روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۵ اسفند ۱٣٨۷ -
۵ مارس ۲۰۰۹
تأیید طرح پرداخت مستقیم یارانهها، موجب جلوگیری از عمیقتر شدن شکاف میان گروههای مختلف جناح حاکم شده است
رئیس جمهور مقتدر و تحولات بزرگ در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در شرف وقوع
تاریخ از خاتمی به نیکی یاد خواهد کرد
سفر هاشمی رفسنجانی به عراق و بررسی مسائل اساسی در روابط دو کشور
عرصه را بر جمعیتی که هیچ خطری ندارد تنگ نکنید!
کنفرانس بینالمللی برای حمایت از مردم فلسطین
اجلاس «شرمالشیخ» یک باجخواهی آشکار است!
غائلهای براساس نقل قولی خلاف واقع
روزنامه «رسالت» با عنوان: «رأی بالای رئیسجمهور منتخب» نگاهی دارد به چشمانداز انتخاباتی اصولگرایان. این دیدگاه در پی نقل شده است:
«امروز با اقبال عمومی مردم به اصولگرایان کشور در معرض تغییرات ساختاری حیاتی (ترانسفورماسیون ساخت به ساخت) به منظور بازسازی و ترمیم گفتمان انقلاب اسلامی قرار گرفته است. تحولات بزرگی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در شرف وقوع است که مدیریت آن تنها به دست یک رئیس جمهور مقتدر و مستظهر به پشتیبانی قاطبه ملت میسر است.
دکتر احمدینژاد در دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم توانست قریب به ۲۵ میلیون رای کسب کند که به نظر میرسد در این دوره با توجه به بسترهای رای و پایگاه اجتماعی فزاینده احمدی نژاد به خصوص در ماههای منتهی به انتخابات قابل تحقق باشد.
نحوه توزیع آرای روسای جمهور در سی سال گذشته نشان میدهد که در مواقع حساس و حیاتی رئیس جمهور منتخب قابلیت جذب آرای بیشتری دارد.
واکاوی و رونمایی تحولات عظیمی که در کشور در حال وقوع است و نقش دولت نهم به عنوان کانونی که نبض این تحولات را در دست دارد، میتواند افکار عمومی را به حساسیت این دور از انتخابات بیش از پیش واقف سازد. طرح تحول اقتصادی نقشه راه حیاتی برای خدمت به مردم و کاهش فشارهای اقتصادی بر اقشار ضعیف است. هدفمند شدن یارانهها، توزیع سهام عدالت، اهتمام به اجرای اصل ۴۴ و حرکت پرشتاب به سوی خصوصی سازی، کاهش نرخ سود بانکی، گسترش بیمههای اجتماعی، اجرای مرحلهای قانون مدیریت خدمات کشوری، طرح مسکن مهر، تمرکززدایی از تهران و... جملگی نشان دهنده تغییرات مهمی است که در کشور در حال وقوع است. ترانسفورماسیونی که با تغییر در یک ساخت مثلا اقتصادی میتواند بخشی از مشکلات ساختار فرهنگی ما را نیز حل کند.
از طرفی حمایتهای گرم رهبر فرزانه انقلاب از دولت نهم سرمایه گرانبهایی است که به سادگی تحصیل نشده است. مقام معظم رهبری چندی پیش در تبیین خصوصیات برجسته دولت نهم، سه رویکرد مهم «پرکاری و نشاط خدمت به مردم، برجسته کردن شعارها و گفتمان امام و انقلاب و انس با مردم و روحیه مردمی» را بسیار با ارزش خواندند و همین امتیازات را دلیل اصلی حمایتهای گرم خود از دولت عنوان نمودند.
سرمایه گرانبهای حمایت رهبر معظم انقلاب از دولت پشتوانه محکمی برای اجرای برنامهها و سیاستگذاریهای کلان است.
حمایتها و مطالبات مقام معظم رهبری از دولت اگر با رای بالای مردم در این دور از انتخابات همراه شود مطمئنا نقطه عزیمت تحولات بیسابقهای در فضای عمومی کشور متناسب با گفتمان پیشرفت و خدمت خواهد بود.»
علت تغییر موضع مجلسیها
عباس عبدی روزنامهنگار و فعال سیاسی، انتخابات آینده ریاست جمهوری را «گرانترین انتخابات تاریخ» میداند و آن را محصول دوقطبی شدن این انتخابات ذکر میکند.
عبدی در روزنامه «اعتماد ملی» دیروز نوشته است: «تقریبا مشخص بود که مجلس زیر بار پرداخت مستقیم یارانهها نخواهد رفت، این اطمینان را میشد از اظهارات صریح و پیشین رئیس مجلس و سایر دستاندرکاران بودجه دریافت و تصمیمهای اولیه کمیسیون مربوط نیز موید این واقعیت بود اما چرا طی یکی دو روز ورق برگشت و با این طرح مقدمتا موافقت شد، هرچند تصویب نهایی آن مستلزم رای مثبت در صحن عمومی مجلس است، اما با توجه به اهمیت موضوع و از آنجا که در صورت مخالفت مجلس با این طرح، کلیت بودجه کانلمیکن تلقی خواهد شد، لذا انتظار نمیرود که مجلس و نمایندگان قادر باشند که تصمیمی مستقلانه و مبتنیبر دانش اقتصادی اخذ کنند و قاعدتاٌ این طرح را کمابیش باید تصویب شده فرض کرد، هرچند این احتمال وجود دارد که در صحن علنی مجلس بخش پرداخت یارانهها حذف شود، بخشی که تاثیری بر درآمدها و هزینههای دولت ندارد اما تصور میشود که اراده یا علتی سیاسی در روزهای گذشته وجود داشته است که با تایید این طرح موجب جلوگیری از عمیقتر شدن شکاف میان گروههای مختلف جناح حاکم شده است.
چرا این تغییر موضع مجلس را نمیتوان کارشناسی و اقتصادی دانست؟ دلیل آن روشن است، زیرا کلیت طرح مذکور برای همه روشن است. افزایش قیمت حاملهای انرژی و توزیع درآمدهای حاصل از این افزایش میان دولت، تولیدکنندگان و برخی از مردم کلیت طرح را تشکیل میدهد، طبعا مجلسیها ماههای متمادی است که با این طرح آشنا هستند و اگر به هر دلیلی آن را میپسندیدند، بیان میکردند اما هنگامی که فقط طی یکی دو روز و با نوشتن یک نامه تغییر موضع میدهند، روشن است که مساله اصلاح ارزیابی اقتصادی و از نوع کارشناسی نیست بلکه تغییر در موضع سیاسی است. حال باید پرسید که چه اتفاق سیاسیای رخ داده است که منجر به این تغییر موضع شده است؟ برای فهم مساله باید اندکی هم به رابطه دولت و مجلس اشاره داشت. اگر به یاد داشته باشید، مجلس هفتم (برادر بزرگتر این مجلس) حتی حاضر نبود، ساعات شروع بانکها و مدارس را در اختیار دولت موجود قرار دهد و با قانوننویسی این اختیار جزئی را از آن سلب کرد اما اکنون چه شده است که میخواهد نحوه هزینه کردن ۱۱۵۰۰ میلیارد تومان (به طور متوسط به ازای هر خانوار تحت پوشش پرداخت یارانهها، سالانه حدود ۲,۱ میلیون تومان)! را در اختیار دولت قرار دهد؟ این دوگانگی فرد را به یاد آن ضربالمثل میاندازد که گاه از در دروازه وارد نمیشوند و گاه از سوراخ سوزن رد میشوند. این دوگانگی را فقط در پرتو تحولات دو هفته اخیر در انتخابات میتوان درک کرد. اینکه جناح حاکم چگونه عزم خود را جزم کرده است تا گرانترین انتخابات سراسر تاریخ را از زمان آدم ابوالبشر تاکنون برگزار کند.
برای درک بهتر از واقعیتی که در پشت ماجرا میگذرد، کافی است که به بخشی از نامه چند روز پیش رئیس دولت به مجلس توجه کنید که در آن توضیح داده بود که؛ دولت بتواند ده درصد از سهم بخشهای گوناگون را در مواقع مقتضی جابهجا کند و نیز دولت باید از اختیارات کافی و قدرت انعطاف لازم در تنظیم قیمتها و همچنین شکل و میزان حمایتها برخوردار باشد!! با توجه به این نکات، دیگر چه ضرورتی به تصویب لایحه بودجه است. کافی است که گفته شود دولت هر چقدر میخواهد درآمد کسب کند و هر چقدر دوست دارد و در هر کجا که میتواند و میخواهد آن را صرف کند. یقینا در این صورت آزادی عمل دولت بیش از ده درصد مذکور نخواهد بود. حال ببینیم، کسانی که در قوانین عادی مته لای خشخاش میگذارند و به قول معروف مو را از ماست میکشند، در لایحه اخیر چه چیزی را تصویب کردهاند. تقریبا اکثر خواستههای دولت را تامین کردند و گفتند که تعیین قیمت و سهم هر خانوار یا واحد صنعتی و تولیدی و نحوه پرداخت یارانهها و... در اختیار دولت است. کسانی که برای چند ماه عقب جلو شدن اندکی افزایش قیمت سوخت، قشقرق راه انداختند، الان دربست کل قیمتگذاری و درآمد آن و نحوه مصرفش را در اختیار دولت قرار دادند! و طبعا این تصمیم خود را کارشناسانه هم خواهند دانست و همه این اتفاقات طی یکی دو روز انجام شد! چرا مجلس که همیشه مدعی بود در برابر تورم حساس است به یکباره به این سیاست رضایت داده است؟ سیاستی که در خوشبینانهترین حالتها هم بیش از ۲۰ درصد به تورم موجود اضافه میکند. یک دلیل عام و یک دلیل شخصی میتوان در این میان دید. دلیل عام آن، ترس ناشی از ازدست دادن صندلی ریاستجمهوری است که با حضور آقای خاتمی بیش از پیش محتمل شده است. این هزینه و ترس نقد و حتمی است، در حالی که تبعات ناشی از افزایش قیمتهای سوخت و انرژی، نسیه و تا حدی احتمالی است، از این رو مجموعا پذیرفتند که زیر بار هزینه اخیر بروند. ضمن اینکه این کار ابزار خوبی برای به پای صندوق کشیدن مردم نیز هست، اگر به صورت رسمی یا شفاهی پرداخت یارانهها منوط ممهور شدن شناسنامهها به مهر شرکت در انتخابات شود و نیز شایع شود که دریافت یارانهها در یک منطقه منوط به اکثریت داشتن فرد خاصی از صندوق است، نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده است، به ویژه آنکه توجه کنیم اجرای این طرح به پیش از انتخابات وصال نخواهد داد و اجرایی شدن مقدمات آن قاعدتاٌ زمان میبرد. دلیل شخصی موافقت مجلس با این طرح هم چندان پنهان نیست، زیرا با انتخاب مجدد رئیس فعلی دولت، امید میرود که برخی افراد که درصدد تکیه زدن بر این صندلی هستند، خود را برای چهار سال بعد آماده کنند، در حالی که آمدن فرد دیگری به جای فرد فعلی، این انتظار را هشت سال دیگر به تأخیر میاندازد!
آنان که خواهان دوقطبی کردن انتخابات بودند، اکنون بهتر از هر زمان دیگری میتوانند دستاوردهای این سیاست خود را نظاره کند. مساله این نیست که یک جناح دربست در حمایت از رئیس فعلی دولت متحد میشود. اگر این بود که خیلی مشکلی نبود. مساله این است که تمامی امکانات قانونی و فراقانونی مملکت با تمام توان در خدمت این اراده متحدشده قرار میگیرد، در این صورت قضیه انتخابات کاملا فرق خواهد کرد. اگر کسی یا کسانی میتوانند پیش از تصویب نهایی این مصوبه با اقدامات خود جلوی تصویب آن را بگیرند، خدمت بزرگی به عرصه سیاست در ایران کردهاند، در غیر این صورت باید در آغوش خوشخیالیهای روشنفکرانه خویش آرام بگیریم. بهتر است اندکی اندیشه کنیم، در سیاست اندکی صبر و عقلانیت، موثرتر از یک خروار احساس است. هیچ وقت اسلحه خالی را به طرف مقابل نکشیم، به ویژه وقتی که تجربه هم نشان داده که نه نشانهگیری قوی هستیم و نه اینکه اسلحهمان پر است. بنابراین ممکن است تا حدی طرف را با این اسلحه خالی بترسانیم اما خودمان از آن بیشتر خواهیم ترسید و این ترس در همه حال آثار خود را نشان خواهد داد.»
اثر حضور خاتمی در انتخابات
محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با عنوان: «تاریخ از خاتمی به نیکی یاد میکند» در روزنامه «صدای عدالت» نوشته است: « همانگونه که انتظار میرفت اعلام حضور آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده به رغم تلاشهای هدفمند برای عدم بازتاب اجتماعی و سیاسی این حضور، صحنه رقابت انتخاباتی را دستخوش تحول مهمی کرده است. این موضوع را میتوان از بیتابی و عصبانیت محافل مطبوعاتی سیاسی وابسته به محافظهکاران و حملات تبلیغاتی و سازمانیافته اخیر علیه خاتمی، که بلافاصله پس از اعلام کاندیداتوری وی آغاز شده است به روشنی دریافت.
به نظر میرسد با توجه به فضای ناسالم و ناعادلانه حاکم بر عرصه سیاسی کشور ازجمله عرصه رقابت انتخاباتی و مهمتر از آن وضعیت نابسامان کشور در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست خارجی که به اتفاق نظر کارشناسان و تحلیلگران نتایج سوء آن در آینده آشکارتر خواهد شد پاسخ مثبت خاتمی به دعوت اقشار مختلف مردم و گروههای اصلاحطلب برای حضور در رقابت انتخاباتی نوعی ایثار و از خودگذشتگی است.
اگرچه از خاتمی به عنوان یک چهره ملی و دارای ظرفیتهای ویژه در کاهش بحران و تهدید و تضمین مصالح و منافع ملی انتظاری جز این نمیرفت، اما سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وظیفه خود میداند از ایشان بهخاطر پاسخ مثبت به خواست عمومی و نیاز ملی در این شرایط خطیر تشکر کند. ما مطمئنیم صرفنظر از نتیجه انتخابات که مطمئناً با عزم و اراده ملی به سود ملت رقم خواهد خورد، تاریخ آینده کشور از خاتمی به خاطر چنین تصمیم خطیری به نیکی یاد خواهد کرد.
حضور خاتمی در شرایط فعلی موجب تحرک و تکاپوی فضای انتخاباتی و عطف توجه هرچه بیشتر جامعه نسبت به شرایط کشور و اهمیت انتخابات ریاست جمهوری آینده شده و به ویژه در شرایط ناعادلانه رسانهای کنونی امکان آشنایی بیشتر جامعه را با دیدگاههای اصلاح طلبان و منتقدان مستقل نسبت به وضعیت کنونی و آینده کشور فراهم میآورد.
سازمان در عین حال با توجه به ضرورت تغییر وضع موجود و نجات کشور از شرایط بحرانی و نامساعد کنونی، اتحاد و اجماع اصلاحطلبان حول کاندیدای واحد در انتخابات آینده را یک وظیفه ملی و ادای یک مسئولیت تاریخی خطیر میداند. از این رو از کلیه کاندیداهای اصلاحطلب و مستقل و طرفداران ایشان مصرانه میخواهد با جهت دادن تبلیغات انتخاباتی خود به سمت آگاهی هرچه بیشتر جامعه از برنامهها و سیاستهای موجود، وضعیت نابسامان کنونی و اجتناب از عمده کردن مسائل فرعی و حاشیهای، زمینه را برای دستیابی به سازوکاری مطلوب جهت تشخیص کاندیدای دارای مقبولیت بیشتر و حمایت و اعلام انصراف به نفع وی، فراهم آورند.»
هاشمی و بررسی مسائل اساسی
روزنامه «صدای عدالت» تأثیر سفر هاشمی رفسنجانی را بر روابط ویژه ایران و عراق مورد بررسی قرار داده و نوشته است: « سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عراق با توجه به نقش ایشان در پرونده عراق به عنوان فرمانده جنگ و موقعیت ممتاز ایشان در نظام جمهوری اسلامی، بسیار حائز اهمیت است. البته سفر آقای طالبانی رئیس جمهور عراق به تهران طی هفته جاری، ظاهرا از پیش برنامه ریزی نشده بود در غیر این صورت سفر آقای هاشمی به عراق بلافاصله پس از این سفر انجام نمیگرفت. با این وجود روابط ایران و عراق و اهمیت سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عراق چندان تحت تاثیر سفر آقای طالبانی قرار نمیگیرد چراکه آقای هاشمی با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود میتوانند در جزئیات مسائل عراق و پرونده این کشور نقش موثری ایفا کنند. خوشبختانه در عراق روند دموکراسی و دولت سازی و تحکیم توسعه سیاسی پس از سقوط صدام رو به پیشرفت است و شرایط مناسب است که در این سفر مبانی اساسیتری از روابط تهران و بغداد مورد بررسی و برنامه ریزی قرار گیرد.
مهمترین مسئله میان تهران و بغداد، بحث مرزهای دو کشور است، در این باره به نظر میرسد که موضوع قرارداد ۱۹۷۵ باید مورد توافق قطعی و نهایی دولت عراق قرار گیرد. مسئله دیگر، بحثهای اساسی در آینده حکومت عراق و آینده روابط دو کشور ایران و عراق است که باید بر اساس شرایط سیاسی عراق تنظیم و طراحی شود. عراق کشوری است که در حال حاضر با نوعی از حضور نیروهای خارجی مواجه است، این فضا باید روزی پایان یابد و عراق با این مساله روبروست که روزی باید آینده سیاسی و ترکیب حاکمیت بدون حضور نیروهای خارجی و امریکایی را تثبیت کند، تحولات اخیر در عراق به ویژه انتخابات آرام شوراهای محلی در این کشور نشان داد که ما به چنین سمتی پیش خواهیم رفت. به نظر میرسد که آقای هاشمی رفسنجانی علاوه بر مرور تحولات روابط دو کشور، بیشتر به مسائل اساسی و استراتژیک میان تهران و بغداد توجه خواهند کرد. ایران و عراق هر دو کشورهای ثروتمندی هستند و روابط اقتصادی و ویژه دو کشور میتواند در آینده منطقه تاثیر بسزایی داشته باشد. در زمینه مسائل بنیادین میان ایران و عراق، بحثهایی چون آینده روابط استراتژیک تهران و بغداد، مرزهای دو کشور و حضور قدرتمند دو کشور در پیمانهای منطقهای دارای اهمیت بیشتری نسبت به موضوع غرامتهای جنگی است که ایران از عراق طلب دارد. همکاری ایران و عراق در پیمانهای منطقهای میتواند وضعیت منطقه را به شکل جدیدی رقم بزند. اگر ایران، سوریه، عراق و ترکیه بتوانند بر اساس منافع مشترک روابط استراتژیکی فیمابین را طراحی کنند؛ بسیاری از اهداف زمین مانده مردم منطقه محقق خواهد شد. همین مجموعه با وجود پیمان منطقهای اقتصادی اکو زمانیکه در کنار یکدیگر قرار گیرند و باز اگر از طریق دو کشورعرب منطقه یعنی سوریه و عراق، روابط سازمان اقتصادی اکو و عراق همچنین روابط منطقه آسیایی و اعراب به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی تحکیم یابد؛ چشم اندازی مثبت و پیشرفتهای در مقابل کشورهای منطقهای باز خواهد شد. تصور میشود که آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یک استراتژیست منطقهای و به عنوان فردی که پیشتر فرمانده جنگ و پس از آن رئیس جمهور ایران بوده است و اکنون نیز مقامی تاثیر گذار در نظام جمهوری اسلامی ایران است، در این سفر بیش از آنکه مسائل جزیی روابط تهران و بغداد را مد نظر قرار دهند ـ موضوعی که بیشتر دولتها بدان توجه میکنند ـ به مسائل اساسی تر میان دو کشور و دو ملت خواهند پرداخت.
تنگنظری درباره گرایش عرفانی
دکتر عطاءالله مهاجرانی پیرامون حوادث اخیر و برخورد با درویشان نوشتهای با عنوان: «درویش را نباشد برگ و سرای سلطان...» در روزنامه «اعتماد ملی» دارد که در پی میخوانید: «نامه آقای کروبی به وزیر اطلاعات درباره شیوه برخورد با دراویش نعمتاللهی دومین نامه ایشان بود! شاید اگر به نامه اول آقای کروبی توجه میشد شاهد حوادث اخیر نبودیم.
در آبانماه سال گذشته ایشان نامهای به وزیر وقت کشور ـ آقای پورمحمدی ـ نوشت و نسبت به برخورد با دراویش و تخریب حسینیه طریقت بروجرد اعتراض کرد. مدتی بعد رئیس کمیسیون امنیت مجلس، آقای بروجردی که پیدا است بروجردی است، در پاسخ به ایشان گفت: «واقعیت قضیه چیز دیگری است.» دیگر هم از آن واقعیت دیگر و چیز دیگر سخنی به میان نیامد.
پس از آن در این ۱۵ ماه گذشته برخوردها تشدید شد تا نامه تازه آقای کروبی به وزیر اطلاعات... در دهه نخست انقلاب از این رویاروییها نشانی نبود. اندک زمانی در غرب کشور و دور و بر بنا بر سلیقهای برخی جوانان قیچی به دست در کوچه و بازار اگر درویش اهل حقی میدیدند، همانجا فیالمجلس سبیلش را میچیدند! اهل حق همان روزها شکایت به امام بردند. امام تعبیر دقیق و ظریفی به کار برد. از همان سنخ تعابیری که به قول استاد خرمشاهی کژتابی دارد! امام گفته بود: «انشاءالله همه ما اهل حق هستیم.» این جمله با تصویر امام در همه خانهها و مغازههای اهل حق بر دیوارها و ویترینها نصب شد. چند ماهی بعد از این واقعه به کرند رفته بودم. در هیچ شهری آنقدر تصویر امام ندیده بودم. اکنون چه اتفاقی افتاده است که در سال پایانی دهه سوم انقلاب و آغاز دهه چهارم: به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم / که حمله بر من درویش یک قبا آرد!
گرایش عرفانی و صوفیانه را که نمیتوان حذف کرد. اصلا تاسیس حکومت صفویه در کشور ما و ترویج و توسعه تشیع اگر نگوییم مرهون گرایش صوفیانه و عرفانی صفویها و قزلباشان است، آنان نقش درجه اولی در این واقعه کم نظیر که تاسیس نخستین دولت ملی در ایران است، برعهده داشتهاند. از سوی دیگر، در جهان اسلام گرایش عرفانی و صوفیانه گرایش بسیار نیرومندی در شبه قاره هند و شمال آفریقا و حتی غرب و جنوب آفریقا است. اگر میخواهیم بر این گرایشها تاثیرگذار باشیم و از این توان بالقوه و بالفعل استفاده کنیم، نبایست در داخل کشور عرصه را بر جمعیتی که هیچ خطری ندارند تنگ کنیم. ویران کردن یک حسینیه یا یک مقبره که کار آسانی است! چنان که میدانیم برخوردهای فرقهای میان اهل سنت و تشیع در منطقه دامن زده میشود. طالبان نوک پیکان چنین برخوردهایی در افغانستان و پاکستان بوده و هست، کشتارهای مزار شریف و تازگیها دیره اسماعیل خان از همان زمره است. ما وقتی میتوانیم در برابر این رفتارها موضع بگیریم و با صدای بلند آن رفتارها را نقد کنیم که مواردی از این دست را در کشور خودمان شاهد نباشیم... به یاد بیاوریم که در نخستین بحث تفسیر سوره حمد امام خمینی(ره) به تنوع و تکثر برداشتها و زبانها از قرآن اشاره کردند، که همه مقصودی مشترک دارند، تنها زبانها و واژهها متفاوت است. و در یک کلام: درویش را نباشد برگ و سرای سلطان / ماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد!»
جنبه بینالمللی فلسطین
روزنامه «جامجم» با عنوان: «موج فلسطین» نوشته است:
«مساله فلسطین طی ۶۰ سال گذشته، همواره به عنوان چالشی عربی اسرائیلی از سوی رسانههای غالب غربی مطرح میشد که البته به علت روحیه سازشکارانه مسوولان تشکیلات خودگردان و بویژه سران کشورهای عربی، نشستهای دو یا چندجانبه برای حل مسائل اعراب و اسرائیل خنثی بوده یا منافع تلآویو در آن مدنظر قرار میگرفت؛ اما جنگ غزه و قبل از آن، جنگ ٣٣ روزه لبنان و حجم جنایات رژیم صهیونیستی در این دو منطقه باعث شد موضوع از محدوده عربی اسرائیلی خارج شده، جنبه بینالمللی پیدا کند و این نتیجه واکنش افکار عمومی جهان نسبت به فجایعی بود که در این دو منطقه و بویژه در غزه رخ داد؛ فجایعی که هرچند برای مردم فلسطین خسارتهای فراوان جانی و مالی به همراه داشت؛ اما دستاوردهای سیاسی آن برای حرکتهای آزادیبخش بویژه گروههای مقاومت فلسطین بیش از تمامی کنفرانسهای سازشکارانهای بود که تاکنون برگزارشده است.
دولت مردمی حماس در نوار غزه تثبیت شد، صهیونیستها و قدرتهای حامی آن به قدرت فزاینده مقاومت پی بردند، اسرائیل یک بار دیگر دچار چالش جدی داخلی شد و از همه مهمتر افکار عمومی جهان در حمایت از مقاومت مردم فلسطین در مقابل رژیم اشغالگر قدس ایستادند.
حرکت کشورهای عربی و اسلامی و چهرههای حقوقی و رسانههای آزاد جهان برای محاکمه سران رژیم صهیونیستی به اتهام جنایت بر ضد بشریت، کمترین انتظاری بود که افکارعمومی جهان از کشورها و سازمانهای بینالمللی داشته و دارند.
هم اکنون باز سازی مناطق خسارت دیده از حملات رژیم صهیونیستی به غزه و کمک به مردم این منطقه برای بازگشت به زندگی عادی خود و تلاش برای تسکین رنجها و آلام این مردم جنگ زده اولویت نخست محسوب میشود.
مسوولان کشورمان در همین ارتباط و در جهت استمرار موج بینالمللی شدن موضوع فلسطین، کنفرانس بینالمللی حمایت از مردم فلسطین را با مختصات و شرایط خاص، امروز و فردا برگزار میکنند.
حضور ۷۰۰ شخصیت برجسته بینالمللی از ۵۰ کشور جهان و حاضر شدن بیش از ۲۰ رئیس مجلس از کشورهای عربی اسلامی و غیرمتعهدها در کنار چهرههای شاخص مبارز فلسطین، مولفههایی است که این کنفرانس را از کنفرانسهای قبلی متمایز میکند، کنفرانسی که برخلاف کنفرانس شرمالشیخ مصر که در جهت حمایت از دولت غیرقانونی محمود عباس در کرانه باختری رود اردن و فشار سیاسی بر دولت قانونی اسماعیل هنیه برگزار میشود حمایت از مردم بیدفاع غزه و دولت مردمی حماس و همچنین تلاش برای محاکمه بینالمللی سران رژیم صهیونیستی را در دستور کار خود قرار داده است.»
بازسازی یا باجخواهی
«بازسازی یا باجخواهی؟!» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «کیهان» است که در پی نقل شده است: «اجلاس به اصطلاح بازسازی غزه در حالی با مشارکت و حضور نمایندگان بیش از ٨۰کشور و سازمان منطقهای و بین المللی در شرمالشیخ مصر برگزار شد که در میان آنها نامی از دولت قانونی فلسطین ـ حماس ـ که نوار غزه به بهانه نابودی این جنبش مورد هجوم ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفت، به چشم نمیخورد.
کشورها و سازمانهای شرکت کننده در اجلاس شرم الشیخ ظاهرا به منظور جمع آوری کمک و ارائه راهکارهای عملی برای بازسازی غزه دور هم جمع شده بودند اما بررسی مذاکرات و تحلیل اهداف این نشست میتواند لایههای پنهان این جریان را آشکار کند.
۱ـ مصر با حمایت مستقیم از رژیم صهیونیستی در حمله به نوار غزه و بستن گذرگاه رفح یکی از شرکای اصلی جنایات این رژیم در کنار سایر کشورهای منطقه که با سکوت مرگبار خود نشانه رضایت از فجایع غزه را بالا برده بودند، به شمار میآید.
علیرغم مشارکت در جنایات غزه، حسنی مبارک با نقاب صلحطلبی از روزهای نخست حمله ارتش اسرائیل به این باریکه، راه تلاشهای سیاسی ـ دیپلماسی برای میانجیگری بین رژیم اشغالگر قدس و فلسطینیها را در پیش گرفت و هنگامی که نشانههای شکست اسرائیل در این جنگ قطعیت یافت، طرح برقراری آتش بس را مطرح کرد. از همان موقع، مبارک دنبال جلب حمایت سیاسی اروپا از مصر بود.
یکی از اهداف اصلی اجلاس شرم الشیخ، حمایت آشکار از طرح صلح رئیس جمهور مصر بود. متحدان اروپایی این کشور سعی کردند تا اعلام آتش بس یکجانبه از سوی رژیم صهیونیستی را نتیجه تلاش قاهره در این زمینه قلمداد کنند. حسنی مبارک نیز در نطق خود خواستار ادامه حمایت اروپا از طرح خود به منظور اجرای دیگر بندهای آن شد.
مصر در این اجلاس دنبال کسب امتیاز و تقویت وجهه سیاسی خود بود.
۲ـ یکی دیگر از اهداف این کنفرانس، استفاده از آتش بس یک طرفه اسرائیل و زمینهسازی برای تبدیل آن به یک حرکت سیاسی به منظور تضمین عقبنشینی ارتش صهیونیستی طی چند هفته آینده و تلاش برای حصول مقاصد این رژیم از عملیات غزه است. این اجلاس در حالی برگزار شد که رژیم کودککش اسرائیل تا شب قبل از آن به حملات خود علیه مواضع حماس ادامه داده و کماکان مردم بی دفاع غزه زیر آتش جنگ افزارهای اسرائیلی قرار داشتند که البته رژیم اشغالگر به بهانه شرمالشیخ اعلام آتشبس کرد.
مقامات صهیونیستی بارها به شکست خود در جنگ ۲۲روزه اعتراف کرده اند، اما این اجلاس درصدد آن است که اولا شرایط عقب نشینی کامل اسرائیل از مناقشه غزه را تا حد ممکن آبرومندانه کند و ثانیا پیش شرطهایی را جلوی پای مقاومت فلسطین قرار میدهد که پذیرش و تحقق آنان به منزله تحقق اهداف اسرائیل در نبرد غزه به شمار میآید.
سران اروپا عقب نشینی کامل از نوار غزه را مشروط به توقف مقابله به مثل حماس در پرتاب موشک به شهرکهای صهیونیستنشین و پایان محاصره و بازشدن گذرگاهها را مشروط به جلوگیری از قاچاق اسلحه! کرده اند. «خلع سلاح مقاومت» یعنی همان هدفی که رژیم صهیونیستی از حمله وحشیانه به غزه، ویرانی این منطقه و شهادت بیش از ۱۲۰۰زن و کودک و مجروح کردن بیش از ۵۰۰۰نفر به دست نیاورد، اکنون میخواهند در پوشش و به نام بازسازی غزه برای این رژیم دست و پا کنند.
جالب آنکه نخست وزیر انگلیس که دولتش علیرغم اعتراضات گسترده مردمی در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی، تاکنون حتی از محکومیت لفظی این جنایات نیز خودداری کرده است، اظهار میکند؛ کشورهای اروپایی از جمله انگلیس آماده اند از امکانات نیروی دریایی خود برای جلوگیری از قاچاق سلاح به غزه استفاده کنند!
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، نیز پا را از این فراتر گذاشته و «به رسمیت شناختن اسرائیل توسط حماس» را شرط «بازسازی غزه» که قاعدتاٌ یک اقدام انسانی و اخلاقی به شمار میآید، میخواند!
٣ـ سیاسی کردن مساله بازسازی غزه و مشروط کردن این اقدام انسانی به باجخواهی از ملت فلسطین و نماد مقاومت مردمی این سرزمین ـ حماس ـ و هم چنین عدول از آرمان ملی رهایی از ۶۰سال اشغالگری، اتفاقی بود که در اجلاس شرم الشیخ چهره کریه خود را به مردم ستم کشیده و بی خانمان فلسطین نشان داد.
محاصره غزه، بستن گذرگاهها و پیامد آن ۲۲روز جنگ و ویرانی و نسل کشی آشکار در این باریکه به منظور شوراندن مردم مقاوم فلسطین علیه گروههای مقاومت ـ به ویژه حماس ـ بود. به نظر میرسد موضوع بازسازی غزه و نزدیک به ۵میلیارد دلاری که قرار است در این کار هزینه شود نیز با همین مقصود مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
پیام آشکار شرمالشیخ به ساکنان غزه آن است که اگر پولهای بازسازی زمین و خانه تان را میخواهید باید به گروههای مقاومت و جنبش حماس پشت کنید، چرا که تمام کشورهای کمک کننده تاکید کرده اند در بازسازی غزه فقط با تشکیلات خودگردان در رامالله تعامل خواهند داشت. کمکهای نقدی خود را صرفا تحویل محمود عباس میدهند و تمامی اموال و طرحها باید از کانال این تشکیلات عبور کند.
هرچند که نادیده انگاشتن حماس پیش از این و به محض اعمال آتشبس یک جانبه از سوی اسرائیل آغاز شد، به گونهای که تمام مسئولان غربی و حتی بینالمللی مثل سولانا، تونی بلر و بان کی مون که پس از جنگ وارد نوار غزه شدند، هیچکدام با هیچیک از مسئولان دولت قانونی حماس دیدار نکردند و حتی هیات کنگره آمریکا نیز که گفته میشد نامهای از طرف حماس برای اوباما دریافت کرده است، این نامه را با خود به آمریکا نبرد.
البته موضعگیریهای اینچنینی و برخوردهای حذفی، ذرهای از انگیزههای الهی مقاومت را چه در بین مردم فلسطین و چه در بین مبارزین حماس کم نمیکند. خالد مشعل ـ رئیس دفتر سیاسی حماس ـ دوشنبه همین هفته مجددا بر عنصر مقاومت فلسطینی تاکید میکند و میگوید: «به شما اطمینان میدهم که برادرانتان هرگز از گزینه مقاومت چشمپوشی نخواهند کرد، چرا که مقاومت یگانه گزینه راهبردی ما به شمار میرود و این یک تکلیف است. ما این تکلیف را تا بازپسگیری وجب به وجب خاک فلسطین اشغالی از چنگال صهیونیستهای غاصب به جا خواهیم آورد.»
۴ ـ موضوع بسیار مهم دیگری که عملا در اجلاس شرمالشیخ اتفاق افتاد، معافیت اسرائیل از پرداخت غرامت به مردم غزه است. رژیم صهیونیستی در این اجلاس شرکت نکرد تا به کمک متحدان اروپایی و منطقهای خود، در عمل از پیامدهای مالی بحران غزه که بر اثر حملات این رژیم حاصل شده، شانه خالی کند.
دولت فعلی عراق هنوز غرامتهای جنگ کویت را میپردازد و تاکنون متحمل ۵,۱٣میلیارد دلار هزینه شده است. دولت آلمان به بازماندگان قربانیان ـ خیالی ـ هولوکاست بیش از ۱٣۰میلیارددلار پرداخت کرده است. حالا چرا اسرائیلی که بهخاطر شلیک موشکهای عراقی در جنگ خلیج فارس و کشته شدن چند اسرائیلی، صدها میلیون دلار غرامت گرفته، از پرداخت غرامت به ٣میلیون فلسطینی ساکن غزه که با ماشین جنگی این رژیم بر پشتهای از خاک و خون نشسته اند، معاف میشود؟!
