همسر منصور اسالو: اقدام علیه امنیت ملی یعنی چه؟
گفتگوی سایت تهیه با خانم پروانه اسالو
شیرین فامیلی
•
افزون بر تمام مشکلاتی که گریبانگیر خود فعالان کارگری در زندان است، باید از مشکلات و فشارهایی که بر خانواده های آنها وارد می شود نیز یاد کرد. راستی، این خانواده ها چگونه روزگار خود را می گذرانند؟ همسران آنها چطور خانواده را سرپا نگه می دارند؟ آیا کسی و یا فریاد رسی دارند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۷ دی ۱٣٨۷ -
۶ ژانويه ۲۰۰۹
اخیرا فشار های امنیتی و قضایی بر فعالان کارگری تشدید یافته و دور جدیدی از بازداشت ها شروع شده است. طی روز های اخیر، محسن حکیمی و بیژن امیری، از فعالان کارگری در تهران، بازداشت شدند. چند هفته پیش نیز دادگاه پنج عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه تشکیل واتهام همه آنها تبلیغ علیه نظام اعلام شد. این فعالان کارگری اکنون در انتظار احکام خود هستند.
روز شنبه هفتم دی ماه نیز ابراهیم مددی، نایب رئیس هیئت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، بازداشت شد. این درحالی است که منصور اسالو، رئیس هیئت مدیره این سندیکا، بیش از یکسال است که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در زندان به سر می برد.
اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری و نهادهای حقوق بشری، چه در داخل ایران و چه در سطح بین المللی، بارها طی بیانیه هایی به این بازداشت ها و سرکوب ها اعتراض کرده و خواستار آزادی فعالان کارگری شده اند. اما به رغم انتقادها و اعتراض ها، مسئولان جمهوری اسلامی ایران فشار خودرا بر فعالان کارگری و مدافع طبقه زحمتکش کارگر افزایش داده اند.
افزون بر تمام مشکلاتی که گریبانگیر خود فعالان در زندان است، از جمله حبس های طولانی در شرایط بد و دشوار زندان های ایران، نبود امکانات بهداشتی و دارویی و یا تغذیه نامناسب و فشارهای روحی و روانی مثل بی خبری ازوضعیت پرونده و ملاقات های کم و کوتاه با خانواده، باید از مشکلات و فشارهایی که بر خانواده های آنها وارد می شود نیز یاد کرد. راستی، این خانواده ها چگونه روزگار خود را می گذرانند؟ همسران آنها چطور خانواده را سرپا نگه می دارند؟ آیا کسی و یا فریاد رسی دارند؟
این سئوال ها در ذهنم بود که به پروانه اسالو، همسر منصور اسالو، تلفن زدم. می دانستم که او در بیمارستان کار می کند. ساعت دوازده ونیم بود و من فکر کردم شاید ساعت مناسبی باشد. گوشی را که بر داشت، سلام کردم وخودم را معرفی کردم . گفتم می خواهم به درددل های شما گوش کنم؛ می خواهم بدانم به شما چه می گذرد. صدایش خسته بود. علت را پرسیدم. گفت برای آنکه زندگی را بچرخاند، دو شیفت کار می کند و حال بعد از پایان شیفت اول خوابیده بوده است. معذرت خواستم و گفتم بعدا زنگ می زنم، ولی با محبت به صحبت با من ادامه داد.
ابتدا به او گفتم: خانم اسانلو حالتون چطوره، روزگار چگونه می گذرد؟
واقعا چه بگویم؟ زندگی ما یک زندگی عادی نیست. به رغم این که همسر من بی گناه است و با وجود فشارهای بسیاری که به ما وارد می شود، حتی حق نداریم از خودمان دفاع کنیم. باید بگویم که هیچ کس نیست که جواب ما را بدهد. الان سه سال است که همسرم زندانی است و من به طور دائم راه دادگاه، زندان و دادسرا را طی می کنم، ولی متاسفانه هیچ کس نیست که جواب آدم را بدهد.
اصلا من می گویم که آقای اسانلو یک متهم است، مگر با یک متهم نباید در چهارچوب قانون و مقررات رفتار کرد؟ مگر نباید حق و حقوق او و خانواده اش رعایت شود؟ الان همسر من در بدترین زندان ایران است، یعنی در شرایط خیلی بد به رغم عمل جراحی قلب و بیماری چشمی که دارد. من همیشه نگرانم و دایم به یاد او هستیم، حتی موقع غذا خوردن. یعنی هیچ کاری ما نمی توانیم انجام دهیم. خودم و بچه هایم شرایط روحی بسیار بدی داریم و همیشه در این نگرانی هستیم که او چه می خورد، چکار می کند و در چه وضعیتی به سر می برد.
آخرین باری که شما وفرزندانتان با اقای اسانلو ملاقات کردید کی بود؟
الان پنج ماه است که ما فقط توانسته ایم دو بار او را ملاقات کنیم، دو تا ۲۰ دقیقه. منزل ما تهران است، ولی او در کرج زندانی است. واقعا دسترسی به او خیلی سخت است. با این که من بارها به دفتر حقوق شهروندی و دادسرا نامه نوشته ام که محل زندگی آقای اسانلو در تهران است، چرا باید زندان او را دور کنید از ما؟ خدا شاهد است وقتی بخواهیم برویم ملاقات در عذاب می افتیم و یک روز کامل از زندگی می افتیم و در فشار و ناراحتی هستیم تا او را ببینیم.
حالا از همه این حرف ها گذشته، من برای او احساس امنیت نمی کنم و نگران وضعیت همسرم هستم. کمر درد شدید دارد ولی او را دکتر نمی آورند. چون عمل قلب روی او انجام شده است، باید ویتامین و غذاهای مناسب به او بدهند که اصلا امکان آن فراهم نیست.
خانم اسانلو با توجه به این بیماری هایی که همسرتان دارد آیا شما خودتان می توانید برای او مواد غذایی مناسب ببرید زندان به او بدهید؟
ما زندان که می رویم به زور سبزی و مواد خوراکی می بریم، یکی دوبار این اتفاق افتاد که مادرش سبزی برد که به او بدهند، ولی مسئولان زندان قبول نکردند. خیلی سخت است دیگر چه بگویم؟ آن قدر شرایط ما سخت است که قابل تصور نیست، با همه این احوال، زندگی را می گذرانیم.
فرزندانتان، پسران شما با این مشکلات چه برخوردی دارند؟
پسر بزرگم دو سه سال است که نامزد دارد و می خواهد ازدواج کند، ولی به خاطر نبودن پدرش، ازدواج او به تاخیر افتاده است. او دایم ناراحت و نگران است و می گوید باید حتما موقع ازدواج من پدرم هم باشد.
خانم اسانلو اینطور که متوجه شدم شما از فعالیت های سندیکایی همسرتون پشتیبانی می کنید.
بله، قطعا همین طور است. او کاری نکرده است، اگر مجرم بود، گناهکار بود، دلیلی نداشت که من از او حمایت کنم. فعالیت او کاملا صنفی بوده و از حقوق خود و همکارانش دفاع کرده است و من این مسئله را متوجه هستم. این حق هر کسی است و دلیلی ندارد کسی به خاطر این قضیه چنین تاوان سنگینی بپردازد.
شما الان چگون این زندگی را سرپا نگه میدارید چه مسئولیت هایی دارید با مشکل مالی چه میکنید؟
پسر بزرگ ما سرباز است و به همین نظام و همین مملکت خدمت می کند. پسر دوم ما دانشجو است و باید هزینه های تحصیل او را فراهم کنیم. مادر پیری دارم که از همان ابتدای ازدواج من و آقای اسانلو با ما زندگی می کرد و الان پیر شده، مسئولیت دارد، درمان دارد و همه اینها به عهده من است. تازه مادر شوهرم هم دایم مریض است و من چون کارم در بیمارستان است بیشتر او را به دکتر می برم و می آورم. من خودم به صورت دو شیفت در بیمارستان کار می کنم و با همه اینها کارهای آقای اسانلو را هم باید پیگیری کنم. به دادسرا، دادگاه و دفتر حقوق شهروندی مراجعه می کنم، ولی اینها مثل دایره ای است که من دور آن می گردم و به هیچ نتیجه ای نمی رسم. من این سه سال را دقیقا مثل دایره حرکت کرده ام و فقط دور خودم و دور این دایره گشته ام. مادر شوهرم خیلی نگران و ناراحت است و دایما مریض است. به او هم سر می زنم و گاهی او را دکتر می برم.
همانطور که اطلاع دارید آقای ابراهیم مددی را هم بازداشت کردند. خانواده او الان در چه وضعیتی است؟
یک هفته است که آقای ابراهیم مددی را هم بازداشت کرده اند. باور کنید ما شب و روز نداریم از بس برای او هم غصه می خوریم، چون همسرش تنها زندگی می کند و فقط یک پسر دارند که شهرستان زندگی می کند. طفلک همسر آقای مددی هم دو شیفت کار می کند، چون آقای مددی هم سه سال است که اخراج شده و بیکار است. ما برای او هم غصه می خوریم. او هم طفلک مجبور است توی خانه خودش نماند برای این که تنهاست. بنده خدا در این یک هفته، یک شب خانه این فامیل و یک شب خانه آن فامیل بوده است. شوهرش در کنار او بود ولی به راحتی و بدون دلیل، شوهرش را از او جدا کرده اند.
خانم اسانلو مجامع مختلف کارگری وحقوق بشری در داخل و خارج از ایران بارها در بیانیه هایی خواستار آزادی اقای اسانلو ودیگر فعالان کارگری شدند .شما با توجه به این که مرتب پیگیر کار همسرتان هستید واکنش مسئولان به این اعتراض ها و پاسخ آنها به شما درمورد وضعیت پرونده شوهرتان چیست؟
نهادهای بین المللی فعالیت های خود را انجام می دهند و حمایت می کنند، خوب دستشان درد نکند، آنها وظیفه بین المللی خود را انجام می دهند. اما قبل از هر چیز، من از مسئولان قوه قضاییه و مسئولان کشور خودم توقع دارم که اینها حداقل حقوق شهروندی یک زندانی و خانواده اش را در نظر بگیرند. الان همسر من مدت یک سال و نیم است که به مرخصی نیامده است و نیازهای عاطفی خانواده ما نادیده گرفته می شود. ولی چرا کسانی که دزد، قاتل یا خلافکار هستند به راحتی از مرخصی استفاده می کنند؟
پنج سال برای او زندانی بریده اند و دو سال و نیم است که از ما دور است. من انتظار دارم مسئولان مملکت خودم، یک بار هم که شده از من بپرسند که خانم درد شما چیست و چرا شوهر شما زندانی است.
چرا رک نمی گویند که ما آقای اسانلو را به خاطر سندیکا انداخته ایم زندان؟ من هر بار که می روم مسئولان می گویند جرم او اقدام علیه امنیت ملی است.
آخر اقدام علیه امنیت ملی یعنی چه؟ من ناراحتم، ما عمری را با شرافت و زحمت و کارمندی و با راه درست زندگی کرده ایم تا لااقل بتوانیم یک زندگی خوب و مناسب داشته باشیم.
|