من تعبیر شدم
ساناز زارع ثانی
•
و خواهرانم
که نام خانوادگی شان را می شمردند
با شعرهای من مرثیه ساخته بودند
و بی رمق
با معشوق های منفردشان
جنازه بازی می کردند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ اسفند ۱٣٨۷ -
۲۵ فوريه ۲۰۰۹
مرگ روی تفاله های تلخ قهوه افتاده بود
چیزی شبیه ۷
ساعت ۷
یا ۷ وعده ی دیگر
حرفی از دوشنبه
چند راه سفید تو خالی
و زنی با گلوی بارز
دستان خشکیده ی چوبی
و چشمان ناتنی
مردی شبیه تو
که شکل به هم ریخته ی مردانه ی من بود
در مغشوش ترین حاشیه فنجان
درد می کشید
پدرم
با زندگی مضطرب لرزانش
روی مادرم شرط بندی کرده بود
برای پیدا شدن من
مرد بی چاره
حافظ را واسطه کرده بود
برای شعری با قافیه ی " غم مخور"
و مثل ورد تکرار میکرد این دعای بیهوده را
و هی دلداری میداد مادرم را
که یائسه ای جوان بود
وگیسوانش را دور تا دور قهوه ریخته بود
مادرم
که سرنوشت ناخلفش را
طلسمی شبیه نعل اسب پوشانده بود
خوب میدانست که من
دوباره زاده نخواهم شد
و خواهران بی سببم را
هی می فشرد درون رحم فرسوده اش
و خواهرانم
که نام خانوادگی شان را می شمردند
با شعرهای من مرثیه ساخته بودند
و بی رمق
با معشوق های منفردشان
جنازه بازی می کردند
یک جنین پوسیده
که شبیه عروسک کودکی _ من بود
در باتلاق گاو خونی فنجان تلخ قهوه غرق می شد
خبری در راه بود
و من هیچ کجای این همه سیاهی نبودم...
مرگ روی تفاله های تلخ قهوه افتاده بود
چیزی شبیه ۷
ساعت ۷
یا ۷ وعده ی دیگر
حرفی از دوشنبه
و چند راه سفید تو خالی
من تمام شده بودم
قبل از اینکه مرگ
تمام تفاله های تلخ قهوه را سربکشد
ساناز زارعی - ساعت ۶:۴۱
۲۵ فوریه ۲۰۰۹
|