عاشورا و اسطوره سازان حرفه ای
فیروز نجومی
•
آقای خامنه ای بخوبی میداند که حرفه اسطوره سازی بر اساس شور و احساس و عاطفه است که میتواند تداوم یابد. مسلم است که بر انگیختن آنها لازم بلکه ضروری و به سود پایداری حکومت دین است. در نتیجه امام حسین هرگز نمیتواند صورت انسانی بخود گیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۰ دی ۱٣٨۷ -
٣۰ دسامبر ۲۰۰٨
قریب به هزار و چهارصد سال است که از واقعه کربلا میگذرد. شک و تردید نباید داشت که در طول این زمان آلایش و آرایش بسیار یافته و با اسطوره و افسانه در هم آمیخته است. یعنی هر آنچه در اصل در کربلا بوقوع پیوسته است با آنچه که رسم و رسوم و سنت گردیده و از نسلی به دیگر نسل انتقال یافته است، تفاوتهای بسیار است. آنچه که یک دعوای ایلی و قبیله ای و خاندانی بوده است، تبدیل گردیده است بیک واقعه تراژیک و غم و اندوه سازی که تحمل هر درد و شکنجه و ریختن هر خونی را در انتقام ش بیرنگ میسازد.
داستان سفر امام حسین به طرف عراق بدعوت مردم آن دیار و سپس روی گردانی آنان از امام و سرانجام مقاتله وی تحقیقاً یک واقعه ی دنیوی و تاریخی ست، مبارزه بر سر قدرت و حکمرانی، پیروزی حاکم ظالم و شکست محکوم مظلوم، جوهر اصلی داستان غم انگیز عاشورا است. حتی بعضی از محققین بر آنند که دشمنی امام حسین و یزید تا اندازه ای نیز ریشه در حسادت و رقابتهای عشقی و خصومت و کین خواهی بین هاشم و عبدالشمس، دو طایفه از قبیله پرقدرت قریش، داشته است. بنابراین عشق و حسادت، خیانت و توطئه، اختلافات دیرینه بر سر کنترل ثروت و قدرت و تامین سلطه خانوادگی از جمله عواملی هستند که منجر به خلق واقعه کربلا گردیده است. البته بدون تردید با پایانی تراژیک و اندوه بار. تاریخ عرب همانند تاریخ جوامع بشری مملو است از وسوسه ها و دسیسه ها و توطئه ها، از درگیریها و زد و خورد های خونین، بمنظور در آغوش کشیدن عروس زیبا و فریبنده ی قدرت. شاید بی نیاز از بیان است که هماغوشی با عروس قدرت مستی آورد و مدهوشی، حرص وآز و بی خبری. پس حاکم، منشاء شر شود و نماینده بدی و زشتی و آنکه ناکام ماند و شکست خورد در جنگ و درگیری برای کسب قدرت، قهرمانی شود مظلوم و نیک نام و تبلور خوبی و پاکی.
بنابراین دشوار است که واقعه کربلا را یک پدیده استثنائی و بیش از حد تکان دهنده انگاشت، بویژه در مقایسه با آنچه در این چند سال گذشته در عراق یعنی همان سرزمینی که امام حسین در آن به هلاکت رسید، واقع شده و هنوز هم میشود. روزی نیست که صدها نفر انسانهای بی گناه از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان تکه پاره نشوند و بخاک و خون خود نغلتند. کمی زودتر روزی نبوده است که صدها تن شیعه بدست سنی ها و صدهای دیگر سنی بدست شیعه ها به هلاکت نرسند. اما داستان کربلا، داستانی ست دیگر، غیر قابل مقایسه با شنیع ترین جنایات تاریخی، حتی هالوکاست هم به لحاظ بیرحمی و شقاوت و قساوت بشر، که در حقیقت آن شک و تردید وجود ندارد، در برابر واقعه ی هولناک عاشورا رنگ می بازد. پس از گذشتن قرنها هنوز احساس درد و رنج و محنت را در درون دین باوران برانگیزد و غرق در غم و اندوه شان سازد. صد ها سال است که مردم در ماه محرم به عزا نشینند، گریه و شیون و زاری کنند، توی سر خود زنند و خاک بر سر ریزند و خویشتن را آلوده به گل و لای سازند . نه برای لحظاتی کوتاه و زودگذر، بلکه برای دوره ای نسبتا کش دار و طولانی که میشود محور اصلی زندگی. عاشورا جهت فعالیتهای روزانه را تغییر داده و متوجه خود سازد. بعضی از عادات به حال معوق در آورده شود، بویژه اگر مصادف باشد با یکی از اعیاد که شادی و طرب را با خود آورد و نوید روشنایی دهد. بعضی دیگر از رفتارها بطور نهادین تکرار میشوند، مثل شرکت در مراسم روضه خوانی ها و تعزیه ها و سینه زنی ها و شهید گردانی ها. این دوران حداقل یک ماه از عمر و زندگی عزادار را بخود تخصیص داده است. اگر ماه صفر و رمضان را، ماه هایی از سال بدانیم که در آن مراسم عزاداری، شور و هیجان و از خود بیخود شدن به آن درجه از غلیان نرسد که در ماه محرم شاهد آن هستیم. ماه محرم ماهی ست بسیار ویژه در تاریخ دین شیعه. دارای جلال و شکوه خاص خود می باشد. محرم به نرمی و آرامش آغاز میگردد. پس از ده روز، به سختی و خشونت و خونریزی با مقاتله امام حسین و هفتاد دو تن از همراهان و اعضای خانواده اش باوج خود میرسد. سپس، تدریجا فرو نشیند و غبار غم و اندوه رفته، رفته از چهره مردم ناپدید میشود.
عاشورا، دهمین روز و روز نهائی ست. روزی که فرزند پیامبر خداوند به امر خلیفه یزید و بدست شمر، به طرز فجیعی به خاک و خون کشیده شود. در این روز نهائی است که عزا سطح جامعه را می پوشاند. سیاهی و خاموشی فراگیر شود. کمتر کسی است که شرکت نجوید در غم و اندوه جمعی، در ناله ها و مویه های دلخراش. چنانکه جامعه یکی شود و یگانه و یک رنگ. حتی اگر در حاشیه های جامعه هم که قرار گرفته باشی غرق شوی در امواج ضجه های سوزناک و دل آزار عزا داری. عزاداران در آفرینش صحنه های دردانگیز و هولناک از یکدیگر سبقت جویند. بعضی تیغ بر جان خود کشند و سر و روی خود را خونین سازند. بعضی دیگر برسر و سینه خود سخت میکوبند با دستهای سنگین یا با زنجیرهای تیز و دردانگیز. منبر نشینان، موعظه گران، خطبه گویان، سخنرانان، روضه خوانان، تعزیه گردانان، مرثیه سرایان، مداحان و نوحه خوانان را نیز باید بخش عمده صحنه آفرینان درد و رنج، محنت و مصیبت دانست. به عبارت دیگر، عاشورا مأشور است با خشم و خشونت و انتقام جویی و نهادین ساختن آن در رفتار و گفتار دین باوران شیعی.
واقعیت آنست که کمتر داستانی میتوان در امتداد تاریخ یافت که از نسلی به نسلی دیگر انتقال یابد و معانی متعدد و متضاد و متغیر نیابد، و رفته، رفته به اسطوره تبدیل نشود. بویژه اگر غور و تفحص و نقل و انتقال آن، بشکل حرفه ای پرنفوذ و پرقدرت در آید و مولد ثروت و درآمد شود. در دست صحنه آفرینان حرفه ای، از آیت الله ها و حجت الاسلام ها و طلبه های حوزهای علمیه گرفته تا مداحان و روضه خوانان، داستان کربلا بیک اسطوره مابعد الطبیعی و عمیقا دینی تبدیل یافته است. حادثه کربلا از یک واقعه تاریخی و بشری و نسبتا عادی بیک پدیده آسمانی و الهی در آمده است. اسطوره سازان شخصیت اصلی داستان کربلا را از یک انسان بیک موجود غیرانسانی، بیک فرشته الهی در ارتباط با عالم دیگر، مبدل ساخته اند.
نسبت او، نه انسانی، که الهی است. آقای آیت اله محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب امام شناسی خود (۷ مجلد) اظهار میدارد که:
عثمان بن عفان از پیغمبر اکرم روایت کرده است که آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی چهارده هزار سال پیش از آنکه آدم بوالبشر را خلق کند من و علی را از نور واحد بیافرید، چون آدم را خلق کرد من و علی را از نور واحد بیافرید، چون آدم را خلق کرد آن نور را در صلب او قرار داد و دائما آن نور نسل بعد نسل واحد بود تا در صلیب عبدالمطلب بدو قسمت منقسم شد نیمی به من و نیمی به علی بن ابی طالب منتقل شد پس خداوند نبوت را درمن قرار داد و وصایت و ولایت را در علی قرار داد. (جلد اول ص ۲۶)
واضح است که مرگ امام حسین (امامان بطور کلی نیز)، مرگ یک انسان عادی نیست که در نبرد عشق و قدرت، جان خود و خانواده اش را برحسب رسم و رسوم جامعه عرب از دست دهد. او فرزند معصوم و مظلوم خداوند است که بدست نابکاران و شمر ملعون هلاک شود. او تبلور خوبی است و شجاعت و تجسم جهاد است و شهادت. دنیا هرگز مثل ش ندیده است و نخواهد دید. هزاران هزار روایت است مبنی بر آسمانی بودن امام حسین و ارتباط او با فرشتگان الهی از جمله جبرییل که هر گاه که به دیدار پیامبر بر زمین می نشست حسین (حسنین) را در آغوش میکشید و مسرت ش را با اهدای میوه های آسمانی بجای میآورد. روایت است که وقتی امام متولد میشود جبرئیل فرود آید و به پیغمبر ابلاغ کند که اراده حق تعالی بر آن است که او را حسین بنامید (منتهی الامال ص ٣۹۲).
یعنی که نام حسین را خدا خود بر فرزند پیامبر گذارده است. جیرئیل نیز مانند پیامبر از سرنو شت محتوم حسین آگاه بوده است. این اراده الهی بود. آنها بدان آگاهی داشتند که حسین را خداوند برای شهادت برگزیده است. روایات بسیاری ست مبنی بر گریستن پیامبر بر شهادت حسین هنگامیکه حسین گام بعرصه وجود نهاد. امام حسین بالا و برتر از انسان است. او فرشته شهادت است. او ساخته شده از نور الهی است. تاسوعا، خاموشی نور الهی ست. عاشورا پایان خوبی و رحمت الهی است. حتی اگر ولایت به حکومت رسد. مرگ حسین آغاز دوران غم و اندوه است و سیاهی و تاریکی. مرگ او مرگ یک موجود مقدس است و الهی نه انسانی عادی.
بر این اسطوره است که جامعه، از زیر تا زبر، از پائین تا بالا، از دارا و ندار، از قوی و ضعیف، همه باهم اشک میریزند. آنچه آنان را غمگین و اندوهناک میکند احساس عجز و ناتوانی ست در برابر مرگ نور و رحمت الهی. کیست که توان کسب فضائل و خصایل امام حسین را در خود جوید. چگونه ممکن شود از انسانی زمینی، ناپاک و آلوده، آن برآید که از امام حسین بر آمده است. برخلاف امام که تلخی مرگ را بر زندگی، ترجیح دهد و شهادت را در آغوش کشد، عزادار زندگی را دوست دارد و برای ماندن و بقا و بهتر زیستن تلاش کند. این دلبستگی به زندگی حتی در دوران تاریکی و سیاهی، در دوران استبداد و ستمگری، او را لبریز از گناهکاری کند و پر از احساس حقارت و خواری. عزادار، بر خلاف امام، ستم و سلطه را می پذیرد و نه تنها در برابر آن سر اطاعت فرو میآورد بلکه در خدمت ش هم خود را میگمارد و بدان نیز افتخار هم میکند. بار این گناه را، گناه عشق و شهوت زندگی را اسطوره سازان و صحنه آفرینان درد و رنج و محنت، با مدّاحی و ثنا و ستایش امام بعنوان یک فرشته الهی- چنان سنگین سازند که توان اعتراف به دون همتی و پستی و پلیدی را، از آدمی سلب سازد. این خشم و خشونت خفته و عدم توانایی پذیرش شهادت را عزادار بوسیله خود آزاری و خود ستیزی، شیون و گریه و زاری در مرگ امام جبران کند و خود را به رحمت الهی امیدوار نگاه دارد. روایت از حضرت صادق است که:
هرکه شعری در مرثیه ی حضرت حسین (ع) بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هرکه سی کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هرکه بیست کس را، و هرکه ده کس را و هرکه پنج کس را و هر که یک کس را بگریاند، بهشت او را واجب گردد. و هرکه مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد. و هرکه او را گریه نیاید، پس تباکی کند بهشت او را واجب گردد. (منتهی الامال ص۴۰۴)
امید به پاداش در آخرت و کسب در آمدی در این دنیا، صحنه آفرینان درد و رنج و محنت را در اسطوره سازی و افسانه پردازی بسیار ماهر و حرفه ای سازد. مصائب امام گویند و شور و غوغا در دلها برپا کنند. احساسات را چنان بر انگیزانند که سوگواران خاک به سر خود ریزند، پیکر خود را زخمین و خونین سازند و صحنه های دردآلود و دردانگیز بوجود آورند. اعتراف به گناه در مذهب کاتولیک شخصی ست. در خلوت واقع شود و در حضور پدر روحانی. در مذهب شیعه بشکل فستیوال درد است و غم و اندوه، اشک ریزی و سوگواری، جمعی است و اجتماعی. در این فستیوال آنچه دین باوران را در کنترل خود در آرد، احساس است و آرزو. چون راه حسین یک راه الهی است نه یک راه انسانی. ناتوان در پیمودن این راه همراه است با احساس شرمندگی. عزاداری را نباید فرصتی برای گشودن عقده ها دانست، بلکه باید آنرا یک اعتراف به گناه جمعی تلقی نمود که شکل فستیوال بخود گیرد. در این فستیوال بازار روضه خوان ها و خطبه گویان و واعظین، نوحه خوانان و مرثیه سرایان رونق گیرد. همه فعالیتها و جنب و جوش ها در جامعه شکل نمایشی بخود گیرد و همه چیز تماشایی شود: پرچمهای رنگین، علامات تزئینی، دسته های مرتب و منظم سینه زنی و زنجیر زنی همراه موزیک سنج و دهل و نوحه خوانی، انواع و اقسام تعزیه گردانی. در خاتمه طعام مجلل و خوشبو و اشتها آور که بخرج و هزینه سرمایه داران و تجار و بازاریان و قدرتمداران راه اندازی میشود تا عزا داران خسته و تشنه را خشنود و راضی سازند. یعنی که عزاداری بار شرم و گناهکاری، عشق به زندگی و هستی و گریز از شهادت و نیستی، بکاهد و ادامه زندگی را میسر سازد.
آنچه حائز اهمیت است اینست که این فستیوال درد و رنج همچون تیغی دو لبه است. هم میتواند مورد بهره برداری قدرت قرار گیرد و هم علیه قدرت به کار گرفته شود. یعنی که میتواند به نفع و مصالح قدرت در آید و یا ابزار کسب قدرت گردد. اما ماهیت اسطوره ای واقعه کربلا تغییری نکند. عزاداری یا فستیوال درد و اندوه هم میتواند به نفع مشروعیت رژیم بکار گرفته شود و هم به نفع نامشروع ساختن آن. در دوران حکومت شاهان حداقل از دوران آل بویه بعد یا بیش از یکهزار سال، برگزاری فستیوال های غم و اندوه برگزار گردیده اند صرفنظر از ماهیت ستمگرانه قدرت. هماکنون که در راس صحنه آفرینان حرفه ای، آیت الله و حجت الاسلام ها به قدرت رسیده اند، بیش از همیشه ساختار قدرت نیازمند برگزاری هرچه باشکوه تر این فستیوال های درد و رنج و محنت، است.
خداوند خامنه ای، جانشین امام در زمان غیبت، در یکی از سخنرانی های خود به نیازمندی ساختار قدرت به تداوم آفرینش صحنه های درد و رنج و محنت، یعنی عزاداری و شیون و زاری و خود زنی، اشاره نموده و تاکید دارد که:
روضه خوانی و ذکر مصیبت نه تنها منسوخ در جامعه نیست، بلکه لازم است و یاد امام حسین (ع) و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار – چه به صورت روضه خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون- باید بشکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهنده دلها، در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قویتر هم بشود (۲۰/۴/۷۰، بنقل از کارگزاران، یازدهم بهمن ۱٣٨۵).
آقای خامنه ای بخوبی میداند که حرفه اسطوره سازی بر اساس شور و احساس و عاطفه است که میتواند تداوم یابد. مسلم است که بر انگیختن آنها لازم بلکه ضروری و به سود پایداری حکومت دین است. در نتیجه امام حسین هرگز نمیتواند صورت انسانی بخود گیرد. چگونه میتوانی قرنها در سوک انسانی زمینی و خاکی خود بیازاری و مجروح سازی و غبار غم و اندوه بر چهره خود پاشی، و از اسطوره سازی و افسانه پردازی اجتناب ورزی، چه آگاه و یا نا آگاه باشی. بقا و تداوم حرفه اسطوره سازی نیازمند غلیان شور و احساس است، نه فعال سازی عقل و اندیشه. عاشورا، اسطوره ایست که دریافت آن تنها از راه احساس است که میسر گردد، نه از راه عقل و خرد و چند و چون و چرا. کردار و گفتار امام و یا امامان را که نتوان در ترازوی عقل انسانی وزن کرد و سنجید. اراده الهی برآن بوده است که از میان دوازده امام فقط یکی را برای شهادت در میدان نبرد برگزیند و یازده امام دیگر را به مدارا و مصالحه با قدرت وا دارد. روشن است که هرچه کندی و کوتاهی عقل و خرد عمیقتر، شور و احساسات شدیدتر، بهره برداری از آن بسود ثروت و قدرت بیشتر، تحمل واقعیت و مقاومت ضعیف تر.
نقد و بر رسی نگرش اصلاح طلبان را به واقعه کربلا به مجال و فرصت دیگری موکول میکنیم.
برای این نوشته از منابع زیر بهره گرفته شده است.
۱. .امام شناسی، تالیف حضرت علامه آیت اله سید محمد حسین حسینی طهرانی انتشارات حکمت.
۲. منتهی الآمال، ذکر تاریخ چهارده معصوم، تالیف ثعت المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی، ویراسته ی کاظم عابدینی مطلق، موسسه پخش کامکار.
٣. اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، انتشارات خوارزمی.
|