اتفاقی بود؟
شایعه تبانی پس از تساوی استقلال و پرسپولیس در دربی
•
تبانی»؛ این بزرگترین سوالی بود که پس از پایان دربی در سر تمام تماشاگران بازی میگشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۶ بهمن ۱٣٨۷ -
۱۴ فوريه ۲۰۰۹
فرهنگ آشتی، مهدی امیرپور
۱- «تبانی»؛ این بزرگترین سوالی بود که پس از پایان دربی در سر تمام تماشاگران بازی میگشت. تصور کنید امیر قلعهنوعی تنها چند ثانیه پیش از پایان وقت قانونی بازی، علی علیزاده را به زمین میفرستد تا با ضربات سر، ارسالهای بلند پرسپولیس را برگرداند. اما او اولین ارسال را با دست برگرداند تا در دقیقه سوم وقت اضافه محسن ترکی با لبخندی معنی دار پنالتی بگیرد. پنالتی گل میشود و تماشاگران استقلال در اعتراض به اتفاقات بازی در ثانیههای پایانی شعار سر میدهند: «فوتبال با سیاست ... نمیخوایم، نمیخوایم!» آنها که بعد از ۱۴ سال برای اولینبار یک داور ایرانی را برای قضاوت دربی میدیدند، به قدری عصبی شعار میدادند که اصلا جایی برای منطق نمانده بود. تئوری پردازان نظریه «تبانی» که در عصبیترین وضع به دنبال اثبات تئوریشان بودند، حتی پس از بازی هم با ارسال پیام کوتاه این تساوی را «یک دستور سیاسی از بالا» تعبیر میکردند. در تئوری آنها جانبداری ازدو تیم جایی نداشت. آنها همانقدر که در تئوری تبانی پرسپولیس را برنده بازی نمایشی میدانستند، استقلال را هم به پذیرش این بازی سیاسی محکوم میکردند. در تئوری بدبینانه آنها امیر قلعهنوعی در ثانیههای پایانی بازی دستوری را دریافت میکند مبنی بر اینکه «بازی را مساوی تمام کنید تا ما هم شما را قهرمان لیگ برتر کنیم». انگار این دستور از سوی نهادی صادر شده که توانایی تضمین قهرمانی استقلال را داشته. برای همین هم قلعهنوعی در قبال این دستور «قهرمان شدن» را به «برنده شدن در دربی» ترجیح میدهد. علیزاده را به زمین میفرستد، به او توصیه میکند در اولین فرصت در باکس جریمه توپ را با دست بزند تا پرسپولس بازی را به تساوی بکشاند. تئوری بدبینانه نظریهپردازان تبانی عقلانی چیده شده و پس از بازی دست کم بین هواداران استقلال مشتری زیادی داشت. آنها حتی از خونسردی قلعهنوعی پس از پایان بازی کد میآوردند و از اینکه او پس از پایان دربی رفت به خاطر اشتباه کوشکی روی گل کریمی کارش با او به کتک کاری کشید اما این بار با آرامش با علیزاده برخورد کرد. البته تنها چند ساعت پس از پایان بازی حفرههای غیرقابل توجیه تئوری «تبانی» بیرون میزند.
۲- «اتفاق». این مهمترین فاکتوری بود که سرنوشت بازی روز گذشته را رقم زد. بروید سر صحنهای که استقلال گل زد. امیر قلعهنوعی به جمعبندی میرسد که باید جباری را از زمین بیرون بکشد.
فرهاد مجیدی را صدا میزند تا او را جای جباری به زمین بفرستد. اما ضدحمله استقلال آغاز میشود. قلعهنوعی و مجیدی کنار هم میبینند که برهانی با سرعت توپ را میبرد و میاندازد زیر پای جباری. گل. اگر بستن بند استوک فرهاد آنقدر زمان نمیبرد و حتی اگر قلعهنوعی چند ثانیه زودتر او را صدا میزد و اصلا در ضد حمله توپ زیر پای برهانی میماند، استقلال پیش نمی افتاد. البته این تنها برش مشهود اتفاقات «اتفاقی» بازی نبود. جایی که نوروزی توپ را از روی خط دروازه استقلال به آسمان میکوبد، جایی که سیاوش اکبرپور تک به تک میشود و آن را به آسمان میکوبد، جایی که پژمان منتظری در دهانه دروازه توپ را برمیگرداند تا نیکبخت در گلزنی ناکام بماند و حتی وقتی که برهانی توپ را میبرد تا تکبهتک شود و با تکلی دو پا فرصت از بین رفت، نقش «اتفاقات» حسابی توی چشم میزد. احتمالا اگر پای حرف تئوری پردازان «تبانی» بنشینید تمام این صحنهها هم با استدلالهایی توجیه شود.
٣- «تبانی». برگردیم به سراغ تئوری پردازان بدبین. قطعا آنها باید استدلالی بیاورند که پیام تبانی چطور به گوش طالبلو رسیده. اگر فرض را بر این بگذاریم وحید طالبلو تفهیم شده بوده که باید روی پنالتی مازیار زارع فریب بخورد، قطعا مازیار زارع هم از ماجرا باخبر بوده. اگر بخواهیم این تئوری را گسترش دهیم، میرسیم به اینکه دو نفر ازدو تیم این پیام را به طالبلو و زارع رساندند و البته بخواهیم گسترش تئوری را دنبال کنیم میرسیم به اینکه وقتی زارع و طالبلو و علیزاده و دو پیام رسان تیمها از ماجرای تبانی با خبر بودند، قطعا ماجرا در زمین دهان به دهان چرخیده و دیگر کسی بیخبر نبوده. با این حساب پس اصلا چه دلیلی داشته که کار به ثانیههای پایانی بازی برسد که حساسیتها را چند مرتبه قویتر کند. اصلا مگر امکان نداشت قلعهنوعی که ۱۰ دقیقه پیش از صحنه پنالتی اکبری را به زمین آورده بود، او را توجیه کند تا پنالتی دهد و دیگر کار به ثانیههای پایانی نکشد. در آن صورت دیگر تئوری توطئه پا نمیگرفت. اصلا اگر دستوری مبنی برتساوی بازی صادر شده، چرا از ابتدای بازی به گوش قلعهنوعی نرسیده و چه کسی وقتی بازی به اوج حساسیت رسیده، آن را به گوش قلعهنوعی رسانده؟ چند ساعت پس از بازی اگر با آرامش بیشتری روی این تئوری بدبینانه تمرکز میکردید، حفرههای غیرقابل توجیه آن بیرون میزد.
۴- «اتفاق». اما باید به تئوریپردازان بدبین «تبانی» هم حق داد. آنها «اتفاقی» این تئوری به سرشان نمیزند. به چارت مدیریتی دو تیم نگاه میکنند که هر دو در راس هرم به رئیس سازمان تربیت بدنی میرسند. روی اتفاقات پیش از بازی متمرکز میشوند که در آن هر دو تیم کمک مالی قلمبهای را از سازمان تربیتبدنی گرفتند و سابقه تاریخی دو تیم که پس از هر چند سال فاش میشود مدیری با افتخار مدعی میشود: «نتیجه فلان دربی را من عوض کردم». به هر حال هر جای دنیا هم اگر دو تیم کوچکترین وجه مشترکی با هم داشته باشند، تئوری «تبانی» در کسری از ثانیه شکل میگیرد. در دنیا تنها کافی است کوچکترین نشانهها از ارتباط مدیران دو تیم به بیرون درز کند تا تئوریپردازان بوی «تبانی» را احساس کنند. با این حساب وقتی در ایران مدیران دو تیم در هفته گذشته چندباری کلاس توجیهی فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی را میگذرانند و البته در راس هرم مدیریتی هر دو محمد علیآبادی نشسته باشد، به هر کسی باید حق داد این تئوریها را باور کند. البته تا وقتی که سیستم مدیریتی دو تیم از سلطه سازمان تربیتبدنی خارج نشود، این شائبهها بعد از هر بازی دهان به دهان میگردد.
|