حمله وحشیانه اسرائیل به غزه نه تنها به یک فاجعه انسانی منجر شد بلکه زیانهای اقتصادی هنگفتی نیز برجای گذاشت. علاوه بر آن ملت فلسطین سالهاست که به دلیل سیاستهای اشغالگرانه رژیم صهیونیستی از جمله شهرک سازیها، مصادره اراضی فلسطینی، محاصره ظالمانه غزه و بستن گذرگاهها متحمل رنج و مشقت جبرانناپذیری شدهاند. آیا اسرائیل غاصب در قبال این خسارتهای هنگفت مسئولیتی ندارد و آیا حتی کمکهای اعطا شده میتواند روح حیات را بار دیگر به منطقه برگرداند و زندگی طبیعی در آن جریان یابد؟
حقیقت آن است که برای فلسطینی ها، فشار سیاسی به اسرائیل مهمتر از ارسال کمکهای نقدی است. شاید ۵میلیارد دلار اعطایی بتواند مدرسهها، تاسیسات و بیمارستانها و حتی خانههای مردم را بسازد، اما آلام روحی ساکنان مظلوم غزه را چه کسی جبران میکند؟ مردمی که بیش از ٣ سال، محاصره و تنگنای شدید اقتصادی و گرسنگی و تنهایی را با عمق جانشان تحمل کرده و پس از آن ۲۲روز جنگ و آتش و خون و کشته شدن فرزندان و مادران خود را به چشم دیدند.
اجلاس شرمالشیخ در حالی از اشاره به مسئولیت رژیم صهیونیستی در ویرانیهای غزه اجتناب کرد که اسرائیل غاصب با پرده برداشتن از بزرگترین طرح شهرک سازی در کرانه باختری اعلام کرد ۷٣هزار واحد مسکونی جدید در این منطقه خواهد ساخت. تحقق این کار به معنای نابودی فلسطین نیست؟
بازسازی فلسطین، بالا آمدن دیوارهای ویرانخانههای غزه نیست. بازسازی فلسطین تخریب دیوار حایل و شهرکهای صهیونیست نشین و پایین کشیدن پرچم رژیم مجعول اسرائیل از فراز قدس شریف است. مردم فلسطین بازسازی هویت فلسطینی خود را مهمتر از بازسازی چند خشت و آجر میدانند.
اجلاس شرمالشیخ نه برای بازسازی غزه، بلکه تداوم دشمنیها علیه مردم فلسطین و حماس و یک باجخواهی آشکاربود.»
نقل قولی خلاف واقع
سید حسن الحسینی در روزنامه «اعتماد ملی» با عنوان: «در یک رخداد» نوشته است: «مباحث اخیر مجتهد شبستری پیرامون نبوت که از جنس مسائل کلامی است در گفتهها و مکتوبات ایشان از سالها پیش مشخص است و ایشان برای اصحاب علم و ادب و نیز اهالی قدرت و سیاست فردی ناشناخته نبوده و نیستند.
اما چه میشود که در فضای موجود پس از سخنرانی در دانشگاه اصفهان براساس نقل قولی خلاف واقع آنگونه که خود ایشان در مطبوعات نقل کردهاند، غائلهای به پا میشود و از افراد و تریبونهای مشخصی محکومیتهای زنجیرهای یکی پس از دیگری در شعلهورتر شدن آنها ادامه مییابد؟
جدا از هرگونه داوری درباره متن سخنان که به موقع قابل بررسی و داوری است نحوه برخورد محل تامل است که در کالبدشکافی آن با نقض موضوعاتی مانند آزادی اندیشه، حرمت و حقوق انسان و رفتار مومنانه روبهرو میشویم؛ برخوردهایی که متاسفانه مسبوق به سابقه است و از دراویش گنابادی، سروش، برخی از آیات عظام معزز و افرادی از گروههای سیاسی و طرفداران حقوق بشر نمونههای قابل توجهی را میتوان بهعنوان شاهد مثال آورد.
سیاستهای حذفی به غایت خودخواهانه نهتنها متضمن پایداری هیچ گروهی نخواهد شد بلکه چنین رویههایی به تعبیر زیبای حضرت امیر(ع) که میفرماید: «من سل بسیف قتل» هر کسی با شمشیری کشته میشود که دیگران را با آن میکشد، قانون انتقام است که گریبانگیر خود آنان خواهد شد.
لذا افرادی نباید خوشحال باشند که در گناه آنها شریک هستند.
گویا سوداگری برای قدرت، دین و ایمان بسیاری از مدعیان ایمان و تربیتشدگان شرایط نوین جامعه را برده است تا آنجا که نهتنها امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کرده بلکه برای طعمهای اندک راضی به هر ظلم و حتی شریک در اجرای آن میشوند.
نکته حائز اهمیت و مشترک در حوادث مشابه، توسل کنشگران به غیرت دینی و حامیان پاسداری از حریم اعتقادی مردمی است که کمتر صلاحیت شنیدن و داوری کردن را دارند.
رویه فوق اگر با هدف ناامنسازی فضا برای دگراندیشان یا رقبای سیاسی سنتی است، باید جای خود را به روشهای عرفی و معمولی در عرصههای سیاسی بدهد و اینگونه ارزشها را ابزار حذف و تثبیت قرار ندهیم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|