G۲ اتحادی که قرار است جهان را تغییر دهد!
خ. صدری
•
"G۲- اتحادی که میتواند جهان را تغییر دهد!". این عنوان سخنرانی ز. بژزینسکی ، پولیتولوگ و مشاور امور خارجی باراک اوباما میباشد که کمتر از یک ماه پیش، به مناسبت سی سال روابط رسمی دیپلماتیک آمریکا و چین، در پکن ایراد شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ اسفند ۱٣٨۷ -
۲۵ فوريه ۲۰۰۹
"G۲- اتحادی که میتواند جهان را تغییر دهد!". این عنوان سخنرانی ز. بژزینسکی ، پولیتولوگ و مشاور امور خارجی باراک اوباما میباشد که کمتر از یک ماه پیش، به مناسبت سی سال روابط رسمی دیپلماتیک آمریکا و چین، در پکن ایراد شد.
او از لزوم اتحادی نو با چین، تحت عنوان "G۲" و یا "اتحاد دوجانبه آمریکا با چین بزرگ" سخن گفت. (بکار بردن لفظ " چین بزرگ" به معنی آمادگی گذشت در مورد تایوان است). اتحادی که ده سال قبل، او در کتابش "صفحه بزرگ شطرنج"، مطرح کرده بود و طی این مدت با کم لطفی دولت نئوکان ها روبرو بود و او ناکامی جمهوری خواهان را بی توجهی به آن میداند. در نوامبر سال گذشته در مراسمی به مناسبت هشتاد سالگی بژزینسکی در واشنگتن، بین او و هنری کیسینجر، همتای جمهوری خواهش، مناظره ای جالب در این زمینه در گرفت. در مورد ضرورت اتحاد استراتژیک با چین لاکن اینک هنری کیسینجر نیز همان سخنان بژزینسکی را تکرار میکند . این امر از جانب کارشناسان سیاسی بسیار مهم ارزیابی میشود زیرا نشان از اراده ای فرا حزبی در رابطه با "اتحاد با چین" دارد. کیسینجر بیستم ژانویه در مصاحبه با "ایندی پندنت" این طرح را در راستای دست یابی به نظمی نو در جهان جهت جلوگیری از هرج و مرج نامید. بژزینسکی در سیزدهم ژانویه در مقاله ای در "فاینشنال تایمز" با عنوان "G۲ اتحاد دوگانه ای که میتواند جهان را تغییر دهد!" به تشریح دیدگاه خود در این باره پرداخته بود.
بژزینسکی در سخنرانی خود در پکن یادآور می شود که در سال ۱۹۷٨ از طرف جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، به منظور توافقی محرمانه به چین می آید و این که چگونه این سفر به برقراری روابط سیاسی بین دو کشور انجامید. روابطی که به گفته او در این سخنرانی "... به سرعت باعث جابجایی مهره های صفحه بزرگ شطرنج جهانی در جنگ سرد به ضرر اتحاد شوروی شد."
G۲ می آید تا بار دیگر با جابجایی مهره ها سیاست خارجی آمریکا را از وضعیت "آچمز" فعلی خارج کند. و شاید به وضعیت آشفته اقتصادی آمریکا نیز سرو سامانی دهد. ۲۲ فوریه، هیلاری کلینتون در چین قول تامین منبع کمک ۷۰۰ میلیارد دلار دیگر به صاحبان صنایع و بانک های آمریکا را از مقامات چین گرفت.
بژزینسکی در پکن "ارتقاء سطح روابط در جهت مبارزه با ناهماهنگی ها در جهان از جمله مسائل مربوط به ایران، خاورمیانه و ایندوپاکستان"، را خواستار میشود. در این لیست، عمدا از اصلی ترین هدف یعنی"روسیه" نامی به میان نمی آید. شاید او رعایت حال میزبان را کرده است که علی الظاهر روابط خوبی با روس ها دارد.
روسیه چند سالی، با استفاده از گرفتاری های دولت بوش، سعی کرد با جمهوری خلق چین در زمینه های نظامی و اقتصادی، با انجام مانورهای مشترک، فروش نفت و گاز و همکاری در گروه شانگهای، روابط خود را مستحکم کند. ولی کابوس از دست دادن ابتکارعمل، در صورت ورود جدی آمریکا در مسابقه به دست آوردن دل چینی ها، هیچگاه سیاستمداران روسیه را رها نکرده بود. بخصوص آنگاه که انعطاف در زمینه "هنگ کنگی کردن تایوان" نیز در میان باشد، امتیازات روسیه به چین، از جمله باز گذاشتن بازار جمهوری های آسیای میانه شوروی سابق به روی کالا و سرمایه های چینی نیز جلوه خود را از دست خواهند داد.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی تا سال ۲۰۰۰، روسیه در ارتباط نزدیک با آمریکا، بخت خود را برای فائق آمدن بر مشکلات آزمود. نتیجه آن شد که نه تنها آخرین متحدش در اروپا، یعنی یوگسلاوی را، از نقشه جغرافیا محو کردند، بلکه در خود این کشور نیز، جدایی طلبان چچن، با اعلام استقلال و سرپیچی، خواب از چشم سیاستمداران کرملین ربودند. امری که نهایتا به روی کار آمدن ولادبمیر پوتین انجامید. او هرچند با بازنگری در سیاست های روسیه، موفق به سرکوب قائله چچن شد ولی روی ماشه ای انگشت نهاده بود که همزمان در دو جهت شلیک میکرد. تمرکز قدرت در روسیه موجب بدبینی شرکای اروپایی آن شد و در چنین شرایطی آمریکا برای هرچه نزدیکتر کردن ناتو به مرزهای روسیه با مخالفت کمتری در اروپا روبرو گردید. پوتین نهایتا نتوانست آن گونه که آرزوی دیرین روسهاست، روی نوار باریک تضاد اروپا و آمریکا مانور دهد. چچن را اگر آزاد کرد در عوض اوکرائین و گرجستان را از دست داد.
روس ها ولی همان قدر که برای شانه خالی کردن از زیر فشارهای آمریکا، به چین نیاز دارند، جهت خنثی کردن تهدیدهای "ژئوپولتیک" چین نیز ناچار به همکاری با غرب هستند. بژزینسکی در تاریخ ۲۹.۰۷.۲۰۰۵ در مصاحبه با "نیزاویسیمایا گازیتا" میگوید: "روسیه شرق سرزمین خود را از دست خواهد داد ، اگر دمکراسی را نهادینه نکند." او در تاریخ ۲٨ اکتبر ۲۰۰٨ در مصاحبه با "کامسامولسکایا پراودا" چنین می گوید: "...بحران جمعیت در روسیه بسیار جدی است و فشار چین بخش خاوردور روسیه را تهدید میکند. در چنین شرایطی ایده های بد در روسیه به افزایش دشمنانش منجر میشود... روسیه بخاطر "مرکز گرایی" شدید به رشد دست نخواهد یافت... مساحت بخش آسیایی روسیه تقریبا به بزرگی دیگر مناطق آسیاست. جمعیتش ولی ٣۵ میلیون در مقابل ٣.۵ میلیارد نفر ساکنین دیگر بخش های آسیا میباشد."
سیاست آمریکا در ایام ماه عسل با بوریس یلتسین و انعقاد پیمان امنیتی – نظامی با او، برعکس امروز، فشار وارد کردن به چین با پشتوانه این روابط، به امید جلوگیری از بیداری "اژدها" بود.
"به آهو میکنی غوغا که بگریز... به تازی هی زنی اندر دویدن". این مصداق سیاست آمریکا در مقابل چین و روسیه است.
مدت ها پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، صاحبنظران روسیه از دشواری های پیش روی این کشور، در صورت پیروزی دمکرات ها، ابراز نگرانی میکردند.
امروز نیز در روسیه تحولات مربوط به روابط چین و آمریکا با دقت و نگرانی، به صورت گسترده مورد ارزیابی قرار میگیرد: "چین، دوست یا دشمن"، "اتحاد آمریکا و چین بر علیه چه کسی؟"، و تیتر هایی با مضامین مشابه در نشریات به وفور دیده میشوند. در وبلاگ ها نیز نظرخواهی در این زمینه صورت میگیرد و کارشناسان سیاسی و مسائل ژئوپولیتیک، در رادیو و تلویزیون به بحث در این باره می پردازند.
روس ها "مارگزیده" هایی هستند که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، از هر ریسمان سیاه و سفیدی میترسند. شاید آن ها نیز با بژزینسکی در این مورد هم عقیده هستند که سفر سال ۷٨ او به چین، آغاز روند فروپاشی را در شوروی باعث شد. والا اینچنین از ابتکارات جدید آمریکا در مناسباتش با چین به وحشت نمی افتادند. هرچند چینی ها هنوز واکنشی ملموس به این "دعوت نامه" نشان نداده اند، در روسیه ولی بسیارند کسانی که هدف اصلی G۲ را فروپاشی روسیه میدانند.
تارنمای "Utro"، دهم فوریه در مقاله ای با عنوان "آمریکا روسیه را خلع سلاح میکند تا دین خود را به چین ادا نماید"، چنین ارزیابی میکند که آمریکا در راستای توافقات محرمانه بر سر پیمان G۲ ، به چین وعده خلع سلاح روسیه را داده است تا بدین وسیله با محروم شدن این کشور از موشک های کوتاه و میانبرد، توازن نیرو را در منطقه به تدریج به نفع چین تغییر دهد. این مقاله عدم شرکت مقامات بلند پایه روسی در نشست امنیتی مونیخ را، شانه خالی کردن از صحبت بر سر این نوع خلع سلاح با طرف آمریکایی میداند.
تارنمای "نووی رگیون-کیف" www.nr۲.ru ، دهم فوریه ۲۰۰۹، در مقاله "آمریکا و چین میتوانند بر علیه روسیه متحد شوند"، بخشی ازسخنان سرهنگ "لئونید ایواشف"، رئیس آکادمی مسائل ژئوپولیتیک و مولف چندین کتاب، که در میزگردی در مسکو ایراد شده بود را چنین نقل میکند:
"در مناطق استراتژیک شرقی، چین نه تنها بی وقفه به سلاح های مدرن مجهز میشود و پیش بینی میشود که از پنج تا هفت سال دیگر از نظر تکنولوژی نظامی و توان استراتژیک هسته ای با روسیه برابری کند، بلکه همچنین دکترین نظامی دفاعی خود را پس از سال ۲۰۱۰ به سمت تهاجمی تغییر خواهد داد.
۱۲ ژانویه ۲۰۰۹ بژزینسکی صحبت از ضرورت اتحاد چین و آمریکا نمود و هنری کیسینجر هم با او در این مورد موافقت کرد. چینی ها فعلا واکنشی به این پیشنهادات از خود نشان نداده اند. برخی از رفقا میگویند که چنین اتحادی عملی نیست. من ولی معتقدم که این امر شدنی است:
اولا این دو کشور دیگر رقبای ایدئولوژیک یکدیگر محسوب نمیشوند و در حالی که چین مشغول ساختن کاپیتالیسم چینی خود است، آمریکایی ها نیز از حیث برخی عملکردها، روش های سوسیالیستی بکار میبرند.
ثانیا این دو کشور از نظر اقتصادی پیوندهای قوی و فعال دارند.
ثالثا در تاریخ بسیار میبینیم که دو دولت متخاصم، آنگاه که به تعادل نیرو رسیدند متحد شده اند.
نتیجه آن که امکان ظهور قطب آمریکایی- چینی، برای روسیه میتواند عواقب ژئوپولیتیک به همراه داشته باشد.
میتوان تایید کرد که سازمان نظامی آمریکا، محصول "نسل پنجم" است. ارتش ما لاکن در وضعیت سازماندهی "نسل سوم" میباشد. در برخی عرصه های نظامی ما میتوانیم به سطح "نسل چهارم" دست یابیم ولی به طور کلی ما به سرعت در حال افت مرتبه هستیم. ما فاقد تئوری مبارزه با تهدیدات جدید هستیم. ارگان های مدرن نظامی در کشور وجود ندارد. بیست سال است در حال سروسامان دادن به نیروی نظامی میباشیم و هنوز موفق نشده ایم. از نظر فنی و تکنولوژی نظامی، ما در برخی زمینه ها در سطح دهه های ۷۰ و ٨۰ مانده ایم.
در اوایل دهه نود سازمان های علمی کشور، به دستور بوریس یلتسین، تکنولوژی لیزر شیمیایی ما را در اختیار آمریکایی ها قرار دادند و آمریکایی ها آن را بر روی "بوئینگ ۷۴۷" خود نصب و آزمایش کردند. و اینک این تکنولوژی برای نابود کردن راکت های شلیک شده توسط زیردریایی های ما در نظر گرفته شده است. به بیان دیگر ما به آمریکایی ها هدیه ای برای مقابله با خودمان تقدیم کردیم.
در سال ۹٣ تقریبا تمام اورانیوم های ذخیره سلاح های خود را به قیمت ارزان به آمریکا فروختیم. و اکنون به دستور پوتین، آکادمیک "بوندور"، در چارچوب برنامه "اینسپکتور" در حال فروش مواد اتمی تهیه شده به منظور ساخت سلاح هسته ای است. طرف قرارداد هم سازمان "سیا"ی آمریکاست. این اواخر راجع به موارد مشابه دیگر تصمیمات خائنانه، مطالبی در جراید منتشر شد.
بدین صورت است که امروز به سختی میتوان دریافت که کشور ما واقعا از طرف چه کسی تهدید میشود: از طرف شرکای غربی، شرقی، همسایگان، الیگارشی حاکم خودمان و یا همه."
تحلیل گر سیاسی معروف روس، "آندره پیونکوفسکی"، در مقاله ای با عنوان "چین و آمریکا، روسیه را مات خواهند کرد"، مینویسد: "اختلاف ما با غرب و اتحاد آمریکا و چین، نه تنها ما را از بازی خارج خواهد کرد بلکه به از دست دادن کنترل ما بر سیبری و خاوردور، به نفع چین منجر خواهد شد."
او متذکر میشود که چین نسبت به تمام همسایگانش ادعای ارضی دارد و در کتاب های درسی مدارس، با وجود توافقات با روسیه، بخشی از خاک این کشور جزء چین نامیده میشود.
مقاله فوق در چندین نشریه و سایت خبری روسی به چاپ رسیده است.
لازم به ذکر است که در مارس ۱۹۶۹، بین اتحاد شوروی و چین بر سر جزیره "ژنبائو" درگیری نظامی شدید رخ داد. این جزیره پس از فروپاشی شوروی به چین واگذار میشود.
۱۹ فوریه ۲۰۰۹، یک قایق بزرگ ماهی گیری چینی توسط قایق های گشتی روسی، در اقیانوس آرام غرق میشود و چندین نفر از سرنشینان آن جان خود را از دست میدهند. چین در نامه اعتراضی از روسیه خواهان توضیح سریع در رابطه با این اقدام شده است.
"پراودا"، در شماره نوزدهم ژانویه ۲۰۰۹ خود در مقاله ای هشداردهنده با عنوان "چین به سرعت در حال اشغال کشورهای جهان سوم"، از جمله می نویسد:
"چین با بهره گیری از مشکلات اقتصادی غرب، و در غیاب اتحاد شوروی، اینک در آمریکای جنوبی و آفریقا، و دیگر مستعمرات سابق انگلستان، فرانسه و حتی آمریکا، مواضع خود را تحکیم میکند." پراودا با اشاره به سفر وزیر امور خارجه چین به چند کشور آفریقایی می نویسد:
"پکن زمان مناسبی را برای اشغال کشورهای جهان سوم انتخاب کرده است. در حالی که غرب در افغانستان و عراق گرفتار و بی وقفه در جستجوی "تهدیدات روسیه" در اینجا و آنجا میباشد، چینی ها فرصت را برای عقد قراردادهای متنوع با جهان سومی ها از دست نمیدهند."
در حالی که همین روزنامه "پراودا"، ٣۰ اکتبر ۲۰۰٨، نوشته بود که: "در صورت راه یابی اوباما به کاخ سفید، آمریکا سعی خواهد کرد چین را از گروه شانگهای خارج سازد و به ایجاد اختلاف بین این کشور و روسیه خواهد پرداخت. در صورتی که روابط روسیه و چین مستحکم است و برعلیه هژمونی طلبی آمریکا موضع مشترک دارند".
پی گیری تحولات در این زمینه، از جهت تاثیر گذاری آن در مناسبات تمام کشورها و زندگی تمام انسان ها، به نظر من از اهمیت ویژه برخوردار است.
|