامعه صهیونیست اسرائیلی آنقدر هست که این جامعه به ظاهر یک پارچه را از درون متلاشی کند. یادمان نرود که اسحاق رابین را همین یهودی های تندرو کشتند. یادمان نرود که در زمان خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه، همین یهودی های تندرو بودند که نماز مرگ برای آریل شارون خواندند. تضاد بین تندروهای صهیونیست با سکولارها و لائیک ها و جریانات فکری مختلف در درون جامعه اسرائیل را تنها دشمن مشترک (یعنی اعراب و ایران) توانسته پر کند. البته این سیر توجیهی برای درون جامعه اسرائیل توسط ایران و اعراب نیز دامن زده می شود. ارتجاع خاورمیانه جاده صاف کن شده است برای امپریالیسمی که تنها به کشتار می اندیشد. حضور اسرائیل در مرزهای مابعد ۱۹۴٨، حتی از دیدگاه قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل نیز نا مشروع است. اما خب! خر امپریالیسم در نهادهای بین المللی خوب می رود و خر لنگ مستضعفین جهان نه! شورای امنیت، شورای امنیت سرمایه سالاران جهانی است نه خلقهای مستضعف و محروم.
متهم دیگر آمریکاست. نه چون رژیم جمهوری اسلامی او را جنایت کار می داند که این متهم کردن به امری است که اتهام زننده هم خود بدان متهم است. آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل. اسرائیل ایالت پنچاه و یکم آمریکا. بند ناف اقتصاد بین الملل و کمپانی های فراملیتی و کارتل های اقتصادی در دست IPAC و جمهوری خواه و دموکرات دست بسته در برابر اسرائیل و منافع و ضرورت وجودش. امریکا مدعی دروغین حقوق بشر است و دست خون آلودش را در همه جای دنیا می توان دید. عراق و افغانستان آخرین نمونه ها هستند. مگر فقط در عراق و افغانستان رژیم های ارتجاعی و دیکتاتور موجوداند؟ آیا رژیم سعودی یا حکومت اردن یا کویت یا دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر یا حکومت متهم به قتل بی نظیر بوتوی مشرف در پاکستان و کلی حکومت ارتجاعی و ضددموکراسی در خاورمیانه نیستند؟ یعنی فقط عراق و افغانستان مشکل خاورمیانه بودند؟ آیا باز و کبوتر آمریکایی این جنایت آشکار در غزه را نمی بینند؟ اگر می بینند پس جلوگیری از صدور قطع نامه (هر چند بی حاصل) شورای امنیت برای چه؟ امریکا مقصر در خون ریخته شده در غزه است . مقصر در جنایت غزه.
اما فقط امریکا نیست. کل بلوک غرب، کل بلوک امپریالیسم و سرمایه داری جهانی مقصر جنایت است. اصلا چه می گویم، مجرم است و مجرم هستند. از اتحادیه اروپایی بگیر تا روسیه و حتی چین که به بازار اقتصادی سرمایه سالار ضدانسانی امپریالیسم بین الملل پیوسته است. همه با سکوت و همراهی خویش با آمریکا و اسرائیل مقصران است جنایت اند.
اما ایران. ایران و حکومت مدعی اش خود یکی از مقصران اصلی است. سه چهار سالی است که با دادن کد اشتباه به یاری صهیونیست ها شتافته است. در زمانی که با توجه به جنایات ضد حقوق بشری اسرائیلی ها می توان بر علیه شان کار حداقل تبلیغی در سطح جهان کرد، ناگهان با طرح ماجرای هولوکاست جنجالی جدید برپا می شود. آدرسی غلط داده می شود و به تقویت وجهه اسرائیل نزد ملت ها کمک می شود. دولت جلاد اسرائیل به یک مظلوم تبدیل می شود که می خواهد توسط دیگری (مثلا ایران) نابود شود. نسل کش (اسرائیل) اشک تمساح می ریزد که می خواهند نسل کشی اش کنند. و همه تقصیر آن کس یا حکومتی که آدرس اشتباه می دهد و دنیا را از مسئله اصلی یعنی جنایت روی داده در فلسطین منحرف می کند. ایران باز هم مقصر است. با جانب داری های غلط میان گروههای فلسطینی اختلاف می افکند. با این اختلاف افکنی هم خود پایگاهی در منطقه بحران پیدا می کند و هم شکافی را برای نفوذ جنایت کاران اسرائیلی فراهم می آورد. زمانی از حماس، زمانی از فتح، زمانی از جنبش های الاقصی و زمانی از جنبش عزالدین قسام. هر زمان دفاع از کسی برای یافتن پایگاه در منطقه بحران خدمت به اسرائیل برای ایجاد شکاف بین نیروهای مبارز فلسطینی ثمره سیاست های مزورانه رژیم تهران است.
جهان عرب مقصر اندر مقصر است. در برابر کشتار ملت عربی سکوت می کند. خائنان به ملت عرب جز چاپلوسی سران جنایت کار دیگری نمی دانند. از حسنی مبارک بگیر تا خاندان آل سعود تا ملک عبدالله اردنی و تا همه رهبران دروغ گوی عربی. سکوت خائنانه پیشه کرده اند. مصر گذرگاه رفح را بسته تا اسرائیل، حسابی قتل عام کند.(اگر هم گذرگاه را باز کند باز هم این عمل پس از جنایت است و مصر و حسنی مبارک شریک در خون ریزی جلادان نظام سرمایه سالار) و جالب اینجاست که رژیم جمهوری اسلامی تمامی ارسالی های خود برای کمک به محاصرین غزه را (اگر البته بفرستد به نام غزه و به کام مافیای سنتی و مدرن بازار ایران تمام نشود) به مصر می فرستد. کشتی و هواپیمای ارسالی به مصر می رود تا دولت مصر که با بستن گذرگاه رفح همپای اسرائیل مقصر جنایت غزه است به تقسیم این کمکها بین مردم بی پناه غزه بپردازد؟ آیا مسئولین ایرانی این امر را نمی دانند؟ می دانند اما منافع حکومت ایران باید حفظ شود و مصر به عنوان یکی از قوی ترین کشورهای اقتصادی و سیاسی اتحادیه عرب از ایران خشنود باشد و حسنی مبارک به ایران لبخند بزند. حال اگر هزاران نفر در غزه مردند هم مسئله ای نیست. فدای سر رهبران ایران حتما!
از سوی دیگری هم نیروهایشان را در برابر دفتر حافظ منافع مصر می ریزند تا مثلا این نیروهای مثلا مردمی اعتراض خود را به مصر نشان دهند. اینان هم جوری برخورد می کنند (تقاضای اعدام حسنی مبارک و اعلام اینکه ما همه خالد اسلامبولی هستیم و در واقع ترویج تفکر و رویکرد تروریستی) که مخالفین مصر همه در افواه عمومی جهانی مشتی تروریست می شوند که می خواهند فقط بکشند. ایران و کشورهای عربی و بطور اخص مصر.
و مقصرند خود فلسطینی ها. بگذارید ابتدا فتح را بگویم. پس از فوت یا بهتر بگوییم شهادت ابوعمار، یاسر عرفات قرار شد جانشینی برای ابوعمار مشخص شود. چرا و بر اساس چه قاعده ای ابومازن که خود عنصری مشکوک در زمینه قتل عرفات است و سابقه رابطه ای حسنه با اسرائیلی ها را دارد انتخاب شد؟ مگر رهپویان جوان و مبارز عرفات مانند مروان برغوثی یا برادرش مصطفی نبوده و نیستند؟ چرا و به چه علت برغوثی و در واقع خط ادامه سیاست مبارزه اسلحه و زیتون کنار گذاشته شد و فتح به یک مذاکره کننده صرف و کاملا در خط اسرائیل تبدیل شد؟ فتح باید خاطرش باشد که در این جنایت شریک است.
و اما حماس. زمانی که حماس مسئولیت دولت را گرفت، بارها اعلام آتش بس و مذاکره نمود. اما هر بار در مقابل اعلام آتش بس حماس، در درون سرزمین تحت حکومت حماس گروههای مختلف به نامهای متفاوت دست به شلیک گلوله و خمپاره و موشک به سوی اسرائیل یا نیروهای اسرائیلی و یا حتی نیروهای فتح می کردند. آیا واقعا دولت هنیه توانایی مقابله نداشت؟ آیا بهتر نبود که حماس به جای تکیه بر دولت خارجی ای مانند ایران دست به دامان ملت فلسطین می شد؟ حماس باید بداند که راه حل فلسطین در دست ملت فلسطین است نه دولتهایی مانند ایران. ایران، اعراب، آمریکا و اروپا و تمام مدعیان مداخله جز برای منافع خودشان دلیل دیگری برای حضور ندارند. ایران با این تضاد خودش با اسرائیل هم خوراک تبلیغی و وسیله سرکوب داخل فراهم می کند (به اتهام رابطه با این کشور و آن کشور که در سالهای اخیر به صورت گتره ای مرتبا زده شده است) و هم وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر نقش آشکار حقوق بشر در داخل ایران ایجاد می کند. حماس باید از ابزار دست این کشور و آن کشور شدن فاصله بگیرد. زمانی ایران (بخصوص شاخه خالد مشعل) و زمانی عربستان سعودی (سبز شدن کلاهها و پرچم های حماس شاهد این گفتار است). مقاومت مردم فلسطین است که به ثمر می نشیند نه دخالت دول به دنبال منفعت.
همه مقصر اند. از حماس و فتح بگیر تا ایران و اعراب و البته در راسشان آلوده به خونان یعنی اسرائیل و آمریکا و اتحادیه اروپا.
در غزه همه مقصر اند. بوی خون در کوچه های غزه شنیده می شود و جنازه است که بر جنازه در غزه تلمبار می شود. جنایت است که بر جنایت در غزه افزوده می شود.
باید کاری کرد. باید جنبشهای آزادی بخش منطقه در تمامی کشورهای زیر ستم ارتجاع و امپریالیسم (مستقیم یا غیر مستقیم زیر سلطه) فعال شده و خاورمیانه ای آزاد و برابر را بسازند. غزه رها می شود در آخر اگر خاورمیانه به دست مردم خاورمیانه رها شود.
جوی های غزه را که نگاه می کنی نه جوی آب که جوی خون است. جویی که بالاخره بساط جنایت را بر می چیند. ممکن است دیر و زود داشته باشد. اما این امر حتمی است. آینده غزه و فلسطین و خاورمیانه از آن خلقهای این مناطق است. حتی اگر ارتجاع و امپریالیسم نخواهد.
*** آنچه در بالا می خوانید تنها یک درد دل است. نگارنده نه متخصص مسائل خاورمیانه است و نه مدعی است که از روابط بین الملل سر رشته ای دارد. تنها آنچه دیده و حس کرده به عنوان کوچکترین ادای وظیفه در برابر خونهای به ناحق ریخته شده غزه نگاشته است. اما باز هم معتقد است باید کاری کرد. هر کسی در حوزه وظیفه خود تا از این جوی ها رودی عظیم فراهم شود. ان شاءالله
Ali.Iran@Gmail.Com
|