ناظم حکمت و احساس گناه
محمدحسین یحیایی
•
در نهایت هیئت دولت ترکیه با احساس گناه در مقابل درخواست مردم عقب نشینی کرد. در ۶ ژانویه ۲۰۰۹ از سوی جمیل چیچک سخنگوی دولت اعاده شهروندی ناظم حکمت اعلان شد. با این عمل به یک ننگ تاریخی و احساس گناه یک ملت که نتوانسته بود زبان رسا و گویای خود را در درون خود نگهدارد پایان داده شد و در نهایت مردم همراه با روشنفکران با پی گیری خستگی ناپذیر خواست بحق خود را به دولت و نظام تحمیل کردند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۵ دی ۱٣٨۷ -
۱۴ ژانويه ۲۰۰۹
با آغاز سال ۲۰۰۹ دو خبر مسرت بخش و امیدوار کننده در ترکیه بگوش رسید، خبر نخست آغاز برنامه های تلویزیونی از سوی رادیو و تلویزیون دولتی به زبان کردی بود که با پیام رئیس جمهور و نخست وزیر ترکیه برنامه های خود را شروع کرد. این کانال با نام کردی شش به پخش اخبار، سریال های تلویزیونی، فیلم و دیگر برنامه های سرگرم کننده خواهد پرداخت و قدم مهمی در پیوند فرهنگ ها و گسترش آنها در سراسر کشور خواهد بود. سال های طولانی مردم کرد زبان انکار شده سیاست آسیمیلازیسیون پیش برده شده بود. جمهوری ترکیه در سال های اخیر در راستای نزدیکی به اروپا و کریترهای آن گام های بلندی به سوی دمکراسی برداشته است. رخداد بسیار مهم دیگر اعاده شهروندی به شاعر بلند آوازه ترک ناظم حکمت بود که در سال ۱۹۵۱ از وی سلب شده بود.
ناظم حکمت براستی یکی از نام آوران ادبی جهان در قرن گذشته بود، با قلبی آکنده از عشق به آزادی و مردم شعر می سرود و سخن می گفت، احساس لطیف و شاعرانه در سخت ترین شرایط زندگی از وی دور نشد، به سرنوشت میهنش و مردم فقیر و درمانده آن می اندیشید و راه برون رفت را در سوسیالیسم جستجو می کرد. در ۶۱ سال زندگی پر فراز و نشیب لحظه ای ساکت ننشست، در زندان و مهاجرت اندیشید، نوشت و سخن گفت، به قول خودش در هتل های پنج ستاره و زندان های نمور خوابید ولی هرگز فقر و بدبختی مردم کشورش را که در کتاب منظره هایی از میهنم جمع آوری کرده بود فراموش نکرد. ۱۴ کتاب شعر، دو رمان به نام های ً خون سخن نمی گویدً و ً برادر زندگی زیباستً ، چندین نمایشنامه، فیلم نامه و ترجمه از خود به یادگار گذاشت. نزدیک به ۱۵ سال را در زندان های استانبول، چانکیری و بورسا به دلایل واهی و گاهی بدون تفهیم اتهام گذراند، ۱۲ سال آخر عمر خود را در تبعید و مهاجرت ناخواسته در اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشور های سوسیالیستی به نوشتن پرداخت.
ناظم حکمت در ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲ در سالونیک که امروز بخشی از خاک یونان است چشم به جهان گشود، پدر بزرگش آخرین والی دولت عثمانی در منطقه بود، پدرش به شعر و موسیقی علاقه مند بود گاهی شعر می گفت و گاهی موسیقی می نواخت، رمان و نمایشنامه های فرانسوی را برای ناظم می خواند، آغاز فروپاشی دولت عثمانی از یک سو و تحولات عظیم جهانی از دیگر سو، از همان دوران کودکی تأثیرات ژرفی در زندگی ناظم گذاشت، با خواست پدر به مدرسه نظام رفت و در سال ۱۹۱۹ با درجه ستوانی به نیروی دریایی پیوست. در همه این سال ها شعر می سرود و جوایزی هم دریافت می کرد، گاهی شعر های خود را در روزنامه ها و مجلات با نام مستعار چاپ می کرد، روح سرکشی داشت و خواهان تغییر در نظام فرسوده بود، از آن رو در شعر هم بدنبال نوع آوری و فرار از قید و بند سنت ساخته بود که مانع رشد ادبیات می شد. اشعار خود را با یحیی کمال نویسنده آن دوره در میان می گذاشت و از آموزه های آن بهره می برد. ناظم در سروده های خود به نقد نظام موجود می پرداخت که با درجه نظامی وی همخوانی نداشت از آن رو با مطرح کردن بیماری و ناتوانی جسمی در سال ۱۹۲۰ از ارتش اخراج شد. ناظم همراه با تعدادی از دوستان جوان خود که از دوران دانشکده افسری آشنایی داشت به یاری ملی گرایان شتافت و به جنبش رهایی بخش آناتولی پیوست و در همین روز ها با آتاتورک آشنا شد ولی گرایش های سوسیالیستی راه آن دو را از هم جدا کرد، مدتی بعنوان آموزگار بکار مشغول شد، سپس همراه با تعدادی از دوستان نزدیک و هم فکر خود به مسکو رفت تا آموزش دانشگاهی خود را پیگیری کند. در مسکو با شخصیت های ادبی از جمله با مایاکوسکی ارتباط نزدیکی برقرار کرد و تحت تأثیر وی نگرش نوینی به ادبیات و شعر پیدا کرد، در نتیجه به شعر آزاد روی آورد. ناظم در دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق هم همزمان به تحصیل پرداخت. به عضویت حزب کمونیست ترکیه در آمد. اشعار خود را که بیشتر محتوای سیاسی داشت در روزنامه آیدینلیک منتشر می کرد. در این سال ها بطور مخفیانه به استانبول رفت و آمد داشت و به سازماندهی کمونیست ها یاری می رساند. در سال ۱۹۲٨ به ترکیه برگشت و بعد از گذراندن مدت کوتاهی در زندان آزاد شد و به روزنامه نگاری پرداخت. بیشترین کارهای ادبی ناظم محصول این سال ها است. نقد ادبی، منظره ای از انسان های سرزمینم و بت شکنی در شعر و شعرای ترکی را در این سال ها پیش برد. نمایشنامه های نوشته شده از سوی ناظم در ترکیه و باکو به سرعت به اجرا در می آمد. در همه این نمایشنامه های انتقادی وضع موجود و نظام کهنه و فرسوده فئودالی به شدت نقد می شد و برای برون رفت از فقر و بدبختی گرایش سوسیالیستی و مردمی توصیه و تشویق می شد. از این رو بارها مورد بازجویی قرار گرفته به زندان های کوتاه مدت و یا بلند مدت محکوم می شد ولی از راهی که انتخاب کرده بود منحرف نمی شد.
ناظم حکمت از اواسط دهه سی میلادی مبارزه با فاشیسم و نزادگرایی را آغاز کرد و در شعر بلند و حماسه گونه ای با نام شیخ بدرالدین به شدت به آن حمله کرد، این نوشته وعملکرد ناظم خوشآیند رزیم ترکیه نبود که در پنهان طرفدار آلمان هیتلری بود، از آن رو بار دیگر گرفتار زندان شد ولی بعد از مدت کوتاهی آزادی خود را بدست آورد. گرفتاری های پی در پی نظام فکری ناظم را تقویت می کرد و بر توانایی های قلم وی می افزود، دیگر نظام سیاسی و قدرت حاکم در ترکیه تاب تحمل وی را نداشت، از ان رو دنبال بهانه می گشت که ناظم و قلم کارآمد وی را از میان بر دارد.در این راستا در ۱۷ ژانویه ۱۹٣٨ دو لباس شخصی به خانه وی آمده او را برای بازجویی با خود بردند. چند روز بعد ناظم حکمت شاعر و نویسنده مردمی ترکیه را که از حقوق مردم محروم دفاع می کرد به دادگاه نظامی آنکارا فرستادند. دادستان نظامی در کیفرخواست خود می گفت که ناظم حکمت مردم را به شورش مسلحانه دعوت و تشویق کرده باید به اعدام محکوم شود، در نتیجه ناظم به ۲٨ سال و ۴ ماه زندان محکوم شد و دوران طولانی و ۱۲ ساله وی در زندان در شرایط بسیار سختی آغاز شد. در زندان همراه با نویسندگی به یادگیری و آفرینش کارهای دستی پرداخت. نامه های زیادی به مجلس ملی، کمسیون های حقوقی، وزارت دادگستری و نهادهای دیگر نوشت ولی از هیچکدام جوابی دریافت نکرد. در نتیجه در ٨ آوریل ۱۹۵۰ به اعتصاب غذا روی آورد. مقامات زندان بعد از چند روز ناظم را به بیمارستان منتقل کردند و قول رسیدگی دادند. در همین روزها انتخابات مجلس برگزار شد و حزب دمکرات به پیروزی رسید و به نظام یک حزبی ترکیه پایان داد. با اعلان عفو عمومی ناظم حکمت بعد از تحمل ۱۲ سال زندان آزاد شد و بلافاصله سازمان نظام وظیفه از وی خواست که خود را در سن ۵۰ سالگی برای سربازی معرفی کند. هدف نابودی و از بین بردن ناظم برای همیشه بود. ناظم با آگاهی از توطئه مجبور شد که میهن عزیز خود را که علاقه فراوانی به آن داشت برای همیشه ترک کند. زن و تنها فرزند خود را در آن باقی گذاشت و با دلی پر خون وحسرت فراوان از آن جدا شد. هیئت دولت ترکیه در بیانیه خود که در تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۹۵۱ منتشر کرد ناظم حکمت را از حقوق شهروندی محروم ساخت و ایشان را خائن به وطن اعلان کرد. ناظم در جواب شعر معروف خود را بنام «من خیانت خود را ادامه می دهم»، نوشت. در بخشی از شعر بلند آمده است.
اگر خیانت مخالفت با پایگاه های نظامی آمریکا در کشور است،
اگر خیانت روشنگری و مبارزه با تاریکی است،
اگر خیانت همراهی و همدلی با محرومان برای رسیدن به آب و نان است،
و ... بدانید که من به این خیانت ادامه می دهم...
ناظم حکمت دوران تبعید را از مجارستان آغاز کرد و در همان قایق کوچک که به آن سو می رفت، شعر سلام به خاک برادر مجار را سرود و بعد از مدتی در مسکو ساکن شد. از سوی نویسندگان و شاعران اتحاد جماهیر شوروی مورد استقبال قرار گرفت. ناظم را اهل قلم شوروی از پیش می شناختند. در سال ۱۹۵۰ همراه با پابلو نرودا جایزه بزرگ و بین المللی صلح اتحاد جماهیر شوروی را دریافت کرده بود، ار آن رو امکانات فراوانی در دست داشت، برای شعر خوانی و سخنرانی به همه جمهوریت ها بویژه به آذربایجان دعوت می شد و محبوبیت وی هر روز بیشتر افزایش می یافت و آثارش به زبان های مختلف ترجمه می شد. حمایت ژان پل سارتر، پیکاسو و لویی آرگون از وی، ناظم را به چهره ماندگار و جهانی در شعر و ادبیات تبدیل کرد.
آثار زندان و دوری از میهن در جسم وجانش هویدا بود، از بیماری قلبی و ذات الریه که بیشتر محصول زندان بود رنج می برد. در سال ۱۹۵۲ به یک حمله قلبی خفیف گرفتار شد و در بیمارستان با زن جوان و جذابی بنام ورا تولیاکووا آشنا شد و سال ها بعد با وی که به شدت عاشقش بود ازدواج کرد. ناظم لحظه ای دوری ورا را تحمل نمی کرد، با اینکه در کنارش بود، نامه های عاشقانه به ورا می نوشت، مجموعه نامه های شعر گونه بصورت کتاب چاپ شده است.
ناظم حکمت در سال های پایانی عمر در حسرت میهن شعر وصیت را نوشت که در آن خواسته بود، در یکی از روستاهای دوردست آناتولی به خاک سپرده شود، آرزوی این شاعر بلند آوازه تا به امروز عملی نشده است ولی در آینده نزدیک این خواست وی نیز تحقق خواهد یافت. شاعر انسان دوست و آزاد اندیش در ٣ ژوئن ۱۹۶٣ درمسکو درگذشت و در بخش مشاهیر گورستان نووودویکی به خاک سپرده شد. ناظم در همه عمر پایبند اصول و باورهای خویش بود و هرگز از آن فاصله نگرفت. تنها در سال های پایانی دهه پنجاه میلادی نقد گلایه گونه ای از نظام شوروی بر زبان آورد.
با اینکه سال ها از درگذشت ناظم حکمت می گذرد و ارتجاع ترکیه تلاش کرده تا نام وی از اذهان زدوده شود و بگونه ای به فراموشی سپرده شود، موفق به آن نشده است، هنوز هم اشعار و نوشته های ناظم با تیراژ بسیار بالایی چاپ و بفروش می رسد، نمایشنامه های ناظم در شهرهای کوچک و بزرگ و گاهی در روستاها از سوی دانش آموزان اجرا می شوند، از این رو ناظم حکمت در قلب مردم ترکیه زندگی می کند. هر چند، بار ها با درخواست خواهر وی و ۵۰۰ هزار امضاء برای اعاده شهروندی مخالفت شده بود در نهایت هیئت دولت ترکیه با احساس گناه آن را پذیرفت و در مقابل درخواست مردم عقب نشینی کرد. در ۶ ژانویه ۲۰۰۹ از سوی جمیل چیچک سخنگوی دولت اعاده شهروندی با شرمندگی اعلان شد. با این عمل به یک ننگ تاریخی و احساس گناه یک ملت که نتوانسته بود زبان رسا و گویای خود را در درون خود نگهدارد پایان داده شد و در نهایت مردم همراه با روشنفکران با پی گیری خستگی ناپذیر خواست بحق خود را به دولت و نظام تحمیل کردند.
میهن ما سال ها است که گرفتار دیکتاتوری شاهنشاهی و استبداد جمهوری اسلامی است. در تمام این مدت، ده ها و صد ها هنرمند، نویسنده و شاعر برای حفظ جان خود مجبور به ترک میهن شده، در آرزوی برگشت به وطن و دیدار با یار و دیار جان باخته اند. وجدان های بیدار و آگاه جامعه از اینکه نتوانستند این هنرمندان را درمیهن خود از گزند ارتجاع و استبداد محفوظ نگهدارند در رنج و عذاب اند. در اغلب گورستان های جهان نام و نشانی از این نویسندگان، هنرمندان و شاعران میهنمان به چشم می خورد. افراشته در بلغارستان، صادق هدایت و غلامحسین ساعدی در پرلاشز پاریس و ده ها نویسنده دیگر از این گروه بزرگند. ساعدی سال های تبعید را روزگار دوزخی می خواند، در یکی از نوشته های سال آخر زندگی خود نوشت. ً کنده شدن از خانه و کاشانه و رسیدن به پناهگاهی که خود انتخاب نکرده، آواره را گرفتار سرگیجه می کند... دنیای آوارگی را مرزی نیست، پایانی نیست، مرگ در دنیای آوارگی مرگ در برزخ است...ً
|