روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٣ اسفند ۱٣٨۷ -
۱٣ مارس ۲۰۰۹
نابرابری امکانات احزاب اصولگرا و اصلاحطلب در انتخابات
اعضای مجلس خبرگان از جریان رادیکال فاصله گرفتهاند؟
افزایش رأی خبرگان حکایت از دغدغه و نگرانیهای جدی آنان دارد
استفاده «اوباما» از «قدرت هوشمند» به جای «قدرت سخت»
یک نظرسنجی از تهرانیها درباره «عیدی دادن و عیدی گرفتن»
یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو «اکو» را اجلاسی برای تبدیل تهدیدها به فرصت ارزیابی میکند.
حشمتالله فلاحتپیشه در روزنامه «همشهری» دیروز نوشته است: « برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی (اکو) در تهران از چندنظر برای ما حائز اهمیت است.
کشورهای عضو اکو و همسایگان از سرزمینهایی با وسعت بیش از ٨ میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر ۴۰۰ میلیون نفر منابع عظیم انرژی، آب و خاک حاصلخیز و بهویژه از منابع انسانی پاک، تحصیلکرده و با استعداد برخوردارند.
علاوه بر این، اکو توانمندیهای فرهنگی، سیاسی بهویژه اقتصادی فراوانی دارد که میتوان با فعالسازی این توانمندیها در بین کشورهای عضو بر مشکلات منطقهای و حتی جهانی غلبه کرد.
نکته دیگر اینکه این سازمان در عصر همکاریها و توافقات سیاسی با اولویت تعاملات اقتصادی شکل گرفت. این نکته از آنجا مورد اهمیت است که در دنیای امروز، توافقات سیاسی تضعیف شده و از سوی دیگر توجه کشورهای جهان به موضوعات اقتصادی و تعاملات در این حوزه معطوف شده است و این فرصت مناسبی است که اکو بتواند با توجه به زیرساختهای اقتصادی که دارد، جایگاه مناسبی در منطقه پیدا کند.
دیگر نکته حائز اهمیت همزمان با برگزاری این اجلاس، شکست سیاستهای نظامی و سیاسی فرامنطقهای در خاورمیانه است. از سوی دیگر، بستر فراهم شده همراه با گرایش کشورهای منطقه به تعامل منطقهای، میتواند فرصت مناسبی برای کشورهای عضو سازمان اکو باشد تا نقش موثرتر و جدیتری در مناسبات منطقه داشته باشد.
اعضای این سازمان همچنین میتوانند از شرایط و لوازم موجود برای تقویت همکاریها، برای مقابله با تأثیرات منفی نظام سیاسی و اقتصادی بینالملل بهره گیرند. به همین دلیل نیز تعریف سامانه جدید و طراحیهای نو برای حضور اکو در مناسبات و تعاملات بهویژه تبدیل تهدیدها به فرصت و غلبه بر مشکلات اهمیت فوقالعادهای خواهد داشت.
برگزاری دهمین اجلاس اکو در تهران و انتقال مدیریت دورهای آن به تهران همچنین بیانگر بیاثر بودن تحریمهای سیاسی و بایکوت ایران است؛ همچنانکه به اذعان همه کشورهای عضو و همچنین مهمانان ویژه این اجلاس، نقش استراتژیک و پرنفوذ ایران در خاورمیانه و نیز تاثیرگذاری تهران در معادلات بینالمللی بر کسی پوشیده نیست.»
نابرابری امکانات احزاب
رجبعلی مزروعی رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران با عنوان: «دلهره اصولگرایان از اصلاحطلبان» در روزنامه «اعتماد» نوشته است: « با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری و افزایش فعالیت گروههای سیاسی برای حضور موثر در این عرصه، موضوع عدم امکان بهره گیری اصلاحطلبان از فضا و امکانات مناسب به عنوان یک متغیر تاثیرگذار در رقابتهای انتخاباتی با اهمیت به شمار میآید، چه آنکه هر جریان و گروهی برای عرضه تفکرات و نظراتش در جامعه نیاز به ابزار و امکاناتی دارد که بدون آن تعامل با مردم نیز دشوار به نظر میرسد. در هفتههای گذشته شاهد بودیم چهرههای اصلاحطلب به رغم استقبال پرشور مردم از حضور آنان در محافل عمومی به دلیل موانع ایجاد شده نتوانستند در مجامع مد نظرشان سخنرانی کنند. سخنرانی آقای خاتمی در شاهچراغ و از سخنرانی آقای کروبی در دانشگاههای گرگان و همدان جلوگیری شد. در این میان رسانههای جریان رقیب سعی دارند با نادیده گرفتن محدودیتها و امکانات نابرابر جریانات سیاسی کشور، انتقاد اصلاحطلبان از این موضوع را مظلوم نمایی جلوه دهند. این امر در حالی صورت میگیرد که نابرابری امکانات میان احزاب اصولگرا و اصلاحطلب کاملاً بدیهی و مشخص است. حال حتی اگر در رسانههای اصولگرا گفته شود اصلاحطلبان مظلوم نمایی میکنند، واقعیت همان طور که هست در افکار عمومی جامعه شکل خواهد گرفت. مردم اظهار نظر را میشنوند و با آنچه در فضای جامعه میبینند مقایسه خواهند کرد. در نهایت نیز این مردم هستند که به داوری خواهند نشست و انتخابی را که مناسب میدانند انجام میدهند. اگر دولت و مجلس و نهادهای دیگر را مد نظر قرار دهیم میبینیم تمامی این نهادها در اختیار اصولگرایان است. این مساله را هیچ فرد یا رسانهیی نمی تواند منکر شود. بهخصوص در چهار سال اخیر و پس از روی کار آمدن دولت نهم هر مدیر و مسوولی که اندک گرایشی به اصلاحات داشت حذف یا بازنشسته شد و اگر هم مدیر اصلاح طلبی باقی مانده است سعی شده در مسوولیتهای غیرموثر قرار داده شود. باید گفت اصلاحطلبان نه تنها در حوزه توزیع قدرت و حضور در مسوولیتها از امکان برابری با جریان رقیب برخوردار نیستند بلکه در زمینه رسانهها نیز از این نابرابری مورد آسیب قرار میگیرند. همان طور که همگان میدانند دولت چندین روزنامه در اختیار دارد، در حالی که تعداد روزنامههای در اختیار اصلاحطلبان از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است. علاوه بر این همین تعداد اندک رسانهیی که مشی اصلاحطلبانه دارند همواره در نگرانی توقیف و لغو امتیازند. بنابراین جریان اصلاحطلبان از عمدهترین ابزار ارتباط با مردم بیبهرهاند و طرفه آنکه در زمانی که درصدد ارتباط چهره به چهره با مردم نیز برمیآیند به بهانههای مختلف بر سرراهشان مانع تراشی میشود. نظیر این مساله را در چند هفته گذشته شاهد بودیم. احزاب اصلاحطلب علاوه بر مشکلاتی که برای حضور و سخنرانی در دانشگاهها برایشان ایجاد میکنند، از امکان برگزاری کنگره حزب شان در مکانی مناسب نیز بی بهرهاند. به این ترتیب احزاب اصلاحطلب مجبورند کنگرهها و اجتماعات خود را در مکانهایی برگزار کنند که به لحاظ گنجایش و فضا برای یک اجتماع بزرگ مناسب نیست. این مسائل تنها نکات بدیهی و مشخص است که نشان از نابرابر بودن فضا و امکانات میان جریانات سیاسی دارد. واقعیت آن است که اصلاحطلبان به دلیل برخورداری از پایگاه اجتماعی مناسب پتانسیل بالقوهیی برای حضور در قدرت دارند که همین امر موجب نگرانی اصولگرایان شده است. بنابراین آنان تصور میکنند هر چه اصلاحطلبان در ایجاد ارتباط با جامعه محدودتر شوند امکان استمرار حضور اصولگرایان در قدرت افزایش پیدا میکند. با این تحلیل جناح رقیب اصلاحطلبان تمام تلاش خود را به کار میبرد تا ارتباط اصلاحطلبان با مردم دشوارتر شود و با محدودیتهای رسانهیی این جریان، مردم به سمتی گرایش پیدا کنند که مد نظر اصولگرایان است. همه اینها در حالی است که حامیان دولت نهم معتقدند پایگاه اجتماعیشان قویتر از اصلاحطلبان است و با همین استدلال هم خود را پیروز انتخابات سال آینده میدانند. در این حال و با اطمینان از پیروزی، حضور اصلاحطلبان در میان مردم موجبات نگرانی آنان را فراهم آورده است.
میتوان گفت اصولگرایان حاضر در قدرت با همین نگرانی روز به روز تلاش میکنند شرایط و امکانات را برای اصلاحطلبان محدودتر سازند و حتی از حضورشان در دانشگاهها نیز جلوگیری میکنند. با وجود تمام این مسائل اما جبهه اصلاحات با استفاده مناسب و مدیریت شده از امکانات و ابزارهای محدودی که در اختیار دارد میتواند صدای خود را به جامعه برساند. اصلاحطلبان از پتانسیل بالایی برخوردارند و میتوانند حتی در یک انتخابات نابرابر به پیروزی دست یابند. اصلاحطلبان همت خود را بر این قرار دادهاند که تفکرات و برنامههایشان را با مردم در میان بگذارند و با تمام تنگنظریها و نابرابریها وارد عرصه انتخابات شوند تا پیروز این میدان باشند.»
معنای رأی هاشمی رفسنجانی
دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه و فعال سیاسی در تحلیلی از انتخابات اخیر مجلس خبرگان با عنوان: «معنای رأی هاشمی رفسنجانی» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «انتخاب مجدد هاشمیرفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان با ۵۱ رای اعضای این مجلس از برخی جهات انتخابی تاملبرانگیز و شایسته نگاه عمیقتری است. در انتخابات دو سال قبل آقای احمد جنتی در مقابل ایشان حضور داشته و موفق به کسب ٣۴ رای شدند. آقای هاشمیرفسنجانی در آن انتخابات ۴۱ رای کسب کردند و در انتخابات این دوره آقای محمد یزدی در برابر آقای هاشمیقرار گرفتند و صرفا ۲۶ رای کسب کردند در حالی که آرای آقای هاشمی نیز ۴۱ به ۵۱ صعود کرد. اگر عوامل و مسائل دیگر را در نظر نگیریم، نتیجهای که از آرای این دوره نمایندگان محترم مجلس خبرگان میتوان گرفت این است که در مجموع اعضای خبرگان رهبری از جریان رادیکال فاصله گرفته و بیشتر به خط اعتدال و میانهروی که مولفه و ممیزه اصلی آن را میتوان آقای هاشمیرفسنجانی دانست، نزدیکتر شدهاند.
این تحول در شرایطی صورت گرفته که اصولگرایان در اقتدار و قدرت کامل ظرف دو سال گذشته بودهاند و عملا هر سیاستی را که اراده کردهاند به پیش بردهاند. از امکانات رسانهای (صدا و سیما، مطبوعات، ائمه جمعه و جماعات و...) به طور کامل برخوردار بودهاند، معذلک حاصل کار خیلی در جهت گسترش و تعمیم خط فکری و استقبال از سیاستها و عملکرد آنان نبوده است، اگر غیر از این بود و اقبال به اصولگرایان تندرو در سطح جامعه (از جمله در میان خبرگان رهبری) ظرف دو سال اخیر رو به افزایش گذارده بود در آن صورت رای آقای هاشمیرفسنجانی باید کاهش مییافت و متقابلا رای مخالفان ایشان در مجلس خبرگان قطعا به جای کاهش چشمگیر، باید افزایش هم مییافت. آنچه مسلم است و با یقین بیشتری میتوان گفت آن است که به هر حال نمایندگان محترم مجلس خبرگان در بطن جامعه زندگی میکنند و اتفاقا بسیاری از آنان یا در حوزه انتخابیهشان یا به دلیل مشاغل اجراییای که بر عهده دارند غافل از وضع عمومی جامعه و شرایط کشور نیستند. آنان به هر حال شاهد وضع معیشتی مردم بالاخص اقشار و لایههای کمدرآمد جامعه هستند. آیا میشود تصور کرد که بسیاری از اعضای مجلس خبرگان متوجه سختتر شدن شرایط زندگی بسیاری از مردم نیستند؟ آیا میشود تصور کرد که آنان از بالا رفتن منظم نرخ تورم، بیکاری، گرانی، گسترش خط فقر، نزول سطح خدمات بهداشتی، افزایش سهم مردم در تامین خدمات اجتماعی و خدمات پزشکی غافلند؟ آیا میشود تصور کرد که نمایندگان محترم مجلس خبرگان نسبت به گسترش شکاف طبقاتی میان اقشار و لایههای ثروتمند جامعه از یکسو و اقشار محروم و آسیبپذیرتر جامعه بیتفاوتند؟ آیا میشود تصور کرد اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری در قبال گسترش منظم ورشکستگی، تعطیلی واحدهای تولیدی، رکود هولناک بازار و بلاتکلیفی مزمن بر اقتصاد کشور وظیفه و مسوولیتی احساس نمیکنند؟ آیا میتوان باور داشت که اعضای محترم مجلس خبرگان گسترش اعتیاد، طلاق، فحشا، خودکشی و سایر مصائب و ناملایمات اجتماعی را در سطح جامعه نمیبینند؟ آیا میشود یا میتوان این شرایط و وضعیت را ندید و صرفا خوشحال بود از اینکه ماهواره امید به فضا پرتاب شده، فلان موشک با موفقیت آزمایش شده و اژدر ساخت ایران توانسته هدفش را از فاصله ۵۰۰ کیلومتری نابود کند؟ آیا میشود روابط سرد و تیره ایران را با همسایگان عربمان، اتحادیه اروپا و قدرتهای بزرگ دنیا ندید و صرفا بالید به اینکه فلان کشور در گوشهای از آفریقا یا در انتهای آمریکای جنوبی خواهان گسترش روابطش با ما است؟
نه، واقعیت آن است که اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری هم به این مسائل و وضعیتی که کشور ظرف چند سال گذشته بدان دچار شده واقفند. از همین رو است که چهل و یک رای دو سال پیش آقای هاشمیرفسنجانی این دوره میرسد به پنجاه و یکی. سعه صدر، میانهروی و واقعبینی اعضای محترم مجلس خبرگان بدون تردید جای تامل و قدردانی دارد. اما انتظار جامعه از آن مجلس محترم فراتر از اینها است. فیالواقع انتظار جامعه از مجلس خبرگان همان پرسش همیشگی است که بازمیگردد به تفسیر از جایگاه و نقش این نهاد مهم. پرسش اساسی که مدتها است فراروی مجلس خبرگان قرار گرفته آن است که آیا این مجلس خلاصه میشود در تشکیل جلسهای یکی دو روزه آن هم سالی یکبار؟ آیا وظیفه مجلس خبرگان آن است که در سال یکی، دو روز جمع شوند و به دادن رهنمودهای کلی، محکومیت دشمنان اسلام و نظام، آرزوی موفقیت برای مسوولان و دعوت مسلمین و جهان اسلام به وحدت بسنده کنند؟ آیا مجلس خبرگان در قبال وضعیت کلی کشور، سیاستهای کلان مدیریتی کشور، سمت و سوهای کلی که نظام میرود و بالاخره و مهمتر از همه اینکه کشورمان با سیاستهایی که امروز در آن به اجرا گذارده میشود و ۵ سال دیگر، ۱۰ سال دیگر در کجا خواهد بود، مسوولیتی و وظیفه و تکلیفی ندارد؟ اگر سمت و سوهای کلانی که کشور امروز در مسیر آنها در حرکت است، اگر کم و کیف سیاستهای کلان نظام که امروز پیرامون آنها دارد تصمیمگیری میشود و تاثیر مستقیم روی نسلهای آینده کشور خواهد گذاشت، در مجلس خبرگان رهبری مورد ارزیابی، گمانهزنی و بحث و بررسی دقیق و کارشناسانه قرار نگیرند، پس اعضای محترم مجلس خبرگان به مردم بگویند که جای این دست مباحث در کجای نظام است؟ مگر اینکه مجلس خبرگان به مردم بگوید که جای نگرانی نیست، همه چیز خوب است و در همه عرصهها داریم خوب پیش میرویم و اهداف بلندمدتمان بحمدالله یکی پس از دیگری دارند تحقق پیدا میکنند. آیا به راستی اینگونه است؟ آیا به راستی ما در جهتی داریم حرکت میکنیم که جای هیچ نگرانی برای آینده کشور باقی نمیماند؟ گمان نمیرود که حتی خوشبینترین اعضای مجلس خبرگان هم باور داشته باشند که همه چیز مرتب است و کشور دارد مثل ساعت منظم، دقیق و حساب شده به پیش میرود. چه اگر اکثریت اعضای محترم آن چنین تصوراتی میداشتند، اصراری نداشتند که به آقای هاشمیرفسنجانی رای دهند. اتفاقا افزایش چشمگیر رای آقای هاشمی به نسبت دو سال پیش حکایت از دغدغه و نگرانیهای جدی اعضای محترم مجلس خبرگان دارد. منتها آیا صرف دادن رای به آقای هاشمیرفسنجانی وظیفه خطیر رسالت، نظارت و بررسی عملکردهای کلی و کلان نظام را از جانب مجلس خبرگان به انتها میرساند؟»
قدرت هوشمند جایگزین قدرت سخت
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: موقعیت بن بست!» نوشته است: «جنگ علیه تروریسم، کاوش تسلیحات کشتار جمعی، اشاعه دموکراسی، طرح صلح عربی، ایجاد خاورمیانه جدید و... از جمله ایدهپردازیها و گفتمانسازیهایی است که در دهه اخیر تنها با توجه به منافع گره خورده و اتحاد استراتژیک آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی قابل درک است.
اما آنچه امروز برای افکارعمومی جهان و ملتها مشهود و هویدا گردیده، این است که از دل جنگ علیه تروریسم و یا جستجوی تسلیحات کشتارجمعی، غیراز لشکرکشی به عراق و افغانستان و کشتار و قتل صدها هزار نفر انسان بیدفاع و مظلوم چیزی بدست نیامد.
از «اشاعه دموکراسی» هم زندانهای ابوغریب و گوانتانامو و شکنجه هزاران نفر از انسانها به طرزی دهشتناک و مشمئزکننده پدیدار گشت.
طرح صلح عربی نیز که خط سازش و تسلیم را به منظور عادی سازی روابط اعراب با رژیم جعلی صهیونیستی دنبال و تئوریزه میکرد پس از جنگ ۲۲ روزه غزه نبض آن برای همیشه قطع و در اجلاس دوحه قطر صلح عربی ـ اسرائیلی مرده قلمداد شد.
همچنین ایجاد خاورمیانهای جدید با مشروعیت بخشیدن به رژیم صهیونیستی و سیطره آمریکا بر منطقه با هدف تامین خواستههای نامشروع و زیادهخواهانه به ثمر ننشسته است.
از سوی دیگر؛ سالهاست که بیداری اسلامی در منطقه کلید خورده و در نبرد پیروزمندانه غزه بر اثر تثبیت مقاومت اسلامی ـ پس از پیروزی جنگ ٣٣ روزه لبنان ـ بیداری جهانی آغاز گردیده است و موج فزاینده ملتها در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت جنایات و اقدامات سبعانه و وحشیانه صهیونیستها نشانهای واضح و دلالتی روشن در این زمینه است.
در این میان عامل دیگری که به شدت منافع استراتژیک آمریکا و فرزندخواندهاش را به چالش کشانده، موقعیت ممتاز و پیشرفت مادی و معنوی ایران در سطح منطقه و حتی پارهای از معادلات سیاسی در عرصه جهانی است. بطوریکه رسانهها و روزنامههای خارجی ـ بخصوص آمریکایی ـ در تحلیلها و گزارشهای خود با صراحت و کراراً اعتراف میکنند که ۱ـ ایران اکنون در موقعیتی قرار دارد که میتواند مشکلات منطقه را حل کند. ۲ـ سیاست هویج و چماق آمریکا در قبال ایران شکست خورده است. ٣ـ خاورمیانه دیگر حیاط خلوت آمریکا نیست. ۴ـ زمان رهبری ایران در منطقه فرا رسیده است. ۵ـ ایران قادر به پایان دادن برتری غربیها در خاورمیانه است و ۶ـ خاورمیانه جدید آنگونه که ایران میخواهد شکل گرفته است.
برآیند عقیم ماندن طرحها و گفتمانسازیهای آمریکایی ـ اسرائیلی از طرفی و کسب جایگاه ویژه ایران در منطقه و نفوذ معنوی در میان کشورهای مسلمان از طرف دیگر موجب شده است تا آمریکاییها و صهیونیستها به امید قطع کردن نوار ناکامیهایشان ـ و البته بدون آنکه درس عبرتی بگیرند و واقعیتها را بپذیرند ـ در شرایط کنونی به شگردها و دسیسههای تکراری و نخ نما و پوسیدهای چون « تطمیع افکارعمومی»، «تفرقه در جهان اسلام» و «کارشکنی در مسیر پیشرفت جمهوری اسلامی» متوسل شوند که ارزیابی آنها از وضعیت فعلی تحولات منطقه به روشن شدن برخی موضع گیریها و اقدامات کمک میکند:
۱ـ آنچه امروز برای آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار آزاردهنده است و همچون بختکی بر روی سینه آنها افتاده و احساس نفس تنگی میکنند «نفرت عمومی ملت ها» نسبت به سیاستها و خط مشیهای کاخ سفید و تل آویو است. بطوری که پایگاه خبری آمریکایی ویلسون کانتی نیوز چندی پیش طی گزارشی با تشریح سیاستهای نادرست آمریکا و طرح این سوال که چرا آمریکا منفور ملتها است به دولت اوباما توصیه میکند نسبت به تغییر نگرش مردم جهان به آمریکا همت بگمارد و از سیاستهای شرم آور بوش پرهیز کند.
اکنون باید دید با روی کار آمدن دموکراتها آیا شعار «تغییر» برای پرهیز از تکرار سیاستهای بوش است یا اینکه صرفاً پوششی برای تغییر نگرش افکار عمومی و تلطیف فضای ضد آمریکایی در جهان است تا کماکان سیاستهای زورگویانه و زیاده خواهانه آمریکایی تداوم داشته باشد.
شواهد و قرائن نشان از آن دارد که «اوباما» ، «جرج بوش ثانی» است با این تفاوت که بجای استفاده از گزینه «قدرت سخت» از ترکیبی از «قدرت سخت بعلاوه قدرت نرم» تحت عنوان ابداعی ـ و در عین حال ابهامآمیز ـ «قدرت هوشمند» استفاده میکند و در این گزینه «تطمیع» جزو لاینفک آن است.
اینجاست که کشورهای منطقه بویژه کشورهای مسلمان میبایست هوشیاری بیشتری را به سیاستها و اقدامات خود در سطح منطقهای پیوست نمایند.
امروز رژیم صهیونیستی نیز بعد از نبرد اخیر غزه به منفورترین رژیم دنیا مبدل گشته است و پیگیری محاکمه سران کودککش تلآویو خواسته و دغدغه اصلی ملتها در اقصی نقاط عالم است و جالب اینکه اگر بجای مجازات جنایتکاران صهیونیست و همزمان با کنفرانس بینالمللی فلسطین در تهران ناگهان و به گونهای غیرمنتظره موضوع بازداشت و جلب «حسن عمرالبشیر» رئیس جمهور سودان از سوی دیوان کیفری بین المللی مطرح میشود در راستای همان سیاست «تطمیع» است که مشترکاً و بالاتفاق از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی عملیاتی میشود که البته از آن هم طرفی نبسته اند.
۲ـ با نضج بیداری اسلامی و استحکام و قوت روزافزون «خط مقاومت» در جهان اسلام و همچنین از آنجایی که آمریکاییها و همپیمانانشان و صهیونیستها در طی سالهای گذشته نتوانسته اند اهداف و خواستههای نامشروعشان را از زمین جنگ و خونریزی درو کنند به ریسمان «تفرقه» در میان کشورهای مسلمان چنگ انداخته اند.
اقدام ناگهانی دولت مغرب در قطع روابط با ایران در جمعه گذشته به بهانهای واهی از مصادیق تاکتیک تفرقه است. همچنانکه احزاب و شخصیتهای سیاسی مغرب بیپرده اذعان میکنند که اقدام کشورشان ناشی از فشارهای آمریکا به منظور از هم گسستن اتحاد کشورهای اسلامی است.
از همین روی آمریکاییها سعی دارند با انشقاق میان کشورهای اسلامی و تفکیک برخی از کشورهای عربی با عنوان «اعراب میانهرو» وحدت جهان اسلام را نشانه بگیرند و ظرفیت و پتانسیل بالقوه کشورهای مسلمان در برابر زیاده خواهیهای خودشان رابا گلوله تفرقه، ترور نمایند.
٣ـ آمریکاییها در راستای روابط استراتژیک شان با رژیم صهیونیستی برای چپاول هر چه بیشتر کشورهای منطقه با مانعی جدی به نام «جمهوری اسلامی ایران» برخورد کردهاند که همچون «خاری در چشم و استخوان در گلو» برای آنهاست و آنچه عصبانیت آمریکاییها را مضاعف میکند این است که علیرغم همه تهدیدات و تحریمهایی که در طی سه دهه گذشته علیه ایران بکار بستهاند و کارشکنیهایی که بر ضد ایران در انرژی هستهای، بحث «ایران هراسی»، مانع تراشی برای جلوگیری از گسترش روابط با دیگر کشورها، تلاش برای قطع روابط راهبردی ایران و سوریه، تحریک قاهره، ریاض و امان برای رو در رو قرار گرفتن با تهران و... به انجام آن در شرایط کنونی مبادرت میورزند همچنان در بن بست مقابله نافرجام با ایران گرفتارند».
عید و عیدی دادن
روزنامه «همشهری» نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای را در مورد عید و «عیدی دادن و عیدی گرفتن» منتشر کرده که در پی آن را میخوانید: «از تاریخ ۱۷ تا ۱۹ اسفندماه ۱٣٨۷ از ۱۱۷۷ نفز ار مردم تهران درباره عیدی به صورت تلفنی نظرسنجی شد. چکیدهای از یافتههای این طرح به قرار زیر است: ۴٣ درصد از پاسخگویان عیدی دادن در ایام نوروز را نشانه اظهار محبت میدانند ۶۵ درصد از پاسخگویان معتقدند بزرگترها باید به کوچکترها عیدی بدهند. ۲۷ درصد از پاسخگویان خصوصیات عیدی را مورد علاقه بودن عیدی گیرنده بیان کردهاند. ۲۹ درصد از پاسخگویان تمایل دارند به عنوان عیدی، پول بگیرند. بیشتر پاسخگویان (٨٨ درصد) در زمان عیدی دادن با عیدی گرفتن احساس شادی میکنند. پول،بهترین عیدی است که ٣۵ درصد از پاسخگویان گرفتهاند. ۲٨ درصد از این افراد این عیدی به یادماندنی را از پدرشان گرفتهاند. از میان پاسخگویان ۶٨درصد پول عیدی میدهند. ۲٨ درصد از پاسخگویانی که عیدی میدهند، بهترین عیدی را به فرزندان خود دادهاند. بررسیهای آماری نشان میدهد؛ از میان پاسخگویان بیشتر مردان، عیدی دادن در ایام نوروز را نشانه زنده نگه داشتن آداب و رسوم میدانند. این درحالیست که بیشتر زنان پاسخگو، عیدی دادن در ایام نوروز را نشانه ابراز محبت به دیگران میدانند.
برای بیشتر پاسخگویانی که در گروه سنی ۷۰ سال به بالا هستند، عیدی دادن در ایام نوروز نشانه فرارسیدن سال نو است. بیشتر پاسخگویانی که در ایام نوروز عیدی نمیدهند، کمتر از ٣۰ سال سن دارند. از میان پاسخگویان، مردان تمایل بیشتری دارند پول به عنوان عیدی بگیرند.
گفتنی است مردان ترجیح میدهند پول عیدی بدهند. مردان و افرادی که در گروه سنی ۲۱ تا ٣۰ سال قرار دارند بهترین عیدی را به همسرشان، زنان و افرادی که در گروه سنی ٣۱ تا ۴۰ سال قرار دارند بهترین عیدی را به فرزندشان و افرادی که در گروه سنی ۶۱ تا ۷۰ سال قرار دارند بهترین عیدی را به نوهشان دادهاند. این نظرسنجیها ادامه دارد. شاید پژوهشگران ما در روزهای آینده با شما هم تماس بگیرند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|