سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به روزکردن شورش یونان
گفتگوی نیکوس راپتیس و کریس اسپانوس


• همه ی این حرفهای «کاراتزفریس»، نماینده‍ی نئونازیها در پارلمان، برای رد گم کنی است. خود وی بهتر از هر کس دیگری می داند اگر پرده ها کنار روند برای همگان مشخص خواهد شد که غارتها و آتش زدنها کار عوامل پلیس و وابستگان «صبح طلایی» است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ دی ۱٣٨۷ -  ۲ ژانويه ۲۰۰۹


یادداشت مترجم: برای نشان دادن اهمیت اعتراضات جوانان یونان بیش از آن که لازم باشد محتوای اتفاقات را تشریح کنیم شاید اشاره به سانسور شدید رسانه ای اش کافیست. ترس از فراگیر شدن شورش ها و تسری آن به سایر کشورهای اروپا و جهان به وضوح در رفتار رسانه ای همه ی کشورها بازتاب داشت است. حتی رسانه های ترکیه که همواره مشتری ثابت کوچکترین اتفاقات یونان هستند نیز شورش های جوانان را بایکوت کردند. در زمانه ای که سرمایه داری متاخر یکسره همه ی جهان را در چنگال خود گرفته و در زمانه ای که احزاب کمونیست و سوسیالیست جزئی از منطق درونی و البته مزین کننده ی ویترینِ پارلمانتاریسمِ سرمایه داری اند، شورش هایی همچون آنچه که در یونان در حال جریان است به واقع از همان استثنا هایی هستند که دریچه هایی به سوی مبارزه ی نوین را می گشایند که نه در عرصه ی انتزاع و نه در آن به اصطلاح «انقلاب جهانی در آینده» که همینجا و الان و در خیابان بر علیه سیستم می جنگند. اینکه تا چه حد حوادث یونان به کلیت چپ هم در مقیاس جهانی و هم منطقه ای اش کمک می کند و یا اینکه اساسا چگونه می توان ارتباط منطقی بین آنها برقرار کرد بحثی باز است. اما آنچه بسیار ضروری به نظر می رسد این است که چپ می بایست حوادث یونان را بسیار جدی بگیرد (که متاسفانه به جز یکی دو مورد در ایران چندان به آن پرداخت نشده است و جالب اینکه حتی پوشش خبری مناسبی هم از طرف سایت های چپ گرا نداشته است). این ترجمه و چند ترجمه ی پیشین تلاشی است اندک در این زمینه به این امید که اهمیت مسئله بر سایر دوستان نیز روشن گردد.(س.ش(



اوجگیری قیام و خروش اعتراضی در یونان - به دنبال قتل الکساندر گریگوروپولس، نوجوان پانزده ساله ای که روز 6 دسامبر به دست پلیس کشته شد- به نقطه ی ِ انفجار رسید. سه هفته ی ِ گذشته شاهد تنش و درگیری های شبانه روزی میان نیروهای حکومتی و قیام کنندگان یونانی بودیم. عرصه عمومی خیابان ها و هر کوی و برزن صحنه ی ِ اعتراضات، تظاهرات، سنگربندی ها و شورش ها بوده است. ایستگاههای تلویزیونی، دانشگاه ها، مدارس عالی، دبیرستان ها، کارگاه ها و شهرداری ها و مهمتر از همه صدها انستیتو تسخیر شده اند.

شنبه ی ِ گذشته روز جهانی همبستگی با قیام یونان بود. کارگران، دانشجویان و دانش آموزان تظاهر کننده قصد دارند از اوایل سال جدید به اقدامات خود تداوم ببخشند.

نیکوس راپتیس ساکن آتن، یکی از همکاران باسابقه «زد نت» و نامزد بازی در فیلمی از گوستا گاوراس و از دست اندرکاران فیلمِ Z – فیلمی در باره ی ِ مقاومت و سرکوب در یونان پس از جنگ - گفتگویی با کریس اسپانوس در رابطه با پیش زمینه ها و وضعیت فعلی انقلاب انجام داده است. تاریخ انجام مصاحبه روزهای بین 17-23 دسامبر بوده است.


توده ی ِ یونانی

کریس: قبل از هرچیز با توجه به وقایع سه هفته ی ِ گذشته، می توانی چشم اندازی از آینده ی ِ انقلاب با مروری بر وقایع هفته ی ِ قبل در اختیار ما قرار بدهی؟ روحیه ی ِ معترضین و بطور کلی جامعه در چه وضعی است؟

نیکوس: کریس، اجازه بده قبل از ادامه ی ِ مصاحبه کمی از حال و روز خودم (و هرکس دیگری مثل من) که این روزها خبرها را دنبال می کند بگویم. امروز صبح 18 دسامبر این مطالب را در روزنامه ها خواندم:
اول: در نیویورک تایمز به تاریخ 17 دسامبر می خوانیم: «در سحرگاه قبل از طلوع آفتاب، در بخش بوشویک بروکلین، خوزه و برادرش رومل (مهاجرین اکوادری) در راه ِ رفتن به خانه شان از سوی عده ای به ظن گِی بودن - دو برادر دست در شانه ی ِ هم داشتند – مورد حمله سه سرنشین یک خودروی ِ گذری واقع شدند که با فحش و ناسزا و فریادهای ضدِ گِی و ضد ِ لاتین آنها را با چوب بیس بال مورد ضرب و شتم قرار دادند. رومل موفق به فرار از دست آنها شد اما خوزه به ضرب چوب و بطری تا بیهوشی کتک خورد و روز بعد، قبل از رسیدن مادرش از اکوادر، مرد.»
دوم: در روزنامه های امروز یونان می خوانیم: الکسیس گریگوروپولوس، نوجوان 15 ساله ی ِ یونانی، روز 6دسامبر بدست ِ پلیسی از یونان به قتل رسید. دیروز، 12 روز بعد از قتل آلکسیس، حوالی ِ ساعت 11 صبح، جمعی متشکل از حدود ِ 10 جوان دبیرستانی در یک فضای باز عمومی در پریستری (بخش کاملا" فقیر نشین آتن) جمع شده بودند و در باره ی ِ برنامه ی تظاهرات روز بعد تصمیم گیری می کردند. گلوله ای از آن حوالی شلیک می شود که به کف ِ دست یک پسر بچه 17 ساله اصابت می کند. امروز صبح بچه مورد عمل جراحی قرار می گیرد و گلوله ی ِ روولور کالیبر 38 از دستش خارج می شود. بنا به گفته ی ِ بچه ها ده دقیقه بعد مجددا گلوله ای از ان حوالی به سویشان شلیک می شود.
دولت به مدت 14 ساعت مسئله را مورد پیگرد قرار داد و با سرهم بندی کردن مسئله، والدین بچه های معترض را با اعلام اینکه شلیک گلوله از سوی یکی از همسایگان دیوانه انجام گرفته، از واقعیت امر دور نگه داشت. تصور من این است که شلیک گلوله از سوی یکی از افراد نئونازی انجام گرفته و دولت از این گونه آدمها برای انجام کارهای کثیف استفاده می کند. البته باید تاکید کنم که این تنها حدس و تصور شخصی من است.
سوم: باز هم از مطبوعات یونان: پلیسی که الکسیس 15 ساله را به قتل رسانده و پلیس همدست وی از ترس حمله ی ِ سایر زندانیان به آنها در زندان اصلی آتن زندانی نشده اند، بلکه در زندان کوچکی دورتر از آتن زندانی شده اند. هر دوی آنها را در یک سلول نگهداری می کنند. دیشب بعد از نصف شب پلیس قاتل به همدست اش حمله می کند و با شیطان خواندن وی خواستار اعتراف در نزد کشیش می شود. احساس عمومی این است که این کارها «نمایشی» برای جلب ترحم عامه ی ِ مردم نسبت به عمل حیوانی ی آن جانی است. ضمنا احتمال دارد پلیسی که از سلاح اش استفاده نکرده خواسته لب به سخن بگشاید و حقایق بیشتری را فاش کند.
حالا ممکن است یکی بیاید و ادعا کند که از این نوع جنایتکاران در هر جامعه ای یافت می شود. این درست، اما سوال اساسی اینجاست که این جانیان آشغال چرا باید از حس حمایت پلیس و قانون و دادگاه در یک جامعه ی ِ مبتنی بر نظم و قانون برخوردار باشند؟ این اغراق نیست! هر ناظر بی طرفی که اتفاقات جامعه ی ِ ما را بررسی کند به همین نتیجه می رسد.
حالا برمی گردم به سوال ِ تو:

اتفاقات
وقایعی را که چند لحظه قبل در باره ی ِ یونان گفتم باید شما را در جریان ِ تصویر ِ کلی ِ آنچه تا چهارشنبه 17 دسامبر اتفاق افتاده، قرار داده باشد. مردم عادی زخمی شدن نوجوان را در پریستری خیلی جدی گرفته اند. همه مطمئنند کسی که شلیک کرده حتما به قصد کشت تیراندازی کرده است. یک شاهد عینی هست که هنوز رسما اخذ شهادت نشده است. او می گوید که تیراندازان لباس شخصی بوده و از یک سیتروئن سفید اقدام به شلیک کرده اند. خودرو آنتن رادیویی بزرگی داشته و بعد از شلیک به سرعت برق از صحنه ی ِ حادثه دور شده است. تنها پلیس از این نوع ماشینها و آنتن ها استفاده می کند. طبیعتا این حادثه خشم مردم خصوصا نوجوانان انقلابی را صدچندان کرده است. ضمنا بعد از حادثه ی ِ تیراندازی، پدر و مادرها می کوشند نوجوانان ِ شان را از رفتن به خیابان ها برحذر دارند. باوجود این نام پریستری- محل وقوع حادثه - در میان انقلابیون از اعتبار ویژه ای برخوردار شده است. همین چندی پیش اعتراضی مسالمت آمیز اما کاملا گسترده و مردمی در محگومیت تیراندازی در پریستری انجام گرفت.
همچون روزهای آغازین قیام، از 17 دسامبر تا امروز (22 دسامبر) تظاهرات- اینبار بدون حمله به بانکها و آتش زدن اماکن و ادارات و... در منطقه مرکزی آتن و سایر شهرها ادامه یافته و از حدود 17 دسامبر فعالیتها کاملا با اهداف تعیین شده و مشخص و بطور کلی دورتر از مرکز آتن انجام گرفته است.


کریس: اهداف چه بودند و اهمیت آنها در چیست؟

نیکوس: انتخاب اهداف کاملا نشانگر ماهیت قیام و از اهمیت بسیارزیاد سیاسی- اجتماعی برخوردار است.
اهداف عبارتند از:
قرارگاههای پلیس ضدشورش
آکادمی پلیس در فیلادلفیا، در منطقه ِ شمال آتن
انستیتوی فرانسه، جایی که جوانان یونانی زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم و یا سوم یاد می گیرند. تحلیل من این است که این هدف را به دلیلِ «فنومن»ِ سارکوزی برگزیده اند.
ساختمانهای دولتی که اطلاعات مربوط به افرادی که با بازپرداخت بدهی ها و مالیات و... مشکل دارند در آنها نگهداری می شود، بشدت محافظت می شود.
اشغال فدراسیون کارگران یونان توسط کارگران، سندیکایی که در 1947 با مساعدت آمریکایی ها شکل گرفته است.
اشغال دفاتر کوگیاس، وکیل «مشهوری» که دفاع از پلیس قاتل الکسیس نوجوان را بعهده گرفته است. دو حمله به کوگیاس در شهر پاتراس و ممانعت پلیس از «ادب» کردن وی توسط نوجوانان خشمگین.
حمله بر علیه واحد پلیس که از مجموعه ی ِ ساختمانی دادگاه در آتن حفاظت می کند،
حمله به تئاتر ملی و متوقف کردن نمایش،
کتک زدن شهردار(مادام العمر) دستِ راستی سالونیکا، مدیرکل سابق و قهرمان دو و میدانی، با شکلات، بن بن و حبه های قند از سوی کودکان. واکنش تند و لفظی شهردار «با فرهنگ» در مقابل کودکانی که به او شیرینی «تعارف» کرده بودند. شهردار کودکان را «مطرودین اجتماعی» خطاب کرد و ناظرین صحنه به حمایت و تایید کودکان پرداختند.
یکی از مهمترین فعالیتهای نوجوانان و جوانان یونان در روزهای اخیر «خلق» حماسه درخت کریسمس در میدان قانون اساسی در مرکز آتن می باشد. قضیه از این قرار است که مقدمه قانون اساسی ایالات متحده با این عبارت شروع می شود: «ما مردم». ماده سوم قانون اساسی یونان اینگونه می گوید: «مذهب رسمی یونان، مذهب کلیسای مسیحی شرق ارتدوکس است. کلیسای ارتدوکسِ یونان که سرورمان عیسی مسیح ریاست آن را بعهده دارد...» و غیره. تعجبی ندارد که شهردار آتن خواه سوسیالیست، خواه راستگرا، همه ساله باشکوه ترین درخت پلاستیکی کریسمس در کل اروپا را در میدان اصلی شهر برپا می کند. همچنانکه اکثر مردم جهان در صفحه تلویزیونهای خود شاهد بودند نوجوانان یونانی درخت عظیم کریسمس [a.k.a. Tannenbaum] را در نخستین گام قیام به آتش کشیدند. شهردار راستگرای آتن، نیکیتاس کاکلامانیس که همزمان مدیر عامل شرکتی معظم است، با اشتیاقی دیوانه وار اقدام به برپایی درخت با شکوهتر از درخت سوخته قبلی در زمان مقرر نمود. جالب اینجاست که چند روز قبل پزشکان و پرستاران بیمارستان با حرکتی نمادین به خیابان آمده بودند و با اقدام به پاک کردن شیشه خودروهای عبوری از رانندگان آنها طلب کمک جهت خرید گاز پانسمان برای اتاق عمل می کردند. زیرا به علت کمبود منابع مالی بیمارستان حتا یک عدد گاز پانسمان نداشت. در دولت راستگرای قبلی کاکلامانیس وزیر بهداشت و درمان بود.
روز یکشنبه 20 دسامبر گروهی از دختران و پسران ِ مدرسه ِ عالی هنرهای زیبا (هم سطح دانشگاه) به مغازه های فروش گوشت در مرکز آتن رفتند و از آنها خواستند گوشتهای بدور ریختنی و پس مانده را به آنها «اهدا» کنند. مغازه داران بیش از حد شوق و شور از خود نشان دادند و حتی کله نیم پخته خوکی را به آنها بخشیدند. آنگاه دختران و پسران با کیسه های پلاستیکی مملو از آت و آشغال به پای درخت کریسمس در میدان مرکزی شهر رفتند و شروع به تزیین درخت کریسمس با آشغال ها کردند. مردم معمولی که شاهد صحنه بودند بشدت دانشجویان را تشویق می کردند تا اینکه پلیس ضدشورش وارد صحنه شد و ماشینهای آتش نشانی از راه رسیدند و به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند و از آن پس پلیس قهرمان با تجهیزات کامل به نگهبانی از درخت ارتدوکس کریسمس می پردازد. حماسه ی ِ شادی بخش ِ درخت کریسمس با عمل ِ وحشیانه ای که تنها از پلیس می تواند سربزند همراه شد. چند بلوک آنطرف تر از میدان مرکزی و محل قرار گرفتن درخت کریسمس سربازی در لباس شخصی به همراه دوست دخترش مورد حمله ی ِ پلیس واقع می شود و بشدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. یکی از شاهدان عینی که خود وکیل است به عمل پلیس اعتراض می کند و متقابلا با واکنش تند و خشونت آمیز پلیس روبرو می شود. هم اینک سرباز مورد بحث دستگیر شده و با اتهام بسیار سنگینی روبروست. قرار است به اتهامات وی در دادگاه نظامی رسیدگی شود. این هم یکی دیگر از نمونه های وحشی گری پلیس است.
در خصوص آینده ی ِ قابل پیش بینی، بنظر می رسد «قیام» اخیر نوجوانان یونان مثل قیام جوانان در می 1968 پایان نخواهد یافت. یکی از دلایلی که این نظر مرا تایید می کند انتشار و حمایت جهانی از قیام جوانان و نوجوانان یونان است. به نظر من بچه ها در پیگیری اهداف قیام خود بسیار جدی هستند. البته کاملا نمی توان به این تحلیل مطمئن بود. مسئله ی ِ بسیار مهم تظاهرات سراسری 9 ژانویه به یاد بود قتل نیکوس تمپونراس، معلم جوان ریاضیات دبیرستانی در شهر پاتراس در سال 1991 بدست رهبر حزب راستگرای «جوانان دمکراسی نوین» است که هم اینک حزب دولت یونان می باشد. مرگ الکسیس نوجوان باعث شده است تا بار دیگر این واقعه ی ِ فراموش شده چون شبحی سرگردان باز گردد تا انتقام جمجمه ی ِ داغون شده بدست رهبر حزب دمکراسی نوین را باز پس ستاند. احساس من این است که نام تمپونراس، شهید پاتراس، با پیشرفت امور نقش مهمی در میان نوجوانان بازی خواهد کرد. 9 ژانویه 2009 روزی است که باید با دقت آن را دنبال کرد.
کریس اجازه بده بیشتر روی این موضوع تکیه کنم چون برای درک روحیه عمومی بسیار ضروری است.
همچنانکه در نظرات قبلی خود در Znet نوشته ام به نظر من در هر جامعه ای به دلایلی «عجیب و غریب» یک سوم جمعیت خود را «محافظه کار» یا «کریپتو فاشیست» حساب می کنند. اینکه این جماعت (بعد از این آنها را یک سوم می نامم) مادرزادی محافظه کارند یا اینکه بعدا به این سلک در آمده اند اهمیت چندانی ندارد. طبیعتا این امر در مورد مردم یونان هم صادق است.
این یونانی های «محافظه کار» فکر می کنند پلیس جلادی که آلکسیس را کشته، در برابر دهها نوجوان ولگرد از خودش دفاع می کرده و در کشتن وی محق بوده است. آنها همچنین فکر می کنند وکیل «مشهور» کوگیاس که در دادگاه گفته کشته شدن نوجوان خواست خدا بوده و دادگاه باید بصراحت بگوید که مرگ حق است یا نه، راست می گوید و محق است. می خواهم بگویم، کریس، این یک سوم جماعت ارتجاعی ریشه ی ِ همه ی ِ تباهی ها در جهان هستند.
چاتزیکاگیس و زیر عدالت در پارلمان یونان در سخنرانی خود گفته دولت بریتانیا چند سال پیش، نه تنها پلیسی را که در جریان تهدید قطارهای زیرزمینی لندن جوان برزیلی را کشته بود بخشید بلکه او را به عضویت نیروی مخصوص در آورد، بنابراین دولت یونان هم باید... بقیه ماجرا!
در منطقه ی ِ اسپارتای ِ پلوپونسوس که منطقه ی ِ بدنامی است که راست های افراطی در آن ساکن اند، جنبش جمع آوری پول برای خانواده ی ِ پلیس قاتل شروع شده است.
گروهی از روشنفکران بیانیه ای را امضاء کرده اند که نظر نوام چامسکی را در باره ی ِ آنها تایید می کند. لّب مطلب بیانیه ی ِ آنها این است که کار بچه ها درست نیست.
بدترین واکنش به قیام نوجوانان واکنش دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان (KKE) آلکا پاپاریگا است. این خانم اصرار داشته که علیرغم وسعت شرکت کنندگان اش این حرکت ها قیام مردمی نیست. به گفته ی ِ آلکا انقلاب تنها زمانی رخ می دهد که کارگران تحت رهبری حزب کمونیست دست به قیام بزنند. ضمنا همین خانم بطور تلویحی گفته است که «اتحاد چپ رادیکال» ]تشکیلاتی که با گرایش اوروکمونیستی قبلا از این حزب منشعب شده بود[ آتش سوزی ها و... را هدایت می کند. اتهامی که نه تنها نادرست بلکه ناجوانزنانه است.
خطرناکترین گروه فعال در اتفاقات اخیر نئونازی ها بودند. تظاهرات، آتش سوزی ها، غارت ها و... فرصتی طلایی در اختیار آنها می گذارد تا داخل صف معترضین شده و نیات پلید خود را برآورده کنند. ]هرچند که آنها سازمان ِ نازی ِ خود را "صبح طلایی" می نامند.[ در نخستین روزهای قیام نئونازیها در پاتراس فرصت یافتند تا وارد صف مغازه دارانی که می کوشیدند از مغازه های خود حفاظت کنند، شوند و بعد با تعقیب آنها به ربودن اموال ِ شان دست زدند. آنها در چند مورد حتا بزور وارد خانه های مردم شده اند. مردم نام اعمال آنها را "Kristallnacht" گذاشته اند. مشابه این اعمال در شهر شمالی یونان، کموتینی، از نئونازیها سر زده است.
این اعمال در حالی از نئونازیها سرمی زند که در کنف حمایت کامل پلیس قرار دارند. به نظر می رسد در صفوف پلیس تعداد زیادی از وابستگان «صبح طلایی» وجود دارند. یکی از مهمترین وقایع روزهای اخیر فیلم ویدئویی است که نئونازیها (و یا پلیس های لباس شخصی) را با دیلم و اهرم در دست نشان می دهد که در میان صفوف پلیس قرار راه می روند و به غارت و شکستن شیشه های مغازه ها می پردازند؛ یکی از آنها حتا از... پتک استفاده می کند.
به هر حال، آنچه اهمیت فوق العاده ای دارد این حقیقت است که نئونازیها که در میان همان یک سومی که قبلا گفتم قرار دارند با کسب حدود 3 تا 4 درصد از آرای رای دهندگان به مثابه ی ِ حزبی قابل قبول به پارلمان یونان راه یافته اند. آنها اغلب در پارلمان با استفاده از زبان و مباحث حزب کمونیست می کوشند چهره ای پوپولیستی از خود به نمایش بگذارند. در هر صورت دیروز رهبر آنها که لقبی ترکی برای خود برگزیده «اراتزفریس» (روزنامه نگار و بوکسور آماتور سابق) از پارلمان درخواست رای به «قانون ویژه» جدید کرد. سابقه «قانون ویژه» ]در زبان یونانی ["idionymo", یکی از شرربارترین صفحات تاریخ سیاسی یونان است. این قانونی است که در سال 1929 از سوی «پدر» مشهور ملت یونان، «دمکرات کبیر» الفتریوس ونیزلوس ابداع شد. کسی که اینک مجسمه های بیشمار مرمرین و برنزی اش در سراسر یونان برپا شده است. «قانون ویژه» جهت آغاز پیگرد وحشیانه ی ِ کمونیستها و آنارشیستهای یونانی اختراع شد. مبارزانی که قصد سقوط نظم مستقر در آن دوران را درسر می پروراندند. تصویب این قانون سرآغاز برنامه ای بود که خصوصا علیه کمونیستهای یونان طراحی شده بود. این برنامه شامل زندانی کردن، شکنجه و بعد از ونیزلوس اعدام هزاران تن بود که تا سال 1974 ادامه داشت. وقتی به ونیزلوس گفتند که فاشیستهای آن زمان قصد کسب قدرت را دارند، «قانون ویژه» را برچید تا مبادا فاشیستها هم مشمول این قانون شوند.
البته همه ی این حرفهای «کاراتزفریس»، نماینده‍ی نئونازیها در پارلمان، برای رد گم کنی است. خود وی بهتر از هر کس دیگری می داند اگر پرده ها کنار روند برای همگان مشخص خواهد شد که غارتها و آتش زدنها کار عوامل پلیس و وابستگان «صبح طلایی» است.
کریس، لازم است به موضوع مهمی راجع به حیات سیاسی در یونان اشاره کنم. تنها چند نفر هستند که مطبوعات و مجاری اخبار و اطلاعات در یونان دست آنهاست:
یکی از آنها مسیحی ارتدوکس بلند پایه ای در سالونیکا به نام آنتیموس است (من واقعادرجه ی روحانی او را نمی دانم ولی اورا «سنت آنتیموس» صدا می کنند.) سالهاست سخنرانی های ماوراء راست و جنگ طلبانه بسیار خطرناک ایراد می کند و آشکارا مقدونیه را تهدید به اشغال از سوی ارتش یونان کرده است. واقعا این آدم به پشتوانه ی چه کسانی اینگونه بی محابا حرف می زند؟
بازهم در سالونیکا، راستگرای متعصبی بنام سومیادیس که می توان او را دوقلوی ِ آنتیموس روحانی به حساب آورد هر روز صبح زود در صفحه ی ِ تلویزیون ظاهر می شود و به تبلیغات می پردازد. نقش او در این میان چیست؟
بالاخره می رسیم به تئودور پانگالوس مرد هفتاد ساله ی ِ بسیار چاقی که شایع است یکبار در جلسه ی ِ اتحادیه ی ِ اروپا، گویا متوجه نبوده میکروفن روشن است ضمن حمله لفظی به آنگلا مرکل فحش رکیکی به او می دهد. پانگالوس نوه ی ِ ژنرالی به همین نام است که در سال 1925 دیکتاتور یونان بوده است. پانگالوس ابتدا با ورود به صف چپگراها وارد سیاست شد ودر دهه ی ِ 60 خود را به میکیس تئودوراکیس - آهنگساز و چهره ی ِ اسطوره ای چپ یونان – نزدیک کرد. با پیروزی سوسیالیستها در انتخابات به مدت دو دهه در پست وزارت - عموما در وزارت امور خارجه- در دولت سوسیالیستها انجام وظیفه کرد. «اوج» خدمات وی تحویل اوجالان در دوران وزارت امورخارجه در سال 1999 به دولت ترکیه است که تاکنون در زندان به سر می برد. چند روز پیش همین آدم با ولگرد و بی سروپا خواندن قیام کنندگان بشدت به «اتحاد چپ رادیکال» حمله کرد و آنها را مسئول غارت و آتش سوزیها معرفی نمود. این اتهامات چنان بی پایه و اساس هستند که آدم از خودش می پرسد واقعا در این نیم قرن او از چه آبشخوری می خورده که چنین بی محابا به لجن پراکنی مشغول می شود؟ واقعیت این است که 48 ساعت تمام همه ی تبلیغات روی کلمه ی ِ اوباش و ولگردِ بی سر و پا متمرکز بود که این آدم به زبان آورده بود.
دو نفر دیگری که در این کاتگوری: «این آدمها چه نقشی در یونان دارند؟» می گنجند کوگیاس وکیل و کاراتزفریس رهبر راستهای افراطی پارلمان یونان هستند.
عامل مهم دیگری که در اعتراضات یونان اهمیت دارد، مهاجرین هستند. در آغاز مهاجرین مشارکتی در اعتراضات نداشتند. بعدتر اغلب غارتها کار آنها بود. و گاهی هم در اغتشاشات شرکت می کردند. البته این اعمال آنها دور از انتظار نیست. اکثر مهاجرینی که به هر دلیل پای شان به ادارات پلیس یونان باز شده بود آنجا را با نفرت عمیق نسبت به هرچه رنگ و بوی یونانی داشت ترک کرده بودند. یکی از روشهای عادی پلیس شجاع یونان تجاوز و فروکردن دسته ی ِ باتوم در ماتحت دستگیرشدگان است. سالها پیش مرد جوان آلبانیایی در برابر اصرار خبرنگاران بالاخره با شرم فراوان گفت که پلیس یونان کاری را با من کرد که مردان با زنان می کنند. همین مرد جوان بعد از حمله به اتوبوس جهانگردان یونانی در آلبانی بدست پلیس آلبانی به قتل رسید. یک مورد دیگر که اخیرا بصورت نوار ویدئویی فاش شده شکنجه یک فرد آلبانیایی بدست هموطن آلبانیایی اش در حضور مقامات ارشد پلیس جهت تفریح آنهاست.

کریس: خب در مورد دو سوم باقیمانده جمعیت چه فکر می کنی؟

نیکوس: برای نخستین بار مردم عادی یونان گلدانهای خود را از طبقات بالای ساختمانها بر سر پلیس پرتاب می کردند. برای نخستین بار همین مردم عادی از طبقات بالا با هر وسیله ی ِ ممکن از وحشیگری های پلیس فیلمبرداری می کردند و با پخش انها در منابع خبری بیرحمی پلیس را در معرض دید عموم قرار می دادند. فیلمی که قبلا راجع به حمل دیلم و پتک گفتم روی ویدئوی سیاه و سفید ضبط شده و معلوم است که سیستم فیلمبرداری یک دستگاه قدیمی بوده است. ضمنا فیلم مربوط به صحنه ی ِ قتل الکسیس را خانمی با دوربین فیلمبرداری اش ضبط کرده که در آن دو پلیس قاتل خونسردانه صحنه ی ِ قتل را ترک می کنند. این ها بخشی از اطلاعاتی هستند که قرار است در دادگاه از آنها استفاده شود.
بهترین تعریف از حال و هوای دو سومی که به آن اشاره کردی عبارت است از : «مشارکت کننده». در خصوص نوجوانان و جوانان دانش آموز حرف حساب آنها این است که «احترام» می خواهند. رقابت وحشیانه ی موجود در جامعه را قبول ندارند. آنها آموزش واقعی می خواهند نه اینکه مغزشان را با اطلاعات و معلومات پوچ پر کنند. ضمنا وقتی همین دانش آموزان و نوجوانان را می بینی که دارند آتش سوزی مغازه های ی کوچک را خاموش می کنند دلت از انسان دوستی آنها به شعف می آید در حالیکه تظاهر کنندگان با دیسیپلین KKE بی تفاوت از کنار آنها می گذرند. به نظر می رسد اینبار انسان در مبارزات آنها محور اساسی است.


کریس: موضوع بخصوصی در تاریخ، جامعه و یا روابط بین نسل های یونان است که به توضیح انقلاب کمک کند؟

نیکوس: این «ویژگی»ِ خود یونان است که می تواند به این مبارزه یاری رساند. خانواده در یونان هنوز واحدی درهم تنیده است. نوجوانان کنونی دو نسل با نوجوانانی که تجربه ی ِ اشغال نازی ها در سالهای 1944-1941 را دارند فاصله دارند. نوجوانانی که در آن سالها (1949) انقلاب خونین برعلیه انگلیس و آمریکا را براه انداختند. به همین دلیل در بسیاری از خانواده های یونانی بقایای آن تجارب با توجه به پیوندهای مستحکم خانوادگی، به نسل جدید منتقل می شود و به این ترتیب آنها می فهمند وضع از چه قرار است. این ادعای من با رفتارهای پخته و سنجیده ای که نسل جوان این روزها از خود بروز می دهد تایید می شود.


کریس: اگر ممکن است لطفا راجع به شرایط مادی قیام حرف بزن. شرایطی که نوجوانان، دانشجویان، کارگران، مهاجرین و... را به میدان آورده است.

نیکوس: مهمترین جنبه ی ِ شرایطِ مادی، بیکاری و دستمزدهایی است که به «نسلِ 700 یورویی» معادل 970 دلار آمریکا در هرماه مشهور شده است. مدارک دانشگاهی ارزش خود را از دست داده است. فرار سرمایه ها و شرکت های یونانی به کشورهای همسایه جهت استفاده از نیروی کار ارزان، شرایط نامتعادل استخدام و اخراج، قیمتهای بالای کالاها در سوپرمارکتهای یونان که به شکل باورنکردنی نسبت به سایر نقاط اروپا گرانتر هستند، دودوزه بازی های دولت با پول مالیات دهندگان و عدم شفافیت مالی، شرایط بسیار وخیم وضع بهداشت و خدمات درمانی، بهره های سرسام آور بانکهای یونانی، و بالاخره اصرار بی منطق و سرسختانه ی ِ الیت و دولتمردان یونان در جهت دنبال کردن سیاست های نولیبرال علیرغم شکست مفتضحانه ی ِ آن در سراسر جهان از دیگر عوامل موثر مادی در قیام هستند.


دولت و شرایط حقوقی
کریس: سه شنبه (16 دسامبر) کارامانلیس، نخست وزیر یونان، گفت: «بخشی از خطای» خود در رابطه با تبانی با یک کلیسا در تصاحب قطعات زمین با استفاده از اموال دولتی در شمال یونان را می پذیرد. آیا این عمل تاثیری بر اعتبار و صلاحیت کارامانلیس و حزب دمکراسی نوین می گذارد؟ آیا بحران مشروعیت فراتر از سیاستمداران و احزابی که ارگان های دولتی را در اختیار دارند می رود یا صرفا دامان ِ نهادهای سیاسی را می گیرد و در محدوده نهادهای دولتی باقی می ماند؟

نیکوس: کارامانلیس با انتقادات و حملات تند و تیزی از همه سو مواجه شده است، غیر از همان یک سومی که گفتم. کسانی که سرمایه گذاری زیادی - هم مادی و هم غیر مادی- بر روی او انجام داده اند. اما همین آدم ها هم نظر خوشی به توانمندی مدیریتی وی ندارند. مفهوم این گفته این است که آنها از وی قطع امید کرده اند. این مسئله حتی در هیئت وزیران مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
تقریبا همه ی ِ افتضاحات سیاسی در یونان در پشت پرده حل و فصل می شود. عامل اصلی در این عمل بی شرمانه، علاوه بر سیاستمداران، قوه قضائیه ارتجاعی و تا بن استخوان فاسد است. قوه قضائیه را - مثل اکثر نهادهای یونان - در واقع سازمان سیا از سال 1947 به بعد «سرهم بندی» کرده است. و از آن پس هم تغییرات لازم طبق صلاح دید آنها انجام گرفته است. این واقعیت که قضاتِ حامی دیکتاتورها هنوز دست بالا را در قوه قضائیه دارند موید این نظر است.
دو سوم مردم یونان همچنان که در بالا هم اشاره کردم از کم و کیف قضایا باخبرند اما اغلب به دلایل اقتصادی در چنبره ی ِ بازی های سیستم رای دهی و رای گیری «سوسیالیستها» اسیر شده اند. باقیمانده ی ِ افرادی که به چپ واقعی تمایل دارند به موضع عناد افتاده اند که ریشه در مسائل تاریخی دارد. یک راه برای برون رفت از این وضعیت به خود آمدن رهبری KKE (کمونیستهای «سنتی») و دست کشیدن از اشتباهات گذشته و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر منافع طبقه کارگر و طبقات محروم که باعث پیوند چپ های صادق با بدنه ی ِ حزب کمونیست می شود. همین امر در رابطه با بدنه ی ِ سوسیالیستها هم صادق است.
شخصا معتقدم که قیام نوجوانان در این پروسه نقش کاتالیزور بازی خواهد کرد. چون آنها با قیام خود حق اظهار نظر در خانواده و جامعه را پیدا کرده اند.
وضعیت حقوقی به مراحل زیر رسیده است: گلوله ای که الکسیس را به قتل رسانده در «دمکریتوس» مرکز تحقیقاتی بسیار معتبر یونان، مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته است. یافته ها حاکی از آن است که بر روی گلوله آثاری از «دی اکسید سیلیکون» دیده شده است. این موضوع می تواند به معنی این باشد که گلوله قبل از اصابت به آلکسیس به مواد ساختمانی برخورد کرده است. اما همه ی ِ شاهدین شهادت داده اند که شلیک افقی بوده است نه هوایی! این که شلیک مرگبار افقی بوده از سوی کارشناسان تکنیکی در محل تایید شده است. افکار عمومی بر این باور است که حتا اگر گلوله کمانه کرده باشد استفاده از اسلحه عملی جنایتکارانه بوده است.
کوگیاس وکیل مدافع جنایتکاران، تلاش می کند تا افکار عمومی یونان را تحریک و به انحراف بکشاند. اکثر مردم واقعا از دست او خشمگین اند. به نظر می رسد انگیزه های او نه یافتن حقیقت که مسائلی ناشناخته هستند.
و در خصوص پلیس های زندانی «نمایش» های آنها چه ساختگی باشد و چه واقعی تاثیری در رای افکار عمومی نخواهد داشت.


کریس: افسر پلیسی که با شلیک خود موجب مرگ گریگوروپولس شده رسما با اتهام جنایت روبروست. این مسئله چرا باعث بی علاقگی مردم نسبت به دستگاه قضایی و پلیس شده؟ چگونه این مسئله با بدتر شدن اوضاع اقتصادی و نیاز به تغییرات اجتماعی عجین شده است؟

نیکوس: نارضایتی مردم یونان از پلیس سابقه ای نیم قرنی دارد. آنچه جدید است عکس العمل نوجوانان نسبت به این مسئله است.
در طی این اعتراضات، نارضایتی مردم از پلیس نسبت به دهه های قبل که پلیس با اقدامات خود هر روز بدبختی و بلای جدیدی بر سر مردم نازل می کرد و جان مردم را می گرفت، چندان زیاد نیست.


کریس: پلیس یونان سابقه ی ِ بیرحمی و جنایت را در پرونده ی ِ خود دارد. آیا فکر نمی کنی دولت یونان از ترسِ تکرارِ اقداماتِ وحشیانه ی ِ پلیس و ارتش، مردم را از قیام و انقلاب باز می دارد؟ تصور کن اگر قضیه ی ِ حمله به پلی تکنیک آتن تکرار می شد چه پیش می آمد؟

نیکوس: دولت مردم را از قیام و انقلاب باز نمی دارد. این تبلیغات که پلیس روزهای اول قیام «بی دفاع» بوده و اقداماتش صرفا دفاعی بوده، همه تبلیغات صرف است.


کریس: قیام تا کجا می تواند تداوم یابد؟ پاسخ نهادها و دستگاههای حکومتی یونان چه خواهد بود؟ فکر میکنی دلایلی در دست است که دولت در هراس از دست دادن کنترل خود بر اوضاع باشد؟ آیا نخبگان هم با قیام کنندگان هم نظرند و استراتژی واحدی با آنها دارند یا آنها افکار دیگری در سر می پرورانند و وحدت استراتژی بین ِ شان نیست؟

نیکوس: قیام می تواند پیشتر از این هم برود. عامل حیاتی در این زمینه چگونگی برخورد بدنه ی ِ KKE و سوسیالیستها PASOK است. دلیلی برای نگرانی در باره از هم پاشیدن شیرازه ی ِ امور نیست. نخبگان یونان همواره علایق خود را با کاخ سفید تنظیم کرده اند. آنهایی که باید نگران باشند اعضای مستقر CIA در سفارت آمریکا در یونان هستند. بطور تاریخی چپ قدرتمند متحد یونان کابوس امپریالیسم آمریکا بوده است.


کریس: متشکرم نیکوس.

نیکوس: ممنون.



*این گفتگو ترجمه ای ست از :
Update on the Greek Uprising ) An interview...    By Nikos Raptis and Chris Spannos(
    www.zcommunications.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست