روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٨ بهمن ۱٣٨۷ -
۲۷ ژانويه ۲۰۰۹
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود، به موضوع خروج نظامیان آمریکایی از عراق پرداخته، نوشته است: «واقعیت اینست که دولت نوری مالکی علیرغم موفقیتهای قابل توجهی که تاکنون داشته در مساله قرارداد باصطلاح امنیتی با آمریکا مرتکب اشتباه بزرگی شده است . این قرارداد درست در زمانی امضا شد که دولت بوش در ضعیفترین وضعیت خود قرار داشت و اوباما نیز در تبلیغات انتخاباتی خود بارها اعلام کرده بود اگر پیروز شود نظامیان آمریکائی را از عراق خارج خواهد ساخت. در همان زمان بسیاری از صاحبنظران به آقای نوری المالکی تذکر دادند که امضای این قرارداد در چنین شرائطی یک اشتباه است ولی او و بعضی احزاب سیاسی عراق با محاسبات اشتباه خود به این تذکرها بیتوجهی نموده و دولت عراق را به چیزی متعهد کردند که یک قرارداد استعماری و یک کاپیتولاسیون واقعی است و متاسفانه ۲۰روز قبل از شروع زمامداری اوباما بر آمریکا اجرای آن آغاز شد .
اکنون با توجه به زمینهای که اظهارات اوباما پدید آورده دولت عراق می تواند قرارداد را لغو نماید و به اشغال عراق توسط آمریکا پایان دهد. قطعا اگر از فرصت مناسبی که پیش آمده بموقع بهره برداری نشود طرفداران ادامه اشغال عراق اوباما را پشیمان و با خود هم عقیده خواهند کرد و ملت عراق برای مدت نامعلومی در زنجیر اسارت اشغالگران باقی خواهد ماند.»
راهبرد غلط
روزنامه همشهری در ستون دیدگاه خود در یادداشتی از حشمتالله فلاحتپیشه عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، به بحث درباره اظهارات اوباما درباره مذاکره مستقیم با ایران، پرداخته و نوشته است:
«کاخ سفید پس ازآغاز به کار باراک اوباما، نخستین بیانیه خود را با محور اینکه رئیس جمهوری جدید آمریکا بدون هرگونه پیششرطی به دیپلماسی و مذاکرات سخت و مستقیم با ایران خواهد پرداخت، منتشر کرد.
اصل این موضوع که اوباما بدون هر گونه پیششرطی به دیپلماسی و مذاکره با ایران خواهد پرداخت، میتواند به گام مثبتی از سوی ایالات متحده آمریکا برای تنشزدایی با ایران تلقی شود و طرح این موضوع میتوانست قدم اول برای تنشزدایی باشد، اما بیانیه اخیر کاخ سفید نشان میدهد که این طرح همان طرح قدیمی است و مبتنی بر پیششرطهایی است. در واقع باید گفت اگر راهبرد رئیس جمهوری جدید آمریکا در مورد ایران واقعاً همان موارد منتشر شده در این بیانیه باشد، اوباما در عمل، راهبرد اشتباه پیشینیان آمریکا را در مورد ایران دنبال میکند و بس!
مذاکرات بدون پیششرط دارای مولفههای مشخصی است. دولت آمریکا که روابط خود با ایران را درسال ۱٣۵٨ قطع کرده، باید اعلام کند که آماده مذاکره و تنشزدایی با ایران است و این موضوع در سطوح مختلف کارشناسی در دستور کار قرار گیرد.
اگر قرار است برای آغاز مذاکرات ایران با آمریکا پیششرطی مطرح شود، این جمهوری اسلامی ایران است که باید پیششرطهای خود را مطرح کند؛ چرا که آمریکاییها بسیاری از قوانین ضدایرانی همچون قوانین تحریم علیه ایران و بودجههای نفوذ در ایران را به تصویب میرسانند.
وی افزود: این قوانین در آمریکا عواملی هستند که مانع از تنشزدایی با ایران شده و باید برای انجام مذاکره بدون پیششرط که مورد ادعای دولت جدید آمریکا نیز هست، چارهای برای رفع این مانع اندیشیده شود.
ذکر جملاتی مانند «اگر ایران به رفتار دردسرآفرین خود ادامه دهد، آمریکا فشار اقتصادی و انزوای سیاسی را تشدید خواهد کرد»، نشان میدهد که دولت جدید آمریکا به همان سیاق سابق در سیاست خارجی خود ادامه میدهد و حس عدم اعتماد نسبت به ایران در میان سیاستمداران این کشور کماکان مشهود است. اگر معیار و ملاک تشخیص آنها در رفتار دردسرساز ایران، موضوع هستهای است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی، صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را تایید کرده و اگر قرار است مبنای تشخیص رفتارهای دردسرساز، برخی محافل داخلی آمریکا باشد، بسیاری از رفتارهای آمریکاییها در دنیا را میتوان دردسرساز توصیف کرد. ذکر این مطالب کلی در نخستین بیانیه کاخ سفید پس از انتقال دولت به اوباما نه تنها کاری از پیش نخواهد برد بلکه رابطه ایران و آمریکا را در فضای گذشته حفظ میکند.»
الگویی به نام میرحسین موسوی
روزنامه کارو کارگر در ادامه استقبال از به صحنه آمدن مهندس میرحسین موسوی در یادداشتی به قلم فرامرز امید، تحت عنوان «میرحسین اسطوره نیست، یک الگوست» نوشته است:
«ناگفتههای میرحسین موسوی» از مسائل، مشکلات و مدیریت دوران دفاع مقدس، صفحه ای است گشوده برای درسآموزیهای بسیار در راه تحقق آسانتر و کمهزینهتر آرمانهای انقلاب، برای آنکه گذشته بیش از پیش چراغ راه آینده ملتی باشد که حامل و حامی پیام رهایی بخش اسلام ناب محمدی(ص) است، چرا که اگر از گذشته نیاموزیم، محکوم به تکرار آن در آینده خواهیم بود.مصاحبه اخیر مهندس موسوی برای نسل دوم انقلاب که خود بازیگر اصلی دهه ۵٨ تا ۶٨ بوده است، یادآوری دورانی بود آمیخته با شیرینی تحولات پی در پی در عرصههای مختلف، غلیان آرمانخواهی شورمندانه و البته تلخی مرگ فرزندانی از این مرز و بوم که باری به هر حهت بر سنگفرش خیابانها در خون خود غلتیدند و یا در جدال با دشمن کینهتوز خارجی، خاک از عطر خونشان معطر شد و هر یک به تنهایی چراغی شدند فرا راه آنهایی که ماندند تابدانند که چه وظیفه سترگی دارند برای حفظ این ملک از شر دشمنان بیرون و درون.
این گفتگو برای بازماندگان نسل دوم، مرور ذهنی دورانی بود که آنها را با حسی نوستالژیک به آن پیوند میزند، حسی که بیگمان تا آخر راه با آنها خواهد بود و آن را نمیتوانند از ضمیر آگاه و ناآگاهشان پاک کنند؛ دورانی سخت اما نمود کامل وحدت یک ملت برای دفاع از انقلاب و آرمانهای آن.
این گفتگو اما برای نسل سوم انقلاب که از پس جنگ فقط درباره آن دوران شنیدند ولی آن را ندیدند، شاید گزارش دست اولی باشد از مدیری که به واسطه ویژگیهای خود، به عنوان رئیس الوزرایی موفق با کارنامهای قابل قبول به اوراق تاریخ پا نهاده است. و درست به همین دلیل، میرحسین نه به عنوان یک اسطوره که به عنوان الگویی قابل اعتنا از مدیریت اسلامی میتواند در ضمیر تحلیلگران و مدیرانی که خود را نیازمند درسآموزی میدانند، نقشآفرینی کند تا از پس آن دوران ماندگار در حافظه تاریخی ملت، کمتر شاهد برخی خصلتهای خودخواهانه مدیریتی در سطوح مختلف باشیم.
این واقعیت که از پس دوران دفاع مقدس و برقراری آتشبس، خصلتهایی در برخی مدیران ما پدیدار شد که با آموزههای دینی و اخلاقی کیلومترها فاصله دارد، نسل سوم و آتی انقلاب را بیش از پیش نیازمند الگوهایی می کند که از ویژگیهای قابل قبولی چون تعهد به ملت، ایمان به هدف، توجه به خردجمعی و سعهصدر برخوردار باشند؛ ویژگیهایی که به کشور این امکان را خواهد داد که با حداقل هزینه و حداکثر سرعت به سوی افقهای دوردست تعالی و پیشرفت برود و به عنوان امالقرای جهان اسلام، پرچم پیروزی مستضعفان را تا روز دیدار با منجی موعود(ع)، استوار و با صلابت بر دوش کشد.نسل دومیها و به خصوص کسانی که از نزدیک معاشرت و مدیریت مهندس موسوی را درک کردند، وی را واجد صفات مذکور میدانند و احترامی نیز که برای ایشان قائلند، به همین دلیل است گو اینکه نباید تأثیر بیچون و چرای امام راحل را به عنوان مرجع، رهبر و مراد ملت در آن مقطع تاریخی بر مجموعه مدیران و سیاستمداران فراموش کرد و نقش بیبدیل اندرزها و راهنماییهای ایشان را درسلوک و سیره اشخاصی جون رئیس الوزرا از یاد برد. با این حال بودند کسانی که در آن دوران سخت، به دنبال برخی مطامع حزبی و گروهی، خون به دل آن مرد بزرگ کردند و در مسیری متفاوت از امام و امت راه پیمودند. راهی که یا به ناکجاآباد ارتداد نسبت به آرمانهای انقلاب منتهی شد و یا اسباب سرافکندگی آنها را در تقابل با ملت در روزهای سرنوشتساز جنگ فراهم ساخت.
مهندس خود را چون متعهد به ملت میدانست، هیچگاه از طعن دشمنان خناس و توطئهگر واهمه نکرد. چون به پیروزی نهایی مستضعفان و طبقات محروم ایمان داشت، از صفآرایی صاحبان زور و زر و تزویر در مقابل سیاستهای مردمگرای خود نلرزید. چون به خرد جمعی برای اداره بهتر امور باورقلبی و اعتقادی داشت، خود را در تعامل با دیگران نقطه پرگار نمیدید و چون اخلاقاً فردی متواضع و دارای سعهصدر بسیار بود، تحمل افکار و حتی رفتار پرخاشگرانه برخی همکاران خود را دشوار نمییافت و اینگونه افراد را به راحتی از دایره همکاری بیرون نمیراند. این فرصتی بود برای عناصر صادق که دچار کجفهمی یا انحراف از مسیر بودند.
اینها را که میگویم نقلهای عینی است، گرچه جای جای روایت ایشان از دوران مدیریت اجرائیشان، خود گواه محکمی است.
بگذار نسل سومیها بدانند که مهندس موسوی اگرچه یک اسطوره نیست، اما الگوی خوبی است برای «مدیریت اسلامی». مدیریتی که اساس آن را تعهد به ملت، ماهیت آن را درستکاری و اخلاص، روند آن را سختکوشی و خستگیناپذیری، راهبرد آن را تکیه به خرد جمعی، راهکار آن را سعهصدر در مقابل مخالفان و سازوکار آن را نظم عادلانه تشکیل میدهد.
از نظر ما ارادتمندان، مهندس میرحسین موسوی یک الگو است و بگذار بدرخشند ستارگان بسیار در پهنه بیکرانه انقلاب اسلامی، انقلاب مستضعفان، انقلاب مردان مرد و زنان جوشن پوشیده برای نبرد با نامحرمان.»
میرحسین موسوی و زمانشناسی حضور
اما روزنامه رسالت در سرمقالهای به قلم صالح اسکندری به بازآمدن میرحسین موسوی به صحنه، نگاهی دیگر دارد. نویسنده در مقاله خود نتیجه میگیرد که وی باید با حرفهای جدیدی به صحنه معادلات سیاسی کشور وارد شود. متن این سرمقاله را میبینید:
«میرحسین موسوی یک سرمایه سیاسی برای نظام جمهوری اسلامی است که علی رغم تمام انتقادات و ایرادات وارد به وی کولهباری از تجارب مدیریتی در کوران سخت دفاع مقدس را به دوش میکشد. وی که آخرین نخستوزیر جمهوری اسلامی بوده با توجه به پایگاه اجتماعی نوستالژیک خود میتواند در مقطع زمانی مناسب، با طرح شعارها و برنامههای جدید ضمن تالیف و تجمیع منافع برخی گروههای سیاسی زمینه را برای حضور مجدد خود در معادلات سیاسی کشور فراهم کند و احتمالا در آن برهه مورد اقبال عمومی نیز واقع شود.
برخی اعتقاددارند نوستالژی مثبت رایدهندگان نافی استهلاک منابع بازیهای سیاسی در گذر زمان نیست؛ شهروندان تنها در شرایط ویژهای حاضر میشوند برای خاطرات خود بیش از حد معمول هزینه کنند. بزرگنمایی نقاط قوت این نوستالژی مثبت که تحت تاثیر تحریکات زیردستی شکل میگیرد نیز آسیب دیگری است که ممکن است فرد را به یک تحلیل اشتباه از اوضاع هدایت کند که بارتاب واقعیات موجود جامعه نباشد.
اما مشخصاً طی چند ماه گذشته احتجاجات و تحلیلهای صحیح و سقیمی، فرایند زمانشناسی حضور میرحسین موسوی را تحتالشعاع قرار داده و وی را وارد یک بازی زودهنگام انتخاباتی کرده است.
میرحسین موسوی با شکست سکوت ۲۰ ساله خود در دومین مصاحبه اختصاصی در این هفته با مجله «توسعه و صنعت» ضمن طرح این ادعا که «عدهای شعار عدالت را به ابزاری پوپولیستی برای جذب آرا و قلوب تبدیل کردهاند» بیمحابا گفته است: «در این مدت تقریبا تمام کلیدواژههای عدالت از ادبیات سیاسی و اقتصادی ما حذف شده است. بدتر از آنکه ما منابع کمیاب کشور را در خدمت اغراض سیاسی و اهداف کوتاه مدت به کار گرفتهایم و به این ترتیب غول فساد را در کشور بیدار کرده ایم.»
اگرچه نفوذ رگههای سکولاریستی و ضد عدالت در بدنه مدیریتی کشور بخصوص در دهه ۷۰ غیرقابل انکار است اما این جفا در حق نظام و دولتهای مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب است که در یک نگاه صفر و صدی در آستانه سیامین سال پیروزی انقلاب اسلامی کلیه دستاوردها و موفقیتهای آنها را انکار کرده و نسنجیده مدعی شویم تمام کلیدواژههای عدالت از ادبیات سیاسی و اقتصادی کشور حذف شده است. از طرفی امروز دولتی در راس کار است که تمام اهتمام و التفات خود را به زنده کردن شعارها و آرمانهای انقلاب و جراحی رگههای سکولاریستی نافذ در نظام معطوف کرده و توزیع ارزشهای عدالت محور را در سرلوحه عموم فعالیتها و سیاستهای خود قرار داده است. چرا ایشان که دغدغه پیادهسازی اهداف و نظریات حضرت امام خمینی(ره) را دارند این نقاط مثبت را نمیبینند.
از طرفی مسیر مطالعه تطبیقی سیاستهای دولت میرحسین موسوی با سایر دولتها به دلیل شرایط ویژه حاکم بر دوران دفاع مقدس همیشه صعبالعبور بوده است اما در ماراتنهای انتخاباتی با توسل به موتورهای علمی و فکری قوی به وضوح میتوان میزان موفقیتها و نقصهای دولت ایشان را در توزیع ارزشهای عدالت محور به پایش و سنجش درآورد.
سخن آخر اما اینکه سکوت ۲۰ ساله موسوی به طورطبیعی باید موجد حرفهای جدیدی برای اداره کشور میشد. وی نمیتواند در محیط زیست گفتمانی احمدی نژاد نقش یک هووی ناخواسته را بازی کند. او باید ضمن زمان شناسی دقیق برای حضورمجدد در معادلات سیاسی کشورحرفهای جدیدی را ناظر به گفتمان پیشرفت و عدالت که گفتمان دهه چهارم انقلاب است مطرح نماید. تنها در این صورت است که وی میتواند اقبال عمومی را جلب کند.»
منافقین اروپایی
روزنامه «حزبالله» در سرمقاله خود به موضعگیریهای اخیر اتحادیه اروپایی در قبال باند تروریست مجاهدین خلق پرداخته و با اشاره به جنایات این تشکیلات جنایتکار، توجیهات اتحادیه اروپایی را در قبال تصمیم اخیر به نقد نشسته است که میخوانید: «اتحادیه اروپا پس از آنکه ۶ سال سازمان منافقین را در لیست گروههای تروریستی قرار داده به یکباره تصمیم گرفته این گروه را که دارای سوابقی هولناک در به خاک و خون کشیدن بیش از ۱۲ هزار نفر از شهروندان ایرانی است از این لیست خارج کند.
تقویم ایران انقلابی مملو از یاد شهدای گرانقدری است که به وسیله همین گروه تروریستی به شهادت رسیدهاند. بخش قابل توجهی از نیروهای نخبه، اثرگذار و بسیار باهوش، خوشفکر و هسته اصلی رهبری انقلاب به وسیله همین گروه کور، از مسیر ثمردهی برای توسعه ایران و تعالی انقلاب محروم شدند به لحاظ معنوی و حتی مادی آنقدر که نخبگان سیاسی انقلاب به وسیله این جماعت ضربه دیدهاند از هیچ جنگ و دشمنی آسیب ندیدهاند. اگر به شهادت رساندن بیش از ۱۲ هزار نفر از شهروندان یک کشور برای اتحادیه اروپا مهم نیست پس چه چیزی مهم است. این همان سوالی است که اتحادیه اروپا باید بدان پاسخ دهد.
اگرچه آغاز و شکلگیری این گروه بر مبنای یک خواسته آرمانگرایانه، عدالتخواهانه و متأثر از اسلام شکل گرفته بود و بنیانگذاران آن بر مبارزه ایدئولوژیک، انقلابی و اسلامی با رژیم پهلوی اصرار داشتند، اما با گذشت زمان و تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم تحولات اساسی در رفتار و کردار این گروه به وجود آمد تا بدان حد که مجید شریف واقفی که از دانشجویان باهوش و مبارز بود به دلیل نپذیرفتن تغییر ایدئولوژی و اصرار بر ماندگاری روی ایدئولوژی اسلامی توسط این افراد به شکل دردناکی کشته و جسدش سوزانده شد. جالب است که ۹۰ درصد از اعضای مرکزی و اصلی این گروه در زمان رژیم پهلوی بدون اینکه حتی یک تیر شلیک کنند دستگیر شدند و تنها بخش اندکی از آنها باقی ماندند که به حبس و زندانهای طولانیمدت محکوم شدند و تنها انقلاب بود که افرادی مانند رجوی را از زندان آزاد ساخت. مسعود رجوی که بعدها چونان فرعونی بر مجموعه سازمان منافقین حکم راند آنقدر رفتارهای مالیخولیایی از خود بروز داد که قسمت عمدهای از بدنه این سازمان از آن گریخت و به آغوش انقلاب و اسلام بازگشت. اما هستند و بودند افرادی که در دام تبلیغات دروغین این گروه افتاده و با آنها همداستان شدند غافل از اینکه ساختار سازمانی این گروه به حدی مخوف و دردناک است که کسی را یارای تحول و تغییر در آن یا بیرون از آن نیست.
سازمان منافقین از ٣۰ خرداد سال ۱٣۶۰ با صدور اطلاعیهای رسماً علیه انقلاب موضع گرفت و وارد جنگ مسلحانه برای براندازی حکومت اسلامی شد. در این دوران بود که موج ترورهای گسترده در نقاط مختلف کشور، اقشار گوناگون مردم و نیز مسئولان نظام را آماج قرار داد و تا برخورد جدی خود مردم نبود دست از جنایات برنداشت.
این برخوردها به قدری فراگیر شد که گروهک تروریستی منافقین راهی به جز فرار ندید و به همراه بنیصدر خائن، سران آن نیز از ایران گریختند و به فرانسه پناهنده شدند اما این همه قصه نبود. این گروه در تمام دوران دفاع مقدس همه گونه خدمتی به صدام حسین کرد تا بتواند بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی، موج حملات را گستردهتر سازد، پادگان اشرف که این روزها صحبت از بستن آن توسط دولت عراق است، محل چنین اقداماتی بود. چنین سازمانی چگونه میتواند از لیست گروههای تروریستی خارج شود. اکنون اتحادیه اروپا در یک موقعیت تاریخی قرار گرفته تا هویت خویش را باز تعریف کند زیرا چنین استنباط میشود که از نظر این اتحادیه کشتار تنها زمانی کشتار است که یکی از گروههای طرفدار آنها کشته شود نه هنگامی که هزاران مرد و زن بیگناه در یک کشور اسلامی هدف قرار میگیرند. این اتحادیه چگونه چنین حکمی را توجیه خواهد کرد؟»
تلاش دولت نهم برای ارائه بیلانی مردمپسند
روزنامه اعتمادملی در ستون برداشت خود به قلم «رعنازوره»، با اشاره به فرصت اندکی که از حیات دولت نهم باقی مانده، به دولت پیشنهاد میکند در فرصت صد روزه باقیمانده، بیلانی موردپسند برای اقشار مختلف مردم از عملکرد دولت شکل دهد. متن این یادداشت را میخوانید:
«هر دولتی در نظام جمهوری اسلامی ایران با گذشت چهار سال از دوران فعالیتش، بیلان کاری خود را در انتخابات ریاستجمهوری در معرض رأی افکار عمومی قرار میدهد تا در صورت توجیه مردم بتواند برای دوره بعد نیز مدیریت کشور را برعهده گیرد، دولت نهم نیز از این امر مستثنی نیست؛ این بار انتخابات دهم ریاستجمهوری سرنوشت دولت نهم را رقم خواهد زد. در هیاهوی انتخاباتی کشور و در جایی که کاندیداها به دنبال ایجاد بستری مناسب برای حضور در عرصه انتخاب هستند، محمود احمدینژاد رئیس دولت نهم نیز باید برای کسب دوباره کسوت ریاستجمهوری تلاش کند، البته شاید زمینه تلاشهای او مشخصتر از دیگر کاندیداها آن هم به کمک حضور در رأس قدرت باشد.
به هر روی اعضای دولت نهم به خصوص شخص احمدینژاد تا ۲۲ خردادماه، چیزی کمتر از چهار ماه فرصت دارند که افکار عمومی منتقد را با خود برای کسب آرا همراه کنند؛ بر این اساس تمام هم و غم خود را به کار بستهاند تا به نتیجه مطلوب برسند. دولت این روزها سعی میکند به بازنگری طرحها و تصمیمهای شتابزدهای بپردازد که طی چندسال اخیر بر آن پافشاری کرده است. البته صاحبنظران و کارشناسان بر این اعتقادند که پیگیری برخی تصمیمهای جدید دولت برای رسیدن به مرحله اجرا با شتابی بیش از گذشته صورت میگیرد. دولتیها در نظر دارند تا تصمیمهایی مطلوب به رأی به اجرا بگذارند تا حاصل و نتیجه تلاشها در انتخابات دهم و پای صندوقهای رأی مشخص شود. اصرار بر هرچه زودتر اجرایی شدن طرح تحول اقتصادی در دل هدفمند کردن یارانهها یا بازنگری در طرح امنیت اجتماعی از جمله این موارد هستند. دولت نهم همواره آخرین تلاشها را برای مجاب کردن نمایندگان مردم در خانه ملت به کار بسته تا طرح تحول اقتصادی در بودجه سال ٨٨ گنجانده شود، البته به نظر میآید این مهم با مخالفت نمایندگان آن هم به دلیل شتابزدگی مواجه شود. نمایندگان در این راستا معتقدند که این طرح آثار و تبعات بسیار زیادی دارد که دولت با توجه به حضور در سال آخر فعالیت توانایی کنترل این تبعات را ندارد. از دیگر سو دولت درصدد است تا در آخرین سال حضور در قدرت، سروسامانی هم به بحث گرانی و تورم دهد، البته در این موضوع شانس با دولت یار بوده و با کاهش قیمتهای جهانی مواجه شده است. هرچند احمدینژاد همچنان بر این نکته اصرار دارد که این کاهش قیمتها هیچ تاثیری در اقتصاد ایران ندارد، اما روزبهروز هرچه بر کاهش قیمتهای جهانی افزوده میشود، در داخل ایران نیز قیمت برخی کالاها و خدمات هرچند نامحسوس کاهش مییابد. این بازنگری در امور تنها شامل مسائل اقتصادی نمیشود، بلکه گریبان موضوعات فرهنگی، اجتماعی را نیز گرفته است، با گذشت دو سال از اجرایی شدن طرح امنیت اجتماعی و سکوت دولت در قبال واکنشهای مختلفی که از سوی جامعه نسبت به نحوه اجرای این طرح شد، این روزها صادق محصولی وزیر جدید کشور، داعیهدار بازنگری در این طرح شده است و در نظر دارد تا با نگاهی فرهنگی نسبت به اجرای این طرح اقدام کند، شاید در صورت بازخورد مثبت این نوع اقدامات، بخش مهمی از جوانان جامعه پای صندوقهای رأی با دولت نهم همراه شوند. رئیسجمهور البته سعی دارد در آخرین ماههای فعالیتش در موضعگیریهای سیاسی خود نیز صبر و حوصله بیشتری به خرج دهد و مسائل مرتبط با سیاست خارجی را به رایزنیهای دیپلماتیک بسپارد تا واکنشهای تند. به هر روی دولت نهم در این فرصت ۱۰۰ روزه باید به رتق و فتق تمام امور و تصمیمگیریهای گذشته بپردازد تا شاید بتواند بیلانی مورد پسند اقشار مختلف مردم ارائه دهد و افکار عمومی را با خود همراه کند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|