حمله ی لباس شخصی ها به مادران صلح
•
روز یکشنبه تجمع اعتراضی به کشتار مردم در غزه به دعوت «مادران صلح ایران» در مقابل سفارت فلسطین در تهران برگزار شد. افراد حاضر در این تجمع زنانی بودند که با پلاکاردها و بروشورهای خود سعی داشتند تا توجه جهان و هممیهنان یک بار دیگر به جنایات در حال وقوع در غزه جلب کنند. این تجمع مورد حمله ی لباس شخصی های حکومتی قرار گرفت و عده ای از زنان و مادران صلح توسط آن ها کتک خوردند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ دی ۱٣٨۷ -
۱۲ ژانويه ۲۰۰۹
روزنامه ی فرهنگ آشتی: دیروز ۲۲ دی ماه تجمعی در اعتراض به کشتار مردم در غزه به دعوت «مادران صلح ایران» در مقابل سفارت فلسطین در تهران برگزار شد. بیشتر افراد حاضر در این تجمع که از ساعت ۱۱ صبح شکل گرفته بود، زنانی بودند که با پلاکاردها و بروشورهای خود سعی داشتند تا توجه جهان، هممیهنان و در نهایت رهگذران این خیابان تهران را یک بار دیگر به جنایات در حال وقوع در غزه جلب کنند.
«گاندی: مقاومت حق ستمدیدگان و مردم تحت اشغال است»، یکی از شعارهای نوشته شده بر روی پلاکاردها بود. در این تجمع که شعار محوریاش «محکومیت نسلکشی و محاصره مردم بیدفاع غزه» بود، حضور چند کودک که با مادرانشان در آنجا بودند به چشم میآمد. این در حالی بود که از دیگر شعارهای این گروه «صلحطلب»، «کودکان گرسنه غزه را نکشید» و «کودکان؛ قربانیان اصلی محاصره و جنگ» بود. در این تجمع که به جز تاکید بر پایان خشونت در غزه، بر شکستن محاصره و اتمام تحریم های اعمال شده بر مردم نیز تاکید شد، با این شعار نیز همراه بود که «زندگی را به غزه برگردانید».
دعوتنامه این تجمع در حالی دو روز پیش از سوی «مادران صلح ایران» منتشر شد که بیانیهای که این گروه پیش از این و در آغاز سال نوی میلادی نگاشته بود نیز ضمیمه این دعوتنامه بود. در این بیانیه آمده بود: «در روزهایی که میلیونها نفر از مردم جهان در تکاپوی برگزاری جشنهای سال نوی میلادی بهسر میبرند، هزاران انسان در قلب خاورمیانه در آتش خشونتهای هولناک میسوزند. کودکان این منطقه نه اشتیاق لباس و کفش نو، که دغدغه از دست دادن جان، سلامتی، خانواده و کاشانه خود را دارند». در ادامه این بیانیه از «نیروهای فعال و آزادیخواه و همه مردم صلحدوست ایران و جهان» خواسته شده بود: «در این سال نو، با هر وسیله و امکان مدنی که در اختیار دارند، اعتراض شدید خود را نسبت به حملات اسرائیل در غزه و لبنان و وادار نمودن این حکومت به رعایت قطعنامههای سازمان ملل، ابراز دارند. باشد که با اقدامی فراگیر و جهانی به این انسانکشیها پایان داده شود».
به گفته یکی از زنان تجمعکننده در مقابل سفارت فلسطین، لیلی فرهادپور، روزنامهنگار، این اولین اقدام اعتراضی «مادران صلح ایران» نسبت به خشونت در غزه نیست: «مادران صلح اولین گروهی بود که در اولین روزهای محاصره غزه در واکنش به این اقدام نامهای به بانکیمون، دبیر کل سازمان ملل نوشت». دراین نامه که در ۱۷ آذر ٨۷ منتشر شده است، خطاب به بانکیمون گفته شد: «با جدیت تمام و تأکید بسیار برای پایان دادن به این فاجعه انسانی و باز کردن راههای ارتباطی و رساندن کمکهای فوری به این مردم اقدام نمائید».
در تجمع دیروز که از سوی این گروه خودجوش کشور شکل گرفته بود، در حالی شعارهای صلح سر داده شد که گروهی دیگر که همگی مرد بودند، با حضور در تجمع، با شعار «مرگ بر سازشکار» و «مرگ بر منافق» به زنان حاضر پاسخ دادند. البته در خبر یکسانی که دیروز در همه خبرگزاریهای اصولگرا منتشر شد به جای شعارهای گروه دعوتکننده، شعارهای این گروه نگاشته شده بود و با عکسهای تزئینی که مربوط به تجمع نبود، چاپ شد.
زمانی که اعتراض به کشتار فلسطینی ها هم انحصاری حکومت می شود
کانون زنان ایرانی - بهمن احمدی امویی: ساعت ۱۱ روز بیست و دوم دی ماه گروهی از فعالان زن مقابل سفارت فلسطین در تهران با پلاکاردهایی که بر آنها شعارهایی در محکومیت حمله اسرائیل به غزه نوشته شده بود با یک بلند گوی دستی شعار صلح و پایان دادن به نسل کشی در غزه را فریاد می زدند. آنها به دعوت گروه مادران صلح خود را به آنجا رسانده بودند. در ضلع غربی خیابان فلسطین تجمع کرده بودند و به رهگذران و خودروهایی که از خیابان عبور می کردند بروشور می دادند و از آنها می خواستند جنایت اسرائیل در غزه را محکوم کنند. مردانی از فعالان جنبش های اجتماعی و سیاسی نیز دقایقی بعد به آنها ملحق شدند.
تعدادی عکاس روبروی در سفارت فلسطین که چند سرباز و افسر نیروی انتظامی هم آنجا ایستاده بودند، از معترضین عکس و فیلم می گرفتند.
جمعی از حقوقدانان، اعضای کانون نویسندگان، برخی از اعضای جنبش زنان ایران و روزنامه نگاران نیز به دعوت جمعیت مادران صلح برای دفاع از مردم غزه به مقابل سفارت فلسطین در تهران آمده بودند و خواستار پایان نسل کشی اسرائیل در غزه شدند.
رییس موزه صلح که خود یک جانباز جنگ است، فریبرز رییس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نویسندگان، شرف الدین رییس سازمان دفاع مقدس، احمدزاده، فیلمنامه نویس جنگ، سیمین بهبهانی، شاعر و حبیب الله پیمان از فعالان سیاسی ایی بودند که در میان جمعیت حضور داشتند. بر پلاکادرهایی که در دست این جمعیت بود، جملاتی چون آیا باید فلسطینی ها را به دریا ریخت؟ و جنگ و خونریزی اسرائیل محکوم است، دیده می شد. اغلب سخنرانان این جمع هم همراهی آمریکا با اسرائیل را در این نسل کشی محکوم کردند.
حدود ساعت یازده و نیم شعارهای "الله کبر، خامنه ای رهبر" در میان شعارهای صلح خواهانه معترضین شنیده شد. تعدای از لباس شخصی ها که مشخص بود روابط حسنه ای با پلیس دارند کمی بالاتر از معترضان جمع شده بودند و مرتب خود را به آنها نزدیک می کردند. آنها با شعارهای "مرگ بر امریکا" و "خامنه ای رهبر" مانع شنیده شدن گفته های سخنرانان می شدند که با یک بلندگو دستی صحبت می کردند. صدای بلندگو به حدی ضعیف بود که به راحتی شنیده نمی شد. چه برسد به این که با شعارهای لباس شخصی ها که با تمام توانشان فریاد می زدند، در هم بیامیزد.
زمانی مهندس سحابی در گفت و گو با خبرنگاری گفته بود که "برخی از تماشاچیان و نمایندگان در مجلس اول برای جلوگیری از سخن گفتن آنها مرتب شعار الله اکبر، خمینی رهبر سر می دادند و صلوات می فرستادند. همینجوری هم شد که با پررویی و لات بازی همه را از صحنه بیرون کردند."
آیا پس از این همه سال صاحبان این طرز تفکر راه های جدیدتری به ذهنشان نمی رسد؟ شاید هم چون از این روشهای قدیمی نتایج مورد نظر خود را گرفته اند، همان ها را تکرار می کنند.
تعدادی از انها با شکم های برآمده و گردن های کلفت و چفیه بر گردن و شلوارهای نظامی، در حالی که شعار می دادند، با تنه زدن به زنان و مردان خود را به میانه جمعیت رساندند. معلوم بود که چندتایی از آنها تازه از محل کارشان به اینجا برای ماموریت آمده بودند. برای همین هم وقت نکرده بودند لباس های نظامی شان را عوض کنند. انگار با بچه های محل هم تماس گرفته بودند و یک جمعی را تشکیل داده بودند.
تعدادی از زنان ضمن همراهی نشان دادن با شعار "مرگ بر اسرائیل" لباس شخصی ها، سعی کردند تا حدودی مانع برهم خوردن جو و از بین رفتن فضای ارام حاکم بر مراسم شوند. اما به نظر می رسید آنها برای بر هم زدن مراسم، به سبک خودشان، عمل می کنند و توجهی به اطرافشان نداشتند.
صدای "حاجی به گوشم" از پشت سرم شنیده شد. یکی از آنها داشت احتمالا با فرمانده و یا یکی از بالادستی هایش صحبت می کرد.
جمعیت برای جلو گیری از برخورد به ضلع شرقی خیابان رفتند و لباس شخصی ها در ضلع غربی. دو گروه روبروی هم قرار گرفته بودند. خانمی گفت: "ما که نمی توانیم سر موضوع قتل عام فلسطینی ها با هم کنار بیائیم، پس چه امیدی به کارهای دیگر است."
جمعیت شعار "صلح" سر می داد و لباس شخصی ها و نیروهای امنیتی شعار "مرگ بر صلح طلب". کسانی می خواستند که توجهی به لباس شخصی ها نکنند و رویشان را به طرف سفارت فلسطین برگردانند، شاید که آنها را با بی اعتنایی خود از میدان به در ببرند. اما انگار نه انگار! گوش آنها بدهکار این حرفها نبود.
یکی از تظاهر کنندگان گفت: "فکر کنم همان هایی هستند که برای مبارزه با اسرائیل و عملیات انتحاری ثبت نام کرده اند. اما چون جرات رفتن به آنجا را ندارند تلافی اش را سر ما در می آورند."
کمی دورتر از جمعیت یکی - دو تا از لباس شخصی ها به راحله عسگری زاده عکاس وب سایت "تغییر برای برابری" حمله کردند. او را زدند و دوربینش را گرفتند. جمعیت به دور آنها حلقه زده بود. یکی می گفت: "به چه حقی با مردم اینگونه برخورد می کنید؟ یکی هم موضوع پول نفت را به میان کشید و این که آنها با پول نفت اجیر شده اند. کسی هم که خودش را پلیس معرفی می کرد از جمعیت خواهش می کرد خودشان را کنترل کنند تا دوربین این عکاس را پس بگیرد. اما لباس شخصی ها توجهی به او نمی کردند، حالا یا واقعا زورش به لباس شخصی ها نمی رسید و یا سعی می کرد نقش یک پلیس خوب را بازی کند."
جمعیت برای جلوگیری از هرگونه برخورد و درگیری، یکی دوبار محل استقرار خود را تغییر داد. در مقابل لباس شخصی ها هم مرتب آنها را تعقیب می کردند.
در میان لباس شخصی ها یک مرد ژنده پوش با لباس هایی بسیار کثیف مرتب شعار مرگ بر اسرائیل می داد. از او پرسیدم تو هم می خواهی با اسرائیل بجنگی؟ فقط خندید. با خودم گفتم شاید پولی به او داده اند که بیاید. به یکی از بچه های عکاس گفتم بد نیست از او هم یک عکسی بگیرد.
چندتایی از لباس شخصی ها مرتب با الفاظ رکیک زنان را خطاب قرار می دادند. به نظر می رسید آنها می خواهند هر طور شده کار را به درگیری برسانند. یادم آمد که همین چند روز پیش قشقاوی، سخنگوی وزارت خارجه درباره کسانی که به محل کار و خانه شیرین عبادی یورش برده بودند و بر در و دیوار خانه اش شعارهای توهین آمیز نوشته بودند، گفته بود که آنها تعدادی دانشجو با نظرات مخالف خانم عبادی بودند، خانم عبادی و دوستانشان باید تحمل شنیدن سخنان منتقدین را داشته باشند. "ایا اینها هم از همان دانشجویان بودند؟ نمی دانم. اما هر چه هست انگار فقط منتقدین حکومت باید تحمل شنیدن نظرات مخالف خود را داشته باشند و نه خود حکومت.
زنی از میان جمع فریاد زد: "بابا این چه مملکتی است؟ یک روز می گویند اسرائیل جنایت می کند، شیرین عبادی حمایت می کند. یک روز هم که ما شعار پایان جنگ و جلوگیری از خون ریزی در غزه توسط اسرائیل را فریاد می زنیم، باز هم ما را می زنند." و کسی دیگر از میان جمع گفت: "باید هم این کار را بکنند. چون تا حالا افرادی مثل ما را همراه اسرائیل و حقوق بگیر آمریکا و غرب خطاب می کردند. حالا نمی توانند مخالفت ما را با اسرائیل ببیند و گرنه تمام دروغ هایشان نقش بر اب می شود."
معلوم بود کاری هم از آن کسی که خود را پلیس معرفی کرد برای باز پس گیری دوربین عکاس که به سختی هم کتک خورده بود بر نمی آید. شخصی ای را که دوربین را گرفته بود پیدا کردیم و از او خواستیم آن را پس بدهد. شروع به داد و فریاد کرد و با فحش دادن چندتایی از همکارانش را دور خود جمع کرد. یک دفعه یکی از انها با مشت به بینی من کوبید. خون از صورتم جاری شد. یکی دیگرشان قوطی اسپری فلفل را به طرفم گرفت و بر صورت و چشم هایم پاشید. دو- سه ثانیه که گذشت احساس کردم چشم ها و صورتم می سوزد. یکی از مادران صلح برایم دستمال کاغذی اورد و خون ها را پاک کرد. وارد یک مغازه شدم و آبی به سرو صورتم زدم تا شاید از سوزش چشمهایم کم کند. اما بدتر شد. به زحمت می توانستم ببینم. دو سه نفر از تظاهر کنندگان مرتب به من توصیه می کردند که بهتر است زود محل را ترک کنم. بعد از چند دقیقه که با چند نفر از مادران صلح به طرف شمال خیابان رفتیم، آنجا هم نیروهای لباس شخصی با زنان درگیر شده بودند. همان پلیس که نقش پلیس خوب را بازی می کرد، با یکی دوتا از زنان درگیر شده بود. ظاهرا دیگر نمی توانست بیش از این نقش بازی کند و آیدا سعادت، روزنامه نگار را نیز مضروب کرده بودند. خدیجه مقدم از فعالان کمپین مرتب می گفت: "شناختمش. او آقای... یکی از بازجوهای پرونده زنان است. برویم پزشکی قانونی و با گرفتن گواهی ضرب و جرح، از آنها شکایت کنیم."
یکی گفت: "بابا کدام قانون؟ آن همه دانشجو را در کوی دانشگاه زدند و کشتند آخرش فقط یک سرباز را به جرم دزدیدن یک ریش تراش محکوم کردند. مگر تا به حال کم شکایت کردیم، فایده ای داشته است؟ این جا که قانون حاکم نیست."
یکی از لباس شخصی ها هم مدام در حال فیلم برداری بود. کسانی دست تکان دادند و علامت پیروزی را با انگشتان خود به آنها نشان دادند. شاید حالا دارند فیلم کارهای امروزشان را نگاه می کنند. بالاخره باید برای کارهایی که می کنند سند و مدرک داشته باشند. تا حقوقی را که به قول آن آقا از بابت نفت می گیرند، حلال باشد و با راحتی خاطر نوش جان کنند. در ادامه مراسم خانم ها برای نشان دادن اعتراض خود نسبت به برخورد اسرائیل با مردم غزه همگی در یک اقدام نمادین به سازمان انتقال خون رفتند و خون دادند. تعدادی از لباس شخصی ها دست از تعقیب آنها حتی به هنگام خون دادن بر نداشتند.
وقتی نظر یکی از تجمع کنندگان را در باره برخورد لباس شخصی ها جویا شدم، گفت:
"ماموریت آنها این است که مانع هرگونه تظاهراتی از سوی منتقدین حکومت حتی نسبت به اسرائیل شوند. حکومت می خواهد همه مسائل را به نفع خود مصادره کند و حتی اعتراض به کشتار فلسطینی ها را هم موضوع انحصاری خود می داند، درست مثل خیلی چیزهای دیگر."
در حاشیه:
به علت حمله لباس شخصی ها به عکاس ها فعلا عکسی از حمله پلیس ایران به طرفداران فلسطین و صلح طلب ها پیدا نکردیم.
عکس ها: مریم مجد
|