مختصات پیروزی چپ ها در انتخابات السالوادور
فرید مرجایی
•
السالوادور کشور کوچکی در امریکای مرکزی است و در یک دید سطحی انتخابات ریاست جمهوری آن برای منطقه پراهمیت به نظر نمی رسد. ولی در یک بررسی عمیق تر ما به تبعات و اهمیت استراتژیک این انتخابات پی می بریم. انتخابات السالوادور پنجره یی است به تحولات تاریخی امریکای لاتین در چند دهه گذشته و نضج گرفتن نوعی سوسیالیسم انسانگرا در نیمکره جنوبی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ فروردين ۱٣٨٨ -
۱۴ آوريل ۲۰۰۹
در انتخابات یکشنبه ۱۵ مارس در شرایط غیربرابر، حزب چپ دموکراتیک «فارابوندو مارتی» بر الیگارشی و شاخه حزب راست آن آرینا پیروز شد. از جمعیت ٨/۶ میلیون نفری السالوادور، ٣/۴ میلیون نفر آن واجد رای بوده که درصد زیادی از آن در این انتخابات شرکت کردند. رقابت تبلیغاتی این بار بسیار حاد و فراگیر بوده ولی به خشونت نینجامید. السالوادور کشور کوچکی در امریکای مرکزی است و در یک دید سطحی انتخابات ریاست جمهوری آن برای منطقه پراهمیت به نظر نمی رسد. ولی در یک بررسی عمیق تر ما به تبعات و اهمیت استراتژیک این انتخابات پی می بریم. انتخابات السالوادور پنجره یی است به تحولات تاریخی امریکای لاتین در چند دهه گذشته و نضج گرفتن نوعی سوسیالیسم انسانگرا در نیمکره جنوبی.
اگر انتخابات کشورهای امریکای لاتین را در پنج سال گذشته دنبال کنیم، پی می بریم جوامع مختلف یکی پس از دیگری دچار تحولات شده و با اتکا به ابزار انتخاباتی- که در این مرحله تاریخی مجاز و در دسترس است- خواست های دموکراتیک خود را دنبال کرده و انحصار قدرت نیروهای سنتی الیگارشی را محدود کرده اند. در طول دهه های ۶۰ ، ۷۰ و ۱۹٨۰ تعداد بسیاری از کشورهای امریکای لاتین با دیکتاتوری نظامی جونتا یا حکومت الیگارشی و خفقان روبه رو بوده و اداره می شدند. به بهانه جنگ سرد، سیاست امریکا در منطقه به تقویت و تجهیز عوامل واپس گرا و سرکوب نیروهای دموکرات می پرداخت. سرکوب اتحادیه های کارگری، روستایی و دانشجویی هیچ امکان و فضای سیاسی برای نفس کشیدن نداشته و فعالیت نیروهای مدنی مقدور نمی بود. در حقیقت این مناسبات شرایط بهینه یی را برای شرکت ها و کمپانی های عظیم امریکایی فراهم می کرد. چرا که ژاندارم های منطقه با سلطه خود در جامعه موانع حداقلی قوانین کار یا محیط زیست را از جلوی پای این بنگاه های اقتصادی برمی داشتند و تاراج را بین آنها و الیگارشی محلی تقسیم می کردند.
در صورت نبود هیچ گونه فرصت برای فعالیت مدنی و سرکوب در آن دوره، به ناچار تشکل های سیاسی و نیروهای مدنی به مشی مبارزه مسلحانه رو آوردند. جبهه «فارابوندو مارتی» در السالوادور نیز باقیمانده میراث آن دوران است.
به عنوان مثال جنبش چریکی فارک در کلمبیا از تجمعات روستایی سرکوب شده ۴۰ سال پیش شکل گرفت و مبارزه مسلحانه آنان کماکان ادامه داشته است. «گری لیچ» یک نظامی غیرسیاسی امریکایی بود که در دوران خدمت خود با امریکای لاتین آشنا شده و نسبت به برنامه های امریکا در منطقه کنجکاو شد. بعد از اتمام خدمت، گری لیچ به عنوان ژورنالیست بی طرف برای تحقیقات بیشتر به کشور کلمبیا بازمی گردد. وی در تحقیقات میدانی خود در تاریخ معاصر کلمبیا، سرکوب مردم، و برنامه های الیگارشی را در کتاب تازه انتشاریافته خود (ماورای بوگوتا) تشریح می کند. وی از سیاست واشنگتن در کلمبیا که در زیر لفافه جنگ با مواد مخدر است پرده برمی دارد. واقعیاتی که گری لیچ در کتاب تازه انتشاریافته اش فاش می کند، تکان دهنده و قابل بررسی است. در راستای همین سیاست های سرکوبگرانه معاصر است که در سال گذشته هوگو چاوس کلمبیا را اسرائیل منطقه نامید.
دو رقیب سیاسی در این انتخابات احزاب «فارابوندو مارتی» و «آرینا» در حقیقت دو طرف جنگ داخلی السالوادور بودند که در دهه ۱۹٨۰ برای ۱۲ سال با یکدیگر جنگیدند. این جنگ داخلی که با وساطت سازمان ملل در ۱۹۹۲ خاتمه یافت، ۷۵ هزار نفر کشته باقی گذاشت. سازمان چریکی فارابوندو مارتی برگرفته از نام یک شاعر السالوادوری است که برای مبارزه رهایی بخش به کوهستان ها و جنگل ها پناه برده بود. آرینا مجموعه یی از الیگارشی، نظامیان ارتش و شبه نظامیان راست بودند که در آن دوران جوخه های مرگ را سازماندهی می کردند. تبلور این مجموعه مخوف به صورت حزب به وسیله شخصی به نام رابرت دابوسان در سال ۱۹٨۱ بنیانگذاری شده بود. طبق گزارش ماهنامه «پروگرسیو» (۱۹٨۴) دابوسان در پادگان های نظامی در امریکا آموزش دیده بود. کشور امریکا طبق سنت و «دکترین مانرو»، قاره جنوبی لاتین را حیاط خلوت خود به حساب می آورد. همواره ارتش السالوادور همچون دیگر جونتاهای دیگر منطقه به وسیله امریکا تجهیز و حمایت می شد.
در جنگ داخلی السالوادور مشاوران اطلاعاتی و امنیتی امریکا همواره پشت جبهه در السالوادور حضور داشتند. از دیگر نهادهای سرکوب، پلیس ویژه یی بود به نام «گارد خزانه داری» که با همراهی ارتش هرازگاهی روستاییان را به اتهام همراهی با چریک ها قتل عام می کردند. وقتی ریموند بانر خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز، قتل عام ۹۰۰ روستایی را در قریه «ال موزوتا» گزارش کرد، به وسیله سردبیر نومحافظه کار آن ابی روزنتال از روزنامه اخراج شد چرا که این افشاگری، آبروریزی برای دولت وقت امریکا یعنی دولت ریگان بود. (کریگ آنگر یکی از سردبیران ماهنامه «وینتی فر» این اطلاعات را در اختیار نگارنده قرار داده و اجازه تکثیر آن را داده است.)
در عین حال شبکه جوخه های مرگ برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه شهری به ترور، ربودن و شکنجه فعالان مدنی چون تعاونی های کارگری، مطبوعاتی، دانشجویی و کشیش های رهایی بخش می پرداختند. ربودن، تجاوز و ترور سه خواهر روحانی امریکایی (از صومعه مارینول) به دست این جوخه های مخوف، ناظران را در بهت قرار داد. هنگامی که «اسکار رومرو» کشیش اعظم السالوادور در خطبه یی در اعتراض به این جنایات سخن می گفت، هنگام سخنرانی به وسیله این تشکیلات ترور شد. وی قبل از اصابت گلوله به سینه اش گفت؛ «نام خداوند را شاهد می گیرم، من از نیروهای نظامی، گارد و پلیس تقاضا می کنم، التماس می کنم، به شما دستور می دهم به رعب و وحشت در جامعه خاتمه دهید، اینها را که می کشید برادران شما هستند. مجبور و ناچار نیستید از دستورات غیرانسانی برای قتل عام پیروی کنید.»
در زمان جنگ داخلی السالوادور دستگاه های اطلاعات و تبلیغاتی امریکایی به گونه یی قرینه سازی و به دنیا القا می کردند تجاوز به حقوق بشر از هر دو طرف متخاصمان است. ولی در سال ۱۹۹٣ کمیسیون تحقیق و تفحص سازمان ملل ۹۵ درصد اعمال خشونت علیه غیرنظامیان را به حساب حکومت شبه نظامی راستگرایان ثبت کرد. جبهه چریکی فارابوندو مارتی متجاوز شناخته نشد. ما بارها شاهد این تبلیغات و پروپاگاندا بوده ایم. همان طور که این اواخر مدعی شدند حماس نیز چون اسرائیل در خشونت سهیم است و تقصیر دارد.
ستان گاف یک مشاور نظامی امریکایی است که چند سالی در کشورهای مختلف خدمت کرده، خاطرات خود را در کتاب «رویاهای وحشتناک» نوشته است. وی خاطره یی را از سال ۱۹٨۶ السالوادور این گونه توضیح می دهد و می گوید در هتل کنتیننتال با یکی از آتاشه های نظامی سفارت امریکا در رستوران به گفت وگو مشغول بود. گاف می نویسد بیل زوموات به او توضیح می دهد چگونه وی به شبکه جوخه های مرگ آموزش می دهد.
در این ۱۷ سال اخیر بعد از خاتمه جنگ داخلی با اینکه جنبش فارابوندو مارتی در بعضی انتخابات محلی و استانی موفق به کسب کرسی شد ولی حزب راست آرینا دولت مرکزی کشور را به طور مدام در کنترل داشته است. طبیعتاً سیاست های حزب حاکم همواره به نفع عمده مالکین و طبقه سرمایه دار بوده است. برنامه و دید آنها از توسعه نه تنها اقشار مختلف را نپوشانده و فراگیر نبوده بلکه به ضرر طبقه متوسط و پایین انجامیده است. در نتیجه ۴۲ درصد جمعیت السالوادور به زیر خط فقر رانده شده اند.
حزب حاکم آرینا همواره به حامی خود واشنگتن نزدیک بوده است و در این راستا در همراهی با دولت بوش از همان آغاز جنگ عراق ۶۰۰ نظامی در آنجا مستقر کرده بود.
ماریسیو فونس ۴۹ساله کاندیدای جبهه چپ فارابوندو یک خبرنگار محبوب تلویزیونی است. گذشته شخصی وی فرهنگی بوده و سابقه به خصوصی در تشکیلات و مبارزات چریکی ندارد. از این جهت فونس توانست در بین لایه های میانی جامعه نیز مقبول باشد. وی در تبلیغات انتخاباتی اش خود را عامل تغییر و تحول معرفی کرده بود. سانچز کاندیدای معاون فونس در انتخابات، یکی از فرماندهان چریکی سازمان اف ام ال ان بود. از طرف دیگر رودریگو آلیوی ۴٣ساله، کاندیدای حزب راستگرای آرینا رئیس سابق پلیس کشور بوده و در زمان جنگ داخلی هم به نوبه خود نقش های کوچکی داشته است.
رقابت تبلیغاتی در این دوره انتخابات بسیار شدید و تنش آمیز بود ولی با این حال حزب و دستگاه حاکم نتیجه انتخابات یکشنبه ۱۵ مارس را بدون منازعه پذیرفت و برای اولین بار یک حزب چپ ریاست جمهوری را به طور دموکراتیک به دست آورد. آلیوی و راستگرایان در تبلیغات انتخاباتی خود ادعا می کردند در صورت پیروزی فونس کاندیدای فارابوند، کشور السالوادور به یکی از اقمار ونزوئلا تبدیل شده و با امریکا تنش ایجاد خواهد کرد. طبق مقاله روزنامه نیویورک تایمز، هنوز سرود رسمی حزب آرینا می گوید «ما چپ ها را به گورستان می فرستیم». حزب راست از منابع مالی فراوان و حمایت شرکت های خصوصی رسانه ها بهره برده بود تا حدی که آنتونی گابرایل نماینده اتحادیه اروپا برای نظارت انتخاباتی اعلام کرد انتخابات در شرایط نابرابر صورت می گیرد. مضاعف اینکه حزب آرینا به تبلیغات منفی نیز می پرداخت. و باز به گفته نیویورک تایمز بعضی از رای دهندگان چون خانم دینورا پرز فکر می کردند کشور ونزوئلا در جنگ است.
چند روز قبل از انتخابات ۴۰ نماینده جمهوریخواه کنگره امریکا در یک نامه از فارابوندو انتقاد کرده و به طور مستقیم آن را در صورت پیروزی تهدید به تحریم کردند. بیانیه آنها در صفحه اول روزنامه داریو هوی منتشر شد. این اقدام از طرف بسیار از رای دهندگان بازتاب خوبی نداشت و دخالت در امور انتخاباتی السالوادور محسوب شد.
حدود دو میلیون السالوادوری در امریکا مشغول به کار هستند که تعدادی از آنها برای انداختن رای به صندوق به السالوادور سفر کردند. در سخنرانی یکشنبه شب خود برای اعلان پیروزی، فونس برای خاطرجمعی و رفع هر نوع اضطراب در داخل یا خارج اعلان کرد با اینکه خود را عامل تحول و حامی طبقه ضعیف جامعه می داند برای اتحاد کشور خواهد کوشید و مدل چپ معتدل برزیل را در نظر خواهد داشت. فونس یادآور شد دولت وی ائتلافی از جبهه فارابوندو و مستقل ها تشکیل خواهد داد.
مردم نیکاراگوئه کشور همسایه السالوادور نیز در سال ۲۰۰۶ به ساندنیست ها رای داد. در آن انتخابات سفیر امریکا پل تریولی به وسیله ساندنیست ها مورد انتقاد قرار گرفت که در انتخابات دخالت نکند. این کشورها دید بدیلی نسبت به توسعه و توافقنامه های منطقه یی دارند. قطعاً فرمول اقتصادی- سیاسی «توافقنامه واشنگتن» اکنون مورد پسند این دولت ها نیست ولی این جای تعجب نیست چرا که خود دولت بوش قبل از ترک کاخ سفید با برنامه «تارپ» تزریق پول به اقتصاد کشور علیه فرمول «توافقنامه واشنگتن» گام برداشت. دولت فونس و فارابوندو مارتی چون دیگر سوسیال دموکرات های لاتین امریکا با مساله تحریم کوبا مخالفت خواهند کرد. بی بی سی امروز نوشت به نظر می رسد امریکا جنگ سرد را به چاوس باخته است. این یک انتخابات دیگر و یک پیروزی دیگر برای سوسیال دموکراسی در امریکای لاتین است.
آنهایی که تاریخ جنگ سرد را می نویسند خود را برای حاشیه نویسی و تبصره هایی آماده کنند. سازمان فارابوندو مارتی که چند سال پیش به وسیله حاکمیت امریکا متهم به یک حرکت تروریستی شده بود و خطری برای زندگی شهروندان امریکایی معرفی می شد، ریاست جمهوری السالوادور را با رای دموکراتیک مردم به دست گرفت و کاخ سفید اوباما پیروزی انتخاباتی آنها را تبریک گفت. اگر این جنبش های مردمی در۴۰ سال گذشته از صندوق رای محروم نمی شدند جان بسیاری از مردم بی گناه از دست نمی رفت. سال های گذشته کودتاها و جونتاهای نظامی مانع تحقق گام ها و ضرباهنگ طبیعی توسعه دموکراتیک در بسیاری از کشورهای لاتین امریکا شد و احزاب مردمگرا و بومی منطقه و در نتیجه جامعه مدنی را برای مدت ها زمین گیر کرد. اکنون سحرگاه روز جدیدی است. به نظر می رسد آنچه دکتر مصدق ۵۵ سال قبل بعد از کودتا گفت و آنچه دکتر آلنده (منتخب مردم شیلی) ٣۵ سال قبل باز هم بعد از کودتا در مورد دموکراسی عنوان کرد درست از آب درآمده است.
همچنین اصلاحات و پیشرفت های اخیر در امریکای جنوبی به نحو چشمگیری به بخشی از فرآیندی تبدیل شده اند که نه تنها در قاره امریکا بلکه در جهان از اهمیت ویژه یی برخوردار است. این تغییرات پویا- به ویژه آنکه از مردمسالاری حقیقی نشات گرفته اند- می تواند تاثیر زیادی بر چشم انداز و نگرش منطقه یی و جهانی به این حوزه متحول سیاسی داشته باشد.
منبع: روزنامه ی اعتماد
|