روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ بهمن ۱٣٨۷ -
۲۱ ژانويه ۲۰۰۹
روزنامه «همشهری» با عنوان: «برخورد متفاوت با بحران اقتصادی» نوشته است: «آثار منفی بحران مالی اقتصاد جهانی در شرایطی که در بسیاری از کشورها سیاستها و تدابیر لازم اتخاذ شده و دولتها و فعالان اقتصادی و حتی شهروندان آگاهانه و برنامهریزی شده برای مواجهه با آن حرکت میکنند، بهتدریج در حال نمایان شدن در اقتصاد کشور است.
فارغ از کاهش شدید قیمت نفت و آثار و پیامدهای کلان و درازمدت آن بر اقتصاد کشور، گزارشهایی مبنی بر بیکاری حدود ۲۰۰هزار نفر حکایت از تسری شدید بحران اقتصادی اخیر بر بخش تولید دارد که در نتیجه سیاستهای انقباضی اخیر در سیستم بانکی برای مواجهه با رشد نقدینگی از یک سو و تازهکار بودن بنگاههای اقتصادی زودبازده از سوی دیگر، وضعیت رکودی آن تشدید میشود.
کاهش قیمت برخی اقلام در نتیجه کاهش قیمتهای جهانی از یک طرف تأثیراندک در بازار کشور دارد که سودی نصیب مصرفکننده ایرانی نمیکند زیرا بسیاری از کالاهای مصرفی در انحصار تولیدکنندگان داخلی است که تمایلی به کاهش قیمت ندارند و توجیه آنان نیز این است که در شرایط افزایش قیمت جهانی، اقلام داخلی افزایش نیافته که در شرایط کاهش قیمت این کار صورت گیرد.
از طرف دیگر، ساختار اقتصادی کشور آنقدر منعطف و خلاق نیست که بتواند با تحولات اقتصاد جهانی هماهنگ و همراه شود و عموما آثار مثبت و منفی اقتصاد جهانی به اقتصاد کشور ماهیت تحمیلی دارد. بنابراین نباید نسبت به پیامدهای مثبت بحران اقتصاد جهانی به کشور خوشبین بود و فقط نیمه پر لیوان را دید.
واقعیت این است که هنوز یک دیدگاه و برنامه جامع، مشخص و کلان در کشور برای چگونگی رویارویی با این بحران وجود ندارد که براساس آن، تصمیمگیران کشور در حوزههای خرد و بخشی و همچنین بنگاهها و فعالان اقتصادی تکلیف خود را دانسته و اقدام به برنامهریزی کنند. هنوز مطالبات متقابل دولت و فعالان اقتصادی مشخص نشده است.
هنوز بسیاری از فعالان اقتصادی نمیدانند که نگاه مشخص دولت چیست و چقدر میتوانند روی اقدام و حمایت واقعی دولت حساب باز کنند؟ این در حالی است که در بسیاری از کشورها دولت و فعالان اقتصادی به کمک یکدیگر درصدد کاستن از ابعاد منفی بحران اقتصادی وگذار کمهزینه از آن هستند.
ریشه این شرایط را باید در نوع نگاه به بحران جستوجو کرد. از همان ابتدا بهدلیل عدمدرک دقیق از شرایط، ابعاد، ماهیت و آینده بحران، برخورد دولت با این بحران برخوردی سیاسی و غیرواقعبینانه بود؛ بدین معنا که بحران و تسری آثار آن بر اقتصاد کشور جدی تلقی نشد و به جای پرداختن به واقعیتهای آن، بحثها و نگاهها به مسائل حاشیهای و غیرواقعبینانه منحرف شد. تشکیل ستاد ویژه و برگزاری چند همایش که با تاخیر زیاد صورت گرفت نیز نتوانست آب رفته به جوی را بازگرداند.
درواقع هرچه آثار این بحران در داخل جدیتر شده به هماناندازه نگرانیها بدون یافتن راهکارها نیز افزایش یافتهاست. از سوی دیگر، بهنظر میرسد موضوع این بحران تحتالشعاع دیگر موضوعات سیاسی و اقتصادی بهویژه بحثها و اظهارنظرهای متفاوت درخصوص طرح تحول اقتصادی قرار گرفته است که با توجه به درگیر بودن دولت و مجلس با این طرح و لایحه بودجه در هفتههای آینده، این روند ادامه خواهد داشت.
اقتصاد ایران روزها و ماههای آسانی را در پیش ندارد، بنابراین همه توان کارشناسی، تصمیمگیری و اجرایی کشور فارغ از ملاحظات سیاسی و جناحی باید برایگذار کم هزینه برای شهروندان و فعالان اقتصادی بهصورت هماهنگ و متحد بسیج شود.»
جایگاه گروههای فکری، فرهنگی
روزنامه «فرهنگ آشتی» در سرمقاله دیروزش: «دستاویز» نوشته است: «دولتها، گروه مرجعی غیر ازخودشان را برنمیتابند؛ حال این گروه مرجع در بین احزاب سیاسی شکل بگیرد و یا غیر از آن، تلاش میکنند با انواع ترفندها مانند مباحث مربوط به بودجه و یا قوانین نانوشته انضباطی آستانه تأثیر آنها را کاهش داده و قلمرو افکار عمومی را بهصورت کامل در اختیار بگیرند.
این پدیده ریشه کهن در بیاعتمادی دولتها نسبت به گروههای موازی دارد که میتوانند در عرصه مهندسی افکار موثر واقع شوند. شاید به صحت تدابیر خود شک دارند و به همان نسبت، از شنیدن صداها و خواندن خطوطی که به موازات تدابیر آنها نباشد درهراسند و در این راه دستاویز لغزندهای مانند خدشه به حاکمیت و یا گزند به امنیت ملی را مورد استناد قرار میدهند.
اما ماجرا از جایی جذاب میشود که به هنگام نیاز برای موجآفرینی در سطح کشور برای رسیدن به نوعی وحدت که حتما در امنیت ملی تأثیرگذار است احزاب گوناگون سیاسی بیانیه میدهند و یا اقشار مختلفی از هنرمندان در رسانهها ظاهر شده و مردم را بهسمت هدف راهنمایی میکنند.
حالا کدام را بپذیریم:
۱- دولت به تنهایی میتواند توده افکار را به سمت مقصد هدایت کند.
۲- گروههای مرجع نقش مهمی در امداد دولت برای رسیدن به وحدت و امنیت دارند.
به صراحت باید گفت که در رفتار سیاستمداران ایرانی تناقضی آشکار در اینباره وجود دارد. آنها جهت پیشرفت روی پلکان سیاست مدام دست به دامان گروههایی میشوند که پس از فتح قله، همانها را به ایستگاههای پائینتر هدایت خواهند کرد.
بنابراین با کمال تاسف چهرههای هنری، جریانهای فرهنگی و گروههای فکری ابزار و دستاویزی برای تأمین منافع سیاسی تلقی شده و شأن و منزلت آنها تنها در التهاب، موج و بحران افزایش مییابد و این خود باعث سلب اعتماد مردم نسبت به آن گروههای مرجع شده و در انتها این دایره باطل چیزی جز از همگسیختگی ذهنی در جامعه به بار نخواهد آورد.
اتفاقا درد همینجاست که گروههای فکری، فرهنگی و هنری در ایران قربانی مطامع سیاسی میشوند و آسیب بزرگ بیاعتمادی دامان همه را میگیرد؛ و متأسفانه این دست، سیاست و غیرسیاست نمیشناسد و همه را به یکاندازه میخراشد.»
حاصل تخریبها و کشتارها؟
روزنامه «کیهان» در سرمقالهاش: «سیطره بر دروازهها» نوشته است: «٣٣۰۰ سورتی پرواز هواپیماها، ۴۵۰۰ سورتی پرواز بالگردها، ٣٣۰.۰۰۰ گلوله که از شناورهای توپدار شلیک شد، ۷ هزار تانک و زرهپوش و... اعزام ۲۰ هزار نیروی ذخیره ارتش، اعزام دو تیپ ویژه چریکی «جفئاتی» و «گولانی»، جلب حمایت ویژه از آمریکا، فرانسه، عربستان، مصر، سازمان ملل و تشکیلات خودگردان، استفاده فراوان از سلاحهای ممنوعه و کشتار جمعی، هدف قرار دادن کودکان و زنان، انهدام ۲۵ مسجد، ۵۰ مدرسه و ٣ مرکز نگهداری زنان و کودکان بیسرپرست، تخریب - بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد- حداقل ۱۶۰ هزار واحد مسکونی، به شهادت رساندن حدود ۷۰۰ زن و کودک و ۵۲۰ انسان غیرنظامیدیگر، زخمیکردن حدود ۵۵۰۰ نفر غیرنظامی، پذیرش هزاران موج اعتراضی از سوی مردم همه کشورهای دنیا و... برای این بود تا به قول تزیپی لیونی «در یک اقدام جهانی مقاومت ریشه کن شود»! یا به قول باراک «استخوان حماس در هم شکسته شده و مقاومت از میان برداشته شود»! و یا به قول اولمرت «امنیت شهروندان جنوبی اسرائیل اعاده گردد»!
رژیم صهیونیستی یک هدف اساسی در مرحله آغاز جنگ داشت و یک هدف اساسی در حین جنگ که البته این دو هدف به همدیگر ارتباط داشتند. هدف اساسی مثلث باراک، لیونی و اولمرت قبل از آغاز جنگ این بود که جنبشهای مقاومت و گردانهای آن - عزالدین قسام وابسته به حماس، قدس وابسته به جهاد، الاقصی وابسته به شاخه مبارز فتح، ابوعلی مصطفی وابسته به جبهه خلق برای آزادی فلسطین و... - را یا از میان بردارد و یا خنثی نماید. در اثنای جنگ و زمانی که مشخص شد از میان برداشتن مقاومت فلسطینی از توانایی اسرائیل خارج میباشد، روزنامه فرانسوی «فیگارو» به نقل از مقامات ارشد دولت اولمرت نوشت: «اسرائیل نمیخواهد حماس را از بین ببرد بلکه میخواهد آن را خنثی کند.» در حین جنگ تلاش ارتش رژیم صهیونیستی روی تصرف «بیت لاحیا» در شمال باریکه غزه متمرکز شد و تحلیلگران نظامیاین رژیم هدف از آن را خنثی کردن منطقهای که رزمندگان مقاومت در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا پایان ۲۰۰٨ از آنجا به سوی شهرکهای عسقلان و سدیروت شلیک میکردهاند، اعلام نمودند.
جنگ ۲۲ روزه در ساعت ۲ صبح روز ۲۹ دی ماه- به وقت ایران- با قرائت بیانیه کابینه نظامیرژیم تلآویو توسط ایهوداولمرت به پایان رسید ولی پیش از آن - به گواهی تداوم و افزایش شلیک موشکها- نه حماس و سایر گروههای مقاومت خنثی شده بودند و نه حتی یک خانه از بیت لاحیا به تصرف ارتش رژیم صهیونیستی درآمده بود. دقیقاً به همین دلایل بود که اولمرت در بیانیه خود روی پیگیری سیاسی خود و سایر اعضای کابینه- که در حال کنار رفتن هستند- برای تحقق هدف اسرائیل از راهانداختن جنگ تأکید کرد. ساعاتی پس از آن «جلعاد» معاون وزیر دفاع و لیونی وزیر خارجه راهی قاهره و واشنگتن شدند تا اهداف سیاسی اسرائیل را پیگیری کنند. سفر لیونی و طرح موضوع استقرار نیروهای مهندسی نظامیآمریکا در «رفح جنوبی»- متعلق به مصر- و کنترل صحرای سینا از سوی آمریکا، مقامات مصری را به واکنش شدید واداشت و محصول سفر لیونی به آمریکا توافق دو وزیر در حال کنار رفتن از پستهای خود روی جلد کتابی بود که برگهای آن باید بعداً نگاشته شود.
در واقع فرایند سیاسی که اسرائیل برای آرامسازی شهروندان غاصب خود مطرح میکند و برای جا افتادن آن در روز صدور بیانیه پایان جنگ توسط اولمرت، کنفرانس شرم الشیخ برگزار شده است، بیش از عملیات روانی نیست. مقامات مصر البته بر سر پیمانی که با تلآویو بستهاند باقی میمانند و میتوان مخالفت آنان با استقرار مهندسی نظامیآمریکا در رفح جنوبی را نوعی چانه زنی برای دریافت قیمت بالاتر ارزیابی کرد ولی در عین حال مانور اسرائیل روی توانایی مصر برای «تحمیل شرایط تلآویو به مقاومت» صرفاً ارزش تبلیغاتی دارد.
مشکل رژیم تلآویو فقط مقاومت فلسطین است و نه این یا آن دولت. بنابراین باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی به «برجسته سازی» مانور کنفرانسها، مسافرتهای دیپلماتیک، بیانیهها و قطعنامهها احتیاج مبرم دارد. این رژیم دوست دارد سخنان موافق و مخالف این اقدامات فضای سیاسی منطقه را پرکند تا عدهای باور کنند که اسرائیل دارد به نتایجی دست مییابد که از طریق جنگ نتوانست به آن دست پیدا کند آن وقت در انتها، جنگ ۲۲ روزه توجیه پذیر و منطقی میشود.
رژیم صهیونیستی دوست دارد مجموعه جنگ و پس از جنگ یک پروژه «اسرائیلی- آمریکایی» دیده شود تا ناکامی سنگین و بیمانند این رژیم به چشم نیاید و این همه در حالی است که براساس حقایق میدان جنگ و خبرهای آشکار آن، اداره جنگ از روز نهم آن از کنترل ارتش اسرائیل خارج شده و وزیر کارآزموده جنگ اسرائیل در این روز خواستار توقف عملیات نظامیبوده است. رخدادهای پس از روز دهم بخوبی از برتری مقاومت و تسلط دستگاه رهبری آن در جنگ خبر میدهد. اعضای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی در روز چهارشنبه ۱٨ دی ماه (دوازدهمین روز جنگ) بطور دستجمعی به توقف عملیات نظامیعلیه غزه رأی دادند و این در حالی بود که تلاش دو روز نیروی زمینی آنها برای نفوذ در «بیت لاحیا» به شکست کامل انجامیده بود. بنابراین نباید تردید کرد که صدور قطعنامه ۱٨۶۰ در ساعات پایانی روز پنجشنبه ۱۹دی ماه- به وقت نیویورک- و ساعت ۶ صبح روز جمعه ۲۰ دی ماه- به وقت تهران- و نیز اظهارات وزیرخارجه آمریکا مبنی بر لزوم برقراری آتش بس پس از آن انجام شد که نظامیان اسرائیل به بن بست کامل رسیده بودند.
رژیم صهیونیستی در طول دوره عملیات زمینی- شامگاه روز ۱۴ دی ماه تا شامگاه روز ۲۰ دی ماه- تلاش فراوانی داشت تا از هفت محور، مناطق مسکونی و ساختمانها را تهدید کند و حداقل بر بخشی از آنها مسلط شود. این هفت محور شامل دو محور از کناره دریا- مشرف به شهر غزه و منطقه میانی نتاریا- دو محور بیت حانون و بیت لاحیا- در شمال باریکه- یک محور در حی الشجاعیه- مشرف به شمال غربی شهر غزه، محور بیت لاحیا و محور خان یونس بود. براساس اخباری که در لابلای عبارات رسانههای رژیم صهیونیستی نیز وجود دارد، ارتش اسرائیل در طول ۷ روز عملیات زمینی تنها توانست یک روستای کوچک در محور «نتاریا»- که حداکثر ۵۰ واحد مسکونی داشت و سکنه آن، این روستا را ترک کرده و به خان یونس رفته بودند- را به تصرف درآورد. رژیم صهیونیستی در این دوره به واسطه ناکامیدر عملیات زمینی روی دو موضوع، یکی از کارانداختن جاده مواصلاتی صلاحالدین که شمال باریکه را به مصر متصل میکند، و نیز قطع ارتباط زمینی خان یونس و رفح با شهر غزه و بیت حانون از طریق نفوذ در منطقه میانی نتاریا- که فاقد موانع طبیعی و ساختمان بود- تبلیغات میکرد.
رژیم صهیونیستی از روز شنبه ۲۱ تا روز ۲٨ دی ماه جنگ را کاملاً خارج از پیشبینی قبلی دنبال کرد. هدف اسرائیل در این مرحله این بود که از طریق تشدید عملیات هوایی و کشتار مردم، حماس را وادار کند تا «آتشبس دائمی» - یعنی پایان دادن به مقاومت- را بپذیرد و نیز به مصر امکان دهد تا با روکش و پوششی خیرخواهانه - برای نجات مردم غزه!- حماس را برای پذیرش آتش بس دائمیتحت فشار قرار دهد. بر همین اساس اسرائیل در این مرحله موضوع نفوذ به مناطق مسکونی- که در مرحله سوم عملیات، به بن بست رسیده بود- را کنار گذاشت و از هر سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود بعنوان ابزار کشتار استفاده کرد. در این مرحله حجم کشتار مردم بالا رفت و از متوسط ۵۵ شهید در هر روز به حدود ٨۵ شهید در روز رسید.
رژیم صهیونیستی مرحله چهارم عملیات را نیز با ناکامیبه پایان رساند و اولمرت رسماً پایان جنگ ۲۲ روزه را اعلام کرد. حماس آتش بس دائمیرا تا آخر نپذیرفت و اسرائیلیها تضمین واقعی برای موضوع قاچاق سلاح به دست نیاوردند و برای شهروندان غاصب رژیم تلآویو همهچیز درهالهای از ابهام قرار دارد.
مقاومت در طول دوره ۲۲ روزه، چهار پایگاه مهم موشکی- از ۵ پایگاه موشکی- را بارها هدف موشکها قرار داد. فرانس ۲۴ به نقل از رژیم صهیونیستی قبل از جنگ گفته بود حمله به شهرک «اشدود» خط قرمز اسرائیل است و گمان کرده بود فلسطینیها قدرت عبور از آن را ندارند اما در طول ۲۲ روز جنگ و روز پس از آن، مقاومت بیش از ٣۰ شهر و شهرک و حتی شهر مهم بئرالسبع- مرکز استان نقب- را پشت سرگذاشت و این سوال را فراروی اسرائیلیها قرار داد: «آیا «دیمونا»- مرکز اتمی- و «تل آویو»- مرکز سیاسی- در معرض موشکهای حماس قرار دارد؟ و برای نظامیان رژیم صهیونیستی از اینها مهمتر تصویر دختر مجروح ٨-۹ سالهای است که در اوج بمباران در حالی که خواهر یک ساله زخمیاش را نوازش میکند، به دوربین لبخند میزند و میگوید: «حسبناالله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر» الله اکبر»
شعری برای غزه
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان: «کودکان غزه...» قطعه شعری در روزنامه «اعتماد ملی» دارد که در پی نقل شده است:
(۱)
غین،
زا،
ها...
نهری از طلای مذاب
شطی از فضه
غزه...
خماهن آسمان
خاکستر پولاد / سرو آزاد
رمز مزامیر داوود / زمزمه سندباد
آینهای در برابر آفتاب
استاده پرشکیب و چشم فروهشته بر شماتت باد
سنگ محک خداوند در معرکه وجود
بود و نمود و نبود
جویبار شرمیبر پیشانی کوتاه تاریخ
ترانه توحید / خنیاگر باران بر کام تشنگان
تجسم خروشاهنگ آلفه و پنه
زدودن اصطبل آژیاس
نه افسانه هرکول،
حقیقتی مظلوم
حماسه حماس
(۲)
کودکان غزه سرودی خواندند
سبز... جنگلی از سدر
سرخ... شطی از ستاره
کهکشانی از صهیل اسبان
با یالهای گرگرفته قرمز
تندر سمها
برق نقرهای چشمها
رد ارابه خونین آفتاب تنهایی
بر بام آسمان
راه سرخایمان
سنجهای تازه از زندگانی
گذار از تنگنای تابوت کبود
آزادی
شهابی بر چشم
هشتپای شش پر
دروج آب و آتش و خاک و باد
وسوسه از نیل تا فرات
بیمرز
با نشان صلح نوبل بر کف
سنگپارهای به شکل قلب
(٣)
سینه سرخی
در کرانه دریا
بر شاخسار سدر سوختهای
میخواند:
غین
زا
ها
عین
زا
ها
غزه
عزه...
کلاغ پیری
سالها غریده بود:
نکبه
نکسه
اکنون با گلویی بسته
با بالهای شکسته
بیغریو مانده است.
(۴)
غزه
سیلابی از فریاد
مضراب تند تازیانه
بر طنبور تن ترد کودکان
مویههای خاموش مادران
(۵)
غزه...
باغهایهای زیتون و سدر،
از باران طراوت میگیرند
و لاله از موج کوچک شبنم
و پولاد از رقص شعله
و آزادی از خون
و خون ازایمان
وایمان از اشک
و اشک از عشق
و عشق از گریه بیصدای مادران
های سلیمان!
غزلی نو بسرا
زیرا آفتاب «غزه» تازه است
(۶)
غزه...!
تیغ عقیقایمان را
از گوهر تنهایی خدا آب داده است
ترجیعبند سرود کودکانش
حسبنا الله و...
انگار این آیه بر مهبط غزه نازل شده است
شکوه آیه در عادت گمشده بود
در زندان زنگار لفظ فرسوده بود
در قلب کودکان
و بر زبان آنان نو شد
این قاریان کوچک
- مثل سورههای کوچک قرآن -
خود تفسیر آیه به آیهاند.
(۷)
غزه...
هیچکس نمیتواند تو را بسراید
کاش واژههای مجنون ماغوط
میرمیدند و تو را میسرودند.
کاش برقی از ژرفای درد نزار
و جرعهای از شور درویش
و بارقهای از رنج بیاتی
و گدازهای از آتشفشان زبان شاعری که چشمان خیس اشک و فریادش هیچگاه رهایم نمیکند:
«چه کسی همه شاهان و
تمام رهبران عرب را از من میخرد؟
آنها را
به یک وجب از خاک اشغالشده میفروشم!
چه کسی ولیعهد
و اعلیحضرت را میخرد؟
آنها را میفروشم!
به پوست پرتقال یافا
به عطر پرتقال»
(٨)
صبح روز هشتم آفرینش
خداوند خدا
از زلال سپیده و
ژرفای شب
از گلخنده فرشته و
شکوه هیبت خویش
از ابریشم آب و
نازکای نیلوفر
چشمان تو را آفرید
جرعهای از نگاه تو
تمام تشنگی را سیراب میکند
فرشتگان
در محراب آینه چشم تو
سر بر خاک نهادند و خواندند:
منزه است خدایی که تو را آفرید.
متبرک باد چشمان تو
چشمان کودکان غزه!
(۹)
مست استطاعت صبرید!
خضر کدام هنگام
بر غزه گذر کرده
که سراسر دشتها و خانهها
بوستانایمان است.
آنان که از تمنای موت
از هراس میمیرند
میبینند
غزه آنچنان شعلهای از حیات افروخته
که مرگ بر آستانش برای همیشه مرده است.
نغمه مقاومت
و صراط مستقیم استقامت
و استطاعت صبر
بر خاک و خانههای غزه
خضر نه، خدا گذر کرده است.
(۱۰)
در گرگ و میش!
از خواب برمیخیزم
خواب؟
از زیر آوار خواب برون میخزم
ویران...
در آینه غزه
به چشمانم نگاه میکنم
مثل نخستین شعله نگاه انسان نخستین
در درخشش نقرهای چشمهساری
یا تلألو آبی برکهای
یا در سپیدی صلابت سنگ سودهای
و آه
مثل ماهی قرمزی
بر لبم لغزید
دریغا انسان!
در آینه غزه
(۱۱)
گذار سوگواران را از شط آتش دیدهام
شانههای برهنه زخمی
تنپوشی گلگون
چشمان براق،
طلوع آفتاب الماس سیاه
از افق خون
انگار قویی بر ابریشم برکهای...
از شط ملتهب آتش گذشتند
مرغان دریایی بر دریای مرجان مذاب...
گذار مردم غزه
از توفان آتش و جاده تلخ تیغ و سقفی از باران بمب بود.
آواز قطرههای نرم باران و
آوار هولناک بمب...
از این گذار نفسگیر
چه باشکوه و مظلومانه گذشتند.
(۱۲)
رامسس روزگار ما
پس از هشتاد سالگی
سالی هفتاد بار
موهای سفید - مردهاش را
سیاه میکند
مثل پر کلاغ
بااندک مایهای از زغال بلوط
خودی از لای و لجن بر سر...
کودکان غزه
موهای قهوهایشان
با عطر قهوه تازه
هر روز و شام رنگ خون میگیرد
کودکی را از زیر آوار بیرون کشاندند.
موهایش خیس خون بود
تاجی از مرجان دریایی بر سر
کاشکی
روزی
رامسس در آینه تاج مرجان
طرههای سرخ کودکان
به خویش مینگریست...
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|