یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سالگرد "ترور طلعت پاشا" یکی از جنایتکاران قرن بیستم
(انگیزه ای برای رافائل لمکین که یک تنه به مقابله با نسل کشی برخواست)

بمناسبت هشتاد و هشتمین سالگرد ۱۴ مارس


عباس گ. مقدم


• هرچند لمکین نمی توانست پیش بینی کند، اما متاسفانه دشوارترین راه هنوز در پیش رو قرار داشت. تصویب عهدنامه در پارلمان کشورهای امضاء کننده، با مشکلات زیادی همراه بود. پس از گذشت چهار دهه، سازمان ملل موفق شد عهدنامه را برسمیت بشناسد و پنجاه سال پس از تصویب عهدنامه جامعه بین الملل و دادگاه بین المللی لاهه، از عهده محاکمه جنایتکاران به اتهام نسل کشی برآمد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۴ اسفند ۱٣٨۷ -  ۱۴ مارس ۲۰۰۹


رافائل لمکین Raphael Lemkin بی شک برای بسیاری از ما ایرانیان، شخص ناشناخته ای به حساب می آید. ولی برای آن بخش از فعالان حقوق بشر که در عرصه مبارزه با نسل کشی، فعال هستند، او دارای شخصیتی تاثیر گذار و بیاد ماندنی است. لمکین کسی است که بیش از سه دهه با تلاشی پیگیر و خستگی ناپذیرتوانست در سطح جهانی چنان وجدان بشری را بیدار کند که سرانجام در ۹ دسامبر ۱۹۴٨ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کنوانسیونی را به تصویب رسانید که ژنوسید (نسل کشی) را جرم جهانی تلقی کرده و قابل تعقیب و مجازات دانست. وی حتی پس از تصویب کنوانسیون مذکور، از پای ننشست و تا لحظه مرگ در صدد جلب حمایت کشور هایی بود که هنوز کنوانسیون را امضاء نکرده بودند. پس از مرگ لمکین، کسان دیگری، تلاش های وی را، پی گرفتند.   
                                                                   ******
رافائل لیمکین جوان بیست و یک ساله یهودی لهستانی، زمانی که در سال ۱۹۲۱ دانشجوی رشته زبانشناسی بود، بطور اتفاقی در روزنامه ای خبر محاکمه یک جوان ارمنی بنام سوقومون تهلیران را می خواند که در برلین طلعت پاشای ترک را کشته بود. در توضیح خبر نوشته شده بود که این جوان ارمنی موقع قتل عام ارامنه توسط دولت ترک عثمانی، در اثر ضربه ای که به سرش خورده بود، بیهوش می شود. زمانی به هوش می آید که تمام افراد خانواده و بستگانش به طرز وحشتناکی سلاخی شده بودند. ضربه ای که باعث نجات تهلیران از قتل عام شده بود، برای وی سردرد دائمی و بیخوابی به وجود آورده بود، و در اثر همین عارضه، هر از چند گاهی نیز دچارحملات صرع می شد.

خبر محاکمه سوقومون تهلیران در برلین، حس کنجکاوی و عدالتجوئی را در رافائل لمکین، بر می انگیزد. وی با دنبال کردن موضوع به ابعاد جنایت عثمانی ها در قتل عام ارامنه، در خلال جنگ جهانی اول، پی می برد. لمکین جوان موضوع را با استاد خود در میان می گذارد و از وی می پرسد: "چرا ارامنه پس از قتل عام خواستار دستگیری طلعت نشده اند؟" استادش پاسخ داده بود که هیچ قانونی وجود ندارد تا تحت آن دستگیری طلعت مجاز باشد و اضافه کرده بود: "مزرعه داری را در نظر بگیر که تعدادی جوجه داره. مزرعه دار، جوجه ها را سر می بره، دلش می خواد، به خودش مربوطه. اگه کسی دخالت کنه یعنی به حقوق اون تجاوز کرده." لمکین بار دیگر سوال کرده بود: "اینکه تهلیران یک نفر را کشته، جرم محسوب می شه، اما این که دولت ستمگرعثمانی بیش از یک میلیون نفر را می کشه، جرم محسوب نمی شه؟ واقعا که خیلی ضد و نقیضه." لمکین جوان برای استادش دلیل و برهان می آورد و می گف: "حاکمیت به این معنا نیست که به خودت حق بدهی میلیون ها انسان بی گناه را به قتل برسانی."

روند محاکمه سوقومون تهلیران در برلین خیلی سریع به محاکمه غیر رسمی طلعت نسبت به جنایاتش علیه ارامنه تبدیل شد. شاهدان زنده و شواهد کتبی ارائه شده در دفاع از عمل تهلیران، فجایع عثمانی ها را مثل روز روشن ساخت. در مورد این محاکمه جنجالی، روزنامه نیویورک تایمز نوشت که "اسناد ارائه شده در محاکمه یک بار و برای همیشه ثابت می کند که هدف زمامداران ترک جابجایی و اعزام ارامنه نبوده بلکه آن ها بر نابودی کامل این مردم همت گماشته بودند."

تبرئه شدن تهلیران با استناد به "جنون آنی" ، لمکین را برآشفته کرده بود. از نظر رافائل لمکین، تهلیران پرچمدار ندای وجدان بشریت بود که همانند مامور قانونی خود گمارده برای بیدار کردن وجدان بشری، عمل کرده بود.
                                                                     ******
لمکین کودکی خود در مزرعه ای بی در و پیکر گذرانده بود. مزرعه ای در شرق لهستان. با آن که خانواده وی یهودی بود، ولی اکثر همسایگانشان مسیحی بودند. وی زمانی که دوازده ساله بود، کتابی از هنریک شنکویچ، خوانده بود که در قرن اول میلادی قتل عام مسیحیان نوکیش، توسط نرون امپراتور روم را بر می شمرد. لمکین از این که نرون توانسته بود آن مسیحی ها را خوراک شیرها کند، مبهوت می ماند و از مادرش سوال می کرد که امپراتور چطور می توانسته با این کار خود انبوه جمعیت تماشاچی را به وجد آورد؟ بلا مادر لمکین ، نقاش، زبانشناس و دانشجوی فلسفه بود. وی سه پسر خود را در خانه درس می داد. بلا در مقابل سوال پسرش چنین توضیح داده بود که: "اگر دولتی مصمم به نابودی گروه قومی یا مذهبی خاصی بشود، پلیس و مردم هم به جای آن که طرفدار نجات زندگی انسان ها باشند، شریک جرم آن دولت می شوند."

موضوع کشت و کشتار برای لمکین که در منطقه بیالیستوک لهستان بزرگ شده بود، نمود عینی داشت: در سال ۱۹۰۶ حدود هفتاد نفر یهودی به قتل رسیده و در قتل عام های دیگر نیز شنیده بود که تعداد کثیری کشته و یا به سختی مجروح شده بودند. لمکین از نوجوانی، خوره کتاب بود. همواره با عطش سیری ناپذیر فهرستی از کتاب هایی که دوست داشت بخواند، تهیه می کرد. از قتل عام و غارت کارتاژ، کشتار جمعی مسیحیان، تهاجمات سبعانه مغولان و از کشتار اوگنوت های فرانسه و...

وی بعدا تحت عنوان "رد پای خون" از این قتل عام ها یاد کرده که به کشتار جمعی یهودیان در همسایگی خود ختم می شد: از مشاهده مکرر دیوسیرتی انسان ها دچار هول و هراس می شدم... و بیشتر از همه این ها، گوشمالی نشدن گناهکاران و از این که این افراد خیال شان کاملا راحت بود که خبری از مجازات نخواهد بود.
                                                                     ******
در سال ۱۹۲۱ رافائیل لمکین پس از محاکمه پر سر و صدای سوقومون تهلیران، تحصیل در رشته زبانشناسی را به کناری می نهد و به دلمشغولی خفته زمان کودگی بر می گردد. وی تصمیم می گیرد برای پایان دادن به معضل قتل عام های قومی ـ نژادی، نقش داشته باشد. در همین راستا، تحصیل در رشته حقوق را بر می گزیند. لمکین برای یافتن قوانینی که قتل عام ها را ممنوع اعلام کرده باشد، حین تحصیل حقوق، تمام قوانین قدیمی و جدید را مطالعه می کند.

لمکین در مورد تلاش های نافرجام دولت بریتانیا برای محاکمه جلادان ترک در رابطه با قتل عام ارامنه چیزهائی خوانده بود. وی می دانست که انگلستان جزء کشور های پیروز در جنگ جهانی اول بود و می توانست دولت عثمانی را وادار به مجازات رهبری "ترکان جوان" که مسئولیت مستقیم قتل عام ارامنه را به عهده داشتند، بنماید. لمکین از اینکه انگلستان و دیگر دول فاتح جنگ، بنا به ملاحظات سیاسی(۱) در صدد مجازات عاملین قتل عام ارامنه، نشده بودند، حالش بهم می خورد. او بر این باوربود که: "خیلی کم اتفاق می افتد تا دولت ها تنها به خاطر نفس عدالت به دنبال دادخواهی باشند؛ مگر این که از نظر سیاسی در تنگنا قرار گیرند و یا محاکمه مجرمین از نظر استراتژیکی منافعی برای آنان داشته باشد و یا جنایت انجام شده بر مردم خود آن ها نیز تاثیر گذار باشد."

رافائل لمکین زمانی که به عنوان دادیار در دادگاه محلی مشغول به کار بود، از سال ۱۹۲۹، شب ها بر روی تهیه پیش نویس قانونی بین المللی که کشورش لهستان و دیگر دولت ها را موظف به منع کشتارهای قومی، ملی و مذهبی، کند، کار می کرد. وی تصمیم داشت طرح خود را در مادرید پایتخت اسپانیا، به گنگره اتحادیه بین المللی وکلاء ، ارائه دهد.

لمکین در پیش نویس قانون خود دو عمل مربوط به هم "وحشیگری" و "ویرانگری" را محکوم دانسته بود. وی وحشیگری را به عنوان نابودی تعمدی اجتماعات قومی، نژادی و مذهبی با برنامه های از پیش تعیین شده و ویرانگری را انهدام آن دسته از آثار فرهنگی و هنری که تجلی بخش اجتماعات مذکور باشد، شناخته بود.

قرار بود کنگره مادرید در روزهای ۱۶ و ۱۷ سپتامبر ۱۹٣٣ برگذار شود. ژوزف بک وزیر امور داخله لهستان که در صدد همدلی با فاشیسم هیتلری و حزب "ناسیونال سوسیالیست" تازه به قدرت رسیده وی در آلمان، بود، به لیمکن اجازه سفر به اسپانیا نداد. طرح لمکین بدون حضور او در کنگره اتحادیه بین المللی وکلا مطرح شد.

با به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، صدای پای فاشیسم به وضوح شنیده می شد. هزاران خانواده یهودی در حال ترک آلمان بودند. از طرفی هنگام قرائت طرح پیش نویس قانون مذکور، رئیس دیوان عالی آلمان و رئیس دانشگاه برلین به نشانه اعتراض جلسه را ترک می کنند. ولی علیرغم همه این ها حقوق دانان شرکت کننده در کنگره، طرح لمکین را جدی نمی گیرند. اکثر این حقوقدانان که به نمایندگی از طرف سی و هفت کشور شرکت کرده بودند، نمی توانستند و یا نمی خواستند درک کنند، جنایاتی که یک نسل پیش در امپراتوری عثمانی به وقوع پیوسته، چگونه می تواند به حقوقدانان اروپای متمدن آن روز مربوط باشد! البته آن ها نمی توانستند به وقوع پیوستن چنین جنایاتی را منکر شوند. یکی از حقوقدانان چنین اظهار می دارد که: جنایاتی از این نوع و چنین وحشیانه آن قدر به ندرت اتفاق می افتد که دلیلی ندارد در موردش قانون وضع شود!
لمکین چالشی اخلاقی را به همکاران حقوقدان خود ارائه داده بود. مشاوران حقوقی شرکت کننده در کنفرانس، برای خوش آیند رهبران سیاسی خود، پیشنهاد لمکین را مسکوت نگاه داشته و رسیدگی به آن را به بعد موکول نمودند. لمکین خود در این رابطه چنین متذکر می شود: آن ها آری نگفتند و خیر هم نمی توانستند بگویند. آن ها حاضر نبودند مداخله را تائید کنند، حتی مداخله دیپلماتیک! اما حاضر به این هم نبودند که همین طور به نظاره کشته شدن مردم بیگناه بایستند!

اما دشمنان و مخالفان رافائیل لمکین بیکار ننشستند. بلافاصله پس از کنفرانس، چون لمکین حاضر نبود از انتقاد سیاست نژادی هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیت وی در آلمان و همچنین از سیاست یهود ستیزی دولت لهستان، دست بردارد، وی را از از مقام معاونت دادیار، خلع و بیکار نمودند.
لمکین همواره متذکر می شد که: تاریخ بسیار عاقل تر از حقوقدانان و دولتمردان است. وی حاضر به سکوت نبود و طی سال های آتی در کنفرانس های حقوقی در بوداپست، کپنهاک، پاریس، آمستردام و قاهره به زبان فرانسه از طرح پیشنهادی اش دفاع کرده و برای مقابله با قتل عام ها ضرورت اجرای آن را، به حقوقدانان متذکر می شد. اما افسوس مشاوران حقوقی صدای پای فاشیسم را نشنیده و برای جلوگیری از جنایت های بسشتر، به هشدارهای رافائیل لمکین، توجه نکردند!

اما جنایتکاران با درس آموزی از تاریخ و بهره گیری از ضعف حافظه تاریخی جوامع بشری، در صدد اجرای پروژه جنایتکارانه دیگری بودند. هیتلر در سال ۱۹٣۹ در نشسستی محرمانه با سران ارتش، خطاب به آنان می گوید:
قدرت ما در سرعت و خشونت ما است. چنگیز خان میلیون ها زن و کودک را کشت، آگاهانه و با خشنودی قلبی. اما تاریخ از او فقط به عنوان موسس یک دولت بزرگ یاد می کند. آنچه که تمدن ضعیف اروپای غربی در باره من ادعا می کند هیچ اهمیتی برای من ندارد. من فرمان را داده ام و من هر کسی را که حتی یک کلمه انتقاد بکند، تکه تکه می کنم. رسیدن به اهداف جنگی، نه با دست یافتن به خطوط مشخصی، بلکه با نابودی فیزیکی دشمن تامین می شود. بنابراین من موقتا در شرق باند های آدمکش خود را آماده نگهداشته ام ، با این فرمان که بیرحمانه و بدون دلسوزی هر مرد و زن و کودکی را که ریشه لهستانی و زبان لهستانی دارند، به هلاکت برسانند. فقط به این طریق می توانیم آن فضای مورد لزوم برای خود را بدست بیاوریم. امروز دیگر چه کسی از نابودی ارمنی ها حرف می زند؟ (۲)

آیا می توان به این اعتراف ساده با شک و تردید نگریست ؟ آیا دولتمردان و حقوقدانانی که نسبت به نابودی ارامنه در خلال جنگ جهانی اول بی تفاوت ماندند، راه را برای قتل عام دیگری به دست هیتلر، هموار نکردند؟

به دستورهیتلر در سال ۱۹۴۲ بقایای جسد طلعت با احترام به ترکیه تحویل داده شد. دولت ترکیه نیز مقبره مجللی بر روی تپه ای بنام " تپه آزادی" برای طلعت ساخت و او را که عامل و آمر قتل عام ملیونی ارامنه بود، "شهید وطن" نامید! دولت ترکیه با تحریک احساسات ناسیونالیستی مردم خود، برای تجلیل از طلعت معدوم (٣)، انسان و انسانیت را به باد استهزاء گرفت !

                                                                ******
دربدری لمکین مانند بسیاری از هموطنان و هم مسلکانش، زمانی آغاز شد که ارتش هیتلری وارد لهستان شد. طبق پیمان "مولوتف ـ ریبنتروپ" لهستان، بین آلمان و شوروی تقسیم شده بود. بدنبال اشغال غرب لهستان از طرف آلمان نازی، شوروی نیز شرق لهستان را به اشغال خود در آورد. خانواده لمکین در لهستان تحت اشغال شوروی بودند. لمکین علیرغم کشتار سبعانه آرتش آلمان، موفق شد از منطقه تحت اشغال آن ها گریخته و به خانواده اش ملحق شود. او موفق نشد پدر و مادر و برادرش را برای فرار از لهستان راضی کند. خوش باوری لهستانی ها بخصوص یهودی های لهستان، برای لمکین غیر قابل تصور بود. لمکین بعد ها با یادآوری خاطرات آن زمان، می گفت: "آنان به زبان بی زبانی می گفتند، از ما نخواه که خانه های گرم مان را ترک کنیم، تختخواب هایمان را ، ذخایر غذایی مان را، آداب و رسوم مان را ... مجبور خواهیم بود زجر های بسیاری را متحمل شویم ، اما به نوعی زنده خواهیم ماند." البته یهودی های مومن به مراتب منفعل تر از خانواده لمکین بودند. آن ها می گفتند: "رنج یهودی ها که تازگی ندارد. مخصوصا در زمان جنگ. نکته مهم برای یک یهودی این است که برخودش مسلط باشد، تا بتواند دوام بیاورد. یک یهودی باید منتظر بماند و دعا کند. خدا بزرگ است. خدا همیشه کمک می کند."

لمکین برای پیشبرد اهدافی که در پیش رو داشت، درفوریه ۱۹۴۰ به عنوان پناهنده وارد سوئد شد. وی پس از پنج ماه قادر بود به زبان سوئدی سخنرانی کند. لمکین در سوئد به جمع آوری احکامی پرداخت که نازی ها در هر یک از کشورهای تحت اشغال خود صادر کرده بودند. وی در نظر داشت با جمع آوری این احکام نشان دهد که چگونه با سوء استفاده نابکارانه از قانون می توان در اشاعه نفرت و ترویج قتل و آدم کشی گام برداشت.

لمکین به کمک دوستی در دانشگاه دوک آمریکا کرسی استادی قانون بین الملل به دست آورد. عصر روز ورودش از وی خواستند تا در مهمانی شامی که رئیس دانشگاه دوک نیز حضور داشت، خطابه ای ایراد کند. لمکین بدون هیچ گونه آمادگی قبلی خطاب به حظار پرسیده بود: "اگر مطلع می شدید که زنان، کودکان و سالخوردگان را تنها در صد مایل دورتر دارند قتل عام می کنند، آیا به کمک آن ها نمی شتافتید؟ حال که این فاصله به جای صد مایل ٣۰۰۰ مایل است، پس چرا به ندای وجدان پاسخ نمی دهید؟ این شیوه سخن گفتن در اولین خطابه لمکین، شیوه ای بود که سفیر کبیر آمریکا (مورگنتو) در مورد قتل عام ارامنه، خطاب به جامعه آمریکا، بیان کرده بود.

۲۴ ژوئن ۱۹۴۱، ارتش آلمان نازی با زیر پا گذاشتن پیمان تقسیم لهستان، علیه اتحاد شوروی اعلام جنگ کرد. لمکین در عین حال که نگران خانواده مفقود شده اش بود، همچنان به افشاگری در خصوص جنایات نازی ها ادامه می داد. امریکائی ها نسبت به گفته های لمکین مبنی بر قتل عام یهودی ها، برخورد سرد و ناباورانه ای داشتند. نظر دولت مردان و همچنین افکار عمومی در آمریکا، این بود که جنگ را، جنگ اروپائی ها تلقی کنند. اما پس از ورود آمریکا به جنگ، هیئت اقتصاد جنگی و اداره اقتصاد جنگی در واشنگتن، لمکین را به عنوان کارشناس حقوق بین الملل پذیرفت. ولی اخبار وحشتناکی که وی تعریف می کرد برای دولت آمریکا نگرانی محسوب نمی شد.
لمکین برای جلب توجه رهبران سیاسی آمریکا ازجمله با هنری والیس و شخص رئیس جمهور روزولت تلاش می کرد. یکی از دستیاران روزولت با اصرار از او خواست که طرح پشنهادی اش را در یک صفحه خلاصه کند. لمکین مبهوت مانده بود که چگونه باید درد میلیون ها انسان، هول و هراس ملت ها و امید به نجات یافتن از مرگ را در یک صفحه خلاصه کند. علیرغم این لمکین این کار را انجام داد و پیشنهاد کرد تا ایالات متحده آمریکا عهد نامه ای را مبنی بر منع وحشیگری به تصویب برساند و تاکید کرد تا متفقین در آن "مسئله حفظ امنیت اقلیت های اروپا" را از اهداف مهم زمان جنگ، اعلام کنند. چندین هفته بعد شخصی پیام پرزیدنت روزولت را به وی منتقل کرد. در این پیام روزولت خاطر نشان کرده بود: با این که از خطری که اقلیت های قومی یا مذهبی را تهدید می کند، آگاه است اما در آن برهه از زمان تصویب چنان عهد نامه ای را مشکل می بیند. وی به لمکین اطمینان داده بود که ایالات متحده به نازی ها اخطار خواهد داد و او را به صبر دعوت کرده بود! لمکین از این همه بی اعتنائی به جان انسان ها برآشفته بود. به نظر او جنایتی مظاعف در حال انجام بود. یکی توسط نازی ها علیه یهودی ها و دیگری توسط متفقین که به رغم آگاه بودن از مقاصد هیتلر برای ریشه کردن یک قوم، از افشاگری و تقبیح آن سرباز می زدند.

لمکین مجبور بود پیامش را نزد توده ها ببرد و چنین نوشت: متوجه شدم که در تمام این مدت راه را اشتباه می رفتم. دولتمردان، دنیا را به هم می ریزند و تنها وقتی که در کثافتی که خود به وجود آورده اند، فرو می روند، آن وقت است که با عجله سعی می کنند از آن بیرون بیایند و خودشان را نجات دهند!

لمکین با یادآوری سخنرانی چرچیل در سال ۱۹۴۱ که تهدیدکنان گفته بود: "تمام اروپا را نازی ها با سلاح ها و خشم ددمنشانه خود ویران و لگدکوب کرده اند... سپاهیان نازی همان طور که پیش می روند، می کشند و خون می ریزند. در فراروی ما جنایتی بی نام و نشان قد علم کرده است که نمی شود بر آن اسمی گذاشت." ناگهان به فکر یافتن واژه ای مناسب افتاد که بتواند ابعاد جنایت و قتل عام های سازمان یافته را ـ که هدف آن نابودی دسته جمعی یک ملت، قوم و یا فرقه مذهبی و... بود ـ به خوبی بیان کند.
او پاسخ های متعددی که حقوق دانان چه در مادرید و چه در کنفرانس های دیگر، داده بودند، یک بار دیگر مرور کرد. وی با خود اندیشید که شاید نتوانسته بود آن طور که شاید و باید فرق بین نوع جنایتی را که خود در برابرش به مبارزه برخواسته بود، با خشونت و آشوب های معمول زمان جنگ را به خوبی بیان کند ... شاید ذکر معنای صحیح و رسای این گونه جنایت، بتواند تاثیر لازم را بر مخاطب بگذارد.
رافائیل لمکین از آن جائیکه زمانی در رشته زبانشناسی تحصیل می کرد، با جدیت مصمم شد تا واژه ای مناسب بیابد، که بتواند اشد جنایت هائی را که ترکان عثمانی در خلال جنگ جهانی اول بر علیه ارامنه انجام دادند، و نازی های آلمانی بر علیه یهودی ها در حال انجام بودند، برملا کند. او می بایست بر این فجایع که ورای تصور انسان بود، نامی بیابد!
لمکین پس از تلاش زیاد و با زیرورو کردن فرهنگ لغات زبان هایی که با آن ها آشنابود، در نهایت به کمک واژه geno از مشتقات زبان یونانی، به معنی "نسل" و یا "طایفه" و دیگری از مشتقات زبان لاتین cide به معنی "کشتن" ، واژه Genocid (نسل کشی) را ابداع کرد. به نظر وی کلمه ژنوسید هم کوتاه بود و هم این که کسی آن را غلط تلفظ نمی کرد و مهم تر از همه این که بیان گر جنایاتی بود که او در صدد افشا و مقابله با آن بود. همچنین شنیدن این واژه جدید لرزه بر اندام شنونده می انداخت.
                                                                ******

با پایان یافتن جنگ جهانی دوم در ٨ مه ۱۹۴۵ و آزادسازی اردوگاه های مرگ نازی ها توسط متفقین، ابعاد جنایت آلمان هیتلری، بر همگان روشن شد. آنچه از نظر جهانیان و رهبران سیاسی غیر قابل تصور گفته می شد، واقعیت تلخ و دردناکی بود که به وقوع پیوسته بود: شش میلیون یهودی و پنج میلیون لهستانی و دیگر "عناصر نامطلوب" به طور سازمان یافته قتل عام شده بودند. این قتل عام ها سوای کشته شده ها در جبهه های جنگ و یا بمباران های هوائی بود. لمکین دیگر مجبور نبود برای قبولاندن جنایات نازی ها تلاش کند. ولی افسوس لمکین این بود که چرا جهانیان و رهبران سیاسی، به موقع به هشدارها توجه نکرده بودند؟ او می دانست اگر جهان حین جنگ جهانی اول، نسبت به کشتار و قتل عام ارامنه توسط ترکان عثمانی، واکنش نشان می داد، و یا حتی پس از پایان جنگ با آگاهی از قتل عام میلیونی ارامنه، کشورهای پیروز در جنگ، مصلحت های سیاسی را کنار می گذاشتند، و مسببین ژنوسید ارامنه را مجازات می کردند، جهان دیگر شاهد نسل کشی دیگری نمی شد.
او که به ریزه کاری های حقوقی و سوءاستفاده از قانون توسط جنایتکاران ، در قتل عام های میلونی ، آگاه بود، می دانست که به مجموعه ای والاتر از هنجارهای جهانی نیاز است، تا بتوان به کمک آن، از تکرار جنایت های مشابه جلوگیری کرد و مسببین را در یک دادگاه بین المللی محاکمه و مجازات کرد. لمکین می دانست تمامی نسل کشی ها از "تئوری نژاد برتر" ریشه می گیرد، چه قتل عام ارامنه و چه قتل عام یهودیان. پس می بایست، جهان تئوری اصول اخلاقی برتررا تائید و جایگزین می کرد.

از نظر لمکین محاکمه نازی ها در دادگاه نورنبرگ آلمان، می توانست سنگ بنای اولیه یک دادگاه بین المللی می شد. اما متاسفانه دادگاه نورنبرگ، داشت در مسیر دیگری قدم بر می داشت. دادگاه نورنبرگ با این که "جنایت علیه بشریت" را مورد پیگرد قانونی قرار داده بود، ولی دادگاه رهبران نازی ها را فقط به اتهام جنگ تجاوزکارانه، اقدام علیه صلح و نقض حاکمیت کشوری دیگر، محاکمه می کردند. لمکین از این که موضوع نسل کشی یهودیان به حاشیه رانده شده بود، متاسف بود.

در ماه مه ۱۹۴۶ رافائل لمکین موفق شد، در مقام مشاور نیمه رسمی در دادگاه نورنبرگ حضور به هم رساند. در همانجا بود که لمکین برادر بزرگ خود را به اتفاق همسر و دوفرزندش، ملاقات کرد. آن ها تنها بازماندگان خانواده و بستگان لمکین بودند. پدر و مادر، خاله ها، دائی ها و عموها همگی به اتفاق همسر و فرزندانشان به دست نازی ها به هلاکت رسیده بودند.
لمکین هر روز در کاخ دادگستری حضور می یافت. وی بی وقفه با حقوقدانان و مشاوران حقوقی به بحث و جدل می پرداخت. بنجامین فرنتس یکی از وکلای جوان ـ که در آن روزها در حال تشکیل پرونده ای قضایی برای رسیدگی به واحد های سیار مرگ بود که یهودی های اروپای شرقی را سلاخی کرده بودند ـ بعد ها لمکین را پناهنده ای ژولیده، نامرتب و درمانده به یاد می آورد که بیش از آن که اعدام جنایتکاران برایش مهم باشد، راه یافتن واژه "ژنوسید" به فهرست جرایم قابل کیفر دادگاه نورنبرگ، برایش مهم بود... همگی سرمان آن قدر شلوغ بود که فرصت اندیشیدن به واژه جدید "ژنوسید" را نداشتیم. ما فقط به فکر محکوم کردن عاملان قتل عام ها بودیم...
بلاخره پایفشاری لمکین در قبولاندن واژه ژنوسید (نسل کشی) به بار نشست و روز ۲۶ ژوئن ۱۹۴۶ دیوید مکسول فیف دادستان بریتانیایی خطاب به یکی از متهمین نازی گفت: می دانید که در این دادگاه شما و همدستان تان را به دلیل شرکت در نسل کشی و دیگر جرایم جنبی محاکمه می کنیم. لمکین طی نامه ای ضمن تشکر از فیف به خاطر تفسیر نسل کشی، مصرانه می خواست که تا واژه ژنوسید (نسل کشی) را در حکم صادری از دادگاه جای دهد. ولی حکم دادگاه نورنبرگ در مورد نوزده نفر از متهمان نازی، باعث دلسردی لمکین شد. دادگاه نازی ها را به دلیل جنایت علیه صلح، جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت محکوم کره بود، نه نسل کشی که مورد نظر لمکین بود.

همزمان با پایان یافتن کار دادگاه نورنبرگ مجمع عمومی سازمان ملل نوپا در صدد بررسی برنامه کاری پائیزه خود بود. لمکین از اروپا عازم نیویورک شد. در هواپیما وی نمونه پیش نویس قطعنامه ای را تهیه کرد که ژنوسید را محکوم و قابل تعقیب می دانست. لمکین در نظر داشت آن را جهت بررسی به مجمع عمومی ارائه دهد. هدف لمکین این بود که سازمان ملل متحد نابودی گروه های انسانی را به درگیری های مرزی نسبت ندهد. آنچه لمکین از نتایج دادگاه نورنبرگ، نتیجه گرفت، این بود که برای دولتمردان پیشگیری از بروز جنگ دراولویت بود، نه موضوع نسل کشی و مجازات عاملین قتل عام ها.
٣۱ اکتبر ۱۹۴۶، لمکین خود را به ستاد مرکزی جدید سازمان ملل متحد رسانید. این نهاد بین المللی به طور موقت در یک کارخانه متروکه ساخت مهمات جنگی، دایر شده بود. گرچه گزارشگران و نمایندگان، حوصله تحمل لمکین را نداشتند ولی حضور لمکین کاملا به جا و به موقع بود. او که ماه به ماه رنگ پریده تر و لاغرتر و فرسوده تر می شد، برای به کرسی نشاندن طرح پیشنهادی خود، هرگز آرام و قرار نداشت. او انسانی فرهیخته، باهوش و با پشتکاری غیر قابل توصیف، بود.
لمکین که بر حقانیت راه خود ایمان داشت، دیپلمات ها و نمایندگان حاضر در سازمان ملل را در یک تنگنای اخلاقی قرار داده بود. او تنها کسی بود که ضرورت منع نسل کشی را پیش از جنگ جهانی دوم، درک کرده بود. اوکه پس از قتل عام ارامنه به دست ترکان عثمانی، برای جلوگیری از نسل کشی، یک تنه قدم به میدان مبارزه گذاشته بود، با خود عهد و پیمانی بسته بود که به تا سرانجام رسیدن کار از پای ننشیند.
زمانی که نماینده بریتانیا در سازمان ملل متحد، متذکر شد که عدم پذیرش طرح لمکین از سوی حقوقدانان در مادرید، باعث شد، نازی ها از مجازات شدن در نورنبرگ ـ به خاطر اعمال شریرشان در پیش از جنگ ـ معاف شوند ، لمکین مطمئن شد تلاشش بی ثمر نبوه است.
لمکین مجبور بود به نماینگان بسیاری از کشورها متوسل شود و مصرانه از آنان می خواست که برای جلوگیری از نسل کشی، قطعنامه ای ارائه دهند. پس از آنکه با منطق توانست نمایندگان پاناما، کوبا و هند را قانع کند، رو به سوی دفتر دبیرکل سازمان ملل، گذاشت و متن پیش نویس قطعنامه را روی میز او قرار داد. لمکین با کسب حمایت نماینده ایالات متحده در کمیته تعیین دستور جلسه سازمان ملل، در صدد جلب حمایت نماینده اتحاد شوروی، در آمد.

پس از تلاش موثر لمکین، ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶ مجمع عمومی سازمان ملل به اتفاق آراء قطعنامه ای را به تصویب رسانید که نسل کشی را به عنوان عدم پذیرش کامل حق موجودیت یک گروه انسانی که وجدان بشری را تکان می دهد و متناقض با قوانین اخلاقی، منش و اهداف سازمان ملل است ، محکوم کرد. و وظیفه تهیه پیش نویس عهدنامه ای جامع مبنی بر منع نسل کشی را به یکی از کمیته های سازمان ملل محول کرد. عهدنامه مذکور در صورتی به یک قانون بین المللی در می آمد که به تصویب دو سوم تعداد نماینگان حاضر می رسید.
سردبیر نیویورک تایمز، طی مقاله ای پیش بینی کرد که در صورت به اجرا در آمدن این قانون بین المللی : حقی که گروهی برای خود قائل بودند تا گروهی دیگر را به کل معدوم کنند و پیش از تصویب این قطعنامه رواج داشت، دیگر وجود نخواهد داشت. بعد از این دیگر هیچ دولتی نمی تواند گروه کثیری از تبعه های خود یا شهروندان کشوری دیگر را قتل عام کند بی آن که در مقابل دادگاهی جهانی بایستد و مورد مجازات قرار گیرد!

بنا به درخواست تروگوه لی دبیرکل سازمان ملل، رافائیل لمکین در تهیه پیش نویس کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی سازمان ملل، همکاری داشت. پس از آن که متن پیش نویس، به سازمان ملل ارائه شد، لمکین برای ارائه آگاهی بیشتر به سازمان ملل، اطلاعات گسترده ای از نسل کشی های انجام یافته را جمع آوری کرد: معدوم سازی مارونیت ها و هرروها در آفریقا؛ اوگنوت ها در فرانسه؛ پروتستان ها در بوهمیا؛ ارامنه در ترکیه عثمانی و یهودی ها، کولی ها و اسلاوها توسط نازی ها را در بر می گرفت.
سازمان ملل پیش نویس را به کمسیون حقوقی، ارسال داشت. لمکین نیز به دنبال پیش نویس به ژنو رفت. او در تمامی نشست های کمسیون شرکت داشت. کمسیون پیش نویس را پذیرفت و آن را برای تصویب نهائی به مجمع عمومی سازمان ملل ارجاع داد.
لمکین ضمنا موفق شده بود، فهرستی از اسامی مهمترین سازمان های فعال حقوق بشر در هر یک از کشورهای عضو سازمان ملل را تهیه کند. وی به اتفاق نمایندگان سازمان های مذکور در بیست و هشت کشور، کمیته ای را به وجود آورد که کارش نگارش نامه و ارسال طوماری از داد خواست ها به سازمان ملل، بود. کمیته مصرانه از سازمان ملل تصویب کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی را خواستار بود.

پس از یک سال کشمکش و کار روی لایحه، روز ۹ دسامبر ۱۹۴٨ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کنوانسونی (۴ )را به تصویب رسانید، که یکی از والاترین قوانین جوامع بشری به حساب می آید. رئیس مجمع عمومی هربرت و. ایوات که ضمنا از دوستان لمکین بود از تصویب کنوانسیون به عنوان "واقعه ای بسیار مهم و تاریخ ساز در تحول قانون بین المللی" یاد کرد. وی مصرانه از تمامی کشور ها درخواست نمود تا در اولین فرصت آن را در پارلمان کشورشان به تصویب برسانند. این اولین بار بود که سازمان ملل، عهدنامه ای مربوط به حقوق بشر را به تصویب می رسانید.

همین که نتیجه رای گیری اغلام شد، تمام نگاه ها به سوی لمکین، دوخته شد. تمام حضار به نقش لمکین و تلاش بی وقفه وی، در تهیه و تصویب کنوانسون، آگاهی کامل داشتند. پس از پایان جلسه اعلام نتایج، خبرنگاران به دنبال لمکین می گشتند، تا درشادی وی شریک باشند؛ ولی لمکین گوئی ناپدید شده بود. آن روز عصر خبرنگاران در حالی لمکین را پیدا کردند که در یکی از سالن های سازمان ملل، در تاریکی نشسته بود و گریه می کرد. همان مردی که سال ها به دنبال خبرنگاران می دوید وسعی در قبولاندن ضرورت مبارزه با نسل کشی را، می کرد، پس از تصویب کنوانسیون، فرصت کریستن به مرگ عزیزان خود را پیدا کرده بود. وی با نگاهی ملتمسانه از خبرنگاران و دوستانش می خواست که تنهایش بگذارند.

هرچند لمکین نمی توانست پیش بینی کند اما متاسفانه دشوارترین راه هنوز در پیش رو قرار داشت. تصویب عهد نامه در پارلمان کشورهای امضاء کننده ، با مشکلات زیادی همراه بود. پس از گذشت چهار دهه، سازمان ملل موفق شد عهدنامه را برسمیت بشنلسد. و پنجاه سال پس از تصویب عهد نامه جامعه بین الملل و دادگاه بین المللی لاهه، از عهده محاکمه جنایتکاران به اتهام نسل کشی بر آمد.   

بیان همین دشواری های بعدی که پس از ۹ دسامبر ۱۹۴٨ به وجود آمد ، می تواند مطلبی جدا باشد که در فرصتی دیگر، باید به آن پرداخت.
همچنین توجه قتل عام ارامنه که بعدا به اولین نسل کشی قرن بیستم، شهرت یافت، ـ که اولین انگیزه برای رافائل لمکین بود تا کار بزرگی را شروع و به سرانجام برساند ـ چرا در سایه ای از ابهام قرارگرفت و جهانیان بسی دیرتر در صدد محکوم کردن آن بر آمدند و چرا تاکنون دولت ترکیه برای برسمیت شناختن این نسل کشی، تحت فشار قرار نگرفته است؟

abasmogaddam@gmx.de

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ پس از پایان جنگ جهانی اول، قدرت های غربی پیروز بر ابعاد جنایت و نسل کشی ارامنه به دست ترکان عثمانی، آگاهی کامل داشتند. ولی سرنگونی تزار و پیروزی کمونیست ها، دول سرمایه داری را بشدت نگران کرده بود. این دول برای مقابله با نقش اتحاد شوروی در ایجاد انقلابات کارگری، در صدد ایجاد دژی در کشورهای همجوار شوروی بودند. به همین دلیل می بایست ارتش شکست خورده عثمانی به دست یک نظامی یعنی مصطفی کمال (آتاترک) بازسازی می شد. در چنین وضعیتی اگر غرب درصدد پیگرد جانیانی که دست به نسل کشی ارامنه زدند، بر می آمد، سپاه عثمانی متلاشی می شد. پس لازم بود برای حفظ سپاه ترک و انتقال قدرت به دست آتاترک، موضوع قتل عام ارامنه مسکوت گذاشته می شد. همین چشم پوشی عمدی انگلستان و دیگر دول غربی، نسبت به نسل کشی ارامنه، که مایه ننگ ابدی "جهان متمدن" به حساب می آید، رافائل لمکین را بشدت آزار می داد.
      
۲ ـ در دادگاه نورنبرک اسناد زیادی توسط دادستان ارائه شد. اغلب این اسناد، از اسناد سیاست خارجی آلمان بود که از آرشیو وزارت خانه مربوطه به دست آمده است. یکی از مهمترین اسنادی که ارائه شد، دومین سخنرانی هیتلر برای فرماندهان ارتش در تاریخ ۲۲ اوت ۱۹٣٣ می باشد. از آنجائیکه این سند اهمیت جهانی دارد، ضمن تشکر از خانم احمدی که زحمت ترجمه متن از آلمانی به فارسی را به عهده گرفتند، ترجمه متن و زیر نویس متن را جهت اطلاع علاقمندان در این جا ارائه می کنم:


یک سند از اسناد سیاست خارجی آلمان ۱۹۴۵ ـ۱۹۱٨
یادداشت بدون امضا (۱)
دومین سخنرانی رهبر در تاریخ ۲۲ اوت ۱۹٣۹

این مسئله در رابطه با انگلستان و فرانسه می تواند به گونه ای دیگر هم اتفاق بیفتد. نمی توان با اطمینان پیش بینی کرد. من بیشتر روی تحریم اقتصادی حساب می کنم و نه محاصره و یا قطع رابطه. عزم راسخ! عقب نشینی در مقابل هیچ چیز! همه باید اینطور فکر کنند که ما ازهمان ابتدای امر برای مبارزه علیه قدرتهای غربی هم مصمم بودیم. مبارزه برای زندگی یا مرگ. آلمان هرگاه متحد بوده، هر جنگی را پیروز شده است. مخصوصا رهبران باید موضع راسخ و محکم، امیدواری، ایمان به پیروزی و غلبه کردن به مشکلات از طریق عادت کردن به فشارهای سخت را داشته باشند. زمان طولانی در حالت صلح ماندن برای ما خوب نیست بنابرین ضروری است که روی هرپیشامدی حساب کرد. مرد باشید! این انسانها هستند که با هم کشتی می گیرند نه ماشینها و انسان برتر ما هستیم. عوامل روحی تعیین کننده هستند. طرف مقابل ما آدم های ضعیفی هستند. در سال ۱۹۱٨ ملت شکست خورد، برای اینکه پیش شرط های یک روحیه خوب بقدر کافی فراهم نبودند. فریدیش کبیر پیروزی نهایی خود را تنها مدیون روحیه قوی خود بود.
انهدام لهستان در پیش رو است. هدف رسیدن به یک خط مشی مشخصی نیست بلکه از بین بردن نیروهای زنده است. حتی اگر در غرب جنگی آغاز بشود بازهم نابودی لهستان در اولویت خواهد بود. با در نظر گرفتن فصلی که در آن هستیم اتخاذ یک تصمیم فوری ضروری است.
من مناسبت تبلیغاتی برای شروع جنگ را فراهم خواهم کرد، فرقی نمی کند که قابل قبول باشد یا نه. بعد ها از برنده جنگ پرسیده نخواهد شد که راست گفته است یانه. در شروع و پیشبرد جنگ مسئله پیروزی مطرح است و نه حق داشتن.
ترحم به قلبهایتان راه ندهید، با خشونت و بیرحمی جلو بروید. هشتاد میلیون انسان باید حقشان را بگیرند. موجودیت آنها باید تضمین شود. حق با قوی تر ها است. با شدت تمام اقدام کنید! تعجیل در تصمیم گیری ضروری است. به سربازان آلمانی ایمان داشته باشید. بحران ها فقط از عجز و ناتوانی عصبی رهبران ناشی می شود.
درخواست اول: نفوذ کردن تا Weichsel و تا Narew برتری تکنیکی ما اعصاب لهستانی ها را در هم خواهد شکست. هر نیروی زنده از نو متشکل شده لهستانی باید فورا نابود شود. انهدام باید ادامه پیدا کند.
مرزبندی جدید آلمان باید با دیدگاههای سالم صورت بگیرد، شاید یک پوشش دفاعی در خط جلو لازم باشد. اما عملیات نظامی ملاحظه این مسئله را نباید بکند. هدف نظامی ویرانی کامل لهستان است. سرعت مسئله اصلی است. تعقیب تا نابودی کامل. اطمینان داشته باشید، قدرت آلمان توانائی این مطالبه را دارد. شروع کار دستور داده خواهد شد. احتمالا شنبه صبح.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) نگاه کنید به سند شماره ۱۹۲. در دادگاه سرکردگان جنایتکاران جنگی، دادستان به یک یادداشت دیگر در باره سخنرانی هیتلر ارجاع می دهد. سندی بنام L-٣ که به عنوان مدرک اثبات در دادگاه بین المللی نظامی نورنبرگ ارائه نمی شود و برای همین در نسخه اداری مدارک اثبات وجود ندارد. این مدرک که در ترجمه انگلیسی British Ducuments سری ٣ باند ۷ شماره ٣۱۴ به عنوان ضمیمه چاپ شده است به شرح زیر است:
تصمیم برای حمله به لهستان در بهار. در ابتدای امر نگرانی از آرایش سیاسی بر عایه انگلستان و فرانسه و همزمان اجبار برای حمله به لهستان مطرح است. اما این ریسک را باید کرد. همانطوریکه گورینگ توضیح داد اگر در جنگ آتی پیروز نشویم، برنامه چهار ساله شکست خورده و ما در آخر خط هستیم.
از پائیز ۱۹٣٨ و از آن زمان که برای من روشن شده است که ژاپن با ما بی قید و شرط همراهی نمی کند و موسولینی از جانب حماقت پادشاه و بد جنسی خیانت آمیز ولیعهد تهدید می شود، تصمیم گرفته ام با استالین همراه شوم. در واقع سه دولتمرد بزرگ در دنیا وجود دارند: استالین، من و موسولینی. موسولینی که از همه ضعیف تر است، نه قدرت تاج و تخت را دارد و نه می تواند کلیسا را در هم بشکند. استالین و من تنها کسانی هستیم که فقط آینده را می بینند. بنا بر این چند هفته بعد در مرز مشترک آلمان و روسیه دست در دست استالین خواهم گذاشت و با او در باره تقسیم تازه جهان تصمیم خواهم گرفت.
قدرت ما در سرعت و خشونت ما است. چنگیز خان میلیون ها زن و کودک را کشت، آگاهانه و با خشنودی قلبی. اما تاریخ از او فقط به عنوان موسس یک دولت بزرگ یاد می کند. آنچه که تمدن ضعیف اروپای غربی در باره من ادعا می کند هیچ اهمیتی برای من ندارد. من فرمان را داده ام و من هر کسی را که حتی یک کلمه انتقاد بکند، تکه تکه می کنم. رسیدن به اهداف جنگی، نه با دست یافتن به خطوط مشخصی، بلکه با نابودی فیزیکی دشمن تامین می شود. بنابراین من موقتا در شرق باند های آدمکش خود را آماده نگهداشته ام ، با این فرمان بیرحمانه و بدون دلسوزی هر مرد و زن و کودکی را که ریشه لهستانی و زبان لهستانی دارند، به هلاکت برسانند. فقط به این طریق می توانیم آن فضای زندگی مورد لزوم را بدست بیاوریم. امروز دیگر چه کسی از نابودی ارمنی ها حرف می زند؟
فرمانده کل Brauchitsch به من قول داده است که جنگ با لهستان را در عرض چند هفته بپایان برساند. اگر می گفت که برای این کار دو سال و یا حتی یکسال وقت لازم است، من فرمان حمله نمی دادم و بجای روسیه موقتا با انگلستان متحد می شدم، بخاطر اینکه ما نمی توانیم یک جنگ طولانی مدت را به انجام برسانیم. با وجود این حالا موقعیت تازه ای بوجود آمده است. من این کرم های بیچاره Daladier و Chamberlain را من در مونیخ دیده ام. آنها بزدل تر از آن هستند که دست به حمله بزنند. آنها حد اکثر اقدام به محاصره خواهند کرد که ما برای مقابله با آن خودکفائی اقتصادی خودمان و مواد خام روسیه را داریم. لهستان خالی از سکنه خواهد شد و به جای آنها آلمانی ها اسکان داده خواهند شد. پیمان لهستان برای من بخاطر بدست آوردن زمان اضافی است و علاوه بر این، آقایان، برای روسیه همان اتفاق می افتد که من بلحاظ نظامی با لهستان می کنم. بعد از مرگ استالین که بسختی بیمار است روسیه را در هم می شکنیم. آن موقع طلوع حکومت آلمانی ها بر روی زمین است.
کشور های کوچک نمی توانند مرا بترسانند، بعد از مرگ کمال، ترکیه بوسیله خل ها و احمق ها اداره می شود. کارل رومانیائی یک برده کاملا فاسد تمایلات جنسی خود است. پادشاه بلژیک و پادشاهان کشور های شمالی هم عروسک های خیمه شب بازی هستند که تابع شکم خود و خلق های خسته شان هستند.
آشغال های ژاپن را هم باید بپذیریم. من به ژاپن یکسال وقت داده ام. قیصر لنگه دیگر آخرین تزارها است، ضعیف، بزدل و بی اراده، شاید هم در اثر نقلاب سقوط کند. همراهی من با ژاپن پوپولیستی نبود. ما کماکان به ناآرامی ها در خاور دور دامن خواهیم زد.مثل ارباب ها فکر کنیم و این خلق ها را در بهترین حالت مثل نیمه میمونهای رنگ شده ای فرض کنیم که پیوسته می خواهند شلاق، و قدرت و خشونت را حس بکنند.
موقعیت مناسبتر از هر زمان دیگری است، من فقط یک نگرانی دارم و آن اینکه Chamberlain و یا یک آدم رذل دیگری در آخرین لحظات با توصیه ها و کشته های جنگی پیش من بیاید. این آدم با سر با پائین پله ها سقوط خواهد کرد حتی اگر مجبور باشم شخصا جلوی همه عکاس ها لگدی به شکم وی بزنم.
نه! برای این کار ها دیر شده است. حمله و نابودی لهستان صبح روز شنبه شروع می شود. من ترتیبی می دهم که چند گروهان با اونیفرم لهستان به Oberschlesien و یا به منطقه حفاظتی حمله بکند. اینکه دنیا این را باور بکند یا نکند، برای من فرقی ندارد. جهان فقط موفقیت را می بیند.
آقایان ، قرن ها است که شهرت و افتخار به شما رو نکرده است. استوار باشید. بیرحم باشید. خشنتر سریعتر از دیگران اقدام کنید. شهروندان اروپای غربی باید از وحشت به خود بلرزند.
این انسانی ترین راه جنگ کردن است. برای اینکه این طرز جنگیدن آنها را می ترساند. شیوه جدید جنگیدن منطبق بر یک مرزبندی جدید است. به Ribbentrop اختیار داده شده است، هر چیزی را پیشنهاد کند و هر پیشنهادی را بپذیرد. من در غرب این حق را برای خودم حفظ می کنم که به لحاظ استراتژیک بهترین راه را تعیین بکنم. اینجا می شود با هلند، بلژیک وFranzösisch – Lothringen به عنوان مناطق حفاظتی کار کرد.
و حالا پیش بسوی دشمن. دیدار دوباره مان را در ورشو جشن می گیریم.

سخنرانی با اشتیاق زیادی استقبال شد. گورینگ به بالای میز رفت، سپاسهای خونین و وعده های خونین. او دیوانه وارمی رقصید. تعداد کمی که هنوز مردد بودند، سکوت اختیار کردند.
به هنگام صرف غذل، هیتلر گفت که او مجبور است در همین سال اقذام بکند. برای اینکه مدت زیادی زنده نخواهد ماند و جانشین او هم قادر به این کار نیست، علاوه بر این وضعیت نهایتا بعد از دوسال تسلی ناپذیر و نا امید کننده خواهد شد.

همچنین نگاه کنید به British Documents, Seite ٣,Band VII, Nr.٣۹۹.

٣ ـ پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول ، طلعت از کشور گریخته بود. دادگاهی وی را تحت فشار افکار عمومی، غیابا به اعدام محکوم نمود. ولی تلاش غرب در حمایت از "جمهوری ترکیه" چنان باعث وقاحت ترکان شد که دولت ترکیه با کتمان جنایات "ترکان جوان" مدعی شدند که: این ارامنه بودند که ترکان مسلمان را می گشتند! و با بی شرمی هرچه تمام، طلعت جنایتکار را "شهید وطن" نامیدند! و قبر وی زیارت گاه ناسیونالیست های ترک گردید.


۴ ـ متن مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به عنوان یکی از اسناد مهم جهانی به حساب می آید:
کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی

مجمع عمومی پس از موافقت با مضمون کنوانسیون، آن را طی قطعنامه، (III) A مورخ ۹ دسامبر ۱۹۴٨ جهت تصویب و کسب قدرت اجرایی ارائه داده است. این کنوانسیون طبق ماده XIII از تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۵۱ قابل اجرا است.

طرفین این قرار داد، ضمن بررسی اظهار نامه مجمع عومی سازمان ملل در قطعنامه شماره ۹۶(I) به تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶ مبنی بر این که نسل کشی طبق قانون بین الملل جرمی خلاف نفس و اهداف سازمان ملل است و محکوم شده توسط دنیای متمدن محسوب می شود، با علم به این که نسل کشی ها در کلیه دوران تاریخ، ضایعات عظیمی را بر بشریت وارد کرده اند و با اعتقاد راسخ بر این امر مهم که برای خلاص کردن بشر از این نوع مصیبت شوم نیاز به همکاری بین المللی احساس می شود، به این وسیله بر موارد ذیل توافق می گردد:

مجمع‌ عمومی‌ متن‌ قرارداد ضمیمه‌ مربوط‌ به‌ جلوگیری‌ از نسل کشی را تصویب‌ و به‌ موجب‌ ماده‌ ۱۱ همان‌ قرارداد آنرا برای‌ امضاء و تصویب‌ و الحاق‌ در دسترس‌ دول‌ می‌گذارد. قرارداد برای‌ جلوگیری‌ ازنسل کشی:

ماده‌ ۱ ـ طرفین تصدیق‌ و تأیید می‌کنند که‌ (ژنوسید) اعم‌ از اینکه‌ در موقع‌ صلح‌ صورت‌ گیرد یا جنگ‌ به‌ موجب‌ حقوق‌ بین‌المللی‌ جنایت‌ محسوب‌ می‌شود و تعهد می‌کنند از آن‌ جلوگیری‌ کرده‌ و مورد مجازات‌ قرار دهند.

ماده‌ ۲ ـ در قرارداد فعلی‌ مفهوم‌ کلمه‌ (ژنوسید) یکی‌ از اعمال‌ مشروحه‌ ذیل‌ است‌ که‌ به‌ نیت‌ نابودی‌ تمام‌ یا گروه‌ ملی‌ و قومی‌ و نژادی‌ و یا مذهبی‌ ارتکاب‌ گردد. از اینقرار:

الف ـ قتل‌ اعضاء آن‌ گروه‌.
ب ـ صدمه‌ شدید نسبت‌ به‌ سلامت‌ جسمی‌ و یا روحی‌ افراد آن‌ گروه‌.
پ ـ قراردادن‌ عمدی‌ گروه‌ در معرض‌ وضعیت‌ زندگانی‌ نامناسبی‌ که‌ منتهی‌ بزوال‌ قوای‌ جسمی‌ کلی‌ یا جزئی‌ آن‌ بشود.
ث ـ اقداماتیکه‌ به‌ منظور جلوگیری‌ از توالد و تناسل‌ آن‌ گروه‌ صورت‌ گیرد.
ت ـ انتقال‌ اجباری‌ اطفال‌ آن‌ گروه‌ به‌ گروه‌ دیگر.

ماده‌ ٣ ـ اقدامات ذیل قابل مجازات خواهد بود:

الف ـ نسل کشی (ژنوسید) .
ب ـ تبانی‌ بمنظور ارتکاب‌ ژنوسید.
ث ـ تحریک‌ مستقیم‌ وعلنی‌ برای‌ ارتکاب‌ ژنوسید.
ت ـ شروع‌ به‌ ارتکاب‌ به‌ ژنوسید.
ج ـ شرکت‌ در جرم‌ ژنوسید.

ماده‌ ۴ ـ اشخاصیکه‌ مرتکب‌ ژنوسید و یا اعمال‌ مشروحه‌ در ماده‌ سوم‌ شوند اعم‌ از اینکه‌ اعضاء حکومت‌ یا مستخدمین‌ دولت‌ و یا اشخاص‌ عادی‌ باشند مجازات‌ خواهند شد.

ماده‌ ۵ ـ طرفهای‌ قرارداد ملتزم‌ می‌شوند که‌ بر طبق‌ قوانین‌ اساسی‌ مربوط‌ خود تدابیر قانونی‌ لازم‌ برای‌ تأمین‌ اجرای‌ مقررات‌ این‌ قرارداد را اتخاذ نمایند و مخصوصاً کیفرهای‌ موثر درباره‌ مرتکبین‌ ژنوسید یا یکی‌ دیگر از اعمال‌ مشروحه‌ در ماده‌ سوم‌ را در نظر بگیرند.

ماده‌ ۶ ـ اشخاص‌ متهم‌ بارتکاب‌ ژنوسید یا یکی‌ دیگر از اعمال‌ مشروحه‌ در ماده‌ سه‌ به‌ دادگاههای‌ صالح‌ کشوری‌ که‌ جرم‌ در آنجا ارتکاب‌ شده‌ و یا به‌ دادگاه‌ کیفری‌ بین‌المللی‌ که‌ طرفهای‌ متعاهد صلاحیت‌ آنرا شناخته‌ باشد جلب‌ خواهند شد.

ماده‌ ۷ ـ عمل‌ ژنوسید و اعمال‌ دیگر مذکوره‌ در ماده‌ سه‌ از لحاظ‌ استرداد مجرمین‌، جرم‌ سیاسی‌ محسوب‌ نمی‌شود. در این‌ قبیل‌ موارد طرفهای‌ قرارداد تعهد می‌کنند طبق‌ قوانین‌ کشور خود و قراردادهای‌ موجود استرداد، موافقت‌ نمایند.

ماده‌ ٨ ـ هر یک‌ از طرفین قرارداد می‌توانند از مراجع‌ صلاحیتدار سازمان‌ ملل‌ بخواهد که‌ بر طبق‌ منشور ملل‌ متحد برای‌ جلوگیری‌ و مجازات‌ ژنوسید یا اعمال‌ دیگر مذکور در ماده‌ ٣ اقدامات‌ مقتضی‌ بعمل‌ آورد.

ماده‌ ۹ ـ اختلافات‌ حاصله‌ میان‌ طرفین قرارداد‌ در خصوص‌ تفسیر و تطبیق‌ یا اجرای‌ این‌ قرارداد منجمله‌ اختلافات‌ راجع‌ به‌ مسئولیت‌ یک‌ دولت‌ در مورد عمل‌ ژنوسید یا اعمال‌ دیگر مذکور در ماده‌ ٣ به‌ تقاضای‌ یکی‌ از طرفین‌ اختلاف‌ به‌ دیوان‌ بین‌المللی‌ دادگستری‌ ارجاع‌ می‌شود.

ماده‌ ۱۰ ـ این‌ قرار داد که‌ متن‌های‌ چینی‌ و انگلیسی‌ و فرانسه‌ و روسی‌ و اسپانیولی‌ آن‌ متساویاً معتبر شناخته‌ می‌شود تاریخ‌ ۹ دسامبر ۱۹۴٨ را خواهد داشت‌.

ماده‌ ۱۱ ـ این‌ قرارداد تا ٣۱ دسامبر ۱۹۴۹ برای‌ امضای‌ اعضای‌ سازمان‌ ملل‌ متحد و هر دولت‌ غیرعضوی‌ که‌ مجمع‌ عمومی‌ در این‌ خصوص‌ از آن‌ دعوت‌ کرده‌ باشد آماده‌ خواهد بود. این‌ قرارداد بتصویب‌ رسیده‌ و نسخ‌ مصوب‌ آن‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد تسلیم‌ خواهد گردید.

از تاریخ‌ اول‌ ژانویه‌ ۱۹۵۰ هر عضو سازمان‌ ملل‌ یا هر دولت‌ غیر عضویکه‌ به‌ شرح‌ بالا از آن‌ دعوت‌ شده‌ باشد می‌تواند به‌ این‌ قرارداد ملحق‌ شود.

ماده‌ ۱۲ ـ هر دولت‌ متعاهدی‌ در هر موقع‌ می‌تواند با اعلام‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد مقررات‌ این‌ قرارداد را به‌ کشورها یا یک‌ کشوری‌ که‌ امور خارجی‌ مربوط‌ به‌ آن‌ را عهده ‌دار است‌ شامل‌ نماید.

ماده‌ ۱٣ ـ همین‌ که‌ بیست‌ سند تصویب‌ یا اسناد الحاق‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ برسد صورت‌ مجلسی‌ در این‌ باب‌ از طرف‌ او تنظیم‌ شده‌ و رونوشت‌ آن‌ صورت‌ مجلس‌ را برای‌ تمام‌ اعضاء ملل‌ متحد و دول‌ غیر عضو مذکور در ماده‌ ۱۱ خواهد فرستاد.
این‌ قرارداد پس‌ از نود روز از تاریخ‌ تسلیم‌ بیستمین‌ سند مصوب‌ یا اسناد الحاق‌ بموقع‌ اجرا گذاشته‌ خواهد شد. هر تصویب‌ یا الحاقیکه‌ بعد از آن‌ تاریخ‌ صورت‌ گیرد نود روز پس‌ از تسلیم‌ سند تصویب‌ یا الحاق‌ معتبر خواهد بود.

ماده‌ ۱۴ ـ مدت‌ قرارداد از تاریخ‌ اجرای‌ آن‌ ده‌ سال‌ خواهد بود پس‌ از پایان‌ مدت‌ مزبور نیز مادام‌ که‌ طرفهای‌ متعاهد لااقل‌ شش‌ ماه‌ قبل‌ از انقضاء آن‌ را فسخ‌ ننموده‌اند پنج‌ سال‌ خود بخود تمدید خواهد شد. فسخ‌ قرارداد مزبور کتباً اعلام‌ و بعنوان‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد ارسال‌ خواهد گردید.

ماده‌ ۱۵ ـ هرگاه‌ برابر فسخ‌ این‌ قرارداد تعداد کشورهای متعهد،‌ به‌ کمتر از شانزده‌ برسد قرارداد مزبور از تاریخ‌ اعلام‌ فسخ‌ و از درجه‌ اعتبار ساقط‌ می‌گردد.

ماده‌ ۱۶ ـ هر یک‌ از طرفین قرارداد‌ در هر موقع‌ حق‌ دارد به‌ وسیله‌ اعلام‌ کتبی‌ به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ تجدید نظر در این‌ قرارداد را تقاضا نماید. مجمع‌ عمومی‌ درباره‌ این‌ تقاضا به‌ نحو مقتضی‌ تدابیر لازم‌ اتخاذ خواهد کرد.

ماده‌ ۱۷ ـ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد مراتب‌ ذیل‌ را به‌ کشورهای‌ عضو سازمان‌ و دولتهای‌ غیرعضو مذکوره‌ در ماده‌ ۱۱ اعلام‌ خواهد کرد:

الف‌ ـ امضاءها و تصویب‌ها و الحاقهائی‌ که‌ به‌ منظور اجرای‌ ماده‌ ۱۱ به‌ دبیرکل‌ واصل‌ گردد.
ب‌ ـ اعلام‌هائی‌ که‌ در اجرای‌ ماده‌ ۱۲ می‌رسد.
پ‌ ـ تاریخی‌ که‌ این‌ قرارداد بموجب‌ ماده‌ ۱٣ بموقع‌ اجرا گذارده‌ می‌شود.
ت‌ ـ اعلام‌ فسخ‌ قرارداد به‌ موجب‌ ماده‌ ۱۴
ث‌ ـ الغاء قرارداد بموجب‌ ماده‌ ۱۵
ج‌ ـ اعلامهائی‌ که‌ بموجب‌ ماده‌ ۱۶ دریافت‌ گردد.

ماده‌ ۱٨ ـ نسخه‌ اصلی‌ این‌ قرارداد در بایگانی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد ضبط‌ خواهد گردید. یک‌ نسخه‌ معتبر‌ برای‌ هر یک‌ از اعضای‌ سازمان‌ ملل‌ متحد و دول‌ عضو مذکور در ماده‌ ۱۱ فرستاده‌ خواهد شد.

ماده‌ ۱۹ ـ این‌ قرارداد از طرف‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌متحد در تاریخ‌ اجراء به‌ ثبت‌ خواهد رسید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح لازم : برای نگارش این مطلب ، کتاب "معضلی برخاسته از جهنم" نوشته سامانتا پاور، مورد استفاده قرار گرفته است. علاقمندان برای اطلاع بیشتر می توانند به این کتاب مراجعه نمایند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست