زوال یک اید ئولوژی در پروسه انقلابی خونین وسی ساله...!
غللامرضا زنگنه
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۲ بهمن ۱٣٨۷ -
۱۰ فوريه ۲۰۰۹
برای کسی دیگراین امر پوشیده نیست که انقلاب بهمن یک انقلاب ضدسلطنتی بود. حتی طرفداران انقلاب "اسلامی" نیز در هدف اصلی انقلاب شکی به خود راه نمی دهند. خواست اصلی مردم ایران در آنزمان جمهوری بود حال اگر شیعیان جمهوری اسلامی را فریاد می زدند قصدی جز این نداشتند که کشوری با خصوصیات جمهوری یعنی انتخاب رئیس جمهور برای مدت معین بر پایه قوانین اسلامی و از نوع شیعه اثنی عشری را بر پا سازند. حال بگذریم که عملا" می بینند با دخالت دین در سیاست نمی توانند جامعه پیشرفته و آزادی را مجسم کنند. این حق مردم است که تجربه کنند و تجربه نیز اندو ختند. اما با هزینه ای گران!
تفاوت میان خواست جمهوری و اجرای آن همان نقطه تلاقی اختلاف نظرهایی است که مردم ایران را به سوی یک نزاع داخلی کشانده است که هنوز هم ادامه دارد. از این آب گل آلود تنها کسانی تا به امروز سود برده اند که سلطنت را به شکل دیگر آنهم به صورت مذهبی تجدید حیات ساخته اند.
تاریخ برخی از حکومت های سلطنتی که از طریق انقلاب های کلاسیک از میان رفته اند این را می آموزد که طغیان مردم و آن هم در همان روزهای سرنگونی به طور مثال در ایران ٢١ و ٢٢ بهمن به منزله پایان سلطنت نیست بلکه به دنبال آن روندی در راه است که زمان آن بستگی به میزان رشد یافتگی جامعه و تاثیرات جهان اطراف دارد.
انقلاب فرانسه دهه های متمادی ادامه داشت. چنان شدکه ناپلئون بناپارت در طی جنگ های داخلی و خارجی با توجه به اینکه کشور جمهوری اعلام شده بود تاجگذاری کرد و خود را پادشاه کشورهای دیگر می نامید و امپراطوری عظیم اما کوتاه مدتی را بنا نمود.
در انقلاب روسیه کمونیست ها با شعار دیکتاتوری قدرت را در دست گرفتند و حکومت و دولت لیبرال و موقت را به رهبری الکساندر کرنسکی سرنگون ساختند. سران حزب کمونیست تنها با مرگ خود تعویض می شدند و نزدیک به ۷۰ سال طول کشید تا حکومتی بر پایه جمهوری و انتخابات بنا سازند که آنهم هنوز هم با ترفندهای مختلف از سوی طرفداران دست برتر پایه هایش لرزان است.
از آن مهمتر انقلاب ضدسلطنتی بهمن است که روحانیون با تسخیر سفارت آمریکا، دولت موقت را ساقط کردند که بعد از یک دوران سی ساله هنوز هم قدرت در دست طرفداران سلطنت این بار به نام ولایت تداوم دارد. آقای خمینی و طرفداران جوان وی نیز به بهانه صدور انقلاب اسلامی خواب امپراطوری بزرگی را در سر می پروراندند که در این عصر پیشرفته در همان مرز عراق متوقف شدند. که البته هنوز هم در این خیال به سر می برند.
اصولا" این ساده لوحانه است که گمان کنیم که مبارزه با سلطنت که تاثیرات آن ریشه در خون و تن هر ایرانی بدلیل داشتن قرن ها شاهان مقتدر و سلطه جو از ترک و مغول و عرب، دوانده است با سرنگونی یک دودمان به پایان میرسد. متاسفانه طرفداران ضدسلطنتی هر کدام بسته به میزان وابستگی و خاست گاه های اجتماعی به نوعی طالب سلطنت بودند که درمقابل قویترها و قانون جنگل شکست خوردند. نمونه بارز این گونه جریانات سازمان مجاهدین است که هنوز بعد از سی سال تجربه نیاموخته است و باز هم به نشان شیری که در دست راستش شمشیر را به نمایش میگذارد و سمبل ترویج خشونت و سلطه بر روی پرچم سابق ایران بود، دلبسته اند.
سی سال مدت کمی نیست تا مردمی بیاموزند که دلیل شکست انقلاب مشروطه و تداوم انقلاب خونینی همچون بهمن، ناشی از ضرورت مبارزه با سلطه است. ضرورت تلاش برای به فعل در آوردن شعار دمکراسی از آنجا ناشی میشود که تنها آلترناتیوی است که می تواند جایگزین اندیشه سلطه شود. نگاهی به طرز سخنرانی و عمل رهبر و نظامیان جمع شده در اطراف وی در ارتباط با "انتخابات ریاست جمهوری" که برای نسل امروزه ملموس تر است، گواه روشنی از استدلال فوق است. جای خوشبختی است که به دلیل روشنگری و فهم و شعور بالای مردم با توجه به ویژگی های خاص جامعه ایران به دلیل شرایط نوین و میزان رشد و خواسته های آنان در انقلاب، روحانیون سلطنت طلب نتوانسته اند امیال خود را به طور کامل تحمیل کنند.
اگر انقلاب بهمن با خشونت آغاز شد باید این حقیقت را پذیرفت برعکس، دمکراسی با خشونت و یکشبه حاصل نمی شود. باید روی آن کار کرد و به ویژه مسئولیت روشنفکران در روشنگری بیشتر است. یکی از موارد در ایران جدا از تحمیل ایدئولوژی سلطه در جامعه، سیاست، اقتصاد، خانواده و حتی مذهب، سرکوب خواست های ملی است که به بهانه دفاع از تمامیت ارضی رایج است و گرنه جز اندک گروه های شناخته شده و ناچیز کسی قصد جدا شدن از ایران را ندارد و نمی توان خواست ملت کرد را برای شرکت عادلانه در حکومت با تجزیه طلبی مقارن دانست.
این دیگر یک حقیقت است که اتحاد با کردها و توجه به خواست آنان یکی از معیارهای سنجش رشد دمکراسی و مبارزه با فرهنگ سلطه در ایران است و گرنه سیاستمداران ایرانی منکر حقوق کردها همچون ترکیه و عراق دوران صدام در پشت درهای مجامع بین المللی و اتحادیه اروپا در کلنجار توجیه مواضع خویش، مانع پیشرفت و ترقی ایران خواهند شد.
|