هردو طرف را محکوم نکردن اشتباه است!
سهند شایان
•
از زمان کلید خوردن پروژه ی ِ مشترک آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی جهت ِ خلق و گنده کردن حماس در برابر چپ ها، سکولارها و ناسیونالیستهای ِ سرزمین های اشغالی تا امروز... از ترس تبلیغات پوپولیستی و متهم شدن به هواداری از آمریکا و اسرائیل هیچگاه به ماهیت واقعی حماس و سازمان ها و دولت هایی از آن قماش نپرداخته ایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ دی ۱٣٨۷ -
۷ ژانويه ۲۰۰۹
از زمان کلید خوردن پروژه ی ِ مشترک آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی جهت ِ خلق و گنده کردن حماس در برابر چپ ها، سکولارها و ناسیونالیستهای ِ سرزمین های اشغالی تا امروز که دهمین روز تهاجم سبعانه ی ِ اسرائیل با پشتیبانی و چراغ سبز آمریکا و مرتجعین محلی و اشگ های تمساح سردمداران فاشیست و قاتل را پشت سر گذاشته ایم، از ترس تبلیغات پوپولیستی و متهم شدن به هواداری از آمریکا و اسرائیل هیچگاه به ماهیت واقعی حماس و سازمان ها و دولت هایی از آن قماش نپرداخته ایم.
اگر حمایت و تصمیم مشترک سه کشور آمریکا، اسرائیل و عربستان و بعدتر ایران با حمایت های مالی و لجستیکی [۱][۲] دست و دلبازانه اش نبود، تشکیلات ِوابسته ی ِ حماس پا به عرصه ی ِ وجود نمی گذاشت. چرا برای یکبار هم شده از خود نمی پرسیم: حماس چه گلی بر سر مردم سرزمین های اشغالی و منطقه زده که این چنین زیر سبیلی از افشای ماهیت آن رد می شویم.
وقتی در سالهای ِ آغازین دهه ی هشتاد قرن گذشته با کمک مالی و معنوی حکام سعودی در مقابل دیدگان اسرائیل که سربازانش هر حرکتی را با ددمنشی سرکوب می کردند، نهادهای خدماتی و درمانی و مدارس و ... حماس یکی پس از دیگری چون قارچ از زمین می روئیدند و با تقسیم پول و امکانات پزشکی و آموزشی و رفاهی به تالیف قلوب مردم درمانده و بی پناه فلسطین می پرداختند، چرا روشنفکران از خود نپرسیدند استراتژی آمریکا و اسرائیل و عربستان و ایران چیست؟ از چه رو وقتی مرتجعین مذهبی ِ اسلاف حماس درسال ۱۹٨۱ مقابل چشمان سربازان اسرائیلی و با تایید و تشویق ضمنی آنها به مرکز درمانی فتح، تنها به این دلیل که خدمات تنظیم خانواده به زنان فلسطینی ارائه کرده بود، حمله و آنجا را به آتش کشیدند [٣] آه از نهاد روشنفکران برنیامد و تقبیح اش نکردند. چرا فریاد نزدند این مولود نامشروع فرداهایی دیگر در خدمت اربابان و مرتجعین منطقه و جهان، برای دستمالی قیصریه را به آتش خواهد کشید.
تصور آمریکا و اسرائیل این بود که اگر بنیادگرایی مذهبی در میان اهالی فلسطین جا باز کند، مردم اوقات بیکاری خود را در مساجد صرف راز و نیاز و دعا خواهند کرد و دیگر فرصتی برای اعتراض و قیام بر علیه اشغالگران نخواهند داشت (!).
این خوش خیالی (!) در حالی بود که فتح و نیروهای چپ و سکولار از داشتن روزنامه و نشریه و امکان تبلیغات علنی و تظاهرات – حتا مسالمت آمیز – محروم بودند و بشدت سرکوب می شدند اما عوامل حماس آزادانه تظاهرات خود را برپا می کردند، نشریات به اصطلاح رادیکال خود را نشر می دادند و حتا ایستگاه رادیویی خود را برپا کرده بودند.
حماس (جنبش مقاومت اسلامی) به طور رسمی توسط شیخ احمد یاسین - یکی از وابستگان اخوان المسمین در فلسطین که به مدت حدود بیست سال در زندان اسرائیل بود - در ۱۹٨۷ تاسیس شد. در طی همین مدت اولویت های منطقه ای آمریکا و اسرائیل کاملا" مشخص شده بود: خارج کردن چپ ها و سکولارها از صحنه به هرقیمت! یک مورد تیپیک در این باره قضیه ی ِ تبعید مبارک عوده، مسیحی ِ سکولار صلح طلبی که می خواست به تاسی از گاندی به مقابله با اشغالگران برخیزد است. طرفه اینکه همزمان با این اقدام هواداران یاسین آزادانه تبلیغات ضدیهودی و حتا تبلیغ قیام مسلحانه را انجام می دادند.
وارشاوسکی این جنگ را جنگ صلیبی می نامد!... عنوانی که حامیان حماس دوست دارند آن را جا بیاندازند و اضافه کنند که جنگی بر علیه جهان اسلام است. واقعا" وقتی بمبی بر سر کسی فرود می آید نخست از او درباره ایمان و اعتقادش می پرسد!!؟ آیا در غزه هیچ غیرمسلمانی وجود ندارد که هدف این تعرض واقع شده باشد؟ آیا این جنگ حقیقتا" جنگی مذهبی است؟ اگر آری ، معلوم می شود دوباره سر چپ و سکولارهایی که سنگ ِطرفی از این جنگ را بر سینه می زنند کلاه رفته است! و اگر پاسخ منفی باشد پس این ادعای وارشاوسکی از چه روست؟
نگاهی به تاریخ
در راستای سیاست ایجاد کمربند سبز سیاستمداران آمریکایی بتدریج تماسهای خود را با بنیادگرایان اسلامی در کل منطقه افزایش دادند و همزمان به تضعیف عناصر میانه رو ، خصوصا" در سازمان فتح، پرداختند. تا سال ۱۹۹٣ مسئولین کنسولگری اورشلیم در حالی از دیدار با عناصر و مسئولین فتح منع شده بودند که دیدارهای منظم و دوره ای با مسئولین و عوامل بنیادگرای مذهبی حماس داشتند. این اتفاقات در حالی ادامه داشت که فتح رسما" از سال ۱۹٨٨ جنگ مسلحانه را رد کرده و بطور یکجانبه اسرائیل را به رسمیت شناخته بود [۴].
اقدامات همزمان اسرائیل در ادامه سیاست اسکان یهودیان در شهرک ها و آواره کردن هرچه بیشتر فلسطینیان و چشم پوشی از رشد روزافزون امکانات حماس و تضعیف سیستماتیک فتح، بالاخره موجب قدرت گیری حماس و پیروزی در انتخابات آزاد پارلمانی فلسطین در سال ۲۰۰۶ شد. در این انتخابات حماس با بدست آوردن بیشترین کرسی، رسما کنترل باریکه غزه را بدست گرفت. [۵]
اقدامات حماس پس از بدست گرفتن قدرت در نوار غزه به هیچ روی سویه ی ِ مردمی و مترقیانه نداشت. اعمال قوانین مذهبی با الهام از ایران و عربستان، درگیری با فتح که به کشته شدن صدها نفر از طرفین منجر شد و هولناک تر از همه اتخاذ سیاست سپر انسانی در سال ۲۰۰۶ از سوی اسماعیل هنیه رهبر حماس که پس از شرکت در یک گرد هم آیی مردمی بصورت سپر انسانی برای جلوگیری از بمباران خانه یکی از اعضای کمیته مقاومت مردمی فلسطین در غزه، اعلام کرد که این اقدام اولین گام برای حفاظت از خانهها و فرزندانمان است. استفاده از زنان و کودکان برای حفاظت از رهبران و نیز استفاده از مکانهای آموزشی و مذهبی وجه دیگر این سیاست بود. [۶]
در کل حماس با آمیختن شعارهای پوپولیستی به اقدامات سرکوبگرانه، حلقه ای از زنجیر طالبان – رهبران محافظه کار ایران و حماس- حزب الله در منطقه است که در خدمت سیاست منطقه ای آمریکا، اسرائیل قرار دارند و تداوم جنگ جاری نیز از هر دو سو محکوم و به زیان مردم ستمدیده ی ِ فلسطین است. نابودی زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی نتیجه ای جز افزایش بدبختی مردم و وابستگی هرچه بیشترشان به قدرتهای خارجی و تبعیت از فرامین آنها نخواهد داشت. از فردای آتش بس شکننده خواهیم دید که کمک های دول مرتجع و سرکوبگر از سر گرفته خواهد شد تا در روزی موعود مجددا" منطقه به آتش کشیده شود و خوراک تبلیغاتی مناسب برای انحراف افکار عمومی جهان از مسائل حیاتی از جمله مسائلی نظیر بحران اقتصادی و مالی جهان کاپیتالیستی فراهم گردد.
۱. کمک ۲۵۰ میلیون دلاری ایران به فلسطینیان (بیبیسی فارسی)
۲. سفر نخست وزیر فلسطینی به تهران (بیبیسی فارسی)
٣. استفان زانس، آلترنت
۴. منبع فوق.
۵. Hamas Victory Is Built on Social Work. Los Angeles Times
۶. Human shields prevent Israeli air strikes in Gaza وبگاه ایندیپندنت
|