نکاتی درباره “بازبینی دگردیسی جمهوری خواهان دمکرت و لائیک"
کیومرث صابغی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۰ دی ۱٣٨۷ -
۹ ژانويه ۲۰۰۹
۱۱-من هم به سهم خود از اینکه پیش بینی بهمن امینی ، به نقل در متن بالا، درست از آب در آمد و بیش از ۴۰ نفر رای دهنده در نشست بروکسل (همایش سوم ) شرکت نکردند متاسفم. اما برایم جای تعجب هم نبود. نه به این خاطر که خب چه میشود کرد و همینی که هست ِ بلکه به این لحاظ ِ و به گمان من ،که یکی از معیارهای اساسی و شرط پیشرفت در صحنه سیاسی حرکت جهت فعال کردن تزها ، زمینه سازی برای تحقق بینشها و یافتن محک صحیح برای سنجش فلسفه وجودی حرکتها است . و به خاطر وجود همین پیش شرطهاست که هیج جریانی نمیتواند از گزند مشگلات ، حساب رسیها، برخوردهای نظری و حتا شانه به شانه مالیده شدنها دور بماند چه در آن صورت مبارزه کاری بس آسان میشد و روانترین نظریات، ساده ترین تئوریها و بی دردسرترین راهها ضامن پیروزی میبود .اما اینجور نیست و اصطکا کات و پستی بلندیهاست که نرخ مبارزه را سنگین میکند. همان چیزی که ،باز هم به گمان من، ما امروز با آن روبه روئیم. یکی از این مشگلات ریشه ای ( علاوه بر شرایطی که کل جنبش مبارزاتی در ایران با ان روبرو است ) به نتیجه مشترک نرسیدن اپوزیسیون خارج از کشوردر چگونه رو به رو شدن با افت های ناشی پاشیدگی هاست . موضوعی که فراوان قلم زنی شده و همه انها به نوبه خود و در جای بررسی خود درست اند و لهذاست که جمع این ارزیابیها وتفاوتها ( که لازمه تعیین وتشخیص جامعه ای دمکراتیک از غیر دمکراتیک است ) سبب نبود زمینه لازم برای فعالیتهای عملی در سطحی گسترده گشته که نهایتاَ به دور شدن عناصر مبارزه جو از هم انجامیده است وکه خود از نقش اساسی تاثیر گذاری ما که وظیفه افشای رژیم استبدادگر در میان افکار عمومی جهان، یاری جستن از افراد، سازمانها، و محافل بین المللی جهت ایجاد فشار در رفع تضییقات نسبت به جنبشها و مبارزات اجتماعی مردم در همه زمینه ها و سر انجام حمایت و در صورت امکان شرکت و تاثییر گذاری در تاریخ اینده کشوراست ریشه میگیرد.
۲- اما آنچه که امروز این فعالیتها را یک جانبه تر میکند ( از آنجا که محافل بین المللی خود ناظربر جنایات رژیم اند و بسیاری از آنان، خوشبختانه، با مبارزین ایران همزبان میباشند و این بخش از کار در گذشته از عمدهترین و به گونه ای برندهترین سلاح اپوزیسیون خارج از کشور ، چه در قالب فعالیتهای احزاب سنتی و چه در حوزه جنبشهای صنفی بوده است ) جهت یابی نسبت به مبارزات داخل کشور میباشد که خود اغازگر مشگل و نقطه گرهی ِ لا اقل برای آن بخش از جنبش رادیکال و چپ که هنوز با میثاقهای دفاع از شئون انسانها در جامعه غیر استثمار گر پیوند دارد ِ شده است. البته این بدین معنا نیست که ابزارکار گذشته کارگر نیستند و یا مراجع و ناظرین بین المللی وظیفه مند شده اند ِ بلکه به این صورت که فنون تبلیغاتی پیجیده تر وامکانات تاثیر گذاری اشکال تازه تری به خود گرفته اند که باید با ملاحظه به انها برنامه ریزی کرد تا بتوان ضریب بهره بری را بالا برد. لازم به ذکر است که در گذشته این اپوزیسیون دارای مراجعی قلیل از رهبری عمودی و مقتدر در مقابل خیل وسیعی از همیاران وطرفداران عمدتاً غیر منتقد وپذیرا بوده است(، نیک و بدش به تفصیل تحلیل شده است)، ولیکن امروز تک تک آنان خود تبدیل به صاحبان نظر و مرجع رهبری شده اند، که باعث خوشحالی و امید فراوان است. اما این امر سبب شده است که از یکسو ادبیات سیاسی از نام و نشان تشکل خالی شده جایگزینی محمل گرایی در دستور کار قرار گیرد و نقد تجربیات گذشته به نفی و یا کم بهائی دستاوردهای مثبت مبارزاتی بیانجامد . از سوئی دیگر نه بٌرش از شکل کار تشکیلاتی سابق انجام شود و نه پایان تاریخ آن به ثبت رسد . بدینصورت و طبیعتاً ِ شانه به شانه مالیدن ها ازدیاد یافته که به سهم خود باعث بحث و جدال بر سر اینکه چه چیز درست تر تر و چه کسی سلاحیتدارتر است به درزا بکشد. این تنش ها نتیجتا باعث رنجش خاطر میشود( اگر چه ذکری به میان نمیاید و دلایل پسندیده تری ارائه میگردد). و این در جایی است که همگان بر این عقیده اند که از گذشتههای تک نگری ، تجریدگرائی و تعصب بیرون شده اند.
۳- از پس از انقلاب ۵۷ حرکتهای اجتماعی همه گانی شد . بدین معنی که هر کس جائی برای خود یافت و در حد امکانات یا بدعت گذاری کرد یا در جریانی سهیم شد . این قضیه از یک طرف به بی اعتباری اطاعت بی چون و چرای اقتدار مرکزیت ( جه در شکل تشکیلاتی و چه در رده روشنفکری ) انجامید و از طرف دیگر شبکههای فعالیتی فراوانی را به وجود آورد که هر یک گوشه یی از بار کار را با خود میکشند . شاهد انکه به راستی و برای اولین بار در تاریخ تمدن ایران نشان داده شد که فرهنگ ارباب و رعیتی فئودالی دیگر جائی در میان مردم و در حیطه کارهای اجتماعی ندارد .
با در نظر گیری توضیحات بالاست که نقد نگارندگان دگر دیسی جنبش جهوری خواهان دمکرات و لاییک علیرغم درستی در مواردی مثل :
الف- ریزش در میان امضا کنندگان اولیه بیانه ( و نه به دلیل مقاله شورای هماهنگی ج. ج.د.ل.ا. در سپتامبر ۲۰۰۸ ، بلکه به خاطر نا روشنی در تعریف شکل کار و گیجی در نو بودن ساختار . این ریزش از بعد از نشست پاریس و استعفاهای پیاپی در شورای هماهنگی شروع شد. همچنین خروج جمعی از دوستان انگلیس کوتاه مدتی بعد ) مظافا ا ینکه از همان اغاز بر سر هویت و نیز اینده ان ِ ِ حتی در میان پایه گذااران و موسسینِِ ِ بحث های ریشه ای سوال برانگیز پدیدار شد که در حالت خوش و زمانهای سازندگی میتوانستند راه گشا باشند.
ب- سرعت در برگزاری نشست بروکسل ( اگر چه زیاد مطمئن نیستم که وقت بیشتر رفع مشگل میکرد چرا که حسن اعتماد از میان رفته بود و برای بازگشت به طرحی نو نیاز میبود )
ج - غیاب گزارش دو ساله شورای هماهنگی
د- اشتباه در قید زمانهای انتشارت بینانیهها ( باز هم نمیدانم که آیا آنقدر وقت شناس شده ایم که به دلیل عدم دقت در قید زمان از جنبش کنار گیری کنیم)
ح- کم شدن کثرت صداها در جنبش
و- کاستیها در مقاله شورا ی هماهنگی " جمهوری خواهان دمکرات و لاییک چه میگویند و چه میخواهند"
و به این نتیجه رسیدن که شناسنامه ج.ج.د.ل. عوض شده و پشت به خواستهای درست سند سیاسی مصوبه در گرد هم آای پاریس کرده است :
اولا که - اینطور نیست و این نشست پاریس بود که اراده مستقل به شورا برای تصمیم گیریها داد. طبیعی است که بعضی از این تصمیمات در مواردی و زمانها ئی غلط هم از آب درید. ما مسئول دائما حاظر و سانسورجی نداریم تا ناظر بر افکار ونشریات افراد باشد . شناخت ِ اموزش ِ صبر واعتماد است که نهایتا کار جمعی را سامان میدهد. اما این به معنی ختم قضیه نیست و به قول معروف نهضت ادامه دارد و غلطها صحیح خواهند شد.
دوم اینکه- اگر عضوی و یا اعضائی از شورا کناره گیری کردند پر واضح است که باقی یا بقیه با تصور خود از چگونگی اوضاع به ارزیابی نشینند و به مقدار نیرو گذاری وحجم همت به تصمیم گیری گزینند . و دقیقا به این خاطر که این جریان به قول ما یک جنبش و نه یک حزب است که میتواند از اتیک واخلاقیات یکدست بر خوردار نباشد. باز هم نباید فراموش کرد ما حتی اگر تعداداً کمتر نمیشدیم و یا اگر بزر میشدیم گرفتاریها کمتر نمیشد. همینجا باید بگویم که به نظر من ۳۰۰ منهای ۴۰ ماهیت یک جریان را عوض نمیکند. اگر چه میتواند بیانگر ایردات و اشکالات آن باشد. اگر تعداد اندازه گیر باشد، ۳۰۰ نفر هم جنبش نمیسازد.
سوم اینکه - انجام بعضی کارها اگر چه میتواند از نگاه خاصی نشئت گیرد ولی از راه خلوص هم صورت پذیرد . مثلا دوستان بلژیک در راه گشایی برای برگزاری نشست و تماس گیریها با مقامات مختلف ِ که تاثیر خوبی هم داشت ِ به واقع از جان و دل همت گذاشتند. و کنفرانس توانست چندین نگاه را نه به منظور تبلیغ بل به معنای صدا به نمایش گذارد.
چهارم اینکه- اگر چه بیا نیه نشست بروکسل به یک تفسیر حالت اعلام موضع سیاسی در قبال همه مسائل جهانی دارد ولی در اصول از سند سیاسی به دور نشده است ( شیوه نگارش و اتخاز واژهها تغییر سیاست نمیکند ِ اگر جه و به درستی باید در تدوین اسناد رسمی دقت لازم را بکار برد تا جای تفسیر ها را محدود کند ) . بازهم در اینجا باید بگویم که برای من نیات ادمها معیار قضاوت نیستند ، عملکرد آنهاست که سره را از نا سره جدا میکند.
پنجم اینکه- " گرد هم آئی برو کسل یک بار دیگر نشان داد که گردا نندگان ج.ج.د.ل. از دیدن واقعیت وجودی خود نا توانند و و نمیتوانند متناسب با ان چه هستند طرحی برای پیشبرد کارشان بریزند " نقل از متن مقاله. اتفاقا با نگاهی به سند سیاسی،سند ساختار و سند کار ملاحظه میشود که آنچه آمده است با توجه به کمیت جمع ( ۴۰ رای دهنده ) ِ ریزه بینی افراد ( اگر جه در مواردی زیاده از حد ِ مثلا اعلان نظرهای اتمی و اقتصادی ودر موارد دیگر کوتاهی در یاداوری اعتقادات ریشه ای مثلاا مسئله باورداری به حقوق قومی –ملی شهروندان ) و صداهای مختلف همراهان نگاشته شده است ِ صداهائی که حضور داشتند و در تصمیم گیریها شرکت میجستند . همه انانی که به این سه سند در نشست بروکسل رای دادند از شرکت کنند گان در نشست پاریس بودند و انجا هم مورد تایید بودند چرا که در انجا هم حق رای داشتند.
ششم و آخر سخن اینکه - آنچه که این مرور انتقادی را در پایان سخن زهر اگین میکند ، به هر بهانه ای، و از ارزش آن میکاهد :
۱- کم بها دادن به همت آنانی که کوشش میکنند نه به خاطر " خرافه حفظ تشکیلات " بل به خاطر بودن به صورت خاری ار چه در حال حاظر کوچک در مقابل جمهوری اسلامی این جریان را حفظ کنند.
۲-مقایسه این هم کوشان ( چرا که به هر صورت آن بخش و یا به گفته مقاله ۹۰ در صد کنار رفته ِ هنوز هم جایشان تا پیش آمد جای فراخور حا ل تر در میان همین عده است ) با علف و گیاه و جنازه.
۳-تقاضای انحلال برای جمعی که تقلا میکند تا دفع دوران موقتی بحران به فعالیت جمعی ادامه دهند.
باید پرسید آیا انحلال حل المسائل نکات انتقادی است. و باز باید پرسید آن ۹۰ در صد کنار رفته امروز کجایند و مشگلشان ایا این نیست که چرا نتوانستند در جنبش باقی بمانند . طرح این نقد ِ جدا از نوع بر خو رد بیان دلشوره ای است که از سر نوشت این جریان دارند ِ حتی انجا که ارزوی مرگ میکنند . شک نیست که جنبش با حضور ان ۹۰ در صد از کیقیت بهتر و صداهای فراوانتری بر خوردار بود. اما امروز هم این کیفیت در اندازه کوچکتر و مصمم تر در پی همان مسیری است که سند سیاسی و بیانیه بروکسل تدوین کرده است. سر آخر باید پرسید که آیا فاصلهها آنقدر زیاد شده است که به راحتی بتوان سند مرگ یک جریان را صادر کرد؟ پاسخ هر چه باشد، نباید فراموش کرد که تاریخ را همگان مینویسند.
کیومرث صابغی ----کا لیفرنیا
|