سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با هم بخوانیم؛ بابا نان داد
بررسی تبعیض جنسیتی در کتابهای فارسی دبستان


خسرو صادقی بروجنی


• الگوی ارائه شده از زن و مرد در کتب درسی، به ارائه کلیشه هایی می پردازد که درآن عمدتاً "مرد نان آور خانه است" و "زن منبعی است عاطفی که تحت سرپرستیِ مرد" که اگر شغلی نیز پیشه می کند، شغلی است در راستای این حضورِ عاطفی: یا معلمی مهربان است، یا پرستاری دلسوز. زنِ مهندس، زن مدیر، زن تولید کننده و... مطلقاً جایی در این کلیشه ها ندارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۲ اسفند ۱٣٨۷ -  ۲ مارس ۲۰۰۹


همه ما هنوز نخستین آموزشهایی که در بدوِ ورود به دبستان آموخته ایم را به یاد داریم ؛ "بابا نان داد" . هنوز نیز اما بابا نان می دهد و مادر نان می پزد!
از سالها پیش که به ما آموخته اند پدر منبع مادی (نان آور) خانواده است و مادر "منبع عاطفی" آن، سالها می گذرد و در این سالها البته بازبینی های عمده ای در محتوای کتابهای فارسی دوران ابتدایی شده است، اما آنچه بی هیچ تغییری همچنان خود نمایی می کند همانا کلیشه های جنسیتی بر جای مانده از گذشته است. کلیشه هایی که با تعریفی که از کارکردهای زن و مرد در خانواده و اجتماع ارائه می دهند درهمان اوانِ کودکی تکلیفِ همه را روشن می کند! و صراحتاً بیان می دارد که: "چه کسی قرار است چه چیزی شود ". حکم و تابویی که خود را هنجار جامعه پنداشته و عدول از آن همانا رودرویی با قدسیّتِ "نابو" تلقی می شود. قدسیّتی که فردیت انسان را چالش گرفته و انتظار زیستِ کلیشه وار و گلّه گون از همگان دارد.
مدرسه نهادی منفرد و جدا از جامعه نیست؛ برعکس در دل آن جای دارد و هدف القای ارزشها و قواعد اجتماعی زمانه و جامعه به کودکان است. به همین سبب هنگامیکه دولت ها از آرمانهای برابری دو جنس هواداری می کنند، مدرسه همچنان به انتقال کلیشه های تبغیض جنسی و به کاربرد تبعیض های زیان بار برای زنان ادامه می دهد. چنین تضادی به ویژه در بررسی تصویرهای مردان و زنان در کتابهای درسی آشکارتر می شود.
از همان روزهای نخست، مدرسه به طور روزافزون نقشی مهم در قالب زدن به نقشهای جنسیتی ایفا می کند... آن چه در مدرسه یه شما می آموزند، و آنچه به آسانی نمی توانید از یاد ببرید، آن است که زن و مرد متفاوت و نابرابرند.
سرنوشت تبعیض آمیز مدرسه هنگامی آشکارتر می شود که نقشهای زنانه مردانه را در متن ها و تصویرهای درسی بررسی می کنیم. تبعیض نسبت به زنان و دختران به شکل های زیرجلوه گر می شود.
در مطالبب و تصویرها از دختران و زنان بسیار کمتر از پسران و مردان یاد شده است. در هر حال نقشهایی که به دختران و زنان اختصاص یافته، محدودیت بیشتر و تنوع کمتر دارند علاوه بر این امکان های آنان برای الگوپذیری، محدودتر است و گزینش مثال ها و موضوعات نیز در خدمت امتیاز دادن به پسرهاست.
پیش داوری، یعنی باور و عقیده ای پیش ساخته که تحمیلی محیط، زمانه و آموزش و پرورش است و به مفهوم کلیشه بسیار نزدیک است: کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و بازتولید می شود. کلیشه گرایش به یکنواختی و یکسان سازی، یعنی حذف خصوصیات فردی و تفاوت ها و نبود کامل روحیه انتقادی در مباحثه و ابراز عقیده دارد، از این رو تحریف واقعیت را در پی دارد.
در کنار اسم کلیشه (Stereotype) در زبان فرانسه فعل کلیشه سازی (Stereotyper) ساخته شده است. این امر نشان می دهد که کلیشه ها اعم از نژادپرستانه یا جنس پرستانه فطری نیستند، بلکه آفریده ای اجتماعی اند.
کلیشه های تبعیض جنسی مانند کلیشه های نژادپرستانه نقش اجتماعی دارند که جامعه شناسان به بررسی آن پرداخته اند. آنان نشان دادند که پیش داوری ها و کلیشه های نژادپرستانه پیامد اعمال تبعیض آمیز در برابر یک قومند و نقش آنها، توجیه اسارت این قوم در وضعیت فرودستی (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جز آن) است.
اما ازسوی دیگر کلیشه های نژادپرستانه، بر اساس یک دور باطل به حفظ اعمال تبعیض آمیز نسبت به یک گروه قومی که فرودست فرض شده است، یاری می رساند.
کلیشه های تبعیض جنسی بر مبنای همین منطق شکل گرفته و بازتولید شده اند. به عنوان مثال در غرب، پیدایش مالکیت خصوصی منقول که پول، آشکارترین صورت آن است به نوع جدیدی از خانواده نیاز داشت: خانواده بورژوازی که در آن شوهر، رئیس خانواده و اداره کننده اموال است، اما زن صلاحیت حقوقی ندارد. این خانواده که تا قرن چهارم میلادی در حقوق فرانسه جایی ندارد و جایگزین خانواده فئودالی می شود که درون آن زن شوهردار صلاحیت حقوقی داشته و در نتیجه از حق اداره اموال خود، حق تعقیب قضایی و شرکت در زندگی سیاسی بهره مند بوده است.
حقوق دانان قرن چهاردهم برای اینکه فقدان صلاحیت حقوقی جدید زن شوهردار را در خانواده های بورژوا توجیه کند از حقوق روم مفهوم کلیشه ای "جنس ضعیف" را وام می گیرند . این امر نشان می دهد که چنین کلیشه ای برای توجیه نوع جدیدی از خانواده به کار می رود . خانواده ای که با اعمال و قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان شوهردار مشخص می شود.
بعدها پیشداوری های دیگری برای تحقیر زنان غرب رواج یافتند: در پایان قرن نوزدهم، اعمال تبعیض آمیز نسبت به زنان کارگر، در کنار اسارت زنان بورژوا در خانه ها به کلیشه های جدید درباره زنان انجامید. بر اساس این کلیشه ها زنان "کدبانو" به حساب می آیند و حتی وقتی کار بکنند نیز فقط می توانند "کار فرعی" و به ناجار "مزد ناچیز" داشته باشند.
در جامعه بورژازی که "سودِ مادی" و و "تولید ارزش اضافی"، منطق حاکم بر آن است. کارِ مرد ارزش دارد، زیرا که پول ساز است . کار خانگی مادر با وجودی که آسایش همسر و فرزندان را تأمین می کند چون چندان یا اصالتاً پول ساز نیست، بی ارزش است. همین امر از علت های بالقوه تحمیل کلیشه های تبعیض جنسی به کودکان است : پدر، برتر انگاشته می شود و مادر، فرودست به حساب می آید، به ویژه که آداب و رسوم و مقررات خانوادگی نیز معمولاً به عنوان "رئیس خانواده" را به شوهر اعطا می کند و او را "نان آورِ خانه" می دادند.
گزارشهای رسمی متعدد درباره آموزش و پرورش در سده ی ِ بیست بر مطلوبیت یک برنامه درسی مبتنی بر خانه داری برای دختران تأکید می کردند. گزارش هدو (Hadow) در سال ۱۹۲۶، افزون بر این ادعا که دختر مدت رمان کوتاه تری توانایی کار فکری دارد و مستعد اختلالان روان نژدی است، استدلال می کرد بهروزی و خوشبختی ملت در گرو تربیت دختران برای "خانه داری" است. در گزارش نیوسام (Newsom) در سال ۱۹۶٣ آمده بود:
مهمترین"علاقه حرفه ای" دختر ازدواج، خانه داری و بچه داری است.
از نظر "لوئی آلتوسر" آموزش و پرورش یکی از سازمانهای دولتی ایدئولوژیک مسلط در کشورهای سرمایه داری مدرن است. مدارس هستند که مهارتهای تکنیکی و فرهنگی لازم برای کار در مناسبات تولیدی را به افراد می دهند. او نقش مدارس را این چنین توصیف می کند:
"مدارس کودکان را از سنین طفولیت در اختیار می گیرند و طی سالهایی که کودک از همیشه آسیب پذیرتر است و دستگاه دولتی خانواده و دستگاه دولتی آموزش به او فشار وارد می آورند به آنها... مقدار خاصی از مهارتها را که ایدئولوژی حاکم به آن ها شکل داده است، می دهد... از طریق دوره های کار آموزی و با انواع مهارت هایی که به طور گسترده به جایگزین شدن ایدئولوژی حاکم سهولت می بخشند، مناسبات تولید در شکل اجتماعی سرمایه داری، یعنی مناسبات استثمار شونده و استثمار کننده، عموماً بازتولید می شود.

سال اول دبستان
در اولین درس کتاب فارسی (بخوانیم) سال اول دبستان، اولین آموزشی که دانش آموز به طور "رسمی" در مدرسه می بیند، "تفکیک جنسیتی" آشکارا خود را نشان می دهد.
در "نگاره ۱" با عنوان "به خانه ی ما خوش آمدید" پدر مشغول خواندن کتاب برای پسر است و در گوشه دیگر اتاق مادر این کار را برای فرزند دختر انجام می دهد. "تفکیک جنسیتی" که در این اولین تصویر کتاب دیده می شود در تصاویر دیگر کتاب سال اول و همچنین تقاطع دیگر دوران ابتدایی بارها تکرار می شود و در "ناخودآگاه" دانش آموز این "جدایی جنسیتی" در خانواده نقش می بندد.
در "با هم بخوانیم" با عنوان "بابا آمد" پدر خانواده را مشاهده می کنیم که از سرکار باز گشته و "نان" در دست دارد و دختر خانواده با عروسک در دست به استقبال او می رود و شعر "بابا آمد" را می خواند: "بابا آمد، نان آورد با لبخندش جان آورد."
این دومین تصویری است که از وظایف اعضای خانواده به ذهن دانش آموز القا می شود.
این "نان آوری" مرد خانه که به صورت نمادین خود را در این عکس نشان می دهد ریشه در سنتی ترین عقاید و باورها دارد که کارکردهای از پیش تعیین شده ای را برای زن و مرد در خانواده در نظر می گیرد. کارکردهایی که مرد را مسئول تامین احتیاجات مادی می داند و زن را منبع عاطفی و معنوی که وظیفه انجام کارهای درون خانه و مواظبت و نگهداری از فرزندان را بر عهده دارد. تصویر نگاره ی دوم با عنوان "بچه ها آماده!" نیز در ادامه همین نگرش می باشد.
"پدر" بر درب خانه ایستاده و در حال خداحافظی با اعضای خانواده و رفتن بر سر کار است. مادر نیز درون خانه در کنار پسر کوچک خانواه با او خداحافظی می کند و در نبود او از پسر کوچک مواظبت می کند.
در "نگاره ۷" به نام "به به، چه زیبا!" که به گردش خانواده در طبیعت می پردازد. پدر و پسر در قایق مشغول ماهیگیری هستند و مادر و دختر خانواده در چادر در حال انجام همان وظایف خانگی، البته این بار در طبیعت، می باشند. مادر کتری به دست و دختر سینی استکانها را به دست گرفته و خود را برای رسیدن "پدر" و پسر و پذیرایی از آنان آماده می کنند.
در پس زمینه تصویر نیر مردی مشغول کار در مزرعه دیده می شود، و مرد دیگری که سوار بر تراکتور کارکرد "نان آوری" برای خانواده اش را بر عهده گرفته است. در "نگاره ی ۱۱"، "با من به بازار بیا" که به اصناف گوناگون می پردازد، "پارچه فروش"، "کفاش" و حتی "عروسک فروش" نیز "مرد" هستند.
در "درس ۵"، که "نان" نام دارد در تصویری خواهر و برادری را می بینیم که از نانوایی نان خریده اند. با وجود آنکه در تصویر دختر از پسر بزرگ تر است اما با این وجود این "پسر" است که باید در آینده "نان آور" خانواده باشد، از این رو "نان" در دست "برادر کوچکتر" قرار دارد و می خوانیم "باران نم نم می بارد، ایمان در دست نان دارد" در درس "همکاری" که به تقسیم وظایف و مشارکت در خانواده می پردازد در تصویری از آشپزخانه "زن" و "دختر" خانه در حال کار در آشپزخانه نشان داده می شوند و "پسر" خانه که با سینی چای در حال خروج از آشپزخانه است.
در این تصویر حضور دائمی "زن" در آشپزخانه و اشتغال به "ظرف شستن" را مقایسه کنید با حضور موقتی "مرد" و خروج او از آشپزخانه که بار دیگر نشان دهنده کارکردهای از پیش تعیین شده بر اساس جنسیت در خانواده می باشد.
در "کتاب خوانی" ، آزاده وظیفه مادری آینده اش را تمرین می کند و برای برادرش کتاب می خواند تا او به خواب رود: "خواهرم، آزاده، قبل از خواب برای من کتاب می خواند".
در کتاب سال اول که اولین آموزش "رسمی" در دوران ابتدایی به شمار می رود. زن ها اکثرا وجودشان در قالب وظیفه "مادری" تجلی دارد. در این کتاب تنها "شغل" قابل تصور برای زنان "معلم" بودن است که می توان آن را شغلی در تداوم "وظیفه مادری" ،که از وجود عاطفی و مهربان "زن" سرچشمه می گیرد به شمار آورد. در "بازار"، "زن" در هیچ مغازه ای به عنوان فروشنده وجود ندارد و در اکثر تصاویر "آشپزخانه" بخش جدایی ناپذیری از وجود زنانه به شمار می رود.
از ۱۴۲تصویری که در کتاب سال اول وجود دارد در ۴۹ تصویر مردان به تنهایی حضور دارند (۵/٣۴%)، در ۲۷ تصویر زنان (۱۹%) و در ۶۶ تصویر زنان و مردان در کنار یکدیگر (۴/۴۶%) (این ارقام را در ادامه با مشابهشان در کتابهای مقاطع بالاتر مقایسه کنید.).

سال دوم
در فارسی (بخوانیم) سال دوم با توجه به کاهشی که حضور "زن" در تصاویر نسبت به سال اول دارد، همین تفکیک و تبعیض جنسیتی براساس "پیشداوری" همچنان وجود دارد. در درس دهم، "دوستان ما" ، کشاورز، رفتگر، بنا، باغبان ، پلیس "مرد" هستند و تنها زن شاغل در تصاویر "معلم" است. مولفان این کتاب نیز اصرار دارند مشاغل زنان را تداوم دهنده وظیفه مادرانشان معرفی کنند با این تفاوت نسبت به کتاب سال اول که "پرستاری" نیز به این مشاغل اضافه شده است.
در یک نگاه کلی در کتاب سال دوم "زن" حضور کم رنگ تری دارد و این روند در سالهای آینده نیز تکرار می شود.
در این مقطع در برابر ۴۹ تصویراز مردان (۵۹%)، ۱٨ تصویر زنانه (۶/۲۱%) و۱۶ تصویر مختلط (زن+ مرد) وجود دارد (۲/۱۹%) .

سال سوم
در درس "بچه های کانون" که در کتاب بخوانیم سوم ابتدایی آمده است "ظرف شستن" کارکرد زنان معرفی می شود: "وقتی مریم ناهارش را تمام کرد، ظرفها را جمع کرد. می خواست آنها را بشوید که مادر گفت: "بهتر است تکلیف هایت را تمام کنی. من خودم ظرفها را می شویم"
در "فداکاران" سه چهره فداکار معرفی می شود که هر سه مردند: حسین فهمیده، ریز علی خواجوی و معلمی گیلانی. آیا به راستی هیچ "زن" فداکاری وجود ندارد که در کنار آنان قرار گیرد و دانش آموزان هنگام مطالعه این کتاب او را و فداکاریش را که از او چهره ای جاودان ساخته، "الگو" قرار دهند؟ در "ای ایران، ای وطن من" که به مشاهیر و بزرگان ایران می پردازد در کنار نامها یی چون "فردوسی، مولوی، رستم، زکریا، دکتر حسابی" نام هیچ "زنی" وجود ندارد.
در این مقطع در برابر ٣۶ تصویراز مردان (۹/۶۷%)، ۱۲ تصویر زنانه (۰۴/۱۹%) و۱۵ تصویر مختلط (زن+ مرد) وجود دارد (٨/۲٣%) .

سال چهارم
در درس ششم سال چهارم با عنوان "نازنین" می خوانیم که نازنین برای غلبه بر لکنت زبان خود در کلاس، به کمک عروسک بی جانش نیاز دارد و عروسک چنان اعتماد به نفس به او می دهد که به خوبی و بدون هیچ مشکلی به سوالات شفاهی معلمش جواب می دهد. "عروسک گفت حالا که این قدر مهربانی، من هم به تو کمک می کنم. مرا در جیبت بگذار و به مدرسه برو. من کاری می کنم که امتحانت را خوب بدهی."
در برابر این تصویر می توان به درسی دیگر در همین مقطع اشاره کرد با عنوان "کودک باهوش" که این بار البته طبق کلیشه های متعارف کودک باهوش پسر است و نه نازنین ضعیفی که برای یادآوری دروسش نیاز به کمک عروسکی بی جان دارد!
در این مقطع در برابر ٣۹ تصویراز مردان (۷۲%)، ۱۰ تصویر زنانه (۵/۱٨%) و ۵ تصویر مختلط (زن+ مرد) وجود دارد (۲/۹%)

سال پنجم
درس هشتم کتابِ بخوانیم سال پنجم که آخرین مقطع ابتدایی است، "خدمت به مردم، عبادت است" نام دارد.
در این درس نیز طبق کلیشه هایی که در چهار مقطع تحصیلی گذشته سعی در تلقین آنها بوده است تنها پرستاری و معلمی به عنوان شغل برای زنان ارائه شده است.
در سال پنجم تصاویر مردانه به حداکثر میزان خود (٨٣ تصویر) و تضاویر زنانه که در آن تنها زنان دیده می شوند به حداقل (۶ تصویر) می رسد و این در حالی است که تنها در ۱۰ تصویر از این کتاب زنان و مردان در کنار یکدیگر قرار دارند.

نتیجه گیری
با نگاهی به آمار و ارقام ارائه شده پیرامون میزان حضور زنان و مردان در تصاویر کتب مقاطع مختلف تحصیلیِ دوران ابتدایی، مقایسه این آمار در سالهای تحصیلی متمادی و همچنین بررسی کیفیت این حضور می توان بر این ادعا محک صحت زد که ضمن تفاوت چشمگیری که میان حضور زنان در این تصاویر نسبت به مردان و جود دارد (٨۲ درصد در برابر ۶ درصد در سال پنجم) و همچنین سیرِ نزولی که همین حضورِ کم در این کتب داشته است (از ۱۹ درصد در سال اول به ۶ درصد در سال پتجم) در برابر، سیرِ صعودی که حضور مردان دارد (از ۵/٣۴ درصد درسال اول به ٨۲ درصد در سال پنجم)، شاهد کاهش چشمگیرِ تصاویر مختلط می باشیم (از ۶/۴۶ درصد درسال اول به ۲/۹ در سال پنجم) که حکایت از "تفکبک" و "جدایی" جنسیتی دارد که این آموزشها القا می کنند. موازی با این تفاوتهای کمّی در تعداد تصاویر همچنین شاهد تفاوت در کیفیت حضور رنان و مردان و کارکردها و کلیشه های ارائه دهنده این کارکردها می باشیم .
به گونه ای که الگوی ارائه شده از زن و مرد در این کتب، درپی پیشداوریهای سنتی که دارد به ارائه کلیشه هایی می پردازد که درآن عمدتاً "مرد نان آور خانه است" و "زن منبعی است عاطفی که تحت سرپرستیِ مرد" که اگر شغلی نیز پیشه می کند، شغلی است در راستای این حضورِ عاطفی: یا معلمی مهربان است، یا پرستاری دلسوز. زنِ مهندس، زن مدیر، زن تولید کننده و... مطلقاً جایی در این کلیشه ها ندارد چرا که بر اساس پیشداوریهای موجود توان فکری و جسمی این مشاغل در زن موجود نمی باشد. آنچه "سیمون دوبوار" ادعا کرده بود که "زنان، زن به دنیا نمی آیند بلکه زن می شوند " را می توان به وضوح در این آموزشهای ابتدایی جستجو کرد، آموزشهایی که با ارائه کلیبشه ها و پیشداوری ها و شکل دادن ناخودآگاه کودکان قائل به کارکردهای از پیش تعیین شده و پیش فرضیاتی تعریف شده از زن و مرد می باشد.
این آموزشها از سویی بازتولید ِ توزیع نابرابر قدرت در جامعه بوده و ازسویی دیگر براین توزیع نابرابر دامن زده و به ماندگاری آن کمک می کند. توزیع نابرابری که فرادستی مردان و فرودستی زنان را موجب شده و نه تنها در این آموزشها، که در ساختار زبان و گفتمان حاکم بر جامعه نیز شاهد آنیم که با نظری به ضزب المثل ها و کنایات موجود در محاورات روزمره مردم می توان به وجود آن پی برد.

www.koukh.blogfa.com

منابع :
-آندره میشل ، پیکار با تبعیض جنسی، برگردان: محمد جعفر پوینده ، چاپ اول ۱٣۷۶ ،نشرنگاه
- استفانی گَرِت، جامعه شناسی جنسیت، برگردان : کتایون بقایی، چاپ سوم ۱٣٨۵، نشر دیگر
- دومینیک استریناتی، نظریه های فرهنگ عامه، برگردان: ثریا پاک نظر، چاپ سوم ۱٣٨۷ ، نشر نی
- دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی، فارسی اول دبستان ۱٣٨۶
-دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی، فارسی دوم دبستان
-دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی، فارسی سوم دبستان
-دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی، فارسی چهارم دبستان
-دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی، فارسی پنجم دبستان


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست