یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مقایسه وضعیت کنونی زنان در شمال و جنوب جهان


ناهید جعفرپور


• به‌رغم بعد جغرافیائی میان کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه و کشورهای فقیر و همچنین تفاوت های فاحش اقتصادی شمال - جنوب، اما اشتراکات بسیاری میان وضعیت زندگی زنان در سرتاسر جهان وجود دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ اسفند ۱٣٨۷ -  ۹ مارس ۲۰۰۹


توضیح نویسنده: "به‌دنبال جستجو درباره موضوعی مناسب برای ٨ مارس امسال، این ایده به ذهنم رسید که در زمینه موقعیت زنان در مذاهب و فرهنگ‌های متفاوت جهان، بخصوص در شرایط جنگ‌ها و بحران مالی کنونی در جهان که بار آن عمدتا بر زندگی زنان سنگینی می‌کند، بررسی و مقایسه کوتاهی انجام دهیم. لذا با توجه به داده‌های اندکی که در اختیارم بود تصممیم گرفتم در ابتدا به مقایسه موقعیت اجتماعی و فرهنگی زنان شمال و جنوب جهان بپردازم. این بررسی کوتاه تنها به مقایسه تفاوت‌های مذهبی و فرهنگی‌ای که زنان در آن زندگی می‌کنند خلاصه نمی‌شود بلکه طریقه زندگی زنان شمال و جنوب و موانعی که بر سر راه آنان قرار دارد را هم مورد بررسی قرار می‌دهد. مسلما قصد من این نیست که نشان دهم که چگونه در سرتاسر جهان نابرابری میان زنان و مردان وجود دارد، بلکه هدف این است که نشان داده شود، به‌رغم بعد جغرافیائی میان کشورهای صنعتی و کشور های در حال توسعه و کشورهای فقیر و همچنین تفاوت های فاحش اقتصادی شمال/ جنوب، اما اشتراکات بسیاری میان وضعیت زندگی زنان در سرتاسر جهان وجود دارد.

بخش یکم:
اشتراکات وضعیت زندگی زنان شمال و جنوب جهان

در سرتاسر جهان کار زنان از بی ارزشی حادی برخوردار است. این بی ارزشی کار زنان تنها به تبعیض دستمزدی رسمی که از سوی دولت‌های متفاوت نسبت به زنان در شرایط مساوی و قابلیت و کار مساوی با مردان اجرا می‌شود ختم نمی گردد بلکه نقطه اوج این بی‌ارزشی کار زنان، در خارج از مناسبات تولیدی و کار مزدی و غالبا در کار خانگی خود را نشان می دهد. کاری که در ترسیم تولید ناخالص اجتماعی اصلا دیده نشده و در نظر گرفته نمی‌شود.
آنچه که مسلم است، کار زنان زمینه‌ساز هرگونه تولید اجتماعی است. به این صورت که بر بستر کار نامرعی زنان، تولیدات اجتماعی تولید می‌گردند. خانم "ماریا میز" این شکل از کار زنان را بخش تحتانی و در زیر آب کوه یخ اقتصاد سرمایه‌داری می‌خواند (وی در کتابش " کوه یخ سرمایه‌داری" نشان می‌دهد که اقتصاد سرمایه‌داری مثل کوه یخی در اقیانوس شناور است که تنها بخش فوقانی آن دیده و به‌حساب آورده می شود و بخش تحتانی آن که کار بی‌مزد زنان را هم در بر می‌گیرد، نامرعی است و در محاسبات در نظر گرفته نمی‌شود). بخش تحتانی که با وجود نامرعی بودن، پایه‌های این کوه یخ را شکل می‌دهد.
این تصویر از کار زنان، بیان کننده وضعیت و استثمار همه جانبه زنان در سرتاسر جهان است. این سیستم (سیستم سرمایه‌داری) بدون این بستر فعال بی‌مزد، هرگز نمی‌تواند سرپا باشد و عمل کند. وسعت این شکل ارزش اضافی کاملا زنانه، یعنی کار بی‌مزد زنان در سرتاسر جهان، بیش از یک چهارم مجموعه کار انسانی را در بر می‌گیرد:
"کار بی مزد زنان یعنی تربیت فرزندان و سالمندان و رسیدگی به زندگی زناشوئی و مراقبت از انسان و طبیعت و خانه و کار در مزرعه برای تامین حوایج خانواده نه در برابر پول بلکه در مقابل امنیت زنده بودن پرداخت می‌شود. طبق گزارش سازمان ملل این شکل از کار، ۲۵ تا ۳۰ درصد مجموعه باروری انسانی را تشکیل می‌دهد" (خانم ویشتریش، ۱۹۹۵)
این شکل ارزش گذاری، در خود استثمار بی‌حدی را حمل می‌کند و با واژه "خانگی شدن کار" نشان داده می شود. این واژه از سوئی بیان کننده کار کلاسیک خانه‌داری زنان در حیطه خانه است و از سوی دیگر بیان کننده شکل استفاده از نیروی کار زنانه و یا بهتر بگویم، قرار گرفتن زنان در رده مزدی کار ارزان قیمت است. مسلما نباید فراموش نمود که شکل کار خانگی‌ای که در شمال جهان وجود دارد با شکل کار خانگی جنوب جهان متفاوت است. به این لحاظ باید اشتراکات بین المللی کار تولیدی زنان، چه در شکل کار خانگی و چه در شکل تولید اندک برای ادامه بقا در جنوب جهان مشخص گردند. ( یاکوبی/ نیس، ۱۹٨۰)
البته نشان دادن "کارخانگی" بعنوان نقطه اشتراک تمامی زنان جهان، چه در شمال و چه در جنوب، این خطر را هم با خود دارد که ما تفاوت های ظریف آن را که به عوامل فرهنگی، اجتماعی و مذهبی هم ربط پیدا می‌کنند، نبینیم. زیرا که حتی در یک کشور هم موقعیت زنان به لحاظ تعلق آنان به گروه های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی، با هم تفاوت‌های بسیاری دارند. از این روی در بررسی کار خانگی باید به چالش‌هائی که روی موقعیت زندگی زنان در شمال و جنوب جهان تاثیر می‌گذارند هم بسیار توجه نمود. از این روی در بخش زیر به مثال‌هائی از زندگی روزمره و واقعی زنان شمال و جنوب جهان اشاره میکنم تا به این شکل، این تفاوت‌ها بیشتر را لمس نمائیم. بسیار قابل اهمیت است که فراموش نکنیم که برابری حقوقی، اجتماعی و اقتصادی زنان، در اکثر کشورهای جهان به واقعیت نپیوسته است و در کشور هائی هم که مردان و زنان در مقابل قانون برابرند، اما همواره زنان در خدمت می‌باشند و مردان در قدرت.

بخش دوم:
زنان شمال جهان

برای اینکه بتوانیم مفهوم وظیفه‌ای را که زنان با خود حمل می‌کنند به تصویر درآوریم، احتیاج داریم موقعیتی را که زنان در کشورهای شمال جهان در آن به‌سر می‌برند، توضیح دهیم. فمنیست‌های شمال جهان از سال‌های ٧٠ به‌طور مشخص در بحث‌های خود و کار خصوصی زنان در خانه و توسعه تاریخی آن و همچنین مفهوم اجتماعی و اقتصادی آن بررسی ها نموده اند و به نتایج مشخصی هم دست یافته اند. اینکه با تمامی تفاوت های موجود اجتماعی، کار خانگی و مفهوم کلی اجتماعی آن و همچنین جایگاه آن برای موقعیت زنان در زندگی شغلی، در مناسبات با همسر و فرزندان و شرایط زندگی روزمره از اهمیت بسیاری برخوردار است که باید مورد توجه قرار گیرد.

زن خانه دار بعنوان مقوله اجتماعی
زنان خانه دار بعنوان گروه اجتماعی شناخته نمی شوند و به لحاظ وابستگی به وضعیت شغلی و درآمد همسران موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها هم باهم تفاوت های بسیاری دارند. همچنین از تفاوت های دیگر میان این دسته از زنان سطح آموزش و محل تولد و حرفه ای که یاد گرفته اند می باشد.
از این روتنها وظیفه دائمی کار بی مزد، خدمتگذاری مردان و جامعه و سیستم از آنها کاتاگوری ای مشترک اجتماعی می سازد. این مهم است که بدانیم جا افتادن کار خانگی بعنوان کاراکتری اجتماعی زنانه خود را در ابتدا در مسیر نهادی شدن جامعه بورژوازی شکل داد.
با رشد بورژوازی همزمان همواره حقوق زنان نزول نمود و به لحاظ سیاسی و انسانی به هیچ وجه آزادی برای زنان حاصل نگشت بلکه برعکس " استعماری شدن و گرفتن قدرت و آسیب زدن به خودمختاری زنان شدت گرفت و استثمار و به حاشیه راندن زنان از پیامدهای " خانگی شدن کار" شد. (ماریا میز، ١٩٩٠)
در مجموع کسانی که از این سیستم استفاده می برند مردان بعنوان طبقه ای که برجامعه حکومت می کنند، می باشند و زنان بعنوان طبقه ای از کارگران ارزان که غالب خدمات اجتماع و خانواده را انجام می دهند، انجام وظیفه می کنند. خدماتی که اگر قرار بود مردان انجام دهند بازار کار برای آن می بایست بهای گزافی بپردازد. (انترناسیونالیست جدید)
در اروپا تحت شرایط مشخصی چون زمان بعد از جنگ جهانی دوم شاغل شدن زنان مورد قبول قرار می گیرد. ولی علارقم اینکه به لحاظ اقتصادی این امرضروری شناخته می شود، اما شاغل شدن زنان بعنوان موقعیتی اضطراری و تاسف آور ارزش گذاری می گردد. (مایر، ١٩٩٣)
عکس العمل سیاست های حاکم بر علیه شاغل شدن زنان را می توان از بسیاری از تصمیمات و قوانین بخوبی دید..." اینکه شاغل شدن تنها تا مقیاسی معنی خواهد داشت که زنان در موقعیتی باشند که از پس وظایف خانگی خود برآیند. (مایر، ١٩٩٣)
دولت ها هم با قوانینشان و سیاست بازار کارشان همزمان دو تیر را با یک هدف می زنند. از سوئی تاسیسات مراقبت از کودکان را بنا می کنند و به اصطلاح وظیفه خود را در برابر زنان انجام می دهند و از سوی دیگر در بازار کار وزنه زنان را روز بروز کمتر می سازند و زنان کمتر به این بازار راه پیدا می کنند و اجبارا تنها وظیفه کار ارزان خانه داری و محافظت از محیط زیست را به عهده می گیرند.

زنان در جنوب جهان
در جنوب جهان مشکل استثمار مضاعف زنان در اقتصاد جامعه و اقتصاد خانواده به شکلی بسیار شدید بروز می کند. زنان در حدود ۵٠ درصد شاغلین را تشکیل می دهند و صد در صد برای باز تولید و تغذیه مسئول می باشند. حتی اگر که همسر و یا رئیس خانواده شاغل هم نباشد غالبا هیچ کمکی از آن جانب آنان انتظار نمی رود. زنان در اکثر کشور های جنوب جهان چه در جامعه و چه در اقتصاد زیر قدرت مردان قرار دارند. اشکال متنوع کار زنان که خارج از کار مزدی قرار دارد، در آمار های رسمی به ندرت به حساب آورده می شود و یا اصولا از آنها نامی برده نمی شود.
در مجموع زنان در کشورهای جنوب جهان در مقایسه با کشورهای شمال در برابر تأثیر منفی رکود و تغییر ساختار اقتصادی آسیب پذیر ترهستند. فشاراثرات مخرب جهانی سازی نئولیبرالی بر اقتصاد جهان عمدتا بر روی زندگی زنان تاثیر مستقیم گذاشته است. بخصوص باربحران مالی اخیر به لحاظ افت اقتصاد کشورها و فشار آن بر روی درآمد خانواده ها، زندگی زنان را بعنوان برنامه ریزان خانواده بسیاروخیم تر نموده است.
سنتا در جوامع قدیمی زنان دربخش های اختصاصی خود چه در بخش زراعت و چه در بخش صنایع دستی تولید و تجارت نموده و بخشا مقامی نه همسان اما تا حدودی همطراز با مردان برای خود در جامعه کسب می نمودند. با استعماری شدن، این موقعیت خاص زنان در این جوامع بسرعت به پایان خود رسید. روند توسعه سرمایه داری آخرین باقی مانده های سنت مادرسالاری را از بین برد و بطوری غمناک وضعیت اجتماعی ، اقتصادی زنان را در مقابل مردان خدجه دار نمود. سیستم استعماری در ابتدا جدائی آشکار میان تولید کالائی و تولید محلی برای نیاز های محلی و بدین وسیله جدائی جنسیتی به وجود آورد. تولید خودکفایانه و محلی بعنوان "عقب مانده" در مقابل با شکل مدرن تولید کالائی و حل شدن در اقتصاد بازار سرمایه داری معرفی گردید.
کار اصلی زن در جنوب جهان عمدتا خلاصه می شود با واژه تولید برای ادامه بقای تمامی آن چیزهائی که با امنیت و موجودیت خانواده در رابطه قرار می گیرد. یعنی اینکه حتی زمانی که مردان از شغلی دائمی و منظم خارج از محل زندگی خانواده برخوردارباشند اما همواره این زنان هستند که باید شرایط امنیت و ادامه بقای خانواده را برقرار سازند. بسیاری از مواقع و در بسیاری از کشور های جنوب چون کشورهای آفریقائی مردان به دنبال کار به مراکز صنعتی و حتی خارج از کشور مهاجرت می نمایند و زنان را با زراعت و کودکان و گذران امور خانواده باقی می گذارند و به مرور زمان میان دفعاتی که مقرری برای خانواده روان می سازند فاصله افتاده بطوری که مسئولیت گذران زندگی خانواده تا بخش بزرگی بر دوش زنان قرار می گیرد. افزون بر این از دلائل مهم تعداد بالای "زنان سرپرست خانوار" در برخی از کشور های جنوب را می توان گذشته از کشور های درگیر جنگ و کشته شدن مردان بعنوان سرپرست خانوار برای مثال با اشکال مختلف "حقوق خانواده" که طلاق دادن زنان را برای مردان سهل می کند و چند زنی رامجوز می سازد، توضیح داد. تمامی این شرایط باعث بیحقوقی و ناحقی نسبت به این دسته از زنان است. آمار زنان سرپرست خانوار از کمتر از ٢٠ درصد در کشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا تا ۵٠ درصد آفریقا متفاوت است. در واقع فقر در جهان روندی زنانه به خود گرفته است و خانوارهای زن سرپرست بیش از خانوار های تک سرپرست که پدران عهده دار سرپرستی آن هستند از فقر رنج می برند.
"سیلویا چانت" در مقاله‌ای بنام زنان سرپرست خانوار: سنت های جهانی و واقعیت های عوامانه" تاثیرات منفی کلیشه سازی از زنان فقیر را باارائه مثالهایی از زنان سرپرست خانوار در مکزیک و کاستازیکا بیان می کند او توضیح می دهد که " اطاعت زنان از ملاحظات و کلیشه های اجتماعی موجب محدود شدن کسب منفعت به دلیل ممانعت آنها از خارج شدن از چهارچوب خانواده است .در عین حال تلقی جامعه محلی از " فقیر " یا " زن سرپرست خانوار " هم در معنی اقتصادی آن و هم در باور فرهنگی موجب ایجاد تنگنا های اقتصادی و اجتماعی برای زنان شده و مانع " انتخاب " زنان برای ترک یک ازدواج نا موفق و "انتخاب " برای به عهده گیری سرپرستی خانواده می باشد.
زنانی که سرپرست خانوار هستند بعضا ً از ترس اینکه بی بندو بار خوانده نشوند ، به دلیل ارتباطی که با مردان در فضای اجتماعی اتفاق می افتد از بیرون رفتن از خانه برای فعالیتها ی اجتماعی خودداری می کنند. در عین حال تنها به دلیل کلیشه های رایج در رابطه با زنان فقیر سرپرست خانوار، زنان ممکن است از ترک ازدواج های نا موفق منصرف شوند در حالیکه از فقر اجتماعی یا روانی رنج می برند". (مجله حقوق زنان – فروردین و اردیبهشت ٨٣ )
در واقع زنان در جنوب جهان از یک وظیفه بسیار مهم باید پیروی کنند که آنهم "تولید" نیروی کار آتی جامعه است. بالا بودن تعداد فرزندان در خانواده های کشور های جنوب بیان کننده ضرورت های اقتصادی است. هر چه تعداد فرزند بیشتر باشد آینده اقتصادی و تامینات دوران پیری خانواده به لحاظ نبودن تامینات اجتماعی، از امنیت بیشتری برخورداراست.

اشتغال و نرخ بیکاری زنان در جهان
قابل توجه است که در دهه های گذشته تعداد زنان شاغل درسرتا سرجهان همواره رشدی صعودی داشته است. " در کشورهای شمال تعداد زنان شاغل در حدود ۴١ درصد کل شاغلین جهان را در بر می گیرند و در سرتاسر جهان این آمار به ٣۴ درصد می رسد". (ویشتریش، ١٩٩۵)
درایالات متحده همواره از زنانه شدن اشتغال صحبت می کنند. ( سازمان ملل متحد، ١٩٩۵)
البته با وجود اینکه این ادعا سندیت ندارد اما نباید فراموش شود که:
ـ درصد بالائی از زنان شاغل در آمار های رسمی به حساب آورده نمی شوند.
ـ تحت چه شرایطی زنان در محیط کار استثمار می شوند؟
ـ شرایط بد اقتصادی بسیاری از خانواده ها زنان را مجبور به اشتغال می سازد.
ـ تک تک بخش های اشتغال زنان درجهان بصورت زیر مشخص می شوند:

محل کار: بخش کشاورزی
بخش کشاورزی محل اشتغالی است که بیشترین زنان سرتاسر جهان را در خود بکار گرفته است. زنان روستایی به عنوان نیمی از نیروی انسانی فعال، بخش مهمی از پروسه تولید را تشکیل می دهند و در زمینه کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی نقش عمده ای برعهده دارند. اطلاعات و آمار رسمی موئسسه پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد و کشاورزی نشان می دهند که زنان روستایی حدود ۴٠ درصد فعالیت های کشاورزی جهان رابه خود اختصاص می دهند، در حقیقت زنان روستایی به عنوان نیروی کار، جمعیت کثیری را در همه کشورهای جنوب تشکیل می دهند و این جمعیت در برخی کشورها به بیش از ٨٠ درصد نیروی فعال بخش کشاورزی بالغ می شود. بنابر تحقیقات بیش از ٧٠ درصد از جمعیت فقیر جهان را زنان تشکیل می دهند و چهره فقر بیش از آنکه روستایی باشد زنانه است. زیرا زنان فقیر شهرنشین نیز همان مهاجران درمانده دیروز روستاهاهستند. حال نگاهی به آمار های رسمی می کنیم:
ـ ١٩٨٠ در حدود ٧١ درصد فعالیت اقتصادی زنان در بخش کشاورزی بوده است.
ـ نیمی از تمامی مواد غذائی جهان از سوی زنان تولید می گردند
ـ آمریکای لاتین ۴٠ درصد و آسیا ٦٠ درصد و آفریقا ٨٠ درصد زنان شاغل در مزارع را در خود دارند.
ـ در سرتاسر جهان زنان یک درصد زمین ها را صاحب هستند
در بخش زراعی برای فروش و صدور محصولات مشخص و اخذ وام و ... این مردان هستند که تصمیم گیرنده اند و زنان در تصمیم گیری ها شریک نیستند.

محل کار: بخش صنایع
در کشورهای جنوب به دلیل سختی شرایط اقتصادی وارده بر روی زندگی زنان کار بسیار دشوارتر از جوامع غربی است البته ناگفته نماند که کارگران زن در جوامع غربی نیز مشکلات خاص مربوط به خود را دارند.
طبق آمار بانک جهانی در مجموع زنان حدود ۴٠ درصد تمام کارگران جهان را تشکیل می¬دهند و نسبت مشارکت آنان دائما در حال افزایش است. بیشترین افزایش در طول ٢٠ سال گذشته در آمریکای جنوبی و کمترین افزایش در آفریقای شمالی و آسیای غربی بوده است. با این حال درآمد زنان هنوز حدود دو سوم درآمد مردان است. تفاوت دستمزدها در کارهای تولیدی از ۵٢ درصد در بوتسوانا و ٧۵ درصد در مصر تا ٨١ درصد در کاستاریکا و ٨٦ درصد در سریلانکا است. زنان اکثریت کارگران موقت و بخش غیر رسمی را تشکیل می¬دهند و نسبت بیکاری آنان بیشتر از مردان است اگر چه این موضوع در مناطق مختلف تفاوت چشمگیری دارد. ٦٠ درصد از ۵۵٠ میلیون نفر کارگر کم درآمد جهان زن هستند.
به شکرانه جهانی شدن بازارهای کار، کالا های کشورهای شمال جهان در کشورهای جنوب جهان ساخته می شوند. در سال های اخیر کنسرن های چند ملیتی عمدتا در بعد گسترده ای محل تولید محصولات زراعی و صنعتی خود را از کشورهای شمال به کشورهای جنوب جهان نقل مکان داده اند تا بدینوسیله با استفاده از دستمزد های ارزان و همچنین مزایای مالیاتی و پائین بودن قوانین دفاع از حقوق کارگران اتحادیه ها و سندیکا ها و... به ارزش اضافی بیشتری دست یابند.
شرکت های بزرگ در تمامی بخش های تولیدی بخصوص در بخش صنایع پوشاکی و پارچه بافی و مونتاژوبسته بندی و اسباب بازی سازی عمدتا زنان جوان را به کار می گیرند. این زنان طبق نیاز این شرکت ها به کار گمارده می شوند و بعد از چند سال و غالبا بعد از ازدواج و یا تولد اولین فرزند مجددا از کار بیکار می شوند. از این روی به لحاظ سال های کم اشتغال زنان در این شرکت ها، آنها هیچگاه موفق به گرفتن اضافه دستمزد ، بیمه بازنشستگی و حق بیکاری و.... نمی شوند.
براساس داده های موجود، در حالی که در سال های ۵٠ فقط یک سوم همه زنان در بازار کار مزدی شرکت داشتند، این میزان در سال ٢٠٠۴ به ٦٠ درصد رسیده است. میزان شرکت زنان متاهل طی همین مدت ٢۴ تا ٦١ درصد می باشد. شرکت زنانی که دارای کودک زیر سن شش سال هستند در بازار کار مزدی در سال ١٩٧۵، رقم ٣٩ درصد را در بر می گرفت در حالی که این میزان در سال ٢٠٠۴، به ٦٢ درصد رسید. بیشترین تغییرات بین سالهای ١٩۵٠ تا ١٩٩٠ صورت پذیرفت و بعد از آن، تراز شرکت زنان در بازار کار راکد مانده است. مورخان به اختلافات گرایشات نژادی به صراحت اشاره کرده اند، این گونه که زنان سیاه پوست همیشه نرخ شرکت بسیار بالاتری در بازار کار نسبت به زنان سفید پوست داشته اند و همچنین آنان بیشتر در دوران زندگی خود کار کرده اند، در حالی که زنان سفید پوست برای آموزش کودکانشان مدتی دست از کار کشیدند. در هر صورت، به طور کلی منحنی شرکت زنان چه سفید پوست و چه سیاه پوست در بازار کار رو به بالا میل داشته است". (Monthly Review, July-August 2006)

محل کار: کارگاه های محلی و بومی
اشتغال زنان در بخش کارهای دستی و تجارت آن به واسطه وجود شرکت های سرمایه داری به بخش غیر رسمی رانده شده است و تقریبا این حرفه ها در اثر عدم توان رقابت به نابودی کشانده شده است و در غالب کشورهای جنوب جهان امکان استقلال درآمد زنان دربخش های سنتی غیر ممکن گشته است.

محل کار: خانه
در بسیاری از کشورهای این کره خاکی زنان در کنار کار خانه داری همچنین به کار مزد ارزان دیگری در چهار دیواری خانه مشغول می باشند. این شکل کار مزدی بخصوص در کشورهائی که زنان بدون همراهی اعضای ذکور خانواده اجازه بیرون رفتن از منزل را ندارند، بیشتر مرسوم است و از سوی دیگر این شکل کار نشان میدهد که چگونه با یک چنین ساختارهائی زنان به چهار دیواری خانه زنجیر می گردند.
این دسته از زنان در کنارکار خانه داری و مواظبت از فرزندان که تقریبا تمامی وقت آزاد را از آنان می گیرد، اجبارا برای گذران زندگی با تعیین مزدی ناچیز به تولید کالا می پردازند. دقیقا این نوع کار مزدی زنان و این شکل درآمد غالبا از سوی همسران و جامعه بعنوان شغل برسمیت شناخته نمی شود. محل کار در خانه این تصویر را در اذهان به وجود آورده است که گویا این دسته اززنان برای " سرگرمی و تقنن" و وقت کشی و از فرط بیکاری در کنار کار خانه داری به این نوع کارها روی می آورند. در حالیکه همین کار خانگی زنان ارزان ترین شکل کار تولیدی برای سیستم سرمایه داریست. در کنارصنایع دستی سنتی ای چون قالی بافی و گلیم بافی و سایر تولیدات صنایع سنتی دستی همچنین خیاطی برای تولیدی های بزرگ، سری دوزی ، سنگ دوزی ، تهیه پوشک بچه و نوار بهداشتی و خودکار و ماشین نویسی و سایر تولیداتی که در خانه تکمیل می شوند، قرار می گیرند. مثلا در هندوستان زنان در خانه در مقابل مزدی بسیار ناچیزسیگار های برگ کوچک را پیچیده و بسته بندی می کنند.

فحشا ـ خدمات یا کالا؟
در حال حاضر برای بسیاری از دختران جوان بخصوص در کشورهای آسیا راه حل اشتغال دیگری جز فروش تن باقی نمی ماند. البته شرایط ناچارگی و بیکاری زنان تنها دلیل اجباراحتمالی آنها به تن فروشی نیست بلکه ازهمه مهمتر اینکه بسیاری از این دختران جوان با فروش تن خود در مراکز شهرها و درآمد حاصله از این کار امنیت ادامه بقای خانواده خود را در روستا ها و شهرهای کوچک تامین می سازند. بسیاری از کشورهای جنوب جهان خود فعالیت های سکس توریسم را پشتیبانی نموده و برای این کار هم کارزار های تبلیغاتی انجام می دهند. ( تایلند، فلیپین و...). اینکه بخصوص در بسیاری از کشورهای جنوب فحشا بعنوان شغل ممنوع می باشد باعث می شود که مردان دست اندر کار در این بخش این زنان را از تمامی حقوق کارمحروم سازند و در مقابل مزدی اندک این زنان را مورد استثمار و آزار های جنسی و روحی و روانی قرار دهند و از سوی دیگر دولت ها هم از این اوضاع به نفع خود استفاده نموده وجاری شدن پول از این ناحیه را به کشور تحت کنترل خود قراردهند. در کنار غیر قانونی بودن این بخش و آزار و اذیت های وارده به زنان همچنین عدم وجود امنیت های اجتماعی چون بیمه درمانی و ریسک ابتلا به بیماری ایدزکه این زنان را مرتبا تهدید به مرگ می نماید، هم وجود دارد.

نرخ بیکاری زنان در مناطق آزاد تجاری آسیا
آمار رسمی نهاد هائی چون بانک جهانی و بانک آمار جهان نشان می دهند که نرخ بیکاری زنان در کشورهای مختلف متفاوتند مثلا در آسیای شرقی جائی که عمدتا مناطق آزاد تجاری برقرار گشته اند درکشورهائی چون هنگ کنگ نرخ بیکاری به در حدود ٦/٢۴ درصد می رسد. زنان اکثریت تعداد کارگران موقت را تشکیل می‌دهند. براساس یافته‌های تحقیقی ٦٢ درصد زنان شاغل به صورت نیمه‌ وقت، روزمزد، ساعتی، مقطعی یا کارگر قراردادی، کار می ‌کنند‌ و دستمزدشان زیر دستمزد های قانونی است و از اکثریت قوانین حمایتی کار بی‌بهره‌اند.
و اما در ژاپن نرخ بیکاری زنان 55 درصد است و در بخش مشاغل نیمه‌ وقت ٨/۴٠ درصد نیروی کار می باشند. در نتیجه مشخص می شود که زنان کارگر بیشتر در بخش های غیرثابت کار می کنند.
در کشور کره اثرات مخرب جهانی سازی باعث گردید تا شرکت های بسیاری ورشکسته شوند و در نتیجه کارگران بیشماری مشاغل خود را از دست بدهند. زنان کارگر اولین کسانی بودند که بیکار و یا اخراج گشتند آنهم با این بهانه که بهتر است مردان که بار اصلی زندگی را بر دوش دارند شاغل باشند و زنان بهتر است به امور خانواده رسیدگی نمایند. به دین طریق بسیاری از زنان شاغل کار خود را از دست داده و خانه نشین گشتند. در شرکت هائی هم که دچار بحران نبودند برای سرعت کار و بهره وری بیشتر زنان جوان جای زنان متاهل و سرپرست خانوار را گرفتند. پیامد این اخراج ها این شد که بسیاری از زنان به کار های پست و مزد ارزان روی بیاورند. هم اکنون ٧٠ درصد زنان کارگر در این کشور بصورت موقت بکار مشغولند و کارفرما می تواند هر زمان که اراده کند آنها را از کار بیکار نماید.
درمالزی زمانی که تعداد زیادی از زنان به دلیل روند جهانی شدن به نیروی کار صنعتی ملحق شدند، هیچ نهادی نبود که از آنان حمایت کند و قانون کار تنها مرجعی بود که برخا حدود وظایف آنرا مشخص نموده بود. در این برهه زنان مالزی به هیچ وجه به بی ثباتی اوضاع کاری خود واقف نبودند تا اینکه تازه درچند سال گذشته به مشکلات و موانع و حجم کاری خود پی برده و دست از کار کشیدند. موضوع از این قرار بود که یکی از کمپانی های منطقه آزاد تجاری پنانگ تعطیل شد و این موجب بیکاری ٢٠٠٠ کارگر و کارمند گردید. سایر کمپانی ‌ها و شرکت‌های بزرگ نیروی کارشان را با استفاده از برنامه‌ ی بازنشستگی اختیاری تقلیل دادند.
در اندونزی به لحاظ بدهی های خارجی یک صد میلیاردی به نهاد های مالی چند ملیتی وضعیت زندگی مردم بخصوص اقشار تحتانی جامعه روز به روز بد تر گردید و تعداد مردم فقیر به چیزی در حدود ٦٠ درصد جمعیت این کشور رسید. شرکت ها یکی بعد از دیگری تعطیل شدند واخراج ها و بیکاری شدت گرفت و طبیعتا زنان اولین کارگرانی بودند که کار خود را از دست داده و قربانی سیاست های فاجعه آور دولت و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی گشتند. زنانی هم که هنوز کار می کنند با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند اول اینکه از امنیت برخوردار نیستند و چه در بیرون و چه در درون کارخانه جات در معرض آزار های جنسی قرار دارند. دوم اینکه زنان باردار حق استفاده از مرخصی دوران زایمان ندارند. سوم اینکه از حقوق عائله مندی محرومند و چهارم اینکه زنان نماینده ای در سازمانهای کارگری ندارند. همچنین بسیاری از زنان بعد از ازدواج کار خود را از دست می دهند.
در سریلانکا مناطق آزاد تجاری در خدمت منافع شرکت های خارجی به استثمار کارگران زن و مرد شدت داده است. کارگران زنان در این مناطق آزاد تجاری بعنوان کارگران مهاجر از هیچ تساوی دستمزدی برخوردار نبوده و در شرایط کاری ی بسیار بدی بسر می برند. نیمی از این زنان کارگران موقت و فصلی هستند. در مجموع جدا سازی جنسیتی در بازار کار سریلانکا بشدت در حال رشد است. بسته شدن بسیاری از صنایع کوچک چون صنایع بافندگی و کارگاه های کارهای دستی باعث خانه نشین شدن بسیاری از زنان شده است.
در نپال زنان در مقایسه با مردان از فرصت های بسیار کمی برخوردارند. نرخ با سوادی زنان دقیقا نصف نرخ باسوادی مردان است. تنها ١۵ درصد زنان از حرفه ای برخوردارند و ٩ درصد کارمند می باشند. زنان نپالی با وجود اینکه روزانه بیشتر از مردان کار می کنند اما از درآمدی برخوردار نیستند. در بخش تولید مستقیم همکاری زنان با میانگین سنی بین ١۵ تا ۴٩ ساله در حدود ٧٧ درصد است که از این تعداد ٩٠ درصد در بخش کشاورزی به کار مشغولند. اکثریت زنان در بخش های غیر رسمی با دستمزدی بسیار ارزان و ساعات کار طولانی کار می کنند.
در مجموع چنانچه دیدیم روند خصوصی سازی و جهانی سازی باعث گردید که در تمامی جهان زنان از بخش های رسمی همواره حذف گردند و به بخش های غیر رسمی مزد ارزان رانده شوند و چیزی جز فقر واستثماروزندگی ای اجتماعی ای عاری از امنیت های اجتماعی نصیبشان نگردد.

منابع:
Bennholdt-Thomsen,Veronika/Mies, Maria/von Werlhof, Claudia:
"زنان آخرین مستعمره. خانگی شدن کار. جلد سوم، زوریخ 1992
Jacobi, Carola/Nieß, Theresa:
"خانگی شدن کار، دهقانان، تولید برای بقا در جهان اول و سوم، زاربوروخن 1980
Maier Friederike: میان بازار کار و کار خانوادگی زنان در ایالت های قدیمی آلمان " Helwig, Gisela: زنان در آلمان بین سال های 45 تا92 Bundeszentrale für politische Bildung, Schriftenreihe Band 318, Bonn 1983, S. 115-124
New Internationalist (Hrsgb): زنان – یک گزارش جهانی, Berl in, 1986
Schlebusch, Conny: "سیاست مردم بعنوان استراتژی توسعه، . Frankfurt a.M. 1994
Wichterich, Christa: "زنان در جهان از پیشرفت تا نابرابری Göttingen 1995
آمار رسمی موئسسه پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد و کشاورزی
آمار بانک جهانی
Monthly Review, July-August 2006
( یاکوبی/نیس، 1980، صفحه 97)
( کوه یخ سرمایه داری، ماریا میز، 1990، صفحه 95).
(گزارش سازمان ملل متحد، 1995،صفحه 48)
(ویشتریش، 1995، صفحه 145)
(مجله حقوق زنان – فروردین و اردیبهشت ٨٣ )


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست