یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ایستادگیت را شکر زن
برای شیر زن آذربایجان؛ شهناز غلامی


حمیدرضا عسگری نژاد


• "فاتحان به زمین می افتند اما بر زمین نمی مانند". پس ای فاتح شجاع، بدان که ملت صبور و بزرگ آذربایجان اینک چشم به راه بیدار شدنت است تا لبخند فاتحانه را بار دیگر بر چهره مادر و تنها دخترت به جشن نشینند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ دی ۱٣٨۷ -  ٣ ژانويه ۲۰۰۹


می گویند اعتصاب غذا کرده ای و بیهوش شده ای زن! "ایستادگیت را شکر زن"! مقاومت و ایمانت را شکر زن! بیهوشی از آن تو نیست زن! تو بیهوش کرده ای آنانی را که بی هوشت می خواستند، تو خواب را از چشمانشان ربوده ای، تو تنشان را به لرزه انداخته ای و حالا مطمئنم که بی هوشی تو از ایمان و مقاومت توست و چه چیزی را بالاتر از این پاس داشتن ممکن؟ حالا بدان ملتی به تو می بالند که چنین شیرزنی از تبار آذربایجان نماد مقاومت و ایمان و از خود گذشتگی شده است. بدان همیشه نماد ایمان خواهی ماند.
آنان که بی هوشیت را می خواستند حالا خود از هوش رفتگانند که جز این سزایشان نیست، آنان که دربندت می خواستند حالا خود دربند ماندگانند هر چند خود را آزاد و رها نشان دهند، آنان که ناپایداریت را می خواستند حالا خود ناپایدرتر از همیشه ی خدایند، آنان که جاهلت می خواستند حالا جاهل ترینانند که دنیا گواهی است بر این ادعا، آنان که هویتت را طلب می کردن تا بی هویت بمانی حالا خود بی هویت ترین مردمان کره زمینند، آنان که شکنجه ات می کردند و می کنند خود شکنجه شدگانیند که نفرین ملتی و از همه مهمتر نفرین مادر پیر و بیمارت و دختر خردسال و تنهایت را بدرقه راه خود کرده اند، آنها که بیمارت می خواستند حالا روانپریشترین و بیمارترین ملت روزگارانند، آنان که سیه رویت می خواستند حالا سیه رویان قش کرده ای هستند که زمین و زمان را بر خور شورانده اند تا حماقتشان را به عالی ترین درجه ممکن رسانده باشند، آنان که نادانیت را می خواستند حالا پاسداران نادانی و جهالتی هستند که مثالش را دنیا کمتر به خود دیده است و تو شیرزن آذربایحان امروز بیشتر از هر روز دیگر رخنه کردی بر دل و جان آزاداندیشانی که دردشان درد ملت است و طعامشان طعام تلخ بی مهری و جفا و زندان و شکنجه و من چه می توانم گفته باشم جز این که "ایستادگیت را شکر زن"!
می دانم و خوب می دانم که حالا دختر خردسالت با هر صدایی به پیشواز آواز قدمهایت آغوش باز می کند، می دانم و خوب می دانم چشمان مادرت سو سو می زند به پشت دری که کلونش باز شود و دخترش فاتحانه بوسه اش را نثار چشمان مادر کند و باز می دانم و خوب می دانم که حالا خواب دختر و مادرت را در حالی که از هوش رفته ای می بینی و باز می دانم در همین حال و روز هم دلت برای ملتت می تپد پس من را چه چیزی توان گفتن هست جز این که بگویم "ایستادگیت را شکر زن"!
حالا نمی دانم باز هم تو را شهناز صدا می کنند یا غلامی اما می دانم ملتت تو را شیرزن و با ایمان و شجاع و پایدار و استوار صدایت خواهند زد که جز اینها، تو را نامی شایسته نیست، پس بگذار بگویمت شیر زن آذربایجان، بگذار بگویمت زن با ایمان به راه و هدفت، بگذار بگویمت شجاع ترین زن آذربایجان، بگذار بگویمت پایدارترین زن شکنجه ها، بگذار بگویمت استوارترین زن در راه ایمان و هدفت و باز در نهایت بگذار بگویمت "ایستادگیت را شکر زن"!
حالا دخترت سرش را فاتحانه بالا می گیرد و می گوید منم من، دختر شیرزن آذربایجان، حالا مادرت سربلندتر از همیشه نامت را فریاد می زند و می گوید منم من، مادر شجاع زن آذربایجان که او را در دامانم پروراندمش و شاید اگر تا کنون نگفته باشد امروز حتما از اعماق وجود خواهد گفت:"شیرم حلالت دخترم"، حالا ملتت نامت را بر سر زبانها جاری خواهند ساخت تا فریاد زنند مقاومت و ایمان و پایداریت را و من باز چه می توانم بگویم جز این که گفته باشم "ایستادگیت را شکر زن"!
حالا شاید به ظاهر چشمانت خسته و بسته شده باشند اما کیست که نداند چشمانت بازتر از همیشه، امروز نظاره می کند ملتی را که شهناز غلامیش را فریاد برمی آورند و کیست که نداند چشمان به ظاهر باز آنانی که امروز وادارت کرده اند تا چشمانت بسته مانده باشد خود در باطن چشم دلشان بسته و آواره و سرگردان مانده است؛ از این که با این شیرزن آذربایجان چه کنند که بشکنندش، ویرانش کنند اما بر هیچ کس پنهان نیست که خود آواره ترین و سرگردانترین و شکسته ترینانند.
و اما آخر سخن چه می توانم گفته باشم جز این که: "فاتحان به زمین می افتند اما بر زمین نمی مانند" پس ای فاتح شجاع، بدان که ملت صبور و بزرگ آذربایجان اینک چشم به راه بیدار شدنت است تا لبخند فاتحانه را بار دیگر بر چهره مادر و تنها دخترت به جشن نشینند.
"ایستادگیت را شکر زن"!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست