روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ بهمن ۱٣٨۷ -
۱۷ فوريه ۲۰۰۹
روزنامه «اعتماد» در گزارشی خبر داده است: «مجمع روحانیون مبارز در بیانیهیی به سرمقاله روزنامه معروف اصولگرا درباره رئیس جمهور سابق اعتراض کرد.»
«اعتماد» نوشته است:
«پروژه تخریب اصلاحطلبان وارد فاز جدیدی شد. این پروژه از سرمقاله روز پنجشنبه یک روزنامه اصولگرا کلید خورد که طی آن با شبیه سازی موقعیت بینظیر بوتو در پاکستان و سیدمحمد خاتمی در ایران، به رئیس جمهور دولت اصلاحات هشدار داده شد از سرنوشت بوتو عبرت بگیرد. محتوای یادداشت روزنامه معروف اصولگرا از چنان لحن تند و تیزی برخوردار بود که تحلیلگران سیاسی آن را صریح ترین و بیسابقهترین پیام مخالفان بازگشت اصلاح طلبان به قدرت ارزیابی کردند؛ پیامی که از فاز «تخریب» عبور کرد و وارد مرحله «تهدید» شد. نویسنده مقاله با یک مقدمه مفصل مبنی بر اینکه خاتمی با فشار گروههای تندرو اصلاح طلب به رقابتهای انتخاباتی «هل» داده شد، در نهایت به این پرسش رسید که «آیا کار جریان تندرو در مواجهه با کاندیدای خاص به ترور شخصیت محدود می شود؟» یادداشت نویس روزنامه مذکور خود به پرسشی که مطرح کرده پاسخ داده و نوشته است؛ «هدف تندروها از حضور در عرصه انتخابات بالا بردن هزینه نظام است، نه سود رساندن به روند آن و به رسمیت شناختن نتایج انتخابات. آیا آنان وقتی در یک روش به بن بست می رسند به روش دیگری روی نمی آورند؟» او آنگاه انذار میدهد؛ «امریکاییها در پاکستان ابتدا تلاش وافری کردند تا از طریق تبلیغاتی و دیپلماتیک بینظیر بوتو را به قدرت برسانند و از طریق او پاکستان را بدوشند ولی زمانی که دریافتند به هیچ قیمتی حزب او توان به دست آوردن اکثریت کرسیها را ندارد به روش دیگری متوسل شدند. این یک عبرت است. بعضی از اصلاح طلبان سابقه روشنی در این خصوص دارند.» آنچنان که مشخص است ارگان عمده اصولگرایان طرح ورود خاتمی به انتخابات را سناریوی کشورهای غربی عنوان کرده که نتیجه آن ترور خاتمی با آمریت امریکا و عاملیت اصلاح طلبان است. انتشار چنین مطلبی، آن هم تنها سه روز بعد از ورود خاتمی به صحنه انتخابات نشان می دهد اردوگاه راست به خوبی از موقعیت متزلزل خود آگاه است و بر مبنای این بینش از هیچ اقدامی برای حفظ قدرت فروگذار نخواهد کرد. اصولگرایان در حالی خود را برای انتخابات پیش رو آماده می کنند که کشور به واسطه سیاستهای دولتمردان نهم به ویژه در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی در وضعیت ویژهیی قرار دارد. رشد فزاینده تورم، کسری بودجه، خالیبودن صندوق ذخیره ارزی و مسائلی از این دست تنها بخشی از مشکلاتی هستند که در پایان سال چهارم دولت نهم پیش روی اصولگرایان قرار گرفته است. هم اینک کارنامه کاری راستگرایان گشوده است و ساکنان اردوگاه راست نمی توانند چندان دفاعی از عملکرد خویش داشته باشند بلکه برعکس ترجیح می دهند به جای هر نوع حمایتی، راه خود را از حامیان دولت جدا و خود را از اشتباهات آنان مبرا کنند. در این میان نامزد شدن چهرههای شاخص و قدر اصلاح طلب می تواند نگرانی اصولگرایان را برای حفظ صندلی پاستور چند برابر کند و برنامه ریزیهای آنان را به هم بریزد. در چنین شرایطی گروههای تندرو اصولگرا به جای اصلاح روشها و دیدگاههای نادرست، مشی تخریب اصلاح طلبان را در پیش گرفته اند تا از این طریق از ورود آنها به قدرت جلوگیری کنند. این شیوه هرچند از ماهها قبل آغاز شده بود و فراز و فرودهای فراوانی داشت ولی «تهدید به ترور» اوج پروژه مذکور است. اگر زمانی از احتمال ردصلاحیت سیدمحمد خاتمی سخن گفته می شد یا بولتن و شبنامه علیه وی منتشر می شد، هم اکنون با قطعی شدن نامزدی او پروژه تخطئه اصلاحطلبان به صورت «سازماندهی شده» پیگیری می شود و آن گونه که شنیده میشود «ستادهای تخریب» با اختصاص بودجههای هنگفت در حال فعالیت هستند. با این حال، تاکنون هیچ یک از اقدامات انجام شده در این راستا به شدت سرمقاله روز پنجشنبه روزنامه معروف اصولگرا نبوده است. در این مقاله ضمن آنکه «سیدمحمد خاتمی» فردی معرفی شده که «با نظام چالش دارد»، تلویحاً او را وسیله یی برای دوشیدن ایران قلمداد کرده اند که عاقبتی همچون بوتو خواهد داشت. البته «بی نظیر بوتو» نماینده حزب مردم ـ بزرگ ترین حزب پاکستان ـ توسط شاخه یی از اعضای القاعده در این کشور ترور شد اما صرف طرح چنین تشابهی میان نخست وزیر پیشین پاکستان و رئیس جمهور سابق ایران اقدامی بیسابقه بود که موج گستردهیی از نگرانی در میان اصلاح طلبان به وجود آورده است. در این راستا مجمع روحانیون مبارز با انتشار بیانیهیی خواستار تغییر در اداره کنندگان روزنامه معروف اصولگرایان شد.
این تشکل باسابقه روحانی در بیانیه خود آورده است؛ «این روزنامه که حامی دولت و رئیس جمهور محترم آقای احمدینژاد است، در شماره مورخ پنجشنبه ۲۴,۱۱,۱٣٨۷ به قلم سرمقاله نویس خود صفحه جدیدی از تلاش و تقلا برای از صحنه بیرون کردن آقای خاتمی گشود. این رسانه که به رغم وابستگی به بیت المال و انتساب به حاکمیت نظام جمهوری اسلامی همواره در قامت رادیکال ترین رسانه حزبی ظهور و نمود یافته است و تندترین و تخریبی ترین مواضع گروهی را اتخاذ می کند، در سرمقاله خود سرنوشتی مشابه سرنوشت خانم بینظیر بوتو برای آقای خاتمی پیش بینی کرد. اعلام این موضع از جانب نشریه حامی دولت هر چند در تداوم تلاشهای گذشته برای انصراف آقای خاتمی از کاندیداتوری ریاست جمهوری تفسیر می شود اما طرح مساله ترور فیزیکی حتی اگر صرفاً در حد تهدید و فاقد پس زمینههای فعلی و عملی باشد، باز هم نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد. خط مشی روزنامه معروف اصولگرایان از دمادم طرح کاندیداتوری حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی مراحل و صحنهها و پردههای مختلفی داشته است؛ زمانی با القای این مساله که شورای نگهبان و دستگاه نظارت انتخابات با عدم تایید صلاحیت خاتمی مانع ورود ایشان به صحنه میشوند، خواستند از حضور ایشان جلوگیری کنند. این ترفند ره به جایی نبرد و حتی مورد استنکار عاقبت اندیشان جریان اصولگرا نیز قرار گرفت. این روزنامه با اهانتهای مستمر و مداوم خود ترور شخصیتی آقای خاتمی و تخریبهای رسانه یی ایشان را در چند ماه گذشته در دستور کار خود قرار داد که آخرین حلقه زنجیره تلاشهای خود را برای حضور آقای خاتمی تهدید به سرنوشتی شبیه سرنوشت بینظیر بوتو اعلام کرده است.
مجمع روحانیون مبارز ضمن تقدیر و سپاس از مسئولیت شناسی شجاعانه جناب آقای خاتمی که بیاعتنا به تمامی شگردهای ایذایی و تخریبی به تقاضاهای مکرر نخبگان و اقشار مردم که حضور متعهدانه ایشان در انتخابات پیش رو را برای پیشرفت و اعتلای میهن اسلامی خواستار بودند، پاسخ مثبت دادند، توجه به چند نکته را ضروری می داند؛
الف ـ انتساب این روزنامه به جریان اصولگرا اقتضا میکند تا عناصر فهیم و معتدل این جناح عواقب افراطی گراییهای گردانندگان این نشریه را مورد توجه قرار داده، با هر روشی که خود صلاح می دانند به تغییر ادارهکنندگان این رسانه، به ویژه سرمقاله نویس آن همت گمارند.
ب ـ جریان اصلاح طلب جامعه که تداوم خط امام، جلوگیری از اتلاف منابع مادی و معنوی ایران اسلامی و رسیدن به فردایی بهتر برای تمامی ایرانیان را راهبرد اصولی خود می دانند و دعوت از آقای خاتمی را با انگیزه تحقق این آرمانها تعقیب کرده اند، عمق و ژرفای عصبانیت بخشهای افراطی و رادیکال رقیب را مورد دقت قرار داده و در کمال خونسردی و خویشتن داری و قاطعیت تمام مراقب روند حوادث بوده و لحظه به لحظه جامعه را در جریان رخدادهای سیاسی و اجتماعی قرار دهند.
ج ـ مجمع روحانیون مبارز ضمن هشدار به پویندگان کژراهه تخریبی و افراطی و دعوت آنان به اخلاق اسلامی و تسلیم در برابر اراده عامه مردم و قوانین موضوعه کشور، بر خود فرض می داند در آینده یی نزدیک و فرصت مناسب نکات قابل تامل و گفتنیهایی که توجه به آن از ضروریات بوده و شرط لازم پویایی جامعه و ورود به عرصه انتخاباتی در شأن و جایگاه نظام جمهوری اسلامی و ملت بزرگ و مردمان نیک اندیش و تمدن ساز این مرز و بوم است، به اطلاع و آگاهی آنان برساند. و ما نرید الا الاصلاح.»
چه کسانی عصبانی شدند
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان» در پاسخ بیانیه مجمع روحانیون مبارز پیرامون سرمقاله این نشریه، نوشته است:
«آیا حفاظت از شخصیتهای نظام برای پیشگیری از ترور فیزیکی آنها نیست؟ بدیهی است که پاسخ این سوال مثبت است و اگر بیم از ترور فیزیکی نبود، بهره گیری از تجهیزات فراوان و محافظان ورزیده و کارآزموده برای حفاظت از آنان معنا و مفهومی نداشت. حال اگر یک روزنامه ـمثلاً کیهان ـ درباره احتمال ترور فیزیکی یکی از شخصیتهای نظام هشدار بدهد، باید مورد ملامت و اعتراض قرار گیرد، یا به خاطر این هشدار باید تشویق شود؟ پاسخ این سوال هم کاملاً روشن است و بدیهی است که باید از هشداردهنده ـ در اینجا روزنامه کیهان ـ قدردانی و تشکر شود. خب! حالا سوال بعدی این است که چه کسانی از این هشدار عصبانی شده و دست و پای خود را گم میکنند؟ جواب این سوال هم خالی از ابهام و بسیار بدیهی است چرا که فقط سه دسته از این هشدار عصبانی خواهند شد. اول؛ کانونی که قصد ترور داشته است و با هشدار کیهان، نقشه خود را نقش برآب میبیند. دوم؛ کسانی که زلف خود را با کانون ترور کننده گره زده اند و از این که کانون یاد شده تروریست معرفی شود، حیثیت سیاسی خود را بر باد رفته تلقی میکنند و سوم؛ کسانی که به هر علت و انگیزه از شخصیتی که نسبت به ترور او هشدار داده شده است، دل خوشی ندارند و ترجیح میدهند احتمال ترور او مطرح نشود تا تروریستها با خیال راحت نقشه خود ـ که آرزوی دسته اخیر نیز هست ـ را به اجرا درآورند.
آیا غیر از این سه گروه که به آنها اشاره شد، هیچ آدم عاقل، با انصاف... و با وجدانی از هشدار کیهان درباره احتمال ترور فیزیکی یک شخصیت نظام عصبانی شده و برمیآشوبد؟ معلوم است که نه.
کیهان در یادداشت روز پنج شنبه ـ ۲۴,۱۱,٨۷ ـ با عنوان «برای مشارکت یا برهم زدن» به ناخشنودی آقای خاتمی از کاندیدا شدن و اصرار طیف تندرو مدعی اصلاحات برای نامزدی وی پرداخته و با اشاره به اعتراف این طیف به ناکارآمدی آقای خاتمی هشدار داده بود؛
«هدف تندروها از حضور در عرصه انتخابات بالا بردن هزینه نظام است و نه سود رساندن به روند آن و به رسمیت شناختن نتایج انتخابات» و پرسیده بود «آیا آنان وقتی در یک روش به بن بست میرسند به روش دیگر روی نمی آورند؟ آمریکاییها در پاکستان ابتدا تلاش وافری کردند تا از طریق تبلیغات و دیپلماتیک، بی نظیر بوتو را به قدرت برسانند و از طریق او پاکستان را بدوشند ولی زمانی که دریافتند به هیچ قیمتی حزب او توان به دست آوردن اکثریت را ندارد به روش دیگری متوسل شدند. این یک عبرت است. بعضی از اصلاح طلبان سابقه روشنی! در این خصوص دارند.»
همانگونه که ملاحظه میشود، نویسنده کیهان با اشاره به ماهیت تروریستی آمریکا و هویت وابسته برخی از مدعیان اصلاحات، هشدارداده است که بعید نیست آمریکاییها بعد از ناامیدی از پیشبرد اهدافشان توسط آقای خاتمی، دست به ترور فیزیکی ایشان بزنند، همانگونه که با بینظیر بوتو در پاکستان چنین کردند.
خب! کجای این هشدار، «ضداخلاقی»! «تهدیدآمیز!» «گستاخانه»! و چنین و چنان است که اعصاب مدعیان اصلاحات را به هم ریخته و به جار و جنجال واداشته است؟! تا آنجا که مجمع روحانیون مبارز علیه روزنامه کیهان «بیانیه رسمی»! و بلندبالایی صادر کرده و آسمان و زمین را به هم دوخته است که وا دموکراسیا! وا اخلاق مطبوعاتیا! وا...وا...؟! مگر چه شده است؟!
باید از مدعیان اصلاحات و مخصوصاً از مجمع روحانیون مبارز پرسید، چرا از هشدار کیهان عصبانی شده اید؟ آیا «آمریکا» را تروریست نمی دانید و به همین علت، از این که کیهان به ساحت مقدس!! عموسام نسبت تروریسم داده است، فریاد وا اخلاقا! برآورده اید؟! و یا، از این که هشدار کیهان، نقشه احتمالی آمریکا را نقش برآب کرده است، عصبانی شدهاید؟ و یا خدای نخواسته، از این رخداد احتمالی چندان هم بدتان نمی آید!! و... اگر هیچیک از این سه علت باعث عصبانیت شما نیست، پس عصبانیت و سروصدای شما برای چیست؟! خودتان قضاوت کنید!
البته کیهان علت اصلی عصبانیت برخی از اطرافیان آقای خاتمی را میداند و درآینده ای نزدیک با ذکر اسناد غیرقابل انکار به آن اشاره میکند. راستی مگر افرادی نظیر رامین جهانبگلو، هاله اسفندیاری، شائول بخاش، کیان تاجبخش و... جاسوسان شناخته شده «موساد» و «سیا» نیستند؟ و مگر همه آنها با آقایان مدعی اصلاحات در ارتباط پنهان و آشکار نبوده اند؟! به بیانیههای حزبی و گروهی و نوشتههای فراوان روزنامههای مدعی اصلاحات مراجعه بفرمائید. آیا میتوانند این اسناد آشکاری را که از ارتباط تنگاتنگ برخی اطرافیان آقای خاتمی و شماری از مدعیان اصلاحات با جاسوسان حرفه ای یاد شده حکایت میکند را انکار کنند؟! بدیهی است که نمی توانند. آنها نگران برملا شدن این ارتباطها هستند، نیستند؟! راستی حضور برخی از مدعیان اصلاحات با توجه به روابط نزدیک آنها با جاسوسان موساد و سیا، در اطراف آقای خاتمی نگران کننده نیست؟! هست! پس چرا نعل وارونه میزنند؟!
افراطیون وابسته میخواهند شخصیت آقای خاتمی را فدای اهداف گروهی و حزبی خود کنند و با همین انگیزه ایشان را به میدان آورده ا ند و اکنون بیم آن دارند قبل از موعدی که خود برای کنار زدن او تدارک دیده اند، نوشتههای کیهان، ایشان را متوجه این ترفند کند... دراین باره گفتنیهای دیگری نیز هست که میگذریم، اما سخنی با عزیزان مجمع روحانیون مبارز در میان است و آن، این که؛ ساده اندیشی نکنید و فریب جماعتی را که سابقه شناخته شده و مستندی از وابستگی آنها به بیگانگان در دست است، نخورید شما با آنها هم سنخ نیستید.»
دستور رئیس جمهوری و تلطیف طرح
«تلطیف طرح امنیت اجتماعی» عنوان سرمقاله روزنامه «صدای عدالت» است که در پی نقل شده است:
«درست در روزی که احمدینژاد در نامهای به وزیر کشور خواستار بازنگری در اجرای طرح امنیت اجتماعی شد و صریحا به او ابلاغ کرد در اجرای این طرح «از اقدامات سلیقهای، مقطعی، غیر منطبق بر اخلاق کریمه اسلامی و بعضا خشن و تخریبکننده شخصیت شهروندان به طور اکید جلوگیری شود و گزارش کار را به صورت مستمر ارائه نمائید» رئیس پلیس کشور و مجری طرح گفته است طرح ارتقای امنیت اجتماعی با اقبال خوب مردم و مسئولان روبرو شده است. عقبنشینی دولت در اجرای طرح امنیت اجتماعی از هفتههای پیش آغاز شده سه هفته قبل با اظهارنظر وزیر کشور که بر رعایت حقوق شهروندی مردم تاکید میکرد به نقطه عطف خود رسید. اما این چرخش روز جمعه با ارسال نامه رییسجمهور خطاب به محصولی نقطه اوج را تجربه کرد. احمدینژاد در این نامه با انتقاد از برخوردهای سلیقهای از وزارت کشور به عنوان متولی این طرح خواسته است «کسانی برای این امر مهم گمارده شوند که خود عامل و متخلق و حقیقتاً پاک و دوستدار خلق خدا بوده و به مردم اعتماد داشته باشند.» این دستور در حالی ابلاغ شده است که شکایتهای زیادی از سوی مردم در بازه زمانی اجرای طرح به واحد شکایتهای مردمی ناجا رسیده است. آنچه از مفاد این نامه به دست میآید متضمن این نکته است که دولت قصد دارد خود را مبرا کند. اما احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی که طبق قانون از وزارت کشور برای اجرای طرح امنیت اجتماعی مأموریت دارد در گفتگو با فارس تاکید کرده است: «تلاش پلیس برای اجرای طرح امنیت اجتماعی در چارچوب قانون است. رعایت ادب و احترام در عین قاطعیت نیز از اصول رفتاری پلیس به شمار میرود. »همچنین در حالی که در نامه احمدینژاد بر حفظ حقوق شهروندی چنین تاکید شده است: «حفظ و حراست از حقوق و کرامت شهروندان از وظایف اصلی حکومت است. در هر اقدام باید احترام و کرامت آحاد جامعه در حد کامل و اجرای دقیق قانون به صورت اکید مورد توجه قرار گرفته و رعایت گردد. احدی حق ندارد بدون حکم قضایی و یا شاکی حقوقی در امور شخصی مردم دخالت و یا از رابطه آنان با یکدیگر استفسار نماید که در غیر اینصورت خود امری خلاف و نوعی اشاعه فحشا خواهد بود». احمدیمقدم عدم رعایت حقوق شهروندی در اجرای این طرح را شانتاژ خبری رسانههای خارجی خوانده و گفته است «موضوع شانتاژ رسانههای مخالف و غربی امری عادی است و برایمان اهمیتی ندارد، این رسانهها کارشان شایعهسازی و به راه انداختن جنگ روانی است.» با اینکه احمدیمقدم در همایشی که حدود دو هفته قبل برگزار شد صریحاً از رفتار بد پلیس با مردم انتقاد کرده بود جمعه از استاندارد بودن رفتار ماموران پلیس خبر داده و گفته است: «رفتار پلیس در بخش خدمات، رضایتمندی مردم را به دنبال داشته و بهتر از دیگر بخشها است، رفتار پلیس در بخش خدمات به استاندارد رسیده است.» وی بر این نکته تاکید کرده است که: «برای بهینهسازی رفتار پلیس اقدامات زیادی از قبیل تنبیه، تشویق و آموزش نحوه گفتار با مردم، رفتار با متهم و رعایت ادب و احترام درعین قاطعیت، صورت گرفته و این اقدامات ادامه دارد.» فرمانده نیروی انتظامی با اشاره به اینکه مأموران پلیس سعی میکنند، تا با ارشاد و راهنمایی مسائل را حل و فصل کنند، تأکید کرده است: «طرح ارتقای امنیت اجتماعی با اقبال خوب مردم و مسئولان روبرو شد و پلیس تلاش میکند تا سقف کارش قانون باشد و مسائل را با اقدامات ارشادی، تذکر و اخذ تعهد حتی از کسانی که کجرفتاری داشتند برطرف کنند.» البته اقدامات ارشادی، تذکر و ... که فرمانده نیروی انتظامی به آنها اشاره میکند ناظر بر مواردی نیز هست که بلوتوثهای آنها در اینترنت و موبایلها دست به دست میچرخید.برخی گمانهزنیها حاکی از این است که این رفتار احمدینژاد نوعی تبریجویی از اجرای طرح امنیت اجتماعی است. در حالی که طرح حجاب و عفاف توسط دولت احمدینژاد به وزارت کشور و نیروی انتظامی برای اجرا ابلاغ شد. این طرح در دولت آقای خاتمی تصویب شده بود اما خاتمی از ابلاغ آن به وزارت کشور خودداری کرد تا اینکه در زمان احمدینژاد اجرا شد. اجرای این طرح بیشتر از همه معطوف دختران و پسران جوانی بود که در مرز سنی بین ۱۶ تا ۲۶ سال قرار داشتند. اجرای طرح امنیت اجتماعی که از بهار ٨۶ آغاز شد موجهای اعتراضی زیادی را برانگیخت که اکنون به نظر میرسد رییسجمهور سعی دارد انتصاب این طرح به خود را منتفی کرده و در مرحله اجرا نیز سعی دارد دستور تلطیف بیشتر فضا را بدهد...»
چرا نماینده هلندی را راه ندادند
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان «تصمیم دولت» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است:
«گیرت ویلدرز رئیس حزب آزادی در مجلس هلند است. حزب او دارای ۹ کرسی از ۱۲۰ کرسی مجلس است. شهرت ویلدرز نه به خاطر این است که رهبر حزب است و نه اینکه او نماینده پارلمان است. او فیلمی را از طریق اینترنت منتشر کرد تا نشان دهد کتاب آسمانی مسلمانان قرآن مجید به تعبیر او یک کتاب فاشیستی است و ریشه همه خشونتها. او یک بار هم درخواست کرد که انتشار قرآن مجید و توزیع آن در هلند و اروپا ممنوع شود. یادمان باشد که رئیس حزب آزادی از موضع دفاع از آزادی طرفدار ممنوعیت انتشار قرآن مجید شده بود. تهاجم به قرآن مجید بیش از بیست سال پیش با کتاب آیات شیطانی رشدی آغاز شد. پیش از رشدی این تهاجم در متون پژوهشی دیده میشد. چنانکه رشدی هم یک بار به صراحت اعلام کرد که بهعنوان دانشجوی تاریخ، داستان آیات شیطانی را از استادش مونتگمری وات آموخته است. به هر حال رشدی اهانت به قرآن مجید و سب پیامبر اسلام و همسر و یاران او را نه در یک مقاله پژوهشی و یک کتاب دانشگاهی بلکه در یک رمان مطرح کرد. طبیعی بود که چنین اقدامی آثار اجتماعی گسترده و دیرپایی را به همراه داشته باشد. غرب به معنای اروپا و آمریکا درباره آیات شیطانی اشتباه مهمی را انجام دادند؛ به جای اینکه از رشدی انتقاد کنند که با اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان، موجب بحران اجتماعی و فرهنگی شده است، او را تشویق کردند و انواع و اقسام نشانها و جایزهها را به او دادند. گیرت ویلدرز در حقیقت همان سخن رشدی را با روایتی دیگر از زبان تصویر مطرح کرده است؛ البته کاری سردستی و کاملاً سطحی و شتابزده. دو نفر از نمایندگان مجلس اعیان انگلیس از او دعوت کرده بودند که فیلمش را در یکی از اتاقهای مجلس اعیان نشان دهد. اتفاق غریبی افتاد! پلیس انگلستان با دستور وزارت کشور، گیرت ویلدرز را در فرودگاه بازداشت کرد و او را به هلند باز گرداند و اعلام کرد که حضور او به امنیت اجتماعی آسیب میزند. رویترز هم گزارشی منتشر کرد که ویلدرز شهید راه آزادی بیان است یا تهدیدی برای امنیت اجتماعی؟ ویلدرز هم در فرودگاه هیترو لندن با عصبانیت گفت: «گوردون براون نخستوزیر انگلستان ترسوترین رهبر اروپایی است» برای من این واقعه که درست همزمان با فتوای امام خمینی، پس از بیست سال اتفاق افتاد، اندیشهبرانگیز بود. به نظرم میرسد نمیتوان آزادی را از مفهوم مسوولیت جدا کرد. نمیتوان در تقابل آزادی اهانت به امر مقدس، امر مقدس را عادی و عرفی تلقی کرد و آزادی را آنچنان مقدس و مطلق که نتوان بر آن نکتهای گرفت. از یک سو فردی عصبی که حتی در کنترل رفتار عادیاش هم مشکل دارد و آشفتگی در نگاه و حرکات دست و عضلات چهرهاش پیدا است، مجاز باشد هرچه خواست به قرآن مجید که روح جهان اسلام و مرکزیت تمدن و فرهنگ اسلامی است و هر روز میلیونها نفر سپیدهدم خود را با قرائت آن آغاز میکنند، اهانت کند. اما از سوی دیگر به ویلدرز نتوان گفت که حق ندارد وارد انگلستان شود.
تصمیم وزارت کشور انگلستان ـ البته اگر بر همین رویه بمانند ـ تصمیمی شجاعانه بود. تصمیمی که نشان داد نمیتوان آزادی را از مسوولیت و احترام به باورهای دینی دیگران منفک تلقی کرد. از سوی دیگر این رفتار نشانهای است که وقتی مسلمانان از ایمان دینی خویش دفاع میکنند و در برابر اهانت به قرآن مجید و پیامبر اسلام بیتفاوت نیستند، میتوانند بر رفتار دیگران هم اثرگذار باشند. اگر آن روزی که پاپ در سخنرانی آلمان به پیامبر اسلام اهانت کرد، همه کشورهای اسلامی سفرای خود را از واتیکان احضار میکردند و تا پاپ از مسلمانان و پیامبر اسلام عذرخواهی نمیکرد، به رابطه با واتیکان ادامه نمیدادند، شاهد افزایش اهانتها نبودیم. هر وقت اسلام و مسلمانان حضوری زنده در تاریخ پیدا کردهاند، اهانت به قرآن و تشکیک در مبانی آن و اهانت به پیامبر اسلام تشدید شده است.
همان خارهای تیز و ظریف که بر شاخههای گل روییده است به ما میگوید، نمیتوان خرمن گل را در آغوش داشت و بیدفاع بود...
مـیبـاش چـو خـار حـربـه بـر دوش
تـا خـرمـن گـل کـشی درآغــوش»
|