روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ بهمن ۱٣٨۷ -
۲٨ ژانويه ۲۰۰۹
سرمقاله ها و یادداشتهای روزنامه های دیروز کشور عمدتاً با رویکرد به ۴ محور لایحه بودجه، خروج نام باند جنایتکار مجاهدین خلق از فهرست سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا، غزه و مباحث مربوط به انتخابات، از جمله حضور مهندس موسوی در صحنه، نوشته شده بود. به برخی از این سرمقالهها نظری داریم:
روزنامه «حزبالله» با توجه به تقدیم لایحه بودجه از سوی دولت، سرمقاله خود را به «سالمسازی اداری» اختصاص داده، نوشته است: «پس از حرف و حدیثهای بسیار بالاخره مقرر شد فصول باقیمانده قانون مدیریت خدمات کشوری یا همان نظام هماهنگ پرداخت حقوق و دستمزد برای سال آینده اجرا شود. در همین زمینه معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور در تشریح ویژگیهای بودجه سال آینده گفته است فصول دهم و سیزدهم قانون مدیریت خدمات کشوری که ناظر بر حقوق کارکنان دولت است در سال ٨٨ اجرا خواهد شد و منابع آن در لایحه تقدیمی به مجلس لحاظ شده و دستگاهها اکنون در حال تهیه آییننامههای اجرایی این موضوع هستند. تحقق چنین مسألهای قطعا برآوردن یکی از آرزوهای دیرین در سالمسازی نظام اداری کشور است. ساختار نظام اداری کشور در طول سالها از یک نوع بیعدالتی رنج برده و باعث سایش و فرسایش نیروها و نخبگان دستگاهها شده است. برخی معتقدند اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری به مثابه ایجاد انقلاب در نظام اداری کشور است. این قانون در نوع خود یکی از پرکارترین قوانین حال و حاضر کشور محسوب میگردد به گونهای که تنها در طول ۴۰ ماه بررسی در مجلس شورای اسلامی بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ نفر ساعت کار کارشناسی و ٣ هزار و ۵۰۰ ساعت کار تخصصی و در مجموع بالغ بر ۱۰ هزار نفر ساعت کار و فعالیت فکری عالی در زمینه تهیه چارچوبی متقن و محکم برای آن صرف شده است. ضمن آنکه از معدود قوانینی است که اجماع کامل سه قوه را با خود دارد. اجرای کامل این قانون به مثابه پایان دادن به ۱۷ تا ۲۰ قانونی است که در زمینه استخدام کشوری اکنون در دستگاههای مختلف اجرا میشود و زمینهساز تحقق بیعدالتی در جامعه شده است.
تاکنون در نظام اداری کشور کمیت، کیفیت و میزان خروجی خدمات اصلاً ملاک نبود و اساسا هیچگاه کارکرد و کارآیی یک سازمان مورد بررسی قرار نمیگرفت در حالی که شیوه زمان فردی و فرآیندگرایی در ارتباط با پرسنل و سازمانها از مدتها پیش در جهان منسوخ شده و شیوه کاری فردی و نتیجهگرایی جایگزین آن شده است، توجه به این موضوع یکی از چارچوبهای اساسی قانون مدیریت خدمات کشوری است که امید میرود جانی تازه به پیکره بروکراسی بیرمق اداری ایران بدمد.
یکی دیگر از موارد قابل توجه در این قانون خارج کردن «تکریم اربابرجوع» از یک مقوله تزئینی به یک مسأله جدی و اساسی در تعیین میزان کارآمدی کارمندان و افراد شاغل در نظام اداری است به طوری که برای اولین بار به مردم و مراجعهکنندگان به ادارات بها داده شده و نظر آنها در ارزیابی کارمندان و مدیران دستگاهها ملاک خواهد بود، اجرای چنین مواردی است که میتواند بر بهرهوری و کارآمدی بهتر نظام اداری کشور بیفزاید.
اگر این قانون آنچنانکه شایسته و مورد انتظار مردم و مسئولین است اجرا گردد میتواند به رعایت عدالت استخدامی و انتخاب اصلح برای انجام امور کشور منجر شود وگرنه قانونی خواهد بود که همچون سایر قوانین از روح و هدف اصلی خود دور خواهد افتاد. اجرای خوب قانون خوب به مراتب مهمتر و اساسیتر از اجرا نکردن آن است زیرا اجرای نادرست قانون درست نه تنها به هدر رفت سرمایههای ملی میانجامد بلکه آرزوها و آمالهای بسیاری را با خود ناکام میگذارد و بر ناکارآمدی، پایین بودن بهرهوری و سرخوردگی در نظام سالم اداری کشور دامن میزند.
برای تحقق اهداف عالیه نظام جهت افزایش بهرهوری در سیستم اداری و کاهش نابرابرها در سطح دستمزدها باید منتظر بود و اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری را دید.»
وظیفه سنگین مجلس در بودجه ٨٨
روزنامه «مردمسالاری» هم، موضوع تقدیم لایحه بودجه ٨٨ را مورد نظر قرار داده، مجلس را مخاطب قرار داده است.
در این سرمقاله، به قلم سروش ارشاد آمده است: «امروز براساس آنچه که در اخبار اعلام شده، قرار است محمود احمدی نژاد به مجلس برود، تا در خصوص بودجه ٨٨، گزارشی به نمایندگان بدهد. اگر پیوستهای بودجه نیز آماده باشد و همراه رئیسجمهور به مجلس برسد کار بررسی لایحه بودجه ٨٨ از روز چهارشنبه به صورت رسمی در مجلس آغاز میشود.
بودجه ٨٨ در حالی به مجلس میرود، که لایحه هدفمند کردن یارانهها نیز توسط نمایندگان در حال بررسی است. لایحهای که سر و صداهای فراوانی برپا کرد و اینک باید دید که نظر مجلس در این خصوص چه خواهد بود.
بر این اساس، بودجه ٨٨، از چند نظر باید مورد توجه قرار بگیرد:
از یک سو تکلیفش با لایحه هدفمند کردن یارانهها باید مشخص شود. از سوی دیگر باید در راستای برنامه توسعه و چشمانداز ۲۰ ساله باشد و از طرف دیگر باید آن میزان از وابستگی به نفت خارج شود که تغییرات قیمت جهانی نفت نتواند تأثیر بسزایی بر روی آن بگذارد.
این موارد با نتیجه مطلوب روبرو نخواهد شد، مگر آن که مجلس در زمان بررسی بودجه، با دقت لازم آن را به تصویب برساند. چرا که این اولین لایحه بودجهای است که مجلس هشتم آن را بررسی میکند.
برای افکار عمومی نیز مهم است که بداند اولین گام مجلس هشتم در تصویب بودجه، چگونه برداشته خواهد شد تا در پایان سال، برای جبران هزینههای جاری، از بودجه عمرانی کشور برداشت نکنیم.
در کنار لایحه بودجه ٨٨، نمایندگان باید در بررسی لایحه هدفمند کردن یارانهها نیز دقت بسزایی صورت دهند. چرا که عملا نحوه هدفمند کردن یارانهها تأثیر بسزایی در بودجه ٨٨ خواهد داشت و شتابزدگی، آفت طرح تحول اقتصادی است. مجلس باید در هنگام بررسی لایحه هدفمند کردن یارانهها، همه زوایای آن را مورد بررسی قرار دهد و آنالیز کند که آیا بخشهای مختلف جامعه، آمادگی لازم را برای اجرای آن دارد؟ دولت در حالی که ادعا میکند، در لایحه هدفمند کردن یارانهها کار کارشناسی لازم صورت گرفته، اما در همین ابتدای راه، واکنش گسترده نمایندگان را بدون طیف بندی سیاسی در خصوص بند ۱٣ این لایحه به همراه داشته است. مادهای که برخی نمایندگان معتقدند به ضرر طبقه متوسط و ضعیف جامعه نظیر کارگران و کارمندان خواهد بود.با این تفاسیر، وقتی طیف زیادی از نمایندگان و بسیاری از کمیسیونها به صورت صریح به مخالفت جدی با این بند لایحه هدفمند کردن یارانهها پرداختهاند، چگونه میتوان اعلام کرد که کار کارشناسی همه جانبه صورت گرفته است؟ بنابراین، اگر به تجربه اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده - که آن هم به دلیل عدم آمادگی جامعه در حال تبدیل شدن به یک بحران بود - نیز توجه شود، وظیفه نمایندگان بسیار سخت میشود. بررسی بودجه ٨٨ و لایحه هدفمند کردن یارانهها، دو موضوع مهمی است که نیاز به دقت نظر مجلس دارد.
بنابراین افکار عمومی در آینده نسبت به تصمیم امروز مجلس در خصوص بودجه ٨٨ و هدفمند کردن یارانهها قضاوت خواهد کرد و چه نیکوست که نمایندگان با بررسی کارشناسی و همه جانبه این دو لایحه، آثار مثبتی پدید آورند.»
غرض اتحادیه اروپا و ناتوانی سیاست خارجی ما
روزنامه اعتماد ملی، سرمقاله خود را به موضع اخیر اتحادیه اروپا اختصاص داده است. این روزنامه به نقد عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران در جلوگیری از این اقدام عجیب، پرداخته، نوشته است: «اتحادیه اروپا در اقدامی که بیشتر سیاسی مینماید تا حقوقی، نام سازمان منافقین را از لیست گروههای تروریستی خارج کرد. این اقدام آنها ظاهرا در پی رأی بدوی دادگاهی در لوکزامبورگ صورت گرفته است. هرچند فرانسه بهعنوان یکی از کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا با آن مخالفت کرده اما میتوان معیارهای سیاسی و البته دوگانهای را در برخورد با تروریسم مشاهده کرد. اتحادیه اروپا در حالی نام سازمان منافقین را از لیست گروههای تروریستی خارج کرده که در این میان حماس را همچنان در لیست گروههای تروریستی قرار داده است، این در حالی است که حماس صاحب یک دولت قانونی است و در انتخابات سال با اکثریت آرا موفق به تشکیل دولت در غزه شد.
حماس از حمایت و پشتیبانی اکثریت فلسطینیها برخوردار است و علیرغم رفتار سبعانه و تهاجم وحشیانه و تروریستی رژیم غاصب اسرائیل، همچنان تسلط خود را بهعنوان یک دولت قدرتمند و قانونی بر غزه حفظ کرده است. سازمان منافقین که در کارنامه خود ترور دیپلماتهای خارجی، جاسوسی، شکنجه اسرای ایرانی، همراهی با صدام حسین، خیانت به کشور در حین جنگ، همکاری با دشمن خارجی متجاوز به ایران، همکاری در سرکوب شیعیان جنوب عراق و مشارکت مستقیم در سرکوب مردم کرد شمال عراق را دارد، از سیاهه ننگینی در داخل عراق و اروپا برخوردار است.
این سازمان بر اساس مطالعاتی که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و دولتهای اروپایی در دهه نود انجام دادهاند به گروهکی «فرقهای» تبدیل شده است؛ گروهکی که با تفاسیر خاصایدئولوژیک از قربانی کردن انسانها حتی عناصر وابسته به خود ابایی ندارد.
این سازمان در سالهای ۲۰۰۱ به بعد پس از احضار مریم رجوی به دادگاه و بازداشت وی، به تعدادی از عناصر خود دستور داد تا در برابر دادگاه حقوق بشر فرانسه خود را آتش زنند. این اقدام با واکنش بسیار شدید سازمانهای حقوقبشری و دولتهای پیشرفته قرار گرفت.حال در شرایطی که دولتهای اروپایی با تکیه بر سیاست دوگانه خود در مقابله با تروریسم به اعمال فشار علیه گروههای مدافع آزادی سرزمینی اقدام میکنند، منافقین که دستشان به خون مقامات و مردم کوچه و بازار ایران و عراق آغشته است از این لیست خارج میشوند. اما اشکال بزرگتر به دستگاه سیاست خارجی و رجال دولت نهم نیز بازمیگردد. در حالی که با اقدامات دولتهای گذشته ایران، منافقین به لیست تروریستی اتحادیه اروپا و آمریکا لحاظ شده بود، در نتیجه فقدان راهبرد، تدبیر و تعامل مناسب با جامعه جهانی، منافقین از لیست سیاه تروریستی اتحادیه اروپا خارج میشود.
بدون تردید اگر برای دلایل، مدارک، سخنان و نفوذ رجال دولت نهم و دستگاه سیاست خارجی آن گوش شنوایی وجود داشت، ایران میتوانست جلوی این ضایعه را بگیرد. مکانیسم رأی در اتحادیه اروپا اجماعی است؛ یعنی اگر دستگاه سیاست خارجی ایران تنها میتوانست نظر ۲ دولت اروپایی را جلب کند این اتفاق روی نمیداد. دستگاه سیاست خارجی ایران با فقدان شناخت از اولویتها، روابط پیدا و پنهان، استفاده از قدرت دیپلماسی، فرصتها را یکی پس از دیگری از دست داده و میدهد. از این بابت باید متأسف بود. اما این ضعفها چیزی از گناه اتحادیه اروپا نمیکاهد.»
حمایت رسمی از تروریسم
الیاس حضرتی هم سرمقاله روزنامه «اعتماد» را به موضوع اقدام اتحادیه اروپا اختصاص داده، نوشته است: «وزرای خارجه اتحادیه اروپا در اقدامی قابل تامل نام گروهک منافقین را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کرد. این اقدام که جنبههای پررنگ سیاسی اش کاملاً هویدا است، در حالی صورت میگیرد که گروهک مزبور همچنان به طور رسمی بر مشی مسلحانه و خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی تاکید میکند و در این راه از آسیب رساندن به افراد غیرنظامی و بیگناهان در بمب گذاریهای متعدد و حملات مکرر اجتناب نکرده، در سالهای آخرین عمر حکومت صدام عملاً به بازویی نظامی برای آن رژیم مبدل شده بود که این عمل حمایت رسمی اتحادیه اروپا از تروریسم است. تأیید ضمنی یک گروه مسلح و برانداز نسبت به حاکمیتی که در طول عمر ٣۰ ساله خود بیش از ۲۰ انتخابات سراسری برگزار کرده است، از معیارهای دوگانه یی خبر میدهد که غربیان هنگام اقتضای منافع خویش بدان متوسل میشوند و عملاً برای رسیدن به اهداف سیاسی، ارزشهای بشری چون دموکراسی و حقوق بشر را چون ابزاری مورد استفاده قرار داده، احترام به حاکمیتها را نادیده میگیرند.اتفاقاً همین برخوردهای سیاسی و منفعت طلبانه غربیان خود معضل بزرگی است که طی آن نظم معقول جهانی و عدالت نسبی موجود در آن به شدت به مخاطره میافتد. اگر بنا باشد که دولتها به طور رسمی از محکوم و مطرود کردن اقدامات شبه نظامی و مسلحانه در جای جای دنیا دست بردارند، به جرات میتوان گفت سنگ روی سنگ بند نمیشود و جهان به سوی هرج و مرجی فاجعهآمیز پیش خواهد رفت. در همان اروپایی که یک سازمان شناخته شده تروریستی از محدودیتهای قانونی خارج میشود، جدایی طلبان متعددی وجود دارند که از راه بمب گذاری،ترور و خشونت سعی در رسیدن به اهداف خویش دارند. آیا غربیان مدعی میپذیرند که دولتی به طور رسمی و تلویحی به حمایت از آنها بپردازد و در مرزهای داخلی خود آنان را آزاد بگذارد و امکان استفاده از امتیازات قانونی و حقوقی را فراهم کند؟ چرا باید مال دیگری را ببریم و چون مال خویش در معرض خطر قرار گرفت، فریاد برآوریم که عدالت و حقوق بشر لطمه دیده است؟ حمایت ایران از گروههایی چون حزب الله و حماس به هیچ وجه کمترین تشابهی با اقدام اتحادیه اروپا ندارد و به هیچ وجه نمیتواند مستمسکی برای این اقدام غیرمسئولانه باشد.
هر دو گروه یاد شده اولاً اقدامات شان تدافعی و درثانی ضداشغالگری است. حماس و حزب الله تا زمانی که مورد حمله قرار نگیرند گروههایی کاملاً سیاسی هستند و عملکردشان هم در قبال مسائل داخلی و خارجی متفاوت است. حماس با رأی مردم به قدرت رسیده است و حزب الله هم با داشتن پایگاه قوی اجتماعی تنها در برابر تهاجم نظامی خارجی است که دست به سلاح میبرد و از کشور خویش دفاع میکند. گروهک رجوی نه میتواند و نه ادعایی برای مبارزه با اشغالگری دارد. اتفاقاً آنها درست در نقطه مقابل دفاع از کشور قرار دارند و رسماً همراه و همداستان متجاوزی شدند که سازمان ملل هم بر تجاوزگری او صحه گذاشت.
از قبح عمل اروپاییان که بگذریم، باید دستگاه دیپلماسی خارجی را مورد انتقاد شدید قرار دهیم که چگونه اجازه بروز این اتفاق نامبارک را دادهاند. گروهک مطرود از طرف مردم ایران خطر چندانی به حساب نمیآید ولی در شأن ملت ایران نیست که فرقه یی مسلح با دستانی به خون آغشته که هنگام لزوم به اعضای خویش هم رحم نمیکند، در دنیا برای خود آبرویی کاذب دست و پا کند. دولت خاتمی با درک درست اوضاع جهانی و استفاده از فن دیپلماسی و عزت آبرومندانه، دولتهای امریکا و اروپا را مجاب به فاصله گرفتن از این گروه منحرف ساخت و برای همین هم آنان شدیدترین حملات را متوجه دولت اصلاحات کردند و دانستند که با سیادت چنین دولتی به انزوایی گیج کننده دچار خواهند شد. اکنون که فشار دولت عراق بر این گروهک شدت گرفته است و میرفت تا پرونده سازمانی آنها برای همیشه بسته شود و به پراکندگی و اضمحلال دچار شوند، روزنه یی از دیار غرب برایشان باز شد تا در قالب و چهره و مکانی دیگر گرد آیند و اظهار وجود رهبر قدرت پرست خویش را تماشا کنند. به جز اعضای اصلی و کادر مرکزی این سازمان و کسانی که به جنایتی دست زدهاند، امکان بازگشت اعضا و هواداران دیگری که فریب شعارهای پرطمطراق رهبران خود را خورده بودند، وجود داشته و دارد. دیپلماسی و اقتدار معنوی ملت ایران میتواند ظرفیتهای مخرب انحراف جوانان این مرز و بوم را برای همیشه بلاموضوع سازد. چرا باید جوانی برومند که میتواند برای کشور خویش خدمتی ارائه کند و خانواده یی داشته باشد و زندگی آبرومندانه یی تشکیل دهد، در خدمت شهوت پرستی و اقتدارگرایی و خشونت طلبی فردی چون رجوی قرار گیرد و بمب بگذارد و تیر مرگ به سوی هموطنان خود شلیک کند؟
ملت ایران به خواست خداوند پاسخ این اقدام غیرمسئولانه و سیاسی و خصمانه اروپا را در انتخابات ریاست جمهوری خواهند داد و به غربیان مدعی فرهنگ و تمدن، هویت و سرزندگی و اقتدار خویش را به اثبات خواهند رساند. در آن روز سیاست پیشگان و منفعت پرستان اروپایی شرمنده مردمی خواهند شد که این گونه مورد جفا قرار گرفتهاند؛ مردمی که از خشونت متنفرند و به صلح عادلانه و همزیستی محترمانه میاندیشند.»
خاورمیانه پس از جنگ غزه
اما روزنامه «کیهان» در یادداشتی به قلم سعدالله زارعی، وضع خاورمیانه را پس از جنگ غزه، تحلیل کرده، نوشته است: «در ۶۰ سال گذشته رژیم اسرائیل برای ادامه حیات خود و توسعه آن از یک استراتژی کلی که استفاده از سه عامل موثر است، استفاده کرده است؛ این عوامل عبارتند از نظامیگری قدرتمند، هم پیمانان ژئوپلتیکی و افکارعمومی. در حال حاضر اسرائیل وارد مرحلهای شده که دیگر کارآیی این استراتژیها به اتمام رسیده است».
«ایمانوئل» در مقالهای با عنوان «داستان اسرائیل، روایت یک پیشبینی برای خودکشی» در مورد عبور رژیم تل آویو از شرایط دوران موفقیت نکات ارزشمندی را بیان کرده است او میگوید دورهای که برتری نظامی اسرائیل مخالفان قدرتمند را به تسلیم وامی دارد و نیز دورهای که فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و روسیه برای هم پیمانی با صهیونیستها سرو دست میشکستند و دورهای که تل آویو با تکیه بر ماجرای ساختگی هلوکاست برای رفتار توسعه طلبانه خود توجیه داشت به سر آمده است. اینک در مقابل این رژیم ارتش آنچنانی وجود ندارد، کودکان، نوجوانان و جوانانی قرار دارند که با هواپیمای F٣۵ و هلی کوپتر ویژه از میدان به در نمیروند و وقتی در این نبرد یکی بر خاک میافتد ۱۰ نفر بلافاصله برمی خیزد. امروز دیگر اشتیاقی برای توسعه رابطه با تل آویو دیده نمیشود و حتی آمریکاییها صدایشان درآمده است. انرژی هلوکاست به پایان رسیده است و امکان خلق داستان جدید وجود ندارد و متقابلاً سرگذشت غزه و قانا که تصاویر آن بارها از تلویزیونها پخش شد و بر صفحات روزنامهها نقش بست صحنه عاطفی را معکوس کرده است.
الان کار اسرائیل به اینجا رسیده که «کوفمن» نماینده یهودی مجلس عوام انگلیس و عضو حزب کارگر با صراحت هرچه تمامتر از جنایات دولت تل آویو اعلام برائت میکند و حتی به دولت انگلیس فشار میآورد تا قانون ممنوعیت فروش اسلحه به اسرائیل را به اجرا بگذارد. کوفمن - بنا به روایت روزنامه «ورلدپرس دیلی حرالد»- میگوید: پدر تزیپی لیونی، ایتان لیونی است که رئیس عملیات تروریستی گروه ایرگون زاوی لیومی بود که انفجار در هتل کینگ دیوید در اورشلیم را طراحی کرد که طی آن ۹۱ نفر کشته شدند که چهار نفر شان یهودی بودند» وی افزود: «اسرائیل از بطن تروریزم یهود به وجود آمده است. تروریستهای یهودی دو افسر انگلیسی را به دار آویختند و بعنوان طعمه از آنها استفاده کردند. ایرگون در کنار اشترن در سال ۱۹۴٨ در روستای دیریاسین ۲۵۴ فلسطینی را قتل عام کردند.»
بعد از جنگ ۲۲ روزه غزه رژیم صهیونیستی با حجم انبوهی از سوالات-نه فقط از جانب مسلمین حتی از جانب مهمترین هواداران آن- مواجه گردیده است. اینها طیفی از سوالات حقوقی، سیاسی، امنیتی، نظامی و فرهنگی را شامل میشوند اگر به صفحات روزنامههای اروپا- و حتی آمریکا- نگاه بیاندازیم، امروز بسیار کمتر از سالهای دهه ۶۰، ۷۰ و ٨۰ میلادی دفاع میشود و حجم مقالات و خبرهایی که این روزها در این روزنامهها درباره آلام و آرمانهای فلسطینیها درج میشود هزاران بار از حجم آن در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی بیشتر است و این همه در حالی است که در آن دوره اشغال فلسطین در نقطه گرم قرار داشت و سازمان ملل نیز به دلیل تجاوزات پی در پی تل آویو به همسایگان خود قطعنامههای متعددی علیه دولت غاصب داشت ولی با این وجود رسانههای اروپا، آمریکا، روسیه، چین و بسیاری دیگر از کشورها از موجودیت اسرائیل دفاع میکردند و هیچ اهمیتی به سرنوشت فلسطینیها نمیدادند.
موشه یالون رئیس سابق ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی با گستاخی تمام در سال ۲۰۰۲ گفته بود: «فلسطینیها باید در عمیقترین زوایای پنهان ضمیر باطن خود درک کنند که آنها مردمی شکست خوردهاند.» در زمانی که یالون این عبارات را در تریبون عام اعلام میکرد خیلیها در سرزمینهای اشغالی مثل او فکر میکردند ولی امروز حدود ۷ سال پس از آن اظهارات، اسرائیل در شرایط عجیبی قرار گرفته است. «لویی لوما» که یک هوادار اسرائیل میباشد در تاریخ ۲۴ دی ماه- در میانه زمان عملیات زمینی اسرائیل علیه غزه- در روزنامه فرانسوی زبان «لوتان» نوشت: «جنگ غزه یک شکست جدید و عظیم است در درجه اول برای خود اسرائیلیها و در درجه دوم برای تمام کسانی که خود را متحدین آنها میدانند.»
رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بنا به اعتراف اولمرت همه امکانات را برای پیروزی در اختیار داشته است. به فقراتی از نطق او در اختتامیه جنگ غزه نگاه کنید: «نیروهای ارتش اسرائیل در عملیات هوشمندانه خود از همه تأسیسات زمینی و دریایی استفاده کردند.»، «نیروهای ارتش اسرائیل آموزش خوبی دیدند و به هر چیزی که نیاز داشتند مجهز بودند»، «ما دو سال وقت را صرف آماده کردن مردم اسرائیل کردهایم»، «همه تصمیمات بعد از بحثهای عمیق گرفته شدهاند»، «من امروز از روسای انگلیس، ایتالیا، آلمان و فرانسه نامهای دریافت کردم که حمایت بدون قید و شرط خود را از اسرائیل و بخصوص در مسأله کمک به عدم دستیابی حماس به سلاح اعلام کردهاند» و «من از نقش مهم حسنی مبارک در خاورمیانه و تلاش وی برای رسیدن به آتش بس اعلام میکنم.»
در واقع اولمرت اعتراف میکند که آنچه در مساحت ٣۶۵ کیلومترمربعی غزه و در مواجهه با نیروهای مقاومت انجام داده است همه ظرفیت داخلی، بینالمللی و منطقهای رژیم صهیونیستی بوده است. مساحت غزه حدود ٣,۱ درصد از مساحت کل فلسطین و مساحت کل فلسطین بهاندازه مساحت نیمی از یک استان متوسط ایران است. وقتی این رژیم در مواجهه با مبارزان حماس شکست میخورد، معلوم است که دیگر نمیتواند یک قدرت در خاورمیانه به حساب آید. به این عبارت ناحوم برنیع تحلیلگر برجسته روزنامه «یدیعوت آحارنوت» چاپ تل آویو نگاه کنید که در روزهای اول جنگ غزه ابراز شده است: «این عملیات نظامی باید پیش از این صورت میگرفت ولی انجام آن بهتر از انجام ندادن آن است، کشوری که نتواند با حماس مقابله کند، چگونه میتواند ایران را تهدید کند و از منافع خود در سوریه، اردن، مصر و تشکیلات خود گردان حمایت نماید.»
اسرائیل از امروز حتی برای محمود عباس و حسنی مبارک و ملک عبدالله که با آن هم پیمان شدند تا موقعیت امنیتی رژیم خود را در مقابل موج انسانی بیداری اسلامی منطقه بهبود ببخشند، رنگ باخته است، آنان امروز به ورطهای افتادهاند که از یک سو محمود عباس میگوید حماس محور هر تحرک درباره فلسطین است و حسنی مبارک و وزیر خارجه اش
پی درپی از مقاومت فلسطینیها تمجید میکنند و ملک عبدالله خود را پاسدار آرمان فلسطین و آزادی آن معرفی میکند! اینها نشانههای تغییر در ژئوپلتیک منطقه ماست.
آن گونه که یدیعوت آحارنوت به نقل از یک افسر عالیرتبه ارتش و از طراحان عملیات غزه نوشت: «آنچه که در نوار غزه جریان داشت، بزرگترین عملیات نظامی در تاریخ ارتش اسرائیل بود».هاآرتص نیز نوشت: باراک در این عملیات از همه ظرفیت خود استفاده کرد. معاون رئیس فدراسیون بینالمللی حقوق بشر سازمان ملل سه روز پیش رسماً اعلام کرد: «جنایتهای اسرائیل در غزه در ۴۰ سال اخیر در هیچ کجا سابقه نداشته است».
در جنگ ۲۲ روزه، اسرائیل بدون آنکه بداند چه میکند، به تولد خاورمیانه جدیدی کمک کرد. خاورمیانهای که در آن اتحاد اسرائیل، آمریکا، اروپا، مصر، عربستان و... و توسل به حداکثر جنایت و استفاده حداکثری از قدرت نظامی کارایی نداشته باشد و مقاومت یک گروه کوچک مردمی بیش از همه اینها اثرگذار باشد.
امروز وضع حقوقی تل آویو و به همراه آن وضع حقوقی اشغالگری از چارچوب رسمی آن خارج شده و در چنبره نگرش ملتها به آن گرفتار آمده است. امروز دهها دادگاه از دهها کشور آمادگی دارند که به جنایات اسرائیل در غزه رسیدگی کنند و علیه اسرائیل حکم صادر نمایند. دور از انتظار نیست که حداقل ۵۰ کشور چنین محکمهای را برپا کنند و اولمرت را با ۵۰ حکم قضایی مواجه نمایند. این احکام روابط خارجی رژیم صهیونیستی را متاثر میکند و زبان مخالفان فراوان آن را در دنیا باز میکند موج مقالات انتقادی علیه تل آویو بالا میگیرد و همزمان با آن بیش از هر زمانی «کشور فلسطین» در همه ۲۷۰۷۰ کیلومترمربع سرزمین اشغالی آن جان میگیرد. بد نیست مقاله را با عبارتی از «پاتریک سیل» کارشناس سیاسی اروپایی - در روزنامه الحیات- به پایان برسانیم: «جنگی که اسرائیل علیه نوار غزه شروع کرد یک نوع جنون سیاسی به حساب میآید این جنگ محصول جامعه بینهایت پراضطراب اسرائیل است.»
نماد فروریزی یک اندیشه
دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی در یادداشتی در روزنامه «اعتمادملی»، غروب و افول غرب را با نشانههایی مورد بحث قرار داده، نوشته است: «در مراسم سوگند وفاداری باراک حسین اوباما چند نکته شایسته توجه دیده میشد. دیک چنی معمار جنگ روی ویلچر نشسته بود. غریب بود و دیدنی. کسی که نماد قدرت در سازمان حکومت بوش بود. پاول به دلیل ناهمخوانی با جنگطلبیهای او به حاشیه رانده شد. برای اینکه بوش کمتر آسیب ببیند و عدم تسلطش دراندیشه و حتی زبان انگلیسی بروز نکند دیک چنی بیشتر در پس پرده بود و گاه به ضرورت سخنی میگفت. درباره ایران هم، همو دنبال تغییر نظام و حمله به ایران بود. جان بولتون که این روزها از محو مساله فلسطین سخن میگوید و باور دارد که غزه را به مصر بدهید و کرانه غربی را به اردن، محبوبترین چهره برای چنی بود... وقتی روی ویلچر میآمد، بهتر از این نمیشد ناتوانی را تصویر کرد. بوش مات و منگ جلوه میکرد. درست روی نقطه صفر بود.
دیگر اگر با شتاب چوبشور بخورد و چوبشور در گلویش گیر کند و بمیرد هم خبر اول نخواهد شد. یک بار در دوران ریاستجمهوری با شتاب چوبشور میخورد؛ توی گلویش گیر کرد و بیهوش شد! وقتی به تگزاس رسید، عدهای به استقبال بوش رفته بودند. گفت من غروب تگزاس را از همه چیز بیشتر دوست دارم!
این غروب نشانهای از غروب قدرت او و همفکرانش هم هست. اوباما در سخنرانی پس از مراسم تحلیف، البته با احترام دیگر ناسزایی نبود که مانده باشد و نثار بوش نکرده باشد. بیمسئولیتی، وعدههای پوچ، دگمهای مندرس، حاکمیت ترس و طرد، جنگ طلبی و... اینها نشانهایی بود که در آن اجتماع عظیم بر سینه بوش نصب شد.
اگر بخواهیم دوران بوش را در دو جمله خلاصه کنیم، به این نکته توجه داشته باشیم که سازمانده حکومت او دیک چنی بود. آن دو جمله اینها است:
اول: آمریکا یک ابرامپراتوری است و باید ارزشها و اراده خود را بر جهان حاکم کند.
دوم: اجرا و انجام امپراتوری آمریکا در جهان یک مأموریت الهی است.
در این باره بعدا برایتان بیشتر مینویسم. امروز به این نکته اکتفا میکنم که خداوند، که به باور بوش به او مأموریت الهی داده بود، در روزی که تمام چشمها در جهان به مراسم اوباما بود، دیک چنی را روی ویلچر نشاند تا همه دنیا ببینند که معمار جنگ نمیتواند روی پای خودش بایستد. به تعبیر مرحوم فخرالدین حجازی:
موز را قدرتی اگر میبود/ کمر خویش راست میفرمود!
این همه ادعا و حادثهای ساده که میشود نماد فروریزی یکاندیشه؛ آن سوی دیگر آمریکا، جورج بوش از غروب آفتاب میگوید. یادتان هست. هفت سال پیش همین بوش با لهجه تگزاسی درست مثل جان وین، در فیلمهای وسترن، گفت: «من بنلادن را میخواهم مرده یا زنده»!
بنلادن زنده است. زندگی او نشانهای است که ابرقدرت آمریکا هفت سال جستوجو کرد و او را نیافت. آنکه دیگر زنده و مردهاش تفاوتی ندارد بوش است.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|