روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٨ فروردين ۱٣٨٨ -
۱۷ آوريل ۲۰۰۹
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش «شما دیده میشوید» نوشته است: «از دههها قبل این سخنی رایج میان جامعهشناسان سیاسی در ایران بوده که رفتار سیاسی مردم ایران تابعی از تصمیمها و توصیههای احزاب و گروههای سیاسی نیست. به لحاظ تاریخی هم این حقیقت در موارد متعدد به اثبات رسیده که مجموعه یا اکثریت نخبگان سیاسی نوعی رفتار یا تصمیم سیاسی خاص را به مردم توصیه میکردهاند اما مردم بیاعتنا به «راهنمایی» آنها به راه خود رفتهاند و مدت زیادی طول نکشیده که معلوم شده کار درست همان بوده که اراده عمومی بدان تعلق گرفته و الیت سیاسی بهتر است در احوالات و ذهنیات خود بازاندیشی کند.
با این وجود تاکید بر اینکه «توصیه پذیری مردم ایران از سیاسیون اندک است» نباید منجر به این بدفهمی شود که ایرانیان نسبت به وضع جامعه سیاسی به معنای مجموع رفتارها و تصمیمهای گروهها و شخصیتهای سیاسی بی تفاوت هستند و آن را پی گیری نمی کنند. به این معنا، مردم ایران اتفاقا فوقالعاده سیاسی هستند. اگر فقط به تاریخ بعد از انقلاب اسلامی رجوع کنیم، موارد متعددی را میتوان دید که جامعه ایرانی با تصمیم سیاسی خود -که عموما در رفتار انتخاباتی آن متجلی میشود- برخی انحرافات عمیق را که بسا اکثر سیاسیون هنوز به آن حتی توجه هم نکرده بودند به موقع تشخیص داده و علاج کرده است.
ماجرای ابوالحسن بنی صدر در آن سالهای اول انقلاب به اندازه ای که امروز به نظر میآید شفاف و روشن نبود. همینطور داستان دولت لیبرالها در ابتدای انقلاب که میخواست در همان قدمهای اول از انقلاب مردم ایران، «انقلابزدایی» کند؛ با امریکا زد و بند میکرد، برای منافقین دل میسوزاند و امام این مردم را نشسته در کنج خانه قم میپسندید. پس از آن، فتنه آن شیخ که خون در دل امام کرد هم سخت صعب و آفت خیر بود، اما مردم ایران در تمامی این موارد خیلی زود شبهه را از حقیقت تشخیص دادند و انحرافی را که از ناحیه سیاسیون اصل انقلاب را تهدید میکرد به قاطعترین شکل ممکن اصلاح کردند.
مهم ترین نمونه از این رفتار اصلاح گرانه ایرانیان (یا به تعبیری که احتمالا برخی سیاستمداران حرفه ای را خوش نخواهد آمد، «اصلاح سیاست توسط جامعه»)، شاید عاقبتی است که جریان موسوم به اصلاح طلب در آن گرفتار آمده است. مردم ایران یک بار در دوم خرداد ۷۶ و پس از آن دوبار دیگر، یکی در انتخابات مجلس ششم در سال ۷٨ و دیگری در دور هشتم انتخابات ریاست جمهوری در سال ٨۰ به جریانی که خود را داعیه دار انحصاری حاکم کردن مردم بر سرنوشت خویش میدانست فرصت دادند که حقیقت آنچه را که ادعا میکند در عمل ثابت کند. با این وجود زمانی که معلوم شد این جماعت نه به اعتقادات مردم وفادارند و نه به منافع آنها، فرایند اصلاح جامعه سیاسی توسط مردم آغاز شد. اصولگرایان انتخابات مجلس هفتم را در حالی بردند که هنوز دولت محمد خاتمی بر سر کار بود و آمد و رفت آقایان برقرار. مهمتر از آن، انتخابات ریاست جمهوری سال ٨۴ بود که به یاد داریم چگونه اصلاح طلبان عالم و آدم را بسیج کردند تا مانع از ورود سربازان امام و انقلاب به دستگاه اجرایی کشور شوند اما مردم تصمیم خود را برای تصفیه دولت از مدعیان بی عمل گرفته بودند و لذا برنامه ریزیهای گسترده و هماهنگ داخلی و خارجی برای اثر گذاری بر آن هیچ فایده نکرد. برای چندمین بار بعد از انقلاب دستگاه مردم تکلیف خود در لزوم تصحیح مسیر دولت را تشخیص داده و به آن عمل کردند، اگرچه خیلی زود با آغاز پروژه «پشیمان کردن مردم از اقبال به اصولگرایان» ازداخل و خارج، دریافتند که توصیهناپذیری آنها از سیاستمدارانی که خود را عقل کل میدانند چه هزینه سنگینی داشته است.
اکنون و در حالی که به انتخابات ریاست جمهوری دهم نزدیک میشویم جامعه سیاسی باید به هوش باشد که مردم ایران رفتارهای آن را به دقت
زیر نظر دارد و دنیای سیاست را به حال خود رها نکرده است. جریان زخم خورده از مردم که تا چندی پیش تصورمی کرد با آویختن از ردای رییس جمهور سابق میتواند دوباره بر گرده ملک و ملت سوار شود، اکنون هم که آن سید عاقبت اندیش خود را از چنگ آنها رهانده و حاضر نشده به خاطر بقای آنها قربانی شود، دست از تلاش و تکاپو برنداشتهاند و تلاش میکنند با احاطه کسی که فعلا او را تنها گزینه قابل سرمایه گذاری موجود درصحنه میبینند، راه سابق را ادامه دهند. تا اینجای کار البته عجیب هم نیست. بالاخره نباید توقع داشت کسانی که از یک سال قبل میگفتند انتخابات ریاست جمهوری دهم بازی مرگ و زندگی است و به همین دلیل محمد خاتمی را به زور به صحنه کشاندند تا شاید راه گریزی از عاقبت تلخ «حذف برای همیشه » بیابند، حالا که او کنار کشیده بیکار بنشینند و همه چیز را به حال خود رها کنند. آنچه عجیب است این است که گزینه فعلی آقایان هم به رغم ادعاهای دور و دراز خط امام (ره) و انقلاب که میکرد و میکند، خیلی زود حتی حرفهای یک ماه پیش خود در انتقاد از تندروی «برخی» در جبهه اصلاحات را فراموش کرده و به جانب پر مسأله ترین طیف جریان اصلاحات میل نموده است. خداوند بر درجات شهید چمران بیفزاید که میگفت شیپور جنگ را دوست دارد چون «وقتی نواخته میشود سره را از ناسره باز میتوان شناخت».
کسانی که خود را متعلق به خط امام و فرزند انقلاب میدانند باید با شعارهای انقلابی در صحنه حاضر شوند و بر هویت خویش پای بفشارند. آن وقت، اگرچه باز هم تکلیف جریان اصولگرا در انتخاب میان نسخههای اصل و کپی روشن بود ولی لااقل مدعیان خط امام (ره) در جمع آبرو و اعتبار خودرادرمیان خیل متدینین و انقلابیون حفظ میکردند. امروز اما سوگمندانه باید گفت که نامزد
اصلاح طلبان هر روز جدیتر از روز قبل در حال اعتبارزدایی از خود و پشت پا زدن به سابقه ای است که آن را سرمایه خود میدانست. نزدیکی به سازمان مجاهدین که پیشقراول ساختارشکنی در دوران اصلاحات بوده است و گذاشتن قرار و مدار پنهان با آنها، پرهیز از هرگونه انتقاد از تندرویها وهتاکیهایی در طول دوران اصلاحات نسبت به ارزشها و آرمانهای مردم انقلابی ایران روا داشته شد و دفاع از عاملان آنها با این توجیه که «نماز میخوانند و خدا را میپرستند»(؟!) و حالا حشر و نشر با گروهی چون نهضت آزادی که حتی یک روز کینه خود از امام و همراهی با دشمنان ملت ایران را پنهان نکرده است؛ آیا اینها نشانههای وعده ای است که ایشان درباره پایبندی به ارزشهای انقلاب داده بود؟
وضع اکنون به گونه ای است که اصولگرایان دیگر چندان نگران سرنوشت انتخابات نیستند. حتی چهرههای دنیادیدهتر اصلاحطلب هم در خفا به این حقیقت اذعان دارند که دولت نهم تکرار خواهد شد و آنها همین که بمانند و بتوانند ادامه حیات بدهند هنر کرده اند. نگرانی از بابت سرنوشت کسی است که خود را فرزند انقلاب خواند و به صحنه آمد اما اکنون جریان واخورده میکوشد او را به سوی معارضه جستن با اصول تفکر انقلابی سوق دهد. مردم ایران سخنان و رفتارهای امروز اهل سیاست را نه با محک ادعاهای آنها بلکه با ارجاع به گذشته و سابقه شان خواهند سنجید و نتیجه این ارزیابی است که تصمیم آنها را میسازد. مردم، امروز آقایان را هم میبینند همچنان که گذشته آنها را دیدهاند.»
موسوی مرهون دولت نهم است
روزنامه «رسالت» با عنوان: «نسبت ما و موسوی» نوشته است: «آن چیزی که امروز میرحسین موسوی را به صحنه کشانده، موج عدالتخواهیای است که دولت نهم به راه انداخته است. میرحسین موسوی به هیچ عنوان نمیتوانست در ۲ دولت قبل به صحنه بیاید زیرا اصلا فضا و شرایط برای فکر و اندیشههای وی فراهم نبود. گرچه موسوی در همین اظهارنظرهای اولیه نیز موضع انتقادی نسبتا تند به دولت نهم دارد. بخشی از حقیقت، این مطلب است که فضا را دولت نهم تغییر داده است که شخصی مثل میرحسین موسوی که سابقه عدالتخواهی دارد و نسبت به ارزشهای انقلاب پایبند است امروز احساس کندکه فضا طوری است که میتواند کاندیدای ریاست جمهوری شود.
اگرچه امروز نخست وزیر سابق معتقد است که تا پیش از دوران احمدینژاد کشور به سیاق مناسبی اداره میشده و کوچکترین تعرضی هم حداقل به دوران مسئولیت سید محمد خاتمی نمیکند و تمام ناراستیها و کجیها میراث دولت نهم است و در دوران قانون شکنان دوم خردادی قانون برقرار بوده و امروز احمدینژاد نماد قانون شکنی شده، اما حداقل یادمان هست آن زمان که موسوی بحث توهم توطئه را در نقد رویکرد دوم خردادیها مطرح کرد همین آقایانی که اتفاقا به زعم مهندس موسوی در زمان آنها کشور خیلی هم خوب اداره میشد و الهه قانون و قانونمداری! بودند آنچنان به نخستوزیر سابق تاختند که تا سالها به انزوا رفت.
میرحسین موسوی برای فضای ایجاد شده، مرهون دولت نهم است. در ۲۰ سال دوران بعد از جنگ اصلا شرایط برای حضور میرحسین موسوی فراهم نبوده است و علت اینکه حضور نمییافتند نیز همین مسأله بوده که شرایط کشور فکر وی را برنمیتابید. همینگونه که الان بسیاری از افراد جریان دوم خرداد، میرحسین موسوی را برنمیتابند و نوع برخوردی که با وی دارند نیز این مسأله را نشان میدهد لذا در این بخش وی مرهون دولت نهم است. البته میرحسین موسوی باید به پرسشهای زیادی جواب بدهد و یکی از مهمترین پرسشهایی که متوجه وی است علت سکوت ۲۰ سالهاش است که باید جواب قانعکنندهای برای آن داشته باشد زیرا در این ۲۰ سال اتفاقات زیادی در کشور افتاده است و وی باید به این پرسش مهم جواب دهد که چه منطق و دلیلی برای این کار داشته است و استدلالش برای سکوت در قبال این همه اتفاقات چیست. البته مهندس موسوی اخیرا دلایلی را هم مطرح کردهاند که با سابقه انزوایی که دوم خردادیها به او تحمیل کردند زیاد همخوانی ندارد.همچنین باید به این سوال بسیار مهم، حداقل برای خود پاسخ دهد که آیا پیام مردم را در دلیل طرد افراطیهای دوم خردادی از عرصه حاکمیت دریافته است؟ که اگر پاسخ مثبت است حمایت بیدریغ از مشارکت و مجاهدین به چه معناست؟مردم هنوز به خاطر دارند انرژی هستهای که امروز دستاورد ملی ایرانیان نام گرفته به همت بیدریغ!! همین مشارکتیها و سازمان مجاهدینیها میرفت که با طرحی ٣ فوریتی به حافظه تاریخی ملت سپرده شود و برویم در زمره قاجارها و پایبندان به منافع بیگانگان در قراردادهای ترکمنچای و... اما باید دانست موسوی مرزبندی مشخصی با اصولگرایان داشته و دارد و از طرفی دو دهه سکوتش قابل تامل میباشد لذا باید دید موسوی دهه چهارم با دهه اول چه تفاوتی کرده است از آنجایی که اگر به لحاظ فکری همان موسوی دهه اول باشد در جبهه رقیب قرار دارد و در این خصوص نیز ما باید رقابت شرافتمندانهای با وی داشته باشیم.در هر حال موسوی از نیروهای انقلاب است و ورود او به صحنه رقابت، عامل مقوم نظام و ارتقای سرمایههای اجتماعی است.
نیروهای نظام، شیفته خدمتند و حتی رقابتشان هم برای استحکام نظام است. همافزایی توانمندیهای نیروهای نظام ثمره حضور مهندس موسوی است. پس رقابت ما متعهدانه به آرمانهای نظام و تعامل ما با یکدیگر همافزا برای
تعالی ایران عزیز خواهد بود.
دست یکدیگر را به رقابت میفشاریم و تعالی ایران را در پرتوی همکاری سازنده پاس میداریم.»
یک نوع قدرتنمایی مجلس
روزنامه «جام جم» با عنوان: «مجلس هنوز در راس امور است» نوشته است: «ریاست علی لاریجانی و طول عمر مجلس هشتم خردادماه به یک سالگی میرسد اما آنچه بیش از همه در این مجلس مورد تاکید قرار گرفته، اقتداری بوده که به اعتقاد ریاستش کمرنگتر از هر زمانی بوده و این بار سر از مصوبهای درآورده که در راس امور بودن مجلس را نسبت به دیگر قوا تاکید کند.
رای مجلس به مصوبهای برای احیای اصول ٨۵ و ۱٣٨ قانون اساسی که تاکید دارد مصوبات دولت نباید مخالف قانون و مقررات عمومی کشور باشد و باید برای عدم مغایرت با قانون جهت اجرا به اطلاع رئیس مجلس برسد یا این نکته که تصویبنامهها و آییننامههای دولت برای اجرا باید به اطلاع رئیس مجلس برسد تا در صورتی که خلاف قانون دانسته شود، با ذکر دلیل برای تجدیدنظر به هیات وزیران فرستاده شود، باعث شد بار دیگر مجلس در اقدامی قانونی به قوه مجریه اعلام کند که نظرات منتخبان ملت در اولویت مصوبات دولت قرار دارد.اجرای این اصول قانون اساسی که در مجلس ششم به دیوان عدالت اداری سپرده شده بود تا موارد ناشی از تعارضات در مصوبات و آییننامههای هیات وزیران را به قضاوت بنشیند در مجلس هشتم باعث ناکارآمد شدن قانون شده و منجر به آن گردید که لاریجانی با تکیه بر حمایتهای نمایندگان احیای اقتدار مجلس را به صحن علنی مجلس بیاورد و با رای بالا آن را به تایید قوه مقننه برساند.البته بر مبنای تدابیر اندیشیده شده در این مصوبه بخصوص تکیه بر احیای قانون اساسی، اصل تفکیک قوا و استقلال سه قوه مبنای این تصمیم مجلس طبق اصلاحات، قانون اساسی در سال ۶۷ دانسته شده تا به نوعی شورای نگهبان را در مغایرت با قانون اساسی دانستن این مصوبه خلعسلاح کند و تمام محاسبات از پیش تعیین شده رابه حقیقت نزدیک نماید.چنین تصمیمی از سوی مجلس هشتم را میتوان یک نوع قدرتنمایی در مقابل قوه مجریه عنوان کرد و در ارائه دلایل نکاتی چون مخالفتها و اختلافنظرها میان دو قوه مقننه و مجریه را یادآور شد.
بعد از آن که رئیسجمهور پیکان انتقاداتش را متوجه مجلس کرد و نمایندگان را منبع بسیاری از دستاندازها عنوان کرد و حتی در آخرین اقدامش اخطاری قانون اساسی را به علی لاریجانی درخصوص بودجه سال ٨٨ و نحوه تغییرات مجلس داد، این بار نوبت علی لاریجانی بود که تلاش گستردهای را برای کارآمدتر کردن مجلس و در راس امور بودن خانه ملت، آغاز و تاکید کند که حامیان دولت در مجلس فارغ از وابستگی سیاسی قائل به جایگاه خانه ملت هستند. رای مجلس به احیای اقتدار این قوه و کنار گذاشتن نقش دیوان عدالت اداری، قطعا این پیام را دارد که همکاری دو قوه، آن هم به دور از اختلافات میتواند بسیاری از گرههای کور را در روابط دو قوه به نقاط روشن تبدیل کند و گلایهها و انتقادات را تحتالشعاع قرار دهد.
مصوبه روز گذشته مجلس نشان داد، مجلس - که تکتک نمایندگانش منتخب مردم هستند - هنوز بر اقتدار صدساله آن تاکید دارد.»
تبعات سخت گزارش
روزنامه «اعتماد» نیز با عنوان: «غافلگیری از خاکریز مجلس» نوشته است: «این درست است که علی لاریجانی پس از کنار رفتن از شورای عالی امنیت ملی روابطش با احمدی نژاد تیره شد و حامیان دولت هم در اظهارنظرهای خود مواضع دوستانهیی نسبت به رئیس مجلس شورای اسلامی اتخاذ نمیکردند اما دو طرف میکوشیدند در ظاهر هم که شده روابط دوستانه را حفظ کرده و علیه هم صف آرایی نکنند. با این حال فروردین ماه هنوز به پایان نرسیده ماه عسل به پایان رسید و روابط طرفین تیره و تار شد.
اولین جنجال خبری مجلس شورای اسلامی در سال جدید با قرائت گزارش تفریغ بودجه رقم خورد. به این ترتیب صحن علنی مجلس به محل رویارویی حامیان دولت و دیوان محاسبات کشور تبدیل شد. در این میان علی لاریجانی، دو ماه مانده به برگزاری انتخابات چنان حمایت قاطعی از گزارش دیوان محاسبات به عمل آورد که حملات نمایندگان حامی دولت در مجلس نتوانست اختلالی در قرائت گزارش برجا بگذارد.به نظر میرسد گزارش قرائت شده در مجلس تبعات سختی برای محمود احمدی نژاد داشته باشد. به همین خاطر حامیان رئیسجمهور میکوشند در این گزارش خدشه وارد کرده و آن را زیر سوال ببرند. روند خدشه آفرینی در گزارش دیوان محاسبات از صحن علنی شروع شد و تا حد اتهام زنی به رئیس دیوان محاسبات هم پیش رفت. علی لاریجانی اما کوتاه نیامد و دفاع جانانهیی از رحمانی فضلی به عمل آورد.
این رویارویی در حالی اتفاق افتاد که تمام توجه حامیان رئیسجمهور به تحرکات میرحسین موسوی و مهدی کروبی بود و اصلاً تصور نمیکردند از جبهه یی دیگر غافلگیر شوند. در شرایطی که مهندس موسوی و مهدی کروبی سفرهای استانی خود را شروع کرده و هر دو از موضعی واحد به انتقاد از عملکرد دولت میپردازند، طرح تخلفات دولت در گزارش دیوان محاسبات به طور کامل تمرکز حامیان دولت را به هم ریخته است. طرح این تخلفات دو ماه مانده به برگزاری انتخابات ضربه سنگینی به احمدی نژاد وارد میکند. این در حالی است که با توجه به انتخاباتی شدن فضای کشور احمدینژاد قدرت مانور زیادی ندارد و هر نوع واکنشی در این مقطع به نتیجه عکس منجر خواهد شد. از این زاویه به نظر میرسد دیوان محاسبات بهترین زمان را برای ارائه گزارش انتخاب کرده است. معلوم نیست حامیان دولت که در قبال اقدام مجلس بسیار خشمگین شدهاند چه واکنشی به اقدام دیوان محاسبات نشان خواهند داد اما بعید است علاقه داشته باشند در آستانه انتخابات همزمان در دو جبهه مشغول شوند. شاید مصلحت اندیشانه این باشد که از کنار این گزارش به آرامی عبور کرده و به جای حساس کردن افکار عمومی سعی کنند قضیه را در دیدارهای پشت پرده حل و فصل کنند. در غیر این صورت اگر موضوع تخلفات بازتر شده و به بحث روز جامعه تبدیل شود، دولت نمیتواند به سادگی از تبعاتش خلاص شود.»
اولین گام اجرایی
روزنامه «اعتماد ملی» با عنوان: «ستارگان اصلاحطلب در ستاد کروبی» نوشته است: «مهدی کروبی با شعار تغییر وارد عرصه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شد. شعاری که احیای برنامهریزی با خرد جمعی، ملی شدن درآمدهای نفتی و حقوق شهروندی محورهای آن را تشکیل میدهد.
اما میتوان نگاهی متفاوت به عملیاتی شدن این شعار داشت؛ مهدی کروبی با گماردن چهرههای برجسته اصلاحطلب به عنوان مشاور خود اولین گام را برای اجرایی کردن شعار تغییر برداشته است و در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بسیار روشن با مواضع اصلاحطلبانه عملگرا پیشرفت آرمانهای اصلاحطلبی را پیگیری میکند. صف آرایی ستارگان جریان اصلاحطلب در حمایت از نامزدی آقای کروبی در پیشبرد شعارهای ایشان و جلب آرای ملت در اثر اعتمادسازی مشاوری ایشان درخور توجه خواهد بود. مهدی کروبی در انتخابات دهم مشاورانی از چهرههای برگزیده اصلاحطلب را در کنار خود دارد، کسانی که از همان روزی که شیخ اصلاحات قدم به عرصه انتخابات گذاشت در کنار او قرار گرفتند؛ چهرههایی مانند غلامحسین کرباسچی، عباس عبدی، جمیله کدیور، عمادالدین باقی، عطاءالله مهاجرانی، علی معلم و... از او حمایت کردند. در هفته گذشته مهدی کروبی چهرههای شاخصی را از میان اصلاحطلبان به عنوان مشاور خود برگزید، چهرههایی چون محمدعلی ابطحی، سیدعطاءالله مهاجرانی و امروز نیز محمدعلی نجفی به حلقه مشاوران ایشان پیوست. فردی که سوابق درخشان او در حوزه اجرایی سازمان مدیریت و برنامهریزی و آموزش و پرورش شخصیتی ممتاز و موثر را از ایشان به جامعه معرفی میکند. حضور این عزیزان آرایش جریان اصلاحات را در میان گروهها و نخبگان کاملاً متمایز کرده است. حضوری که میتوان آن را برگرفته از دیدگاه مدرن آقای کروبی به حوزه اصلاحات تعبیر کرد. شیخ اصلاحات با حضور نیروهای مجرب و متخصص گامهایی استوار را در سایه برنامهریزی دقیق برای تحقق شعارهایش خواهد برداشت و بنابر همین است که اینک نه تنها طیف وسیعی از مردم بلکه بسیاری از نخبگان اصلاحطلب بر این باورند که در صورت پیروزی آقای کروبی در انتخابات دهم، نظام برنامهریزی کشور با خرد جمعی و با حضور مدیرانی با تجربه و متخصص احیا خواهد شد، درآمدهای نفتی ملی و حقوق شهروندی پاس داشته میشود. شاید باید گفت کسانی اینک در حلقه مشاوران و حامیان مهدی کروبی قرار گرفتهاند که در روزهای تنگ و تنهایی حمایتگری جز شیخ اصلاحات را در کنار خود نمیدیدند. امروز بسیاری از اصلاحطلبانی که برای جریان اصلاحات در برهههای مختلف هزینههایی را پرداخت کردهاند به گرد شیخ اصلاحات آمدهاند تا با اعتماد به او برای تغییر وضع موجود گام بردارند. چهرههایی که در تلاشند تا با شناخت مشکلات مردم برنامهای مطلوب را برای تغییر وضع موجود تدوین و با اتکا به ایستادگی شیخ اصلاحات، اندیشهای را در معرض رای مردم قرار دهند. بنابراین همه با هم برای تغییر استوار گام برمیداریم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|