یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه به آقای محمد آزادگر
مسئول هیئت اجرائی حزب فدرال- دموکرات آذربایجان


واهاب تبریزلی


• با کمال تاسف، نتیجه ی تلاش هایتان برای توتالیتریزم زدائی و استالین زدائی این بوده که خود را از گرداب چپ افراطی رها کرده و در حصار راست ارتجاعی بیافتید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣ فروردين ۱٣٨٨ -  ۲٣ مارس ۲۰۰۹


"شادی و وجد واهاب تبریزلی ها(مترجم سخنان سیروس مددی) از اختلافات ،تشتت وتقابل نیروهای حرکت ملی آذربایجان ودامن زدن به این اختلافات با رودررو گذاشتن گرایش های مختلف درون حرکت ملی آذربایجان بدون اما و اگر نشان میدهد که چه دست های پلیدی بظاهر بنام طرفداری از حرکت ملی آذربایجان مشغول توطئه علیه آن هستند". – محمد آزادگر. درج شده در سایت www.azadtribun.net


خدمت شریف آقای محمد آزادگر محترم!
من کسی هستم که درپاییز سال 1351 درزندان ارومیه هم تخت شما بودم وآقایان خبیری، لطیفی ( اگردرمورد این یکی اشتباه نکرده باشم) و... هم پرونده ی شما بودند. شما با نفی یک مسئله ی آشکاربه خوانندگان خود تلقین کرده اید که گویا من تنها سخنان آقای مددی را ترجمه کرده ام وکاری به گزارش منصفانه ی برنامه ی تلویزیون نداشته ام! ترا چه شده است ممد جان؟ چرا انعکاس نظرات دیگران که طبعا نمیتوانند مثل هم فکر کنند، اینهمه مایه ی عصبانیت شما شده تا مجبور باشید از ادبیات مجاهدین وسلطنت طلبان با دوستان سابق خود – ازجمله من – استفاده کنید؟ چرا طرح نظرات متفاوت باید نشانگر وجود دست های پلیدی باشد که حرکت ملی را تضعیف میکنند و این دستان پلید چرا باید مال من باشد؟ آیا جرم من این است که دروطن مانده و زندان کشیده، بطور تصادفی در جریانات تابستان 1367 زنده بمانم و بنابراین نمیتوانم ماهیت ام را بصراحت مطرح نمایم و شما در کمال آزادی وعصبیت قادر به ایراد اتهام و تهمت بمن باشید؟ در کدام محکمه ی عادلانه ای بثبوت رسیده که ما طرفدران دروغین حرکت، وهم اندیشان شما طرفداران واقعی آن هستند؟ دیدید که بازهم دست از"موضعگیری شتاب زده" برنمیدارید؟
درقسمتی از نوشته های خود با تنقید اصولی از ساختار کمینترنی – استالینی تشکیلات مخالفت نموده ولی عملا و استالین وار در مورد ما حکم صادر کرده اید. مگر استالین بنام دفاع از منافع مردم، آن جنایات را نکرد و آن اشتباهات را ننمود و شما هم بنام حرکت ملی ما را به باد دشنام نمیگیرید؟ البته در این مورد خاص استالین یک سر و گردن از شما بالاتر قرارگرفته و آن اینکه او با تمام این نقصان ها، موفق شد که طی برنامه ی 5 ساله ی 1932-1937 جامعه ی روسیه ی عقب مانده را وارد انقلاب صنعتی نموده و از این کشور نیمه فلاحتی- نیمه سرمایه داری (ازنوع وابسته اش) یک کشور صنعتی بزرگ ساخته و آن را قادر سازد که قبل از همه ی کشورهای صنعتی، نخستین فضاپیماهای پیشرفته اش را بر فضا جولان دهد و...
آقای مددی بخودشان مربوط است که به این نوشته ی حیرت انگیز شما جواب بدهد یانه. من هرگز تماس حضوری با او نداشته و او را از روی آثار قلمی اش میشناسم و از نظر عاطفی بشما نزدیکتر بودم. اما نمیتوانم نسبت به نظریات مستبدانه ای که در مقاله ی شما مطرح شده، لاقید بمانم. چرا؟ برای اینکه آقای مددی اسرار مگویی را مطرح نکرده که مورد اینهمه تهاجم قرار گیرد. استباطات ایشان برای هر داخل نشین حرکت از مدتها پیش از اینها واقعیتی ملموس وعیانی بود و ما ساکنین داخل آذربایجان آن موضوعات مطرح شده توسط ایشان را از سالها قبل و با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم ودر این مورد بارها از شما بزرگان و عالیمقامان خارج نشین جلوتر بوده و بعبارت دیگرو با عرض معذرت، این نظریات موهوم شما خارج نشینان گرانسنگ را جدی نمیگرفتیم.
صراحتا بشما عرض میکنم: با کمال تاسف، نتیجه ی تلاش هایتان برای توتالیتریزم زدائی و استالین زدائی این بوده که خود را ازگرداب چپ افراطی رها کرده و در حصار راست ارتجاعی بیافتید که یا فرقی باهم ندارند و یا ممکن است از این چرخش، "سیری به قهقرا" یاد کرد؟! شاید دلیل روانی این آشفته گویی ها هم همین مسئله است! توصیه ی دوستانه ام بشما، ریکلاس بودن و ژرف اندیشی بیشتر و صدالبته مطالعه ی بازهم بیشتراست. راست آنستکه که با لحاظ شرایط مدام تغییر یابنده ی زندگی، همه ی ما به بازنگری مجدد و بازهم مجدد تصورات خود از جهان نیاز شدیدی داریم. هرلحظه ممکن است تحلیل خاص خود را داشته باشد و ما مجاز نیستیم که با ترور اندیشه ها، این مجال را ازهمدیگر بگیریم. با ادعا نمیتوان ادعای بریده شدن از استالینیزم کرد بلکه عملکرد ما محکی بر صحت و سقم این ادعاهایمان خواهد بود وصد متاسفانه مقاله ی شما مشحون از ایده ای که بشدت درصدد نفی (ویا لاقل تظاهر به نفی) آن هستید، میباشد. شما بطور شاهانه و آمرانه به دیگران گفته اید که آنگونه بیاندیشند که مورد دلخواه شما باشد وگرنه آبرویش را خواهید برد که عملا هم چنین کرده اید!
شما وقتی از باز بودن تشکیلات خود حرف بمیان آورده اید، چگونه به دیگرانی که عضو موظف تشکیلات شما نیستند، تعیین تکلیف آمرانه میکنید؟
شما درنوشته ی خود بدرستی صحبت از فرق ماهوی ناسیونالیزم ملت حاکم و محکوم کرده اید. اما بخوانندگان خود توضیح نداده اید که این تئوری از طرف مارکس و لنین صادر شده است؟ چگونه است که وقتی پای منافع موهوم ما بمیان میآید و یا ستون استدلالات ما میلرزد، این آدم ها اخ نیستند که هیچ بلکه به ملزومات کار ما تبدیل میشوند؟ و یا خدای نکرده، ما ها مردم و خوانندگان خود را نادان فرض کرده ایم.
لااقل این تسلط را برخلق و خوی خود نداشتید که طرفین دعوای را مشترکا بباد انتقاد بگیرید تا ما با قبول نقش ریش سفیدانه ی شما خاموش باشیم. واقعیت این است که من در روزمناظره منتظر تماس تلفنی شما با برنامه و دعوت طرفین به تحمل و مدارای یکدیگر بودم و هرگز انتظار این واکنش عصبی شما را در عالم خواب هم نداشتم.
ضمنا بخاطر احترام به دوستی دوماهه ی که در بدترین شرایط زندگی آنزمانی بوجود آمده بود و نیز ارزیابی این مسئله که گز نکرده بریده اید، این نوشته تا تصحیح نوشته ی اخیرتان و معذرت خواهی رسمی بخاطر ترور شخصیتی که بر علیه من کرده اید انتشار عمومی نمییابد ولی اگرعملا شاهد برخورد لاقیدانه ی شما بوده و به نامه ام جواب ندهید، ناچار به رسانه ای کردن آن خواهم بود.
واهاب تبریزلی


توضیح: آقای آزادگر نه تنها خود را درشان و مرتبه ای دید که مرا لایق دریافت یک پاسخ دوستانه ی چند سطری ندیدند، بلکه همکارشان آقای اردبیلی با ورود به میدان، آبروی نداشته ی من از نظر تشکیلاتشان را با تهمت زدن و جعل سخنانم برباد داد و بنابراین من چاره ای جز رسانه ای کردن این گلایه ام نداشتم.
واهاب تبریزلی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